محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829893497
حال خراب این داماد در شب عروسی +عکس
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
شهید مصطفی ردانی پور؛
حال خراب این داماد در شب عروسی +عکس
پایش را که از ماشین پایین گذاشت، چشمش افتاد به حجله رسول، درست سر خیابان. بغض کرد. عروس را از ماشین پیاده کرد. همه کف میزدند. کل می کشیدند اما...
به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، شهید روحانی مصطفی ردانی پور در سال 1337 در یکی از خانههای قدیمی منطقهی مستضعفنشین(پشت مسجد امام) در شهر اصفهان متولد شد. پدرش از راه کارگری و مادرش از طریق قالیبافی مخارج زندگی خود را تامین و آبرومندانه زندگی میکردند و از عشق و محبت سرشاری نسبت به ائمه اطهار(ع) و حضرت زهرا(س) برخوردار بودند، تا آنجا که با همان درآمد ناچیز جلسات روضهخوانی ماهانه در منزلشان برگزار میشد.
در ادامه 10 خاطره از زندگی این شهید بزرگوار را با هم میخوانیم:
هنرستان
یک گوشهی هنرستان کتابخانه راه انداخته بود؛ کتاب خانه که نه! یک جایی که بشود کتاب رد و بدل کرد، بیشتر هم کتابهای انقلابی و مذهبی. بعد هم نماز جماعت راه انداخت، گاهی هم بین نمازها حرف میزد. خبرش بعد مدتی به ساواک هم رسید.
اعلامیهها و عکسهای امام
مادر نشسته بود وسط حیاط، رخت میشست. مرتضی آمد تو. گفت «یا الله، مادر چند تا نقاش آوردم، خونه رو ببینند. یه چادر بنداز سرت.» با لباس شخصی بودند. خانه را گشتند. حسابی هم گشتند. چیزی پیدا نکردند. مصطفی همان روز صبح عکسها و اعلامیهها با خودش برده بود. وقت رفتن گفتند «مراقب جوونهاتون باشین یه عده به اسم اسلام گولشون میزنن. توی کارهای سیاسی میاندازنشون. خراب کار میشن.»
دیده بان
گلوله ی توپ خانهی خودی، درست صد متری سنگر، روی یک لولهی نفت خورده بود و آتش بود که هوا میرفت. دیده بان قهر کرده بود. نمیآمد توی سنگر. از دست خودش، ازدست مصطفی، از دست همه دلگیر بود. می گفت «من دیگه دیده بانی نمیدم. از اولش هم گفتم بلد نیستم. حالا بفرما. اگه یه خورده این ورتر خورده بود، میافتاد رو سر بچهها. من چی کار باید میکردم؟» مصطفی می گفت «کوتاه بیا. دیگه کاریش نمیشه کرد. اگه تو نیایی کسی رو نداریم جات واسته. خواست خدا بوده. تو که کم نذاشتی.»
نبرد تا آخرین نفس
تیر خورده بود. مهماتش تمام شده بود. افتاده بود کنار جاده. بلندش کردم. انداختمش روی شانهام. از زمین و آسمان آتش میریخت. دولا شده بودم که تیر نخورد. تمام راه را دولا دولا دویدم. میگفت «نذار بدون اسلحه بمونم. من رو یه گوشه بذار. برو برام مهمات جورکن.» ترکش خورده بود توی کمرش. خون ریزیش شدید شده بود، اما چیزی به من نگفته بود. بهداری هم نمیتوانست کاری بکند. باید میرفت عقب بیمارستان صحرایی. حمایلش را پر از گلوله کرد. آرپی جی را گرفت توی دستش. خودش را کشید جلو. چند تا تانک را نشانه گرفت . به هیچ کدام نخورد. گرد و خاک بلند شد. نمی توانست جایش را عوض کند. خاک ریز را زیر آتش گرفتند. بی هوش شده بود. بردندش عقب. نفهمیده بود.
مرد زاهد شب
شب جمعه، دعای کمیل میخواند . اشک همه را در میآورد. بلند میشد. راه میافتاد توی بیابان؛ پای برهنه. روی رملها میدوید. گریه میکرد. امام زمان را صدا میزد. بچهها هم دنبالش زار میزدند. میافتاد. بی هوش میشد. هوش که میآمد، میخندید. جان میگرفت. دوباره بلند میشد. میدوید ضجه میزد. یابن الحسن یابن الحسن میگفت. صبح که میشد، ندبه میخواند. بیابان تمامی نداشت. اشک بچه ها هم.
آخرین رمضان
ماه رمضان را خانه آمده بود . به علی میگفت «امسال ماه رمضون از خدا اهدی الحسنیین را خواستم؛ یا شهادت یا زیارت.» هر شب با موتور علی میرفتند دعای ابوحمزه . هر سی شب! وقتی دعا را میخواندند، توی حال خودش نبود. ناله میزد. داد میکشید. استغفار میکرد. از حال میرفت. از دعا که بر میگشتند، گوشهی حیاط، میایستاد نماز شب میخواند. زیر انداز هم نمیانداخت. هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمیتوانست خوب قنوت بگیرد. با همان حال، العفو میگفت. گریه میکرد. میگفت «ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»
عقد
تا آن روز امام را ندیده بودم. دل توی دلم نبود. منتظر بودیم تا نوبتمان بشود. روی پا بند نمیشدم. در اتاق که وا شد، هر دو از جا پریدیم. نفهمیدم چه طوری خودم را رساندم. گوشهی چادرم را انداختم روی دست امام. بعد دست امام را سفت گرفتم. میبوسیدم، به سر و صورتم میکشیدم. امام من را نگاه میکرد. سرم را انداخته بودم پایین، ولی سنگینی نگاهش را حس میکردم. خطبهی عقد را که خواندند، مصطفی گفت «آقا ما رو نصیحت کنین.» امام برگشت به من نگاه کرد و گفت «از خدا میخوام که بهت صبر بده.»
شب عروسی
پایش را که از ماشین پایین گذاشت، چشمش افتاد به حجلهی رسول، درست سر خیابان. بغض کرد. صورتش داغ شد. انگار غم عالم ریخت توی دلش. عروس را از ماشین پیاده کرد. همه کف میزدند. کل میکشیدند. داد میزد «مگه شما نمی دونید؟ امشب شب سال رسوله.» گریه میکرد. داد میزد. تو حال خودش نبود. بلند گو را گرفت دستش. انگار شب قبل ازعملیات است و دارد برای بچهها اتمام حجت میکند. اشک همه را در آورد. میگفت «امشب شب عروسی من نیست. عروسی من وقتیه که توی خون خودم غلت بزنم.»
پاکتهای هدیه
ماشین آمده بود دم در، دنبالش. پوتینهایش را واکس زده بودم. ساکش رابسته بودم. تازه سه روز بود که مرد زندگیم شده بود. تند تند اشکهای صورتم را با پشت دست پاک میکردم. مادر آمد. گریه میکرد. – مادر حالا زود نبود بری؟ آخه تازه روز سومه. علی آقا گوشهی حیاط گریه میکرد. خودش هم گریهش گرفته بود. دستم راگذاشت توی دست مادر، نگاهش را دزدید. سرش را انداخت پایین و گفت «دلم میخواد دختر خوبی برای مادرم باشی.»
دستم را کشید، برد گوشهی حیاط . گفت «این پاکتها را به آدرسهایی که روشون نوشتهم برسون. وقت نشد خودم برسونمشون زحمتش میافته گردن تو.» پولهایی که برای کادوی عروسیش جمع شده بود، تقسیم کرده بود. هر پاکت برای یک خانواده شهید.
نبود
بعداز نماز استخاره کردیم و زدیم به تپهی برهانی. حاج حسین بچهها را فرستاد بروند جنازهها را بیاورند. سری اول صد و پانزده شهید آوردیم. مصطفی نبود. فردا صبح بیست و پنج شیهد دیگر آوردیم. باز هم نبود. منطقه دست عراقیها بود. چند بار دیگر هم عملیات شد، ولی مصطفی برنگشت که برنگشت. جنگ که تمام شد، رفتیم دنبالشان روی تپهی برهانی؛ توی همان شیار. همه جای تپه را گشتیم.؛ نبود! سه نفر هم راهش پیدا شدند، ولی از خودش خبری نشد.
خبرگزاری دفاع مقدس
۰۴/۱۲/۱۳۹۳ - ۰۷:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 82]
صفحات پیشنهادی
مراسم عروسی در جزیره اختصاصی آقا داماد+عکس
مراسم عروسی در جزیره اختصاصی آقا داماد عکس مراسم ازدواج جانی دپ و نامزدش چندی پیش خبر ازدواج رسمی هنرپیشه مطرح هالیوود جانی دپ و نامزدش امبر هرد که از هنرپیشگان هالیوودی است را منتشر کردیم دیروز این زوج هنرمند در جزیره اختصاصی جانی دپ در باهاماس در مراسمی کوچک و رومانتیک که دفکری به حال این عروس و داماد بیچاره کنید! +عکس
خاطره ای از جانباز عبدالله قائمی فکری به حال این عروس و داماد بیچاره کنید عکس پیرمرد عرب زبانی را دیدیم که با مقدار زیادی طلا و جواهرات در دستش به طرف ما آمد گویا از ما خواسته ای داشت ابتدا نفهمیدیم چه می گوید بعد متوجه شدیم که می خواهد آن جواهرات را به ما بدهد تا ناموسشمسی باز هم دچار حالت تهوع شد+عکس
مسی باز هم دچار حالت تهوع شد عکسستاره آرژانتینی بارسلونا در دیدار مقابل ویارئال بازهم دچار حالت تهوع شد به گزارش خبرگزاری فارس بارسلونا در دور رفت مرحله نیمه نهایی کوپا دل ری میزبان ویارئال بود و با نتیجه سه بر یک پیروز شد در این بازی مسی موفق شد گل اول تیمش را به ثمر برساند احداد عادل و دامادش در حج +عکس
داماد حداد عادل حداد عادل و دامادش در حج عکس سرویس کشکول جام نیوز حداد عادل و دامادش نفر اول از سمت چپ در سفر حج پرشین وی 206 ۲۴ ۱۱ ۱۳۹۳ - ۱۱ ۰۰نگار جواهریان و دوستان در حال صرف املت!+عکس
نگار جواهریان و دوستان در حال صرف املت عکس نگار جواهریان و دوستان در حال صرف املت نگار جواهریان و دوستان در حال صرف املت در یک قهوه خانه قدیمی اینستاگرام نگار جواهریان یکشنبه 19 بهمن 1393مدیرعامل شرکت مخابرات چهارمحال و بختیاری: باید مراقب خرابکاریهای دشمن در زمینه ارتباطات باشیم
مدیرعامل شرکت مخابرات چهارمحال و بختیاری باید مراقب خرابکاریهای دشمن در زمینه ارتباطات باشیممدیرعامل شرکت مخابرات چهارمحال و بختیاری گفت دشمن راه ارتباطات را برای ضربه زدن به ما در پیش گرفته و با سیگنالهای مخرب به سوی کشور میآید پس باید مراقب این خرابکاریهای دشمن باشیم و نمسی و حالت تهوع دوباره در مسابقه+عکس
مسی و حالت تهوع دوباره در مسابقه عکس ليونل مسي بار ديگر در زمين مسابقه دچار حالت تهوع شد و براي لحظاتي به کنار زمين رفت تا وضعيتش به حالت طبيعي برگردد آفتاب به گزارش ورزش سه در جریان مسابقه کوپا دل ری میان بارسا و ویارئال لیونل مسی بار دیگر دچار حالت تهوع شد این اتفامرگ داماد در حال ساختن ترقه/تصاویر
مرگ داماد در حال ساختن ترقه تصاویر مرد جوان زمانی که تصمیم گرفت برای مراسم عروسی خود ترقه درست کند نمیدانست چه حادثه تلخی در کمین او و دوستانش است آفتاب به گزارش جام جم بامداد دیروز صدای انفجاری مهیب در یکی از محله های شهر قهدریجان از توابع فلاورجان باعث شکسته شدن شیشه خانهنيما شاهرخ شاهي در حال خوش گذراني+عکس
نيما شاهرخ شاهي در حال خوش گذراني عکس تاریخ انتشار ۰۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۷ ۲۴تدارک مراسم عروسی، جان داماد را گرفت
مرگ داماد با انفجار ترقه تدارک مراسم عروسی جان داماد را گرفت در حادثه انفجار ترقه شب گذشته در قهدریجان اصفهان دو نفر در دم کشته و سه نفر راهی بیمارستان شدند به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از واحد مرکزی خبر مسئول پایگاه های اورژانس شهرستان فلاورجان با اشاره به اینقاتل خاموش جان عروس داماد را در اولین شب عروسیشان گرفت
قاتل خاموش جان عروس داماد را در اولین شب عروسیشان گرفت خانواده عروس اظهار داشتند كه برای بردن صبحانه به درب خانه آنها مراجعه كردیم ولی هر چه زنگ در را زدیم كسی پاسخگو نبود و پس از باز كردن درب با اجساد آنها مواجه شدیم یك عروس و داماد كه تنها یك شب از آغاز زندگی مشتركشان می گذشتخواندن متن اين کارت عروسي را ازدست ندهيد +عکس
خواندن متن اين کارت عروسي را ازدست ندهيد عکس خواندن متن اين کارت عروسي را ازدست ندهيد خواندن متن اين کارت عروسي را ازدست ندهيدستاره ها چهارشنبه 22 بهمن 1393سردار آزمون در حال غذا دادن به اسبش +عکس
سردار آزمون در حال غذا دادن به اسبش عکس جام جم ورزشی در هفته های اخیر به دفعات عکس های مختلفی از سردار آزمون با اسب هایش منتشر شده است به گزارش جام جم ورزشی سردار آزمون باز هم در اینستاگرام خود عکس جدیدی از یکی از اسب هایش منتشر کرد او در حال غذا دادن به یکی از اسب های خودداماد در تدارک جشن عروسي قرباني انفجار ترقه شد |اخبار ایران و جهان
داماد در تدارک جشن عروسي قرباني انفجار ترقه شد کد خبر ۴۷۶۱۰۲ تاریخ انتشار ۲۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰ ۰۵ - 17 February 2015 دامادي که به همراه چند تن از دوستانش در حال ساخت مواد محترقه براي برگزاري مراسم عروسي خود بود بر اثر انفجار مواد محترقه در حالي جان باخت که در اين حادثه يک نفر ديگسحر دولتشاهی در حال سلفی با عکاسان +عکس
سحر دولتشاهی در حال سلفی با عکاسان عکس سحر دولتشاهی سحر خانم دولتشاهی در حال سلفی با عکاسان روی فرش قرمزسحر دولتشاهی برنده بازیگری نقش مکمل زنبرترینها جمعه 24 بهمن 1393مراسم عروسی حین اسکی بازی! +عکس
مراسم عروسی حین اسکی بازی عکس عروس و دامادی تصمیم گرفتند که مراسم عروسی خود را در میان برف و یخ و با بازی اسکی برگزار کنند خبرگزاری فارس عروس و دامادی تصمیم گرفتند که مراسم عروسی خود را در میان برف و یخ و با بازی اسکی برگزار کنند در اینجا تصاویری جالب از مراسم عروسی زوج آمریکمهراب قاسم خاني در حال پذيرش كارتن خواب ها در گرمخانه+عکس
مهراب قاسم خاني در حال پذيرش كارتن خواب ها در گرمخانه عکس مژده لواسانی با انتشار عکس زیر نوشت مهراب قاسم خاني در حال پذيرش كارتن خواب ها در گرمخانه ي خاوران پرسيد چند ساله اي منتظر بوديم بگويد پنجاه اما پاسخش عجيب بود سي و نه سال و آقاي قاسم خاني ديگه ادامه نداد مهراب قا-
گوناگون
پربازدیدترینها