واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
مذاکرات هستهای؛ از «واقعبینی اوباما» تا «توافق نسیه»
رئیسجمهوری آمریکا واقعیت ایران امروز را بر خلاف سلف خود «جرج بوش»، پذیرفته و این کار درستی است اما تا زمانیکه عملا بهای آن را نپردازد، مذاکرات به سرانجام نخواهد رسید.
خبرگزاری فارس- وحید صمدی ؛ بعد از بدمستی آمریکا در دوران ریاست جمهوری «جرج بوش»، دولت این کشور در دوران «باراک اوباما» کمکم سر عقل آمد و واقعیت ایران امروز را پذیرفت. اشغال نظامی دو همسایه شرقی و غربی ایران هم نتوانست مانع حرکت رو به جلو تهران در منطقه شود. بوش نتوانست حمله نظامی را علیه تهران تکرار کند اما ایرانِ صاحب دانش هستهای را هم نپذیرفت و نتیجه مخالفت و کارشکنی او صرفا پیشرفت روزافزون ایران شد؛ ایرانی که حق داشتن برنامه هستهای و حق تحقیقات آن را هم نداشت به جایی رسید که اورانیوم را تا حدود 20 درصد غنی کرد. اما اوباما با حقیقت جاری در ایران کنار آمد. در درون دولتش، قدرت فنی و علمی هستهای ایران را به رسمیت شناخت. بنابراین میگوید اگر نمیتواند پیچهای تاسیسات هستهای ایران را باز کند، میتواند (به ادعای خودش) برنامه هستهای ایران را «فریز» کند تا دستکم پیشرفت نکند. این نگاه، واقعبینانهترین نگاه به ایران در حال پیشرفت است. درست است که کلیت مسئله هستهای برای غرب بهانهای برای تحت فشار گذاشتن تهران است اما این هم به همان اندازه واقعیت است که پیشرفت ایران در حوزه دانش هستهای جایگاه، نفوذ منطقهای و استقلال آن را افزایش میدهد و «الگوی حکومت اسلامی شیعی مستقل» را کاملتر میکند. پس هر آنچه در قدم اول «پیشرفت این خطر» را متوقف کند مطلوب است، از جمله «مذاکره و توافق نسیه». این توافق نصفه، و توقف موقت، فرصت را برای اثرگذاری اقدامات تخریبی موازی فراهم میکند. جنگ نظامی که امکان عملی شدن نیافت اما جنگ اقتصادی که زمان بیشتری برای محقق کردن هدف نیاز دارد، در مرحله آخر خود، «تحریم نفتی و بانکی» را آزمود و اثر ملموسی از خود بر جای گذاشت. استخوانهای اقتصاد ایران از زمان آغاز دو تحریم مذکور، متحمل فشاری بیسابقه است. خرد شدن این استخوانها نیازمند گذر زمان است. بنابراین اگر عضلات متصل به این استخوانها تقویت نشود و در مقابل، فشار افزایش یابد یا فشار (مذاکرات) طولانی شود، قطعا خواهد شکست. بنابراین برای ممانعت از این شکستن، دو راه وجود دارد؛ اول، فشار، کاسته یا رفع شود. دوم، ماهیچهها تقویت شود تا قدرتش بیش از میزان فشار شود. خوشخیالی است اگر فکر کنیم که بیش از 30 سال فشار، بدون توافق خوب تضمینشده برای آمریکا، برداشته میشود آنهم «یکجا». مثل اوباما واقعبین باشیم، این، توقعی بیجاست. چاره چیست؟.. ترک مذاکره نتنها چاره نیست بلکه اشتباهی ناشیانه است. اینکه هدف از مذاکره تحقق «رفع یکجا»ی فشار تحریم با «حفظ خطوط قرمز نظام» درست است، حق است اما باید در نظر داشت که خواسته طرف مقابل، برخی خطوط قرمز را شامل میشود. اصلا هدف مذاکره طرف آمریکایی با اهرم فشار اقتصادی، همان هدف جنگ نظامی است که امکان تحقق پیدا نکرد. اگر جنگ اقتصادی با چاشنی مذاکره، آن هدف را تضمین نکند، توافق خوبی با تهران امضا نمیشود. پس مذاکره خوب است اگر ابزاری باشد برای «خرید زمان» جهت «تقویت عضلات اقتصاد داخلی»؛ اگر هم در طول مذاکره با «نرمش قهرمانانه» امتیازی حاصل شد، فـبها المراد !. اما اگر هدف مذاکره رفع فشار اقتصادی، بدون دادن «امتیاز بزرگ تضمینشده» به واشنگتن باشد، قطعا این مذاکره را آمریکا بینتیجه میگذارد. دشمن احمق نیست. اگر هم ما خواهان «رفع یکجای تحریم» هستیم و قرار است تحت فشار، اندک اندک خطوط قرمز را پشت سر بگذاریم، این دیگر نیازی به مذاکره ندارد، نیاز به معامله دارد. پس در شرایطی که طرف اول «امتیاز بزرگ» نمیدهد و طرف دوم «فشار 30 ساله» را «یکجا و یکشبه» رفع نمیکند، نتیجه مشخص است لذا واقعبینانهترین گزینه «توافق نسیه» سپس «طولانی» کردن و حتی «تمدید» کردن آن است. حال اگر پیشرفت برنامه هستهای «فریز» شود، در این وضعیت هر چقدر هم مذاکره طولانی شود، بهتر هم هست زیرا فشار چماقها با گذر زمان بیشتر حس میشود. چماق اول، فشار اقتصادی از طریق تحریم مبادله پول و فروش نفت است و دوم «روی کار آمدن جمهوریخواهان» پس از دوره اوباماست. در چنین حالتی طرف اول به دادن امتیازهای بزرگ، بیشتر مجبور میشود. هر روز که میگذرد بهای «نفت» کمتر و فشار مالی بیشتر. در چنین وضعیتی دو حالت برای دولت رو به پایان اوباما مفروض است که در دو حالت دولت در تهران متضرر است؛ اول اینکه شروط سخت دولت اوباما را میپذیرد و توافق خوب مد نظر اوباما را امضا میکند یا اینکه نمیپذیرد و با تشدید تحریم کنگره رو به رو میشود و دوم اینکه دوره اوبامای دموکرات (پلیس خوب) تمام میشود و با دولت احتمالی جمهوریخواهان (پلیس بد) رو به رو میشود. بدین معنا که اگر اوباما، کسی بود که تمایلی به مذاکره و توافق سیاسی داشت، رئیس جمهور جمهوریخواه احتمالی آینده، کسی است که اصلا چنین سیاستی ندارد و خواهان تحریم و فشار بیشتر است. بنابراین در نهایت اوباما اگر هم توافقی امضا نکند، مفتخرانه مدعی است که پیشرفت هستهای ایران را پس از سالها متوقف کرده و در عوض با دولت ایران نسیه معامله کرده است. در نتیجه چون همزمان با این اتفاقات، «اقتصاد، مقاومتی نمیشود» و «پیشرفت، فریز» است، متضرر طرف اول است لذا راهکار نه این است که تحریم «کاغذپاره» خوانده بشود و همزمان اقتصاد مقاومتی روی زمین بماند، نه اینکه تحریم «امالمشاکلی» شود که «ترک خوردنش» تنها «شاهکلید معجزهآسا» باشد. تحریم مشکلی است که درمانش اقتصاد قوی بومی است و البته مذاکره ابزاری مکمل برای «فریز کردن برخی فشارها». انتهای پیام/ص
93/12/02 - 13:48
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]