تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826758519




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رنج‌نامه سردبیر سایت الف


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: رنج‌نامه سردبیر سایت الف اين ماجرا هنوز تمام نشده. ماجراي گرفتن گزارش پليس و مراجعه مجددم به دادسرا و كلانتري هنوز جزئياتي دارد كه خواندن آن بايد عرق شرم بر پيشاني مسوولان جمهوري اسلامي بنشاند. سید امیر سیاح: حدود يكسال پيش در يك شب جمعه، راننده‌اي كه هيچگاه شناخته نشد در حاشيه بلوار گلستان نارمك به ابوي بنده كه در حال بازگشت از مسجد بودند، زد و فوراً فرار كرد. مردم و كسبه محل، اورژانس صدا كردند و آمبولانس ايشان را به بيمارستان امام حسين(ع) منتقل كرد. خوشبختانه صدمه جدي نبود و فقط استخوان پاي چپشان شكسته بود و بايد عمل مي‌شد.   بخش اول - بيمارستان يكي دو روز اول به كيفيت بيمارستان و روند مداوا توجه نداشتيم و فقط خدا را شكر مي‌كرديم كه سرشان يا نخاعشان در حادثه آسيبي نديده. دو روزي كه گذشت و از شوك حادثه خارج شديم تازه فهميديم پدر در چه بيمارستاني بستري شده‌اند. فقط همين را بگويم در بخش ارتوپدي، اهرم تختي كه ابوي را روي آن خوابانده بودند، خراب بود و هر بار كه ابوي نياز به نشستن داشت، بجاي اينكه قسمت بالايي تخت با اهرم حركت كند، خود بيمار مجروح بايد حركت مي‌كرد...   در اتاق نسبتاً بزرگي كه تخت پدر در آنجا قرار داشت، چهار دست و پا شكسته ديگر هم بودند كه هفته‌ها از بستري شدنشان مي‌گذشت. تقريباً همه هم شهرستاني. خيلي زود متوجه شدم كه قريب به اتفاق بستري شدگان در آن بيمارستان، شهرستاني و يا از ضعيف‌ترين اقشار جامعه بودند. شبها همان گوشه و كنار بيمارستان مي‌‌خوابيدند و همانجا غذا مي‌خوردند. به تدريج ديدن صحنه مادر و دختري كه ظهر در گوشه راه پله بيمارستان نان و ماست مي‌‌خوردند يا بيماري كه با موبايل از كسي از آنطرف خط با التماس تقاضاي پول براي مخارج درمانش مي‌كرد، برايم عادي شد.   اوايل بيش خودمان مي‌گفتيم ما هم يكي مثل بقيه، يكي دو روز بعد عمل مي‌كنند بعد مي‌رويم پي كارمان اما خيلي زود برايمان روشن شد قضيه به اين سادگي هم نيست.   صبح يكشنبه سومين روز پس از حادثه، دكتر متخصص جراحي ابوي را ويزيت كرد و گفت: «... محل زخم تاول دارد، يك هفته استراحت كند اگر تاول‌ها خوابيد، عمل ‌مي‌كنيم». جمله‌اش آنقدر صريح و قاطع بود كه جايي براي سوال و چانه‌زدن باقي نگذاشت با اين حال من به خودم جرات دادم و پرسيدم: ببخشيد اگر تاول‌ها خوب نشود چه؟ دكتر نگاه عاقل اندر سفيهي كرد و رفت... همانجا بود كه فهميدم بايد ابوي را از آنجا نجات دهیم. شب قبل با يكي از دوستان كه قبلا مسووليت مهمي در بيمارستان امام حسين(ع) داشت مشورت كرده و شرايط را برايش شرح داده بودم. او بعد از لعنت به سيستم موجود بهداشت و درمان كشور، خيلي صريح گفته بود: «همين الان پدرت را از آن […]خانه بيار بيرون ...!»   بعد از رفتن دكتر، خيلي آهسته از پرستار بخش پرسيدم ببخشيد مي‌شود مريضمان را ببريم يك بيمارستان ديگر؟ پرستار خيلي بلند طوري كه همراهان ديگر مريض‌ها بشنوند پاسخ داد: : «اگر جايي پارتي داري و مي‌توني مريضت را ببري، ببر اينها كه مي‌بيني اينجا هستن، جايي را ندارن كه برن...»   همان پيش از ظهر يكشنبه، جستجو براي بيمارستان ديگر را آغاز كرديم. اول بايد دكتري را مي‌يافتيم كه با ديدن عكس و آزمايشات، درباره عمل نظر دهد. با لطف پرستاران بخش ارتوپدي بيمارستان امام حسين(ع)، مدارك را براي چند ساعتي قرض گرفتيم (ظاهراًَ خارج كردن مدارك بيمارستان بستري از بخش غيرقانوني بود) با يك جراح حاذق در بيمارستاني خوب قرار گذاشتيم اما متوجه شديم ترخيص ابوي به اين راحتي نيست. پليس مستقر در بيمارستان امام حسين(ع) حالي‌مان كرد چون مريض، تصادفي بوده، براي ترخيص و استفاده از بيمه در بيمارستان بعدي، گزارش پليس لازم است...   چنين بود كه پايمان به كلانتري و بعد دادسرا باز شد.   بخش دوم - كلانتري نزديك ظهر يكشنبه در صف مراجعان در اتاق جانشين رييس كلانتري نارمك در ميدان هفت حوض بودم. بعد از مدتي نوبت خانم جواني رسيد كه جلوي من بود. با ناراحتي شرح داد كه دزدان كيف‌اش را در فلان خيابان نارمك سرقت كرده‌اند. جناب سرهنگ چند لحظه گوش داد بعد در حالي كه پرونده‌اي را مي‌‌خواند گفت آن خيابان در حوزه كلانتري ديگري است. خانم جواني با لحن عاجزانه گفت از همان كلانتري مي‌آيد در آنجا گفته‌اند كه اين مورد به كلانتري هفت حوض مربوط مي‌شود اما جناب سرهنگ قاطعانه پاسخ داد نخير محل سرقت مربوط به همان كلانتري است و بايد به آنجا مراجعه كني. زن جوان چيزي نگفت و برگشت. لحظه‌اي در صورتش خيره شدم. انتظار داشتم در موقع رفتن به زمين و زمان فحش دهد. اما زن جوان هيچ نمي‌گفت، فقط ناراحت بود. نوبت من رسيد. به جناب سرهنگ شرح ماجرا را عرض كردم. جناب سرهنگ لحظه‌اي تامل كرد و پرسيد: «خوب چرا وقتي تصادف شد منتظر نشديد تا پليس برسد؟» پاسخ دادم من كه آنجا نبودم ولي مردم به طور طبيعي قبل از هر چيز به فكر نجات جان مصدوم بودند و آمبولانس خبر كردند. جناب سرهنگ خيلي خونسرد پاسخ داد: «بدون گزارش پليس نبايد صحنه را ترك مي‌كرديد. الان بايد بروي دادسرا شكايت كني تا ما اقدام كنيم». پاسخ دادم: من از كسي شكايتي ندارم. فقط يك نامه بمن بدهيد كه فلان روز در فلان جا تصادف رخ داده. بعد برگه استشهادي را كه روز قبل از مغازه‌داران اهل محل امضا گرفته بودم نشانش دادم. جناب سرهنگ بدون اينكه به برگه استشهاد نگاه كند با لحني كه يعني ديگه خيلي داري وقتم را مي‌گيري گفت: «برو پيش افسر نگهبان ببين مامور گشت آن روز ماجرا را يادش مي‌آيد؟» رفتم پيش افسر نگهبان. با وجودي كه مرد مهربان و كار راه بيندازي بود اما نتوانست كمكي بكند. فقط توجیهم كرد كه طبق مقررات آنها، ما نباید مصدوم را قبل از رسیدن پلیس منتقل می کردیم و در این مورد، كلانتري بدون دستور دادسرا نمي‌تواند اقدامي كند. بعد قانعم كرد كه يكسر بروم دادسرا در تهرانپارس و سريع يك دستور از قاضي بگيرم تا همان روز كارم را راه بيندازد. از دادسرا سابقه خوبي نداشتم . چند سال پيش يك انبوه ساز كلاهبردار بنام مختاري 13 ميليون تومانم را خورده بود و وقتي دو - سه بار به دادسراي مربوطه در خيابان خارك رفتم، فهميدم مجموعا به نفعم است 13 ميليون تومانم را فراموش كنم...   حوالي ساعت یک ظهر روز يكشنبه خسته و نااميد از كلانتري به طرف دادسرا در منتهي‌اليه شرق تهرانپارس حركت كردم.   بخش سوم: دادسرا يك و نيم بعد ازظهر رسيدم دادسرا. همانطور كه انتظار داشتم هركي هركي بود. پرسان پرسان فهميدم بايد اول عريضه بدهم. عريضه را هم فقط ماموران خاص مي‌نوشتند. رفتم ته صفي كه به اتاق عريضه نويسي ختم مي‌شد و خارج از محوطه اصلي دادسرا قرار داشت. مدتي ايستادم، صف تكان نمي‌خورد. ديدم اگر همانجا بايستم، پدرم امشب را هم روي آن تخت وحشتناك صبح خواهد كرد. صف را ول كردم و رفتم داخل دادسرا. چشمم به اتاق معاضدت قضايي افتاد. يكجور راهنماي مراجعان بود. ماجرا را براي كارمند آنجا شرح دادم و راهنمايي خواستم. گفت: «چاره‌اي نيست بايد شكايت كني تا قاضي به كلانتري دستور دهد» پرسيدم الان بروم در صف عريضه نويسي، چقدر طول مي‌كشد تا دستور قاضي را بگيرم؟ خيلي خونسرد پاسخ داد: «دو هفته»   بخش چهارم بيمارستان مستضعفين – بيمارستان خوب* برگشتم بطرف بيمارستان. از سرپرستار بخش كه خانم دلسوزي بود پرسيدم تكليف ما چيست، تهيه گزارش پليس به راحتي و سرعت ممكن نيست و از طرفي بايد سريع مريضمان را ببريم در بيمارستان ديگر تا عمل كنند. خانم پرستار با اظهار همدردي گفت: «طبق قانون، براي بيمار تصادفي همه هزينه‌هاي بيمارستان مجاني است اما براي استفاده از اين معالجات مجاني گزارش پليس لازم است. خيلي‌ها مراجعه مي‌كنند ونمي‌دانند چه بايد بكنند. هزينه برخي بيماران تصادفي چندده ميليون تومان مي‌شود بعضي‌ها مي‌گويند 30 تا 40 هزار تومان به كسي مي‌دهند تا برايشان گزارش پليس جور كند ما هم اينجا نمي‌دانيم به مراجعان چه بگوييم ...» رفتم پيش مامور پليس مستقر در بيمارستان. توجيهم كرد كه مي‌توانم با پرداخت همه هزينه‌هاي بيمارستان بصورت آزاد، بيمارم را از بيمارستان خارج كنم اما هشدار داد پذيرش بيمار تصادفي در بيمارستان بعدي هم بدون گزارش پليش مشكل خواهد بود.   يكشنبه شب هم پدرم روي تخت خراب بخش ارتوپدي بيمارستان امام حسين(ع) خوابيد. صبح دوشنبه هزينه بيمارستان را نقدا دادم و بيمارستان بعدي را هماهنگ كردم و با راهنمايي دربان بيمارستان امام حسين(ع)، يك آمبولانس خصوصي خبر كرديم. زماني كه منتظر رسيدن آمبولانس خصوصي بودم، در بخش ارتوپدي بيمارستان به دنبال يك برانكارد سالم و خالي مي گشتم تا با درد كمتري پدر را به آمبولانس منتقل كنيم اما وقتي آمبولانس خصوصي رسيد فهميدم بيخود زحمت كشيده‌ام. سركيسه را شل كني، وضع كلا فرق مي‌كند. دو جوان تر و تميز با يك برانكارد نو آمدند و به دقت پدرم را با  كمترين درد به آمبولانس منتقل كردند. موقع خداحافظي با هم اتاقي‌هاي پدرم كه 4 روز با آنها زندگي كرده بوديم، احساس گناه و خجالت داشتم و سعي كردم به صورتشان نگاه نكنم. بخصوص صورت آن جواني كه از برج 5 در همان اتاق بستري بود و پولي براي پرداخت صورتحساب و ترخيص نداشت...   لستر تارو، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد در كتاب «آينده سرمايه‌داري» نوشته: «وقتي صحبت از دارو و درمان مي‌شود، حتي كاپيتاليستهاي دو آتشه هم سوسياليست مي‌شوند! » بنده خدا پروفسور تارو خبر ندارد در مجلس اصولگرا و دولت مدعي عدالت، عده‌اي با جديت به دنبال خصوصي‌سازي بخش بهداشت و درمان هستند. البته اين خواسته آنها تعجبي ندارد چرا كه مسوولان جمهوري اسلامي ايران كه به بيمارستان مستضعفين مراجعه نمي‌كنند. كساني كه از بهترين خدمات بهداشتي درماني بهره‌مند باشند و حداكثر با يك تلفن، بهترين بيمارستانها برايشان فراهم باشد و هيچ وقت گذارشان به بيمارستانهاي مستضعفين نرسد، طبيعي هم هست كه از خصوصي‌سازي بخش بهداشت و درمان دفاع كنند...   در بيمارستان جديد، فضا برايمان كاملا عوض شد. تقريبا همه چيز با آن محيط مستضعفي بيمارستان امام حسين(ع) تفاوت مي‌كرد و اين تفاوت، براي ما كه 4شبانه روز به محيط بيمارستان مستضعفين خو گرفته بوديم كاملا محسوس بود. مسوول پذيرش، اصلا سوالي از دليل جراحت و گزارش پليس نپرسيد فقط يكساعت بعد از ورودمان، مامور بيمه آمد و گفت بعدا گزارش پليس را برايش ببرم. نيم ساعت پس از ورود در بخش، پزشك متخصص ارتوپدي پدرم را معاينه و براي پس فردا 8 صبح وقت اتاق عمل را هماهنگ كرد. از دكتر پرسيدم تاول زخم چه مي‌شود و صحبت دكتر بيمارستان امام حسين(ع) را برايش شرح دادم. دكتر لبخندي زد و گفت: «فراموش كن!» بعد روي سربرگش نام تجاري پلاتيني به همراه تلفن شركت وارد كننده مربوطه را نوشت و گفت فردا صبح به اين شركت زنگ مي‌زني و نام قطعه را مي‌‌خواني و مي‌گويي دكتر فلاني در 8 صبح چهارشنبه در فلان بيمارستان عمل دارد قطعه را بفرستند اتاق عمل اينجا... سرتان را درد نياورم... صبح چهارشنبه عمل بخوبي انجام شد و 2 روز بعد ابوي به سلامتي به خانه بازگشتند و الان بخوبي راه مي‌روند. الحمد ا...   اين ماجرا هنوز تمام نشده. ماجراي گرفتن گزارش پليس و مراجعه مجددم به دادسرا و كلانتري هنوز جزئياتي دارد كه خواندن آن بايد عرق شرم بر پيشاني مسوولان جمهوري اسلامي بنشاند.   (میان تیتر این بخش ابتدا «بيمارستان مستضعفين – بيمارستان مرفهين»  بود اما بعد دیدم بی انصافی است چراکه بیمارستان تروتمیز و مناسب دوم، خصوصی نبود و از همه قشری هم پذیرش می کرد. برای کمترین سپاسگذاری از مدیریت و پرسنل کاردانش، اسم بیمارستان را ذکر می کنم: بیمارستان فجر، متعلق به ارتش جمهوری اسلامی ایران در خیابان پیروزی)   قسمت پنجم – باز هم دادسرا و بازهم كلانتري عصر دوشنبه پس از بستري كردن پدر در بيمارستان جديد، فرصتي يافتم تا با دوستان وكيلم درباره گزارش پليس تلفني مشورت كنم. خلاصه توصيه‌شان اين بود: «...اگر كلانتري گزارش نمي‌دهد، بروم دادسرا عريضه بدهم. دادسرا آنقدر جاي وحشتناكي نيست و اگر مساله خاصي نباشد با دو- سه ساعت معطلي مي‌توان دستور مورد نظر كلانتري را از قاضي گرفت...»   صبح سه‌شنبه اول وقت در صف عريضه نويسي دادسراي تهرانپارس بودم. بعد از حدود 30 دقيقه، صف جلو رفت و وارد اتاق عريضه نويسي شدم. در اتاقي حدودا 12 متري، دو دختر جوان پشت ميز و صندلي بسيار فرسوده‌اي نشسته و براي ملت عريضه مي‌نوشتند.  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن