تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):کسی که بخواهد از راه گناه به مقصدی برسد ، دیرتر به آروزیش می رسد و زودتر به آنچه ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804268911




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2)


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2)




زن ها می گویند میكله عاشق ماریا است. و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند. یكی از روزها زن ها برایم معلم زبان پیدا كردند.








 
 
 
 
  برترین ها: تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیریم «پردیس» به قلم فرخنده آقایی دعوت می‌کنیم.

 زن ها می گویند میكله عاشق ماریا است. و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند. یكی از روزها زن ها برایم معلم زبان پیدا كردند. معلم مدرسه فرزندانشان است و همه او را می شناسند. برادر كوچكتر میكله و همبازی كودكانشان است. اولین بار، میكله مرا با خود به شهر برده بود. با سگ بزرگش سوار كشتی شده بودیم. میكله تقریبا شصت ساله است. به یك گوشش گوشواره نقره كرده و در شهر به هر كس می رسید به عادت هندی ها دو كف دست را به نشانه سلام به هم می چسباند و روی بینی می گذاشت. هرجا چیزی جا می گذاشت و باید دنبالش می رفتم تا كلاه موتورسواری یا كیف كار چرمی كهنه و وسایل دیگرش را كه جا گذاشته بود،‌ به او بدهم. برای سوار شدن به كشتی مشكل داشتیم . سگ میكله از آب می ترسید و او مجبور شد سگ را كشان كشان سوار كشتی كند. در اداره پلیس، سگ را راه ندادند و میكله او را به نرده آهنی پیاده رو بست. سگ آن قدر پارس كرد و زوزه كشید كه پلیس اجازه داد میكله، سگ را با خود بیاورد تو. در تمام مدتی كه پیرمرد با مسوول اتباع خارجی حرف می زد، سگ از این اتاق به آن اتاق می رفت و به همه جا سرك می‌كشید. بالاخره از میكله خواستند قلاده سگ را به دست بگیرد. سگ همان جا كنار باجه، روی زمین ولو شد و خوابش برد و خرخرش بلند شد. انگار كه خواب ببیند، پلك هایش تكان می خورد و از خودش صدا در می آورد.

موقع برگشتن هم در كشتی اجازه ندادند میكله در قسمت مسافران بنشیند و مجبور شد تمام مدت روی عرشه كنار سگش باشد. میكله به سگ پوزه بند زده بود و سگ كلافه بود و بی تابی می كرد. مردم موقع گذشتن از كنار سگ خم می شدند و نوازشش می كردند. میكله سیگار برگ بزرگش را می كشید و كاری به كار سگ نداشت. شاید اگر هر كس یك لگد به شكم سگ

می زد، خلاص می شد و دیگر خودش را با آن هیكل گنده آن قدر لوس نمی كرد. به ساحل كه رسیدیم، میكله سگ را سوار موتور كرد و با خود برد.

وقتی به زن ها گفتم معلم مرد نمی خواهم،‌ همگی گفتند كه او هم مثل برادرش مرد عجیبی است و مشكلی ایجاد نمی كند. بعد در تایید حرفم گفتند كه هیچ كدام حوصله معلم مرد مجرد را ندارند. هر چند به برادر میكله می شد اعتماد كرد. بعد هم آهسته نجوا كردند كه نباید هیچ كدام به میكله بگوییم كه به نظر آن ها او و برادرش عجیبند. اما من، به غیر از ساحل، میكله را فقط گاهی از دور می دیدم كه سگش را سوار موتور می كرد و این طرف و آن طرف می برد و برایم دست تكان می داد.

چند راهبه موقع غروب به ساحل می آمدند و قدم می‌زدند. كلاه های بزرگ قایق مانند و لباس های پوشیده داشتند. یكی از آن ها كه جوانتر بود، پابرهنه روی ماسه ها راه می رفت. با یك دست گوشه دامنش را بالا می گرفت و كفش هایش را با دست دیگر نگه می داشت و تا مچ پا به میان موج ها می رفت و بر می گشت. چند بار مواظب بودم ببینم لخت می شوند یا نه. چیزی ندیدم. شاید منتظر می‌ماندند كه همه بروند.

هوا روز به روز خنك تر و روزها كوتاه تر می شد. زیر نم نم باران، ‌باز كنار ساحل می نشستیم و حرف می زدیم. یك روز ماریا آمد. دختر لاغر و آفتاب سوخته ای بود. وقتی میكله از دور پیدایش شد، زن ها خندیدند و به هم تنه زدند و دست هایشان را روی زانوهایشان كوبیدند. هوا ابری بود. پیرمرد با سگ بی حس و حال و پرنده هایی كه دور و برش می پریدند به ما نزدیك شد و حوله اش را پهن كرد و رویش گندم ریخت. پرنده ها به گندم ها هجوم آوردند. پیرمرد كنار ما نشست و با ماریا حرف زد. زن ها به پیرمرد گفتند كه ماریا می خواهد شوهر كند و بعد باز با هم خندیدند و از پشت سر، موهای هم را كشیدند. ماریا تمام مدت با عصبانیت حرف می زد. پیرمرد لب ورچیده بود و زن ها می خندیدند. بعد ماریا بدون خداحافظی بلند شد برود. پیرمرد مشتی گندم به دنبالش ریخت. پرنده ها از روی حوله پر كشیدند و دنبال ماریا رفتند. پیرمرد بلند شد و مشت دیگری گندم به پشت سر ماریا پرتاب كرد. پرنده ها روی موهای بلند و سیاه ماریا می پریدند. ماریا با دست آن ها را می راند و به پیرمرد فحش می داد. پیرمرد با فاصله دنبال او می رفت و از كیسه پارچه ای گندم می ریخت. پرنده ها دور ماریا بق بقو می كردند و به موهای بلندش می پیچیدند. ماریا با هیكل لاغر و آفتاب سوخته اش، چون كابوسی در ساحل می دوید و پرنده ها به سر و صورتش می جهیدند و به او نوك می زدند.


پردیس (بخش اول)



نویسنده: فرخنده آقایی

ادامه دارد ...








تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن