محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830314435
شبی با بی خانمان ها در گرمخانه
واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: شبی با بی خانمان ها در گرمخانه
به گزارش نامه نیوز، «از بس رو کارتن خوابیده از تخت می ترسه/ از عابرای ظاهراً خوشبخت می ترسه/ از کوچه، از تنهایی، از هر چی تو دنیاشه/ از گربه های گشنه حتی، سخت می ترسه» صحبت از آدم هایی است که همین دور و بر خودمان خیلی نزدیک به ما روی نیمکت پارک یا کنج دیوار قائمه کوچه بن بست یا روی پل عابر پیاده شبشان را به روز می رسانند. سقفشان آسمان است و بسترشان زمین خدا. روزی روزگاری برای خودشان کسی بوده اند اما حالا روزگارشان گاهی از شب تیره تر است. کارتن خواب ها را می گوییم. آنان این روزها سرپناه پیدا کرده اند. مددسرای «رازی»، غرب میدان رازی، جایی میان دوچرخه فروشی ها حالا یکی از 18 مددسرای شهرمان است. این مرکز از 20:30 تا 7 صبح روز بعد پذیرای بی خانمان هایی می شود که به دنبال یک جای خواب و یک وعده شام گرم هستند. جایی که وقتی از خواب بیدار می شوند هنوز حس زندگی در سلول ها و رگ هایشان جاری باشد نه اینکه از سرما، کرخت شده باشند. یک شب زمستانی را با مددجویان مرکز رازی به صبح رساندیم.
ساعت 20- نمای خارجی- میدان گمرگ
با اینکه خورشید غروب کرده ولی تکاپو در میدان گمرگ(رازی) هنوز ادامه دارد. در حالی که کسبه اطراف مددسرا مشغول کار هستند، شهروندان می خواهند هر طور شده بعد از یک روز کاری خودشان را به خانه هایشان برسانند، به همین دلیل داخل اتوبوس های خط تندرو، فشرده سوار شده اند.
در بین این همه هیاهو باید حواسم را به آن طرف خیابان جمع کنم تا درب مددسرا را باز کنند. لباسم مندرس و صورتم ژولیده است. اندکی حالت خمیده به خود گرفته ام؛ برای اینکه واقعاً احساس سرما داشته باشم مدتی بیرون مددسرا روی زمین سرد می نشینم. تصمیم می گیرم تودماغی حرف بزنم. بالاخره مددسرا باز می شود. آنقدر سردم شده است که تاحدودی به خودم می لرزم. در شیشه ای را باز می کنم و داخل می شوم. مسئول پذیرش مددسرا بدون اینکه اجازه حرف زدن به من بدهد یک کلید به دستم می دهد و به بیرون اشاره می کند و می گوید: «برو حمام بگیر؛ ریشت را بزن و لباست را عوض کن.» به کلید نگاه می کنم؛ روی کلید نوشته شده است: «17»
ساعت 20:45- نمای داخلی- زیرزمین مددسرای رازی
در حمام را که باز می کنم بوی مواد شوینده و ضدعفونی کننده بدجور تو ذوق می زند. روبه رو، 45 کمد، چیده و روی هر کدام شماره ای نوشته شده است. به سمت یکی از کمدها می روم. داخل کمد یک دست پیراهن و شلوار، دمپایی و تیغ اصلاح است. تیغ را برمی دارم و به حمام می روم و صورتم را می زنم. در حال شستن صورت هستم که از بیرون سر و صدایی بلند می شود. انگار یکی از معتادان دستش را با تیغ بریده است. لباسی را که داخل کمد است برمی دارم و می پوشم. مسئولان می آیند و مرد را می برند که به او رسیدگی کنند. من هم از فرصت استفاده می کنم و داخل می روم و یکی از تخت ها را انتخاب می کنم.
کلاه سیاهم را بر سر می گذارم و تا روی چشم هایم پایین می کشم. می دانم که با همه تلاشم برای تلوتلو خوردن و خمیده راه رفتن، اصطلاحا تابلو است که معتاد نیستم. صحبت های کارشناسان و روانشناسانی که قبل از آمدن به مددسرا با آنان مشورت کرده ام در ذهن مرور می شود: «کسی که کوک مصرف می کند عقل خود را از دست می دهد و کردارهای دور از ذهن و خارج از چارچوب انجام می دهد؛ این مواد از طریق تنفس مصرف می شود.» یا «کراک با یک وسیله مخصوص، مصرف و باعث احساس توهم می شود. این ماده سلول های بدن را اندک اندک از بین می برد. بنابراین بدن این افراد زخم های متعدد دارد.» یا «مصرف تریاک به مصرف کننده حالت سرخوشی و انرژی مضاعف می دهد.»
ساعت 21 - نمای داخلی- طبقه اول مددسرای رازی
از حمام به سمت سالن برمی گردم. 2مرد جوان کنار در ورودی ساختمان ایستاده اند. خودم را به منگی زده ام. صدایشان را می شنوم که با هم پچ پچ می کنند: «بنده خدا آنقدر زده قاطی کرده،؛ فکر کنم از اون مایه داراست که اولش با کوک صفا می کرده. احتمالاً حالا کراک مصرف می کنه. توی دست اندازه هنوز تو سرازیری نیفتاده.» خیالم راحت می شود؛ انگار در ایفای نقشم موفق بوده ام، چون نقشم را خوب بازی کرده ام. در شیشه ای را باز می کنم و به سمت تخت های روبه رو می روم. این تخت ها برای معتادانی است که ترک کرده اند. سمت دیگر سالن هم متعلق به کارتن خواب هایی است که هنوز مواد مصرف می کنند. روی یکی از تخت های طبقه پایین دراز می کشم.
ساعت 21:20- نمای داخلی- سالن مددسرا
دلهره دارم. احساس می کنم غریبه ام. سکوت سالن دلهره ام را بیشتر می کند. اینجا انگار نبض زندگی کُند می زند. خودم را مشغول می کنم. سرتاسر دیوارها از سنگ مرمر کِرِم رنگ است. تخت خواب ها منظم و مرتب شده و بوی پودر رختشویی می دهد. لامپ های مهتابی سفید باعث ایجاد احساس آرامش می شود. برعکس فضای بیرون، هوای اینجا گرم و دلنشین است.
یکی از مددجویان که پاکت سیگاری در دست دارد کنارم می نشیند: «داداش اسمت چیه؟تا حالا اینجا ندیدمت» می گویم: «علی» اسمش را نمی پرسم ولی او می گوید: «منم غلامم» با بی حوصلگی جوابش را می دهم: «باشه. خوش بگذره.» می گوید: «خیلی باحالی پسر!» و می زند زیر خنده. دلیل خنده اش را نمی فهمم، می گویم: «خیلی بامرامی» می گوید: «چی می کشی؟» می گویم: «رنج روزگار» می گوید: «ایول بابا. مثل مایی که.» سرش را می اندازد پایین. انگار به حالم تأسف می خورد: «تو خیلی جوونی، معلومه که تازه هم کارتن خواب شدی.» زیر لب جواب می دهم: «یه چیز تو همین مایه ها.» می گوید: «27 ساله که بچه هامو ندیدم.» می پرسد: «تو زن داری.» نگاهی به صورتش می اندازم. به نظرم می رسد چروک های صورتش بیشتر از سنش است. می گویم: «داشتم. ولمون کن دیگه!» اما انگار می خواهد به تنهایی رهنمودم کند. انگار از گذشته پیشمان است. می خواهد به من بفهماند اگر ادامه دهم حال او آینده من است. می گوید: «داری اشتباه می کنی. تا دیر نشده برگرد از اونایی که دوستت دارند بخواه کمکت کنند.» با صدای بلند می گویم: «ول می کنی یا نه؟ حوصله ندارما.» پک عمیقی به سیگارش می زند و می رود.
ساعت 21:35- نمای داخلی- سالن مددسرا- زمان شام
صدای بستن در به گوش می رسد. صدایمان می کنند برای شام. فضا پر می شود از عطر قیمه. در مؤسسه «به سوی امید» پخته شده است. این را از روی نوشته روی ظرف غذا متوجه می شوم. قبل از اینکه شروع به خوردن کنیم نماینده مؤسسه برایمان صحبت می کند. می گوید: «هیچ وقت دیر نیست. ما می توانیم با اندکی فکر به جاهایی برسیم که دنیا را متوجه خودمان کنیم و...»
زمین موکت است. گوشه سفره می نشینم؛ شاممان را می خوریم. برای خوردن شام عجله ای در کار نیست. هر کدام که شامشان را می خورند به گوشه ای می خزند. یکی با دوستش صحبت می کند. دیگری می خوابد. سومی دستش را روی زیر چانه اش گذاشته و در عالم خود فرو رفته است؛ دیگری از خستگی یا درد ناله می کند.
ساعت 23- نمای داخلی- سالن مددسرا- زمان خواب
چراغ ها خاموش می شود. تقریباً همگی روی تختشان دراز کشیده اند. بیشترشان خروپف می کنند. از کمی آنسوتر صدایی می شنوم. به طرف صدا می غلتم. صورتش را نمی بینم. مرد سعی می کند بدون سر و صدا تزریق کند. در کورسوی چراغ می بینم که چند لحظه بعد آرام می شود و انگار به خواب می رود یا شاید هم خلسه. صدای باز شدن در ورودی را می شنوم. گوش هایم را تیز می کنم که ببینم چه خبر است. مأموران گشت شهرداری با «امیر خان»، مسئول پذیرش مددسرا صحبت می کنند. صدایشان زیاد واضح نیست. مأموران که می روند امیر خان با چند نفر کارتن خوابی که وارد سالن شده اند به سمت زیرزمین می روند. چند دقیقه بعد برمی گردند. معلوم است که به حمام رفته اند. شامشان را هم که می خورند به سمت تخت ها هدایت می شوند و دراز می کشند.
یکی از مددجویان از روی تختش بلند شده است و در میان فاصله طولی تخت ها قدم زدن می زند. انگار بی تاب شده است. می رود و برمی گردد. نزدیک تختم که می رسد سرم را بلند می کنم و آهسته به او می گویم: «سیگار می کشی.» می گوید: «داری؟ بِده بهم.» سیگاری به او می دهم. بدون معطلی روشنش می کند و کنارم می نشیند. می گویم: «چی مصرف می کنی؟» می گوید: «هروئین» اسمش را می پرسم. می گوید: «داریوش» می گویم: «داداش! تو کجا اینجا کجا؟» می گوید: «مهم نیست از کجا اومدم. درس خونده کف خیابونم. تو به ظاهرت نمی خوره اینکاره باشی ولی مهم نیست. مهم اینکه مرام داری.» 37 ساله است اما به قول خودش دو برابر سنش تجربه دارد. سیگارش تمام می شود. می گوید: «ولی باز می گم. تو به ما نمی خوری داداش. برشکست شدی؟» منظورش «ورشکست» است. می گویم: «آره» جوابم را نمی شنود. بلند می شود و می رود.
ساعت 24- نمای داخلی- سالن مددسرا- نیمه شب
شب از نیمه می گذرد. ساعت پذیرش تا ساعت 22 است. چند نفر محکم به در می کوبند: «اینجا کسی نیست؟» یکی می گوید: «فقط نیم ساعت دیر کردیما درو بستند.» امیرخان به طرف در می رود: «چه خبره بابا؟» می گوید: «می دونم هوا خیلی سرده ولی جا نداریم.» راست می گوید. همه 45تخت پر است. بالاخره آنان را متقاعد می کند که به گرمخانه خاوران بروند.
ساعت 5:30- نمای داخلی- سالن مددسرا- بامداد
صدای اذان می آید. از شب تا حالا چشم بر هم نگذاشته ام. چند نفر از خواب بیدار شده اند. بیرون از ساختمان، صداها در حال افزایش است. سماور بزرگ گوشه سالن قلقل می کند. چند نفر در حال خوردن چای هستند.
هوا اندک اندک روشن می شود. همه بیدار شده اند. ساعت به 7 نزدیک می شود. یک روز دیگر آغاز شده. زمان خارج شدن مددجویان است. در چهره بیشترشان که آماده خروج از گرمخانه هستند شادی دیده نمی شود. از ذهنم می گذرد: «دنیا براش جای قشنگی نیست/ دنیا براش تلخ و نفسگیره/ چند ساله که از تنهایی خستس/ چند ساله که از گشنگی سیره...»
ساعت 7- نمای خارجی- میدان گمرگ
تختم را جمع و جور می کنم. لباس ها را تحویل می دهم و در شیشه ای را باز می کنم و خارج می شوم و مثل همه آنهایی که دیشب هم اتاقی شان بودم در هیاهوی این شهر گم می شوم. به خودم نهیب می زنم: «واقعاً در اطرافمان چه می گذرد؟ دیگران چه مشکلاتی دارند که ما از آنها بی خبریم؟ نقش من به عنوان یک شهروند در این کلانشهر در قبال این افراد چیست؟...» ذهنم پر از سؤال شده است. در عمق وجودم افراد و مسئولانی را که به فکر راه اندازی این مراکز افتاده اند تحسین می کنم. شاید آرزوی مددجویان این مرکز باشد: «می ترسم وقتی برگردی که دیگه/ به کارتن خوابی عادت کرده باشم» کاش هر یک از ما به اندازه سهممان از این شهر، این افراد را دریابیم.
منبع: ایسنا
۰۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]
صفحات پیشنهادی
خوشبيني سازمان ملل از نتيجه گفت و گوها ميان گروه هاي يمن
۲۲ بهمن ۱۳۹۳ ۱۳ ۵۱ب ظ خوشبيني سازمان ملل از نتيجه گفت و گوها ميان گروه هاي يمن فرستاده سازمان ملل در امور يمن از نتيجه گفت و گوها ميان گروه هاي سياسي اين کشور ابراز خوشبيني کرد به گزارش خبرنگار بين الملل خبرگزاري موج جمال بن عمر فرستاده سازمان ملل درباره ادامه گفت و گوها ميانرمافزار موبایل: شبیهساز قدرتمند مدارهای الکترونیکی
برای انجام بسیاری از امور روزمره میتوانید نرمافزارهای زیادی را در سیستمعامل اندروید پیدا کنید همچنین نرمافزارهای زیادی نیز برای مدیریت تلفنهای همراه تبلتها و دیگر دستگاههای مجهز به این سیستمعامل عرضه شده است اما بیشتر این نبارش شدید باران در بولیوی 17 هزار خانواده را بیخانمان کرد
بارش شدید باران در بولیوی 17 هزار خانواده را بیخانمان کردبارش شدید باران در بولیوی از آغاز سال 2015 25 کشته و حدود 17 هزار خانواده بیخانمان بر جای گذاشته است به گزارش خبرنگار دفتر منطقهای خبرگزاری فارس در آمریکای لاتین به نقل از «تلهسور» «اسکاردانلود کنید: بازی شبیه ساز سه بعدی زندگی گرگ ها
برای اولین در بین سایت های ایرانی دانلود کنید بازی شبیه ساز سه بعدی زندگی گرگ ها Wild wolf simulator 3D یک بازی شبیه سازی تمام عیار از زندگی گرگ ها است در این بازی باید به شکار حیوانات مختلف بروید تا منبع غذایی مورد نظرتان را تامین کنید به گزارش دریچه فناوری اطلاعات باشگ-دستگاهی برای شبیهسازی زلزله
دستگاهی برای شبیهسازی زلزله کشور ما از نظر لرزه خیزی در معرض خطر بالایی قرار دارد و همه ساله چند بار تحت تاثیر امواج لرزهای میلرزد وقوع زمین لرزه با توجه به شدت و فاصله از کانون زلزله و گسلهای موجود میتواند با پیامدهایی مانند ویرانی و تلفات مالی و جانی همراه باشد ازبرای نخستین بار صورت گرفت برگزاری مسابقات شبیهسازی سازهها با ماکارونی در زنجان
برای نخستین بار صورت گرفتبرگزاری مسابقات شبیهسازی سازهها با ماکارونی در زنجاننخستین دوره مسابقات شبیهسازی سازهها با ماکارونی در زنجان با حضور مسئولان برگزار شد به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان معاون فرهنگی و اجتماعی شهردار زنجان امشب در آیین اختتامیه نخستین دوره مسابقامذاکرات هستهای؛ از خوشبینی آمریکا تا برآورد منفی اسراییل
بر اساس گزارش المانیتور و هاآرتص مذاکرات هستهای از خوشبینی آمریکا تا برآورد منفی اسراییل افزایش خوش بینی دولت آمریکا در مورد توافق نشان دهنده این است که در مسئله ظرفیت غنی سازی پیشرفت و احتمالا دستیابی به موفقیتی وجود داشته است به گزارش سرویس سیاسی جام نیوزبرگزاری نخستین جشنواره «شبی با کارآگاهان»
برگزاری نخستین جشنواره شبی با کارآگاهان رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات کاربردی پلیس آگاهی با اشاره به برگزاری اولین جشنواره شبی با کارآگاهان گفت این جشنواره با جمع آوری دیدگاههای کارآگاهان این تجربیات را به کاراگاهان آینده مهیا می کند به گزارش خبر گزاری مهر سرهنگ بیابانیساماندهی نیروهای انسانی در آموزش و پرورش شبیه معجزه بود
نظری ساماندهی نیروهای انسانی در آموزش و پرورش شبیه معجزه بود شناسهٔ خبر 2496020 یکشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵ ۰۰ استانها > خراسان رضوی مشهد- رئیس مرکز برنامه ریزی منابع انسانی و فناوری اطلاعات وزارت آموزش و پرورش گفت ساماندهی نیروی انسانی با وجود بی نظمی که در چند سال گذشته در بحضرت عيسي(ع) در چه شبي به آسمان عروج كرد؟
پيشگويي هايي از اميرالمومنين ع حضرت عيسي ع در چه شبي به آسمان عروج كرد ملائكه آسمانى و پيامبران را مى بينم كه كنار يكديگر ايستاده همگى منتظرند مرا در آغوش بگيرند به گزارش سرويس ديني جام نيوز در كتاب پيشگويي هايي از اميرالمومنين سلام الله عليه آمده «شخصى بنام حبيب بنلیلا ارشد تاکید کرد: لزوم ایجاد گرمخانه ویژه زنان معتاد
دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۵ ۵۸ مدیر مرکز گذری کاهش آسیب خانه خورشید ضمن تاکید بر لزوم حمایت از زنان و کودکان آسیبدیده گفت تا کنون هیچ سازمان مردم نهاد کمپ و یا پروتکلی برای حمایت از این قشر ایجاد نشده است این در حالیست که زنان معتاد فاقد گرمخانه هستند لذا ناچارا شبها را در پارکهایک روحانینما شبیه به نصرالله! + عکس
یک روحانینما شبیه به نصرالله عکستاریخ انتشار سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۳ ۳۹ یک شخص لبنانی طی چند سال اخیر با شبیه کردن ظاهر و رفتار خود به سیدحسن نصرالله درصدد ایجاد تفرقه در جبهه ضدصهیونیستی است روزنامه جمهوری اسلامی در این رابطه نوشت همراهی یک روحانینمای لبنانی ببرگزاری یادواره شهدا در مبارزه با شبیخون فرهنگی بسیار موثر است
مظاهری برگزاری یادواره شهدا در مبارزه با شبیخون فرهنگی بسیار موثر است شناسهٔ خبر 2499608 سهشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۴ ۲۴ استانها > سمنان سمنان - رئیس کمیته ادارات و کارمندان ستاد کنگره سه هزار شهید استان سمنان برگزاری یادواره شهدا را در راستای تلطیف فضای جامعه و مبارزه با شبیخوبمبگذاری در کنسرت بنیامین شبیه لوسبازی بود
جام جم نوا خبر بمبگذاری در کنسرت بنیامین شبیه لوسبازی بود بمبگذاری در کنسرت بنیامین شبیه لوسبازی بود سه شنبه 28 بهمن 1393 18 26 | کد خبر 1836592172992721223 | بازدید 9 جام جم نوا بنیامین و گروهش امروز به تهران رسیدهاند بعد از یک تور موفق به ناممربی پرسپولیس در تخریب شخصیت بازیکن هم تبحر ندارد/داستان های پخش شده در نود بیشتر شبیه فیلم هندی بود
میردورقی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران مربی پرسپولیس در تخریب شخصیت بازیکن هم تبحر ندارد داستان های پخش شده در نود بیشتر شبیه فیلم هندی بود بازیکن تیم پرسپولیس گفت مجری برنامه نود شب گذشته ضعف شخصیتیاش را نشان داد و صحبتهایی را پخش کرد که بیشتر شبیه فیلم هندی بود مبین میردورقدر برنامه ۹۰ دستگاه دورغسنج بگذارند استودیو از صدای بوق میترکد میردورقی: من یکی از 11 بازیکن اول ایران هستم/
در برنامه ۹۰ دستگاه دورغسنج بگذارند استودیو از صدای بوق میترکدمیردورقی من یکی از 11 بازیکن اول ایران هستم شخصیت شاهمحمدی شبیه نظام دوبرره است بازیکن جوان تیم فوتبال پرسپولیس گفت وظیفه شاهمحمدی در پیکان شاد کردن افراد بود و هرگاه او را میبینم یاد نظام دوبرره میافتم مبین- خوشبینی اوپک به رونق بازار، قیمت جهانی نفت را بالا برد
پایگاه خبری بلومبرگ خوشبینی اوپک به رونق بازار قیمت جهانی نفت را بالا برد تهران - ایرنا - پایگاه خبری بلومبرگ اعلام کرد قیمت نفت در بازار لندن به بالاترین سطح خود در تقریبا دو ماه اخیر رسید زیرا وزرای نفت اوپک اطمینان دادند بازار می تواند به روند افزایش قیمت ادامه دهد به گزا-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها