تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 8 مهر 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):خدای تعالی ایمان را برای پاکیزگی از شرک قرار داد ، و نماز را برای دوری از تکبر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1818945851




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-زور نزنید، سیستم خراب است!


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح دوشنبه زور نزنید، سیستم خراب است! روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «این نصاب نرمش قهرمانانه است»،«خطر بودجه ای که متحول نشده است»،«3 نکته در مورد بررسی بودجه 94 »،«ضرورت تقویت ابزارهای نظارتی»،«انقلاب یمن در مسیر استمرار»،«از ابتکار تا هاشمی»،«پنجره ژئوپلیتیکی»،«زور نزنید، سیستم خراب است!»،«سیمای بدون رتوش کدخدا»،«همکاری دولت و مجلس در بودجه٩٤»،«نفت و بازارهای مالی»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

کیهان:این نصاب نرمش قهرمانانه است «این نصاب نرمش قهرمانانه است»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛ایران حریفی قدرتمند است که بسیاری از رویاهای آمریکا در آستانه قرن 21 و هزاره سوم را تبدیل به کابوس کرد. این گزاره و ادعا- که باید در ابعاد آن گفت وگو کرد- می تواند از علت نافرجام ماندن مذاکرات 11 ساله هسته ای رازگشایی کند؛ اینکه ظاهرا ماجرا راه حل های روشنی دارد اما آمریکا نمی پذیرد. ایران حریف قدرتمند اما پیچیده و نامتعارف برای آمریکاست. آمریکا روش پنجه انداختن و زیر گرفتن از رقیبی متعارف به نام شوروی را می دانست اما ایران حریفی نامتعارف، با رفتاری پیچیده و انعطاف بسیار بالاست که به ویژه در 14 ساله آغازین قرن 21 و هزاره سوم میلادی، بخشی از معادلات و محاسبات راهبردی آمریکا را به هم ریخته است. در این میان «چالش - مذاکره هسته ای» به مثابه نوک کوه یخ می باشد و عمق و ابعاد ناپیدای این کوه یخ را باید در هماوردی پیچیده، نامتعارف و موثر ایران جست وجو کرد. در حقیقت نگاه آمریکا به مذاکرات نه نقطه ای و موردی، بلکه «روند»ی و «فرآیند»ی است. قدرت ایالات متحده آمریکا از بمباران اتمی ژاپن و پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 تا سال 1991 که حریف قدرتمندی به نام شوروی فرو پاشید، روند تصاعدی داشت. این روند تصاعدی، هنگامی حالت انفجاری به خود گرفت که دومینوی فروپاشی متحدان مسکو از آلمان شرقی و صربستان به گرجستان و اوکراین در دروازه های مسکو رسید. بدین ترتیب آمریکا در اواخر دهه 1990 میلادی آماده تاجگذاری در جهان تک قطبی شد و به عنوان مرحله نهایی، راهبرد جنگ جهانی چهارم و تغییر نقشه خاورمیانه را با حمله به افغانستان و عراق (2001-2003) به اجرا گذاشت. این طرح قرار بود با حملات اسرائیل به لبنان و غزه (2006-2008) کامل شود. شکوفایی اقتصاد آمریکا نیز در افق این جهان گشایی ترسیم شده بود. تبدیل منطقه به میدان جنگ های مستقیم و نیابتی، مجتمع های بزرگ صنعتی- نظامی آمریکا را رونق می داد و صدها میلیارد دلار نفتی برخی رژیم های مرتجع را به بهانه پیمان های تسلیحاتی، نظامی و امنیتی روانه ایالات متحده می کرد. در عین حال بعد از ستاندن هزینه های ویرانگری منطقه، آمریکا می توانست هزینه آبادانی و تامین امنیت کشورها را نیز به شکل انحصاری بستاند! در عین حال محاصره نظامی ایران از سوی شیطان بزرگ- از شرق و جنوب و غرب- و یکسره کردن کار متحدان ایران به دست شیطان کوچک (اسرائیل) در لبنان و غزه نیز یکی از ابعاد مهم طرح «قرن جدید آمریکایی» و «خاورمیانه جدید» بود که طبق نقشه می توانست به کار انقلاب اسلامی به مثابه خار در چشم آمریکا پایان دهد. اینها محاسبات دقیق روی کاغذ بود که بر حسب ظاهر قضایا، 70-80 درصد آن نیز مطابق میل مافیای اصلی قدرت در آمریکا پیش رفت. در این میان ایران به مثابه حریفی قدرتمند اما نامتعارف نقشه بزرگ مثلث آمریکا- انگلیس- اسرائیل را به هم ریخت. بدهی دولت آمریکا در سال 2000 میلادی 5600 میلیارد دلار بود که در پایان دولت بوش به 10 هزار میلیارد رسید و اکنون از مرز 18 هزار میلیارد دلار گذشته است. مغلوبه شدن روند جنگ ها در خاورمیانه از افغانستان و عراق تا سوریه و لبنان و فلسطین (غزه) موجب شد بدهی های آمریکا در دوره بوش، 4600 میلیارد دلار و در دوره اوباما 8 هزار میلیارد دلار افزایش پیدا کند. امروز هر شهروند آمریکایی 56 هزار دلار بدهکار است و روزانه بالغ بر 2 میلیارد دلار بر بدهی های دولت ایالات متحده افزوده می شود. آیا منطقا می توان ادعای کدخدایی دنیا را داشت و در عین حال بدهکارترین دولت جهان بود؟! این یکی از آسیب پذیری های مهم آمریکاست که موجب شد دولت آمریکا حتی از اواخر دولت بوش- به واسطه کسانی چون گیتس که در دولت اوباما نیز در وزارت دفاع ابقا شدند- در حوزه جنگ مستقیم دنده عقب بگیرد و کار را به جنگ نیابتی بسپارد. در کنار این هزینه هنگفت اقتصادی، خسارت های مهم سیاسی، ژئوپلتیک و حیثیتی متوجه آمریکا شد. گسترش نفوذ ایران در افغانستان و روی کار آمدن متحدان اسلامگرای ایران در عراق، اتفاق مهمی بود که کمتر استراتژیست آمریکایی می توانست تصور کند. میزان دردناکی ماجرا را این گونه تصور کنید که آمریکا در سال 2001 سودای محاصره ایران و تمام کردن کار در سال 2003 را داشت- که بلند شدن صدای تسلیم طلبی افراطیون مدعی اصلاح طلبی در مجلس ششم و دعوت به سر کشیدن جام تسلیم علامتی روشن برای این برنامه ریزی است- اما به فاصله یک دهه تقریبا همه چیز را در منطقه غرب آسیا از دست رفته و زیر و رو شده می بیند. انتخاب باراک اوباما در سال 2008 اتفاقی حساب شده برای تغییر مسیر قهقرای قدرت آمریکا بود. ایالات متحده با این تغییر گارد، خیلی ها را در منطقه و جهان منفعل کرد. حتی روس ها نیز به انفعال افتادند و «ری ست» کردن روابط توسط هیلاری کلینتون را باور کردند تا اینکه خنجر بزرگ را در حوادث اوکراین خوردند. اما حساب ایران جدا بود. در حالی که بسیاری از سیاستمداران در دنیا مبهوت و مقهور شعبده بازی هیئت حاکمه اصلی آمریکا با مهره اوباما شده بودند، یک سیاستمدار الهی و تیزبین اعلام کرد دست دوستی آمریکا، همان دست چدنی است که روی آن دستکش مخملین کشیده اند. کاری که امام خامنه ای با آمریکا به ویژه در دهه اخیر کرد، کاری کارستان است. منفعل کردن قداره بند یاغی به نحوی که تمرکز قدرت خود را به طور مداوم از دست بدهد و نتواند قدرت نمایی کند، کار بزرگ جمهوری اسلامی با آمریکا به واسطه بازوهای قدرتمند خود در منطقه بود. امام خامنه ای پروژه بزرگ امام خمینی تحت عنوان بسیج مستضعفان را درست در بحبوحه بدمستی و یاغی گری آمریکا پیش برد. ایران جدید و قدرتمند هرچند دچار برخی حلقه های سست عنصر و مرعوب بود اما در برابر چالش هایی نظیر چالش هسته ای که از سال 2003 شروع شد یا چالش تجدیدنظرطلبی جریان ارتجاع منفعل نشد بلکه ضمن دفاع به هنگام، گزینه پیشدستی و ضربات متقارن و نامتقارن را اختیار کرد.
امروز هر ناظری اعتراف می کند که آمریکا جنگ بزرگ را در جبهه های افغانستان و عراق و سوریه و لبنان و بحرین و یمن به ایران باخته است. امروز گفتن این جمله آسان است اما وقوع چنین اتفاقی در عمق خود از آمیزه همت بلند و تدبیر عمیق و ایمان استوار حکایت می کند. این فتوحات سلسله وار در جبهه های متفاوت جنگ گرم و سرد و سخت و نرم درست به موازات 11 سال «چالش- مذاکره هسته ای» به دست آمده است. ایران در این فرآیند مورد حملات سخت سیاسی، اطلاعاتی، اقتصادی و تروریستی- خرابکاری قرار گرفت تا در گوشه رینگ گرفتار شود و ریشه های او را یکایک بخشکانند اما در همین بحبوحه بود که حریف قدرتمند و نامتعارف آمریکا، از یک سو گارد منعطف خود را در مذاکره و در مقابل گارد پرخدعه اوباما رها نکرد و از دیگر سو پیشدستی و پیشروی کرد. درست به همین دلیل است یک روزنامه آمریکایی می گوید مقامات آمریکایی درصددند از مواضع رهبر عالی ایران رازگشایی کنند. وال استریت ژورنال اولین نشریه آمریکایی و غربی نیست که روز شنبه با اشاره به آخرین سخنان رهبر معظم انقلاب- و با جدیدنمایی پاسخ چند ماه پیش ایشان به نامه اوباما- می نویسد «مقامات آمریکایی سعی می کنند از مواضع رهبر عالی ایران رازگشایی کنند.» اواسط فروردین 1391 نیز روزنامه نیویورک تایمز اذعان کرد «سازمان سیا دائما بیانات رهبر عالی ایران را رصد می کند اما مشکلی در این میان وجود دارد. او همواره با زبان دین سخن می گوید و تحلیل این مطالب برای تحلیلگران سازمان جاسوسی آمریکا دشوار است.» همان ایام هفته نامه فرانسوی نوول ابزرواتور معتقد بود «سرنوشت خاورمیانه در دستان رهبر ایران قرار دارد؛ مردی که بر اساس سنت شیعی و به نشانه سیادت، عمامه مشکی بر سر دارد. او در مقابل غرب بسیار قاطع است.»
مرور ادبیات رسانه ها و سیاستمداران غربی به ویژه آمریکایی در این زمینه قابل توجه است. آنها مدام در میانه دو گزاره در حال رفت و برگشت هستند. زمانی می گویند ایران سرسخت و غیرمنعطف است و زمانی ادعا می کنند ایران از موضع ضعف، انعطاف و نرمش به خرج داده است! آنها عمیقا از مقاومت استراتژیک جمهوری اسلامی ناراحتند و این را بر زبان هم می آورند اما برای اینکه همین مقاومت در جهان الهام بخش نباشد و سیطره آمریکا را به چالش نکشد، انعطاف های تاکتیکی در مذاکرات را- که البته در صورت صداقت طرف مقابل می توانسته بن بست شکن باشد- تعمداً حمل به عقب نشینی کرده اند.اما حقیقت چیست؟ واقعیت، همان ترجمانی است که روزنامه نیویورک تایمز سال گذشته از «نرمش قهرمانانه» کرد و نوشت «رهبر اسرارآمیز ایران از رویکرد گشایش استقبال می کند اما به عنوان کسی که می گوید انقلابی است نه دیپلمات، به رئیس جمهور و تیم او سفارش کرده هرگز طبیعت و ذات دشمنان را از یاد نبرند. او از نرمش قهرمانانه در جایی سخن می گوید که هرگز اهداف زیرپا نرود. او بسیار زیرک و با هوش است و حرف آخر را در حاکمیت ایران می زند. اگر گفت وگوها به لغو تحریم ها منجر شود او اجازه ادامه راه را خواهد داد. اما اگر بی نتیجه بماند این آزمونی برای محک زدن آمریکا خواهد بود. در هر صورت این روند کمک به رهبری نظام خواهد بود». یا به تعبیر گزارش مؤسسه آمریکن اینترپرایز «مجموعه سخنان رهبر عالی ایران درباره مذاکرات و نرمش قهرمانانه، نشانه این است که ماهیت استراتژی ایران هیچ تغییری نکرده و صرفاً بحث بر سر تفاوت تاکتیک است». رهبر معظم انقلاب جمله ای کلیدی در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی (19 مهر 91) فرمودند مبنی بر اینکه «در کسر و انکسار مصالح است که انسان می تواند خط مستقیم را پیدا کند». عملکرد میدانی دولت ها و مذاکره کنندگان و همه متولیان جبهه مقاومت در چالش با شیطان بزرگ حتماً در متن خود فراز و نشیب و قوت و ضعف و خلل و سستی داشته که می توانست با این نوسان نباشد و پیروزی های ما را مضاعف سازد. می شد سیاسیون از رفتارهایی که گستاخی و طمع دشمن را برمی انگیزد پرهیز کنند و بعضاً نکردند. اما مهم این است که با وجود برخی کم کاری ها، بد فهمی ها یا حتی کجروی ها در قبیل دولت ها- از سازندگی تا اعتدال- کاروان پیشرفت و قدرت افزایی کشور از حرکت رو به جلو باز نمانده است. هنر رهبری- چه زمان امام خمینی و چه جانشین شایسته ایشان- عقب زدن قطب بندی ها غفلت آفرین و ایجاد انسجام ملی در تراز چشم انداز انقلاب اسلامی و اهداف آن می باشد. تقویت این انسجام ملی نسبت به چالش مذاکرات هسته ای در آخرین سخنرانی رهبر معظم انقلاب را باید حرکتی هوشمندانه ارزیابی کرد که بلافاصله با موقعیت شناسی و به صحنه آمدن کم نظیر مردم در راهپیمایی 22 بهمن به مثابه تار و پود یک رفتار استراتژیک کامل شد. اکنون باید از آن سیاستمدار ناکام آمریکایی پرسید به راستی دست کدام طرف بسته است، ایران یا آمریکا؟! خراسان:خطر بودجه ای که متحول نشده است «خطر بودجه ای که متحول نشده است»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی حسن زاده است که در آن می خوانید؛کلیات لایحه بودجه 94 مطابق پیش بینی ها تصویب شد تا بررسی جزئیات لایحه بودجه نیز در صحن علنی مجلس آغاز شود. لایحه بودجه امسال از چند جهت دارای اهمیت خاصی می باشد. نخست، کاهش شدید قیمت نفت و افت درآمدهای نفتی است که تراز بودجه سال آینده را با مشکل مواجه کرده است. دوم، به تناسب این کاهش درآمد، خطر کاهش هزینه های عمرانی و برخی پرداخت های دولت می تواند هدف خروج از رکود را با چالش مواجه کند. سوم، چالش ادامه دار یارانه ها است که پس از حذف نکردن یارانه ثروتمندان، با وجود تصمیم سال گذشته مجلس، اکنون با مصوبه غیرکارشناسی تلفیق و احتیاط غیرمعمول دولت در حذف یارانه ثروتمندان، کسری بودجه یارانه ها همچنان به عنوان معضل لاینحل باقی مانده است. اما فراتر از این 3 چالش، ویژگی بسیار مهم لایحه بودجه 94، این است که این لایحه نخستین بودجه تدوین شده پس از ابلاغ سیاست های اقتصاد مقاومتی است. سیاست های اقتصاد مقاومتی در تاریخ سی ام بهمن 92 از سوی رهبر معظم انقلاب ابلاغ شد و دولت و حتی مجلس فرصت چندانی برای تدوین و تصویب بودجه براساس این سیاست ها نداشتند. واقعیت این است که اگر تا دیروز تردید و شبهه ای برای اجرای اقتصاد مقاومتی وجود داشت، اکنون 2 عامل مشخص، ضرورت اجرای این سیاست ها و تدوین بودجه براساس آن را تشدید کرده است. نخست، کشدار شدن مذاکرات هسته ای و کمرنگ شدن احتمال توافق در این مذاکرات و دیگری، کاهش شدید قیمت نفت طی ماه های اخیر و پیش بینی تداوم قیمت های فعلی برای سال آینده است که نشان می دهد، متغیرهای بیرونی همچنان به اقتصاد ایران روی خوش نشان نمی دهند. از سوی دیگر اکنون مشخص شده است که پایه های خروج از رکود، لرزان است. بخش صنعت، فقط به مدد رشد صنعت خودروسازی، تاحدی مثبت شده است و به ویژه صنایع کوچک هنوز از بحران خارج نشده اند. بخش مسکن همچنان در رکود است و حدود 200 رشته شغلی و بخش قابل توجهی از فعالیت های مرتبط با صنعت ساختمان با فضایی سرد مواجه هستند. بخش نفت، اگر چه با حرکت های امیدوارکننده ای در پارس جنوبی همراه بوده است، اما همچنان در بند محدودیت های تحریمی است. بخش خدمات و به ویژه بازار با تشدید رکود معاملات و خرید و فروش ها مواجه است. بخش عمرانی که یکی از اصلی ترین دلایل رشد مثبت 4 درصد 6 ماهه امسال بوده است، به دلیل کاهش درآمد نفتی، در سال آینده با محدودیت های جدی مواجه است. در چنین شرایطی بودجه سال آینده اگر با تحولی چشمگیر در کاهش هزینه های غیرضروری و رشد درآمدهای غیرنفتی مطمئن مواجه نشود، نمی تواند در چنین شرایط حساسی به اقتصاد و حتی شرایط حساس سیاسی و بین المللی کشور پیام مثبتی بدهد. با این حال نگاهی به منابع کشور و حجم عظیم بودجه دولت و شرکت های دولتی که در مجموع 824 هزار میلیارد تومان است (بودجه حدود 600 هزار میلیارد تومانی شرکت های دولتی و بودجه بیش از 200 هزار میلیارد تومانی دولت) نشان می دهد که اگر عزم جدی و مدیریتی جهادی در مسیر هزینه کرد بودجه قرار گیرد، می تواند این منبع عظیم را به موتور محرک قدرتمندی برای رونق اقتصاد ایران تبدیل کند. به این شرط که مجلس و به ویژه دولت تهدید ناشی از محدودیت های بودجه ای را به فرصت پالایش بودجه از ردیف های متعدد کم اثر و بی خاصیت تبدیل کند و با افزایش بهره وری بودجه و تبدیل منابع آن به منابعی زاینده اقتصاد کشور را رونق دهد. واقعیت این است که بودجه کشور چاه ویلی از ناکارآمدی ها و تحمیل هزینه اداره دولت غیر بهره ور و پرهزینه به اقتصاد کشور است. این بودجه برای رونق دادن به اقتصاد کشور باید به گونه ای اساسی با تحول در نحوه تدوین، بررسی، تصویب و اجرا مواجه شود. تحولی که اگر چه چندان در لایحه بودجه 94 و مصوبات کمیسیون تلفیق دیده نشده است، اما می تواند در مصوبات صحن علنی مجلس و به ویژه در اجرای بودجه توسط دولت دیده شود. تحولی که اگر محقق شود می تواند اقتصاد کشور را با تحولی مثبت مواجه کند و در مسیر سخت مذاکرات هسته ای نیز، عاملی موثر برای خارج کردن حربه تحریم از دست دشمن باشد. جمهوری اسلامی:ضرورت تقویت ابزارهای نظارتی «ضرورت تقویت ابزارهای نظارتی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛با روشن تر شدن ابعاد و گستره پرونده های فساد اقتصادی طی سال های اخیر، یکی از پرسش هایی که در افکار عمومی با قوت بیشتری مطرح شده، نقش و جایگاه دستگاه ها و نهادهای ناظر حاکمیتی در جلوگیری از مفاسد یا برخورد با مفسدان است. به عبارت دیگر، جامعه از مسئولین می پرسد: چرا و چطور چنین تخلفات و مفاسد بزرگی طی سال های متمادی از دید و نظارت دستگاه های متولی حفظ سلامت اقتصادی دولت و سایر نهادهای حکومتی پنهان مانده است؟ این پرسش زمانی جدی تر می شود که در برخی از این تخلفات مانند پرونده پدیده شاندیز، افکار عمومی مدتی طولانی شاهد تبلیغات گسترده و حضور پررنگ این نام در رسانه ملی و سایر رسانه ها بوده، تیم های ورزشی متعددی به نام پدیده شاندیز در رشته های مختلف حضور داشته و دارند و شیوه رفتار عمومی مدیران این طرح بزرگ، القا کننده نوعی مصونیت آهنین برای آنان بوده است. برای این پرسش می توان از دو منظر پاسخ هایی ارائه کرد؛ پاسخ نخست به جنس تخلفات صورت گرفته باز می گردد و پاسخ دوم به فضای حاکم بر متولیان پایش سلامت اقتصادی کشور. واقعیت این است که واکاوی ریشه های تخلفات چند ساله اخیر مانند اختلاس سه هزار میلیارد تومانی، تخلف 12 هزار میلیارد تومانی و... نشان می دهد، یکی از ابزارهای پراستفاده متخلفان، شبکه بانکی کشور بوده است. این واقعیت اگرچه به یک اعتبار طبیعی و قابل توجیه است اما از زاویه ای دیگر هشدار دهنده نیز به حساب می آید. در اقتصاد امروز که بانک ها به عنوان بنگاه های واسطه گر وجوه، نقشی غیرقابل حذف در ساختار اقتصادی کشورها و حتی تبادلات بین المللی دارند، طبیعی است که در جریان یک تخلف اقتصادی نیز ناگزیر رد پایی از متخلفان در روند بروز فساد اقتصادی مشاهده خواهد شد و از این منظر نباید انگشت اتهامی متوجه شبکه بانکی باشد ولی واقعیت انکارناپذیر دیگر این است که تناسب لازم میان توان نظارتی بانک مرکزی به عنوان اصلی ترین نهاد حاکمیتی و نظارتی بر شبکه بانکی و پولی کشور و اندازه و دامنه شبکه بانکی وجود ندارد. طی دو دهه اخیر به طرز چشمگیری بر تعداد بانک های کشور افزوده شد و با تصویب قانون ساماندهی بازار غیرمتشکل پولی به یکباره تعداد زیادی از تعاونی های اعتبار و صندوق های قرض الحسنه و... به بنگاه های تحت نظارت بانک مرکزی اضافه گردید. با این حال، ابزارها و شیوه های نظارتی بانک مرکزی و شبکه بانکی به هیچ وجه متناسب با حوزه تحت نظارت این نهاد تقویت نشد. در چنین شرایطی خیلی عجیب نیست که شاهد پنهان ماندن تخلفات در شبکه بانکی کشور از دید ناظران باشیم. از سوی دیگر متاسفانه از این واقعیت نیز در کشور ما غفلت شده است که علاوه بر نهادها و دستگاه های حاکمیتی، رسانه ها نیز به عنوان دیدبانان هوشیار می توانند و باید عملکرد و سلامت ارکان و بخش های مختلف حاکمیت و حتی بخش عمومی غیرحاکمیتی و خصوصی را زیر نظر داشته باشند. تجارب کشورهای موفق در برخورد با مفاسد اقتصادی به روشنی گواه و گویای نقش تاثیرگزار رسانه ها در افشای تخلفات و حمایت از دستگاه های متولی برخورد با متخلفان است، اما در کشور ما به دلائل و علل مختلف رسانه ها چنین نقشی را آنچنان که لازم است ایفا نمی کنند. فقدان این ابزار قدرتمند نظارتی، راه را برای فساد بیشتر باز می کند و بعد از وقوع فساد نیز کار را برای افشای آن دشوار می سازد. بنابر این، علاوه بر ضرورت تقویت ابزارهای دولتی و حاکمیتی نظارت، اقداماتی نیز برای برطرف ساختن موانع موجود بر سر راه نظارت رسانه ای باید صورت گیرد. در مورد رسانه ملی نیز این نکته بسیار مهم باید مورد نظر باشد که تاکنون بخش تبلیغات این رسانه مورد سوءاستفاده های زیادی توسط سوداگرانی از قبیل بانیان پدیده شاندیز یا موسسات متعلق به بابک زنجانی صورت گرفته که منشا انحرافات زیاد و مفاسد فراوانی در اقتصاد کشور شده است. به همین دلیل، برای تبلیغات رسانه ملی نیز باید چارچوب مشخص و ضوابط دقیقی تعریف شود تا جلوی کمک به این انحرافات و گسترش و مفاسد گرفته شود. رسالت:3 نکته در مورد بررسی بودجه 94 «3 نکته در مورد بررسی بودجه 94 »عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛
1- مطابق اصل 52 قانون اساسی بودجه سالانه کل کشور یک لایحه است. همه ساله لایحه بودجه وقتی تسلیم مجلس می شود، فرآیندی را در کمیسیونها و بویژه کمیسیون تلفیق طی می کند که "لایحه" بودجه دولت به صورت "طرح" نمایندگان درمی آید. آنچه در مجلس مورد رسیدگی و تصویب قرار می گیرد دیگر متن لایحه دولت نیست بلکه مصوبه تلفیق است که در حقیقت "طرح" نمایندگان محسوب می شود. به عنوان مثال فقط در بند الف تبصره 2 قانون بودجه سال 94 هفت بند لایحه دولت به کلی حذف شده و 6 بند الحاقی از سوی کمیسیون به آن اضافه شده است. همچنین کمیسیون تلفیق ماده واحده را از 21 تبصره به 40 تبصره افزایش داده است، یعنی کمیسیون 19 تبصره به تبصره های ماده واحده افزوده است که 11 تبصره از 19 تبصره اضافه شده بیشتر ماهیت درآمدی دارد و جالب اینجاست که دولت به این فرآیند رضایت می دهد.این فرآیند نقض اصل 52 قانون اساسی است. 2- بودجه وفق ماده یک قانون محاسبات عمومی یعنی پیش بینی درآمد و برآورد هزینه؛ لذا ما در بررسی و تصویب بودجه با دو مفهوم "درآمد" و "هزینه" و در حقیقت با 2 عدد روبه رو هستیم. این اعداد و ارقام یا درست هستند یا غلط. اگر درست هستند در تأیید لایحه دولت نمایندگان هیچ تردیدی نباید بکنند. اگر پیش بینی ها درست صورت نگرفته یا برآوردها صحیح نبوده، مجلس با دلیل و برهان باید لایحه را برگرداند تا دولت اعداد و ارقام را اصلاح کند. برخی از 21 تبصره ماده واحده لایحه دولت و 40 تبصره ماده واحده مصوب کمیسیون تلفیق، ماهیت بودجه ای ندارند بلکه نوعی
قانون نویسی جدید است که یا مربوط به شرح وظایف دستگاه هاست و یا ماهیت برنامه ای دارد.دولت و مجلس حق ندارند در حین تصویب بودجه، قوانین بالا دستی کشور را تغییر دهند یا به قانون نویسی جدید دست بزنند. چنین حقی در قانون اساسی و قوانین مادر و عادی به دولت و مجلس داده نشده است. دیروز برخی از نمایندگان مخالف بودجه 94 به این مهم اشاره کردند. گزارش تفریغ بودجه سال 92 نشان می دهد که دولت رغبتی به اجرای احکام تبصره های بودجه ندارد. لذا در سال 92 شصت و پنج درصد احکام بودجه یا اجرا نشده یا اگر اجرا شده به اهداف خود نرسیده یا اصلا ناقص اجرا شده و این حالت در سال های گذشته هم سابقه داشته است. 3- اصل بودجه همان طور که گفته شد ارقام درآمد و هزینه است که در جداول آمده است. دیروز هنگامی که گزارش تلفیق بودجه بین نمایندگان مجلس توزیع شده بود فاقد جداول بود. دکتر احمد توکلی در این باره تذکر آیین نامه ای داد و گفت. آنچه امروز ما بررسی می کنیم لایحه بودجه نیست، احکام بودجه است. آقای لاریجانی با پذیرش این تذکر گفت: جداول، اصلاحاتی لازم داشت که پس از اصلاح بعدازظهر در اختیار نمایندگان قرار می گیرد. توضیح رئیس مجلس نشان می دهد که مجلس اعداد و ارقام را اصلاح کرده یا تغییر داده است. این خود اثبات می کند که مجلس لایحه را به طرح تبدیل کرده و خود رأساً به تغییر و تبدیل اعداد و ارقام هزینه ای و درآمدی مبادرت نموده است. دیروز مجلس کلیات بودجه سال 94 را تصویب کرد.البته چاره ای هم نداشت اما گزارش تفریغ بودجه همه ساله نشان می دهد دولت ومجلس از فقر دانش فنی و حرفه ای برای ساماندهی مالیه عمومی در بودجه ریزی و بودجه بندی رنج می برند. قدس:انقلاب یمن در مسیر استمرار «انقلاب یمن در مسیر استمرار»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر محمد عبایی است که در آن می خوانید؛انقلاب یمن که ریشه در شرایط سیاسی - اجتماعی این کشور دارد، با الگو گرفتن از قیامهای منطقه ای وارد مرحله حساس و تأثیرگذاری شده است. ورود به عرصه درگیری های نظامی با گروههای مبارز شیعی نزدیک به هفت سال، 6 جنگ تمام عیار با رزمندگان الحوثی را به همراه داشته است، رویارویی با انتفاضه مردم سرزمینهای جنوبی یمن و خطرات ناشی از فعالیتهای شدید وهابیت در این کشور در کنار نارضایتی شدید مردم از اوضاع سیاسی، اجتماعی و بویژه اقتصادی، مهمترین متغیرهای به وجود آورنده فضای چالش زا برای نظام سیاسی این کشور به حساب می آید. سرنگونی دولت یمن پیامدهای منطقه ای بسیاری با خود به همراه داشته و سعودی ها را بیش از سایرین درگیر کرده است. در واقع عربستان از دیرباز از اتحاد یمن احساس نگرانی می کرده و آنچه در این میان بر ترس و نگرانی مقامهای سعودی می افزاید، این است که موفقیت حوثی ها در درگیری های اخیر یمن و پیشروی های آنها، نوعی پیشرفت راهبردی برای ایران قلمداد شود، به طوری که آنان معتقدند، نیروهای شیعه حوثی در جنوب، عوامل نیابتی ایران هستند و این یعنی تجاوز به منافع و حیاط خلوت عربستان. بدین لحاظ فروپاشی آشکار دولت یمن، از طرفی دردسر بزرگی برای دولت ریاض است و از طرف دیگر نشان می دهد که راهبرد آمریکا در امر مبارزه با تروریسم با آینده بدی روبرو خواهد بود، اما پیامدهای منطقه ای این موضوع به طور یقین بسیار بزرگتر از شرمساری برای واشنگتن است. به هر حال عربستان سعودی در چند دهه گذشته همواره نسبت به وضعیت همسایه خود بسیار عصبی و نگران بوده است و تلاش داشته تا به منظور جلوگیری از انتقام جویی یمنی ها برای بازپس گیری سرزمینهای تاریخی ازدست رفته شان، هر اقدام تضعیف کننده ای را درباره این کشور انجام دهد. از دیدگاه آمریکا، شرایط کنونی یمن، ظاهراً شکست و وقفه بزرگی در راستای مقابله با گروه تروریستی القاعده محسوب می شود که مأمن و پناهگاهی در کشور یمن یافته اند. به نظر آمریکایی ها، اگر جنوب یمن قصد جدایی داشته باشد ، می تواند تنگه استراتژیک «باب المندب» را به هرج ومرج بیشتری بکشاند؛ تنگه ای که دریای سرخ را به اقیانوس متصل می کند. اما در خاتمه باید پذیرفت که انقلاب یمن فقط مربوط به یک جریان یا مناطق محدودی از این کشور نیست، بلکه بیانگر دغدغه ها، رنجها و مطالبات کل ملت یمن است. و در نتیجه هدف از انقلاب یمن، تحقق دستاوردهایی برای یک قشر خاص نیست، از این رو تداوم این انقلاب در بلند مدت پدیده ای قطعی خواهد بود. سیاست روز:از ابتکار تا هاشمی «از ابتکار تا هاشمی»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم سیاوش کاویانی است که در آن می خوانید؛تا زمانی که سیاسی کاری در سازمان و وزارتخانه ای برقرار باشد، نمی توان امیدی به رفع مشکلات و برنامه ریزی برای حل گرفتاری های مردم داشت. سازمان، وزارتخانه و هر نهاد حاکمیتی باید سعی کند تا از فضای سیاسی بازی های جناحی به دور باشد. اگر به این درد دچار شود، نه تنها نمی تواند مشکلات و وظایفی که برعهده دارد حل کند و انجام دهد، بلکه مشکلات بیشتری را هم باید از سر بگذراند. بخشی از این گرفتاری ها که به خاطر فضای سیاسی بازی وارد عرصه مدیریتی می شود به خاطر نوع دیدگاه ها و تصمیماتی است که به واسطه گرایش سیاسی و جناحی آن مدیر ایجاد می شود. بخش دیگر آن هم انتقاد منتقدینی است که نسبت به عملکرد مدیریتی او انتقاد دارند. جمع این دو باعث می شود مدیر مربوطه به جای پرداختن به وظایف اصلی خود، حاشیه های بی ارزش را توجه کند و از اصل وظایف خود باز بماند. دود چنین رفتاری هم به چشم مردم می رود. چنین رفتارهایی باعث می شود وظیفه اصلی که خدمت به مردم است، به حاشیه برود. تازه ترین موضوعی که اکنون برای چندمین بار دامن مردم خوزستان را گرفته و نفس کشیدن را برای آنها سخت کرده است، ریزگردهایی است که هر از گاهی آسمان شهرهای خوزستان را تیره و تار می کند و این تنها کارش نیست، بلکه تنگی نفس می آورد و ریه ها را با دردسر روبرو می سازد. سال ها است که این استان و برخی استان های مرزی دیگر دچار این ریزگردها هستند. از سال ۱۳۸۰ به این سو، شاهد افزایش چشمگیر پدیده ریزدگردها در استان های مرزی کشورمان بوده ایم و همگان سرمنشاء آن را از کشورهایی همچون عراق و عربستان می دانند. البته به خاطر بروز خشکسالی در کشور و خشک شدن تالاب های منطقه اکنون منشاء داخلی هم پیدا کرده است. در ماجرای تازه ریزگردهای خوزستان، اتفاقاتی افتاد که نیاز دارد تا در مدیریت سازمان محیط زیست بازنگری شود. سازمان محیط زیست در ماجرای آلودگی هوای تهران هم رفتاری را از خود بروز داد که شائبه سیاسی بازی در آن مشهود بود. واردات بنزین از خارج که مورد تأکید سازمان محیط زیست و البته سپس روشن شد که این بنزین های وارداتی هم قابل اعتماد نبوده است، حذف تولید بنزین داخلی که سپس روشن شد که آلایندگی آن کمتر از بنزین های وارداتی است، دولت گذشته را متهم و مجرم دانستن به خاطر تولید بنزین آلاینده که آلایندگی آن از بنزین وارداتی کمتر بود و اصرار سازمان محیط زیست بر اعتقاد خود، نشان از یک سیاسی بازی برای رسیدن به هدف در زمینه تخریب رقیب و دولت گذشته و اثبات خود به عنوان تنها عامل و دلسوز برای هوای تهران و البته مردم آن! از ان جمله است. اما در این بازی سیاسی پس از بررسی های دقیق از سوی سازمان استاندارد، سازمان بازرسی کل کشور، کمیسیون بهداشت و درمان مجلس نظر وزارت بهداشت و ... بازنده سازمان محیط زیست بود. اما اکنون هم بر سر آلودگی هوای شهرهای خوزستان به ویژه اهواز چنین اتفاقی در حال افتادن است.
در شرایطی که مردم اهواز نفسشان تنگ شده بود، خانم ابتکار به اهواز نمی رود، اما وزیر بهداشت فرستاده ویژه رئیس جمهور می شود. رهبر معظم انقلاب هم پیش از همه این اتفاقات دستور ویژه صادر می کنند تا در این زمینه پیگیری های لازم انجام شود. مشاور رئیس سازمان محیط زیست، از سفر آقای هاشمی به اهواز ناخرسند است به همین خاطر به وزیر بهداشت لقب «نخود هر آشی» می دهد. سرکار خانم ابتکار اما باز هم اعتقاد دارد که مقصر دولت پیشین است و در گفت وگویی گفته است، می خواستم با دست پر به خوزستان بروم. اما او در گفت وگوی ویژه خبری که با حضور نماینده اهواز برگزار شد گفت: «منشاء اصلی این پدیده جریان های گرد و غباری است که از شمال غربی آفریقا به این منطقه وارد می شود.» خانم ابتکار حتی با انجام مناظره با نماینده مردم اهواز مخالفت می کند.
ایشان در زمان دولت اصلاحات هم رئیس سازمان محیط زیست بود، در آن زمان هم شهرهای جنوبی کشور دچار مشکل ریزگردها بود، اما کار خاصی انجام نشد و اکنون او دوباره بر این مسند تکیه زده است. با مشکلات سیاسی که این سازمان دارد، یا نیازمند یک تذکر جدی از سوی رئیس جمهور محترم برای به ریل انداختن قطار این سازمان است و یا تغییر مدیریت آن و انتصاب فردی که وابستگی سیاسی و جناحی به هیچ حزبی نداشته باشد و تنها در اندیشه پیاده کردن وظایف اصلی سازمان و در خدمت مردم باشد. اگر آقای هاشمی را چشم نزنیم! او نمونه یک وزیر به دور از حاشیه های سیاسی است که اتفاقاً از سوی اصلاح طلبان مورد لطف قرار گرفته و نوازش سیاسی همراه با چاشنی تخریب را هم در کنار انتقادات خود به سوی او راهی کرده اند. وطن امروز:پنجره ژئوپلیتیکی «پنجره ژئوپلیتیکی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن می خوانید؛وضعیت وخیم راهبردی آمریکا در منطقه مانع از آن شده که آمریکایی ها بتوانند در مذاکرات هسته ای دیدگاهی خردمندانه اتخاذ کنند. تعداد تحلیلگران غربی که عقیده دارند ایران بازی ژئوپلیتیکی در منطقه را از آمریکا برده، مدت هاست از حد مجاز برای واشنگتن فراتر رفته است. به موازات اینکه آمریکایی ها می خواهند در مذاکرات هسته ای، با ایران به مثابه یک دولت ضعیف و دست بسته مذاکره کنند، حقایق مربوط به دست باز و برتر ایران در منطقه سخت آنها را آزار می دهد. اجازه بدهید این نکته مهم- و نه البته جدید- را یادآوری کنم که از همان ابتدا هم برای آمریکایی ها مساله هسته ای ایران بیش از آنکه یک مساله خلع سلاحی باشد، یک مساله ژئوپلیتیکی بوده است. ارزیابی های اطلاعاتی دولت آمریکا مدت هاست می گوید برنامه هسته ای ایران یک تهدید مرتبط با اشاعه نیست. به زبان ساده تر آمریکایی ها قبول دارند برنامه هسته ای ایران هرگز منجر به اینکه ایران سلاح هسته ای بسازد و با آن کسی- از جمله آمریکا را تهدید کند- نخواهد شد. همین ارزیابی ها اما تاکید می کند در صورتی که ایران «ظرفیت حساس هسته ای» را به دست بیاورد، نظم ژئوپلیتیکی منطقه به سرعت دگرگون خواهد شد. اینجاست که مهم ترین نگرانی آمریکا شکل می گیرد. آمریکا نگران است ظرفیت هسته ای، اعتماد به نفس منطقه ای ایران را بالا ببرد و با افزایش قدرت بازدارندگی ایران، برنامه منطقه ای آن را از اینکه هست، بلندپروازانه تر کند. برای آمریکا ژئوپلیتیک خاورمیانه بسیار مهم تر از موضوع هسته ای است. پس از یک دوره انحراف در بیداری های اسلامی منطقه، ایران دوباره در حال از سر گرفتن پیروزی های خود است. در واقع این ایران نیست که پیروز می شود بلکه ملت های منطقه هستند که علیه سلطه غرب بپاخاسته اند و به طور طبیعی هر جا کسانی در مقابل آمریکا بایستند متحد ایران هستند، حتی اگر یک بار هم گذرشان به تهران نیفتاده باشد. آمریکا اکنون توان واکنش به پیشرفت های سریع منطقه ای ایران را از دست داده است. آمریکایی ها درباره تحولات منطقه هیچ راهبردی ندارند. مهم تر از آن، حالا معلوم شده حتی توانایی تاکتیکی آنها هم بشدت تحلیل رفته است. نگاهی به سند استراتژی امنیت ملی 2015 آمریکا نشان می دهد سیاست خارجی این کشور بویژه در خاورمیانه مبتنی بر 2 اصل است: 1- اجتناب از مداخله مستقیم
2- مبتنی بر تشکیل ائتلاف های متنوع این اصول هیچ چیز جز اعتراف آمریکا به این نیست که وارد دورانی طولانی مدت از ضعف راهبردی شده، نه اقتصادی دارد که خرج مداخله را بدهد، نه ارتشی که مجری مداخله باشد و نه مردمی که برای مداخله سوت و کف بزنند. حقیقت قدرت آمریکا را نباید در مذاکرات هسته ای دید یعنی جایی که دیپلمات های آمریکایی ژست می گیرند و حرف های بزرگ تر از دهانشان می زنند. حقیقت قدرت آمریکا در ناتوانی آن برای کنترل تغییرات ژئوپلیتیکی نمایان می شود که آشکارا هم آمریکا و هم متحدان آن را به انفعال کشانده است. ایران اکنون در دمشق و بغداد یک منجی است، در بیرون حافظ ثبات محسوب می شود، در صنعا یک قدرت نامرئی بسیار نیرومند است و بزودی- آنطور که اسرائیلی ها خود می گویند- در جنوب سوریه هم کار معارضه را تمام خواهد کرد و به جبهه ای جدید با سرزمین های اشغالی شکل خواهد داد. (برخلاف آنچه بسیاری از غربی ها تصور می کردند انتقام اصلی ترور رزمندگان مقاومت در قنیطره، نه انهدام 2 خودروی نظامی اسرائیل بلکه تصرف کامل جولان از سوی مقاومت است). در همه این موارد، آمریکا از نشان دادن هرگونه واکنشی ناتوان است. فرقه ای سازی منازعات راهبردی در منطقه که زمانی آمریکایی ها تصور می کردند به نفع آنهاست اکنون به یک معضل تبدیل شده است. همه معادلات منطقه به بازی های دو سر ضرر برای آمریکا بدل شده است. در سوریه یا باید از داعش حمایت کنند یا اسد، در عراق یا باید جانب سلفی ها را بگیرند یا با متحدان ایران همپیمان شوند، در یمن یا باید نبرد با القاعده را متوقف کنند یا با حوثی ها تعامل کنند، در لیبی یا باید یک مداخله جدید انجام بدهند یا رشد دوباره القاعده و اتحاد آن با داعش را تماشا کنند. همه جای منطقه وضعیت کم و بیش همین طور است؛ آمریکا نه راه پس دارد و نه راه پیش. همه آنچه آمریکایی ها به آن دل بسته اند این است که بتوانند ایران را وادار به پذیرش یک توافق بد هسته ای کنند و بعد با اعتماد به نفس ناشی از آن، سراغ دیگر مسائل شان بروند. الان وقت امتیاز دادن به آمریکا نیست. الان زمان گرفتن یک تصمیم راهبردی است که می تواند دگرگونی های اساسی در نحوه حضور آمریکا در منطقه ایجاد کند و امنیتی پایدار و زوال ناپذیر را برای ایران و ملت های مسلمان به ارمغان بیاورد. نگاه از منظر ژئوپلیتیکی به ما می گوید یک توافق خوب برای ایران ممکن است به شرط اینکه میزان قدرت منطقه ای خود را درست درک کند. کاش اتاق مذاکرات هسته ای یک پنجره داشت؛ پنجره ای که به صنعا، بیروت، دمشق و بغداد باز شود. جوان:زور نزنید، سیستم خراب است! «زور نزنید، سیستم خراب است!»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم هادی غلامحسینی است که در آن می خوانید؛بررسی تاریخ اقتصادی ایران نشان می دهد در هر دوره ای مشکلات اقتصادی در کشور وجود داشته ، این در حالی است که دوام و قوام مشکلات اقتصادی گویای این حقیقت است که چالش های اقتصادی ایران بیشتر نشئت گرفته از سیستم و ساختار معیوب اقتصاد است. معیوب بودن ساختار و سیستم بدان معنی است که مهم نیست چه فرد، گروه یا تیمی سکاندار بخش اقتصاد باشد و این سیستم است که خرابی های خود را در هرحال انعکاس می دهد و به نوعی اثر خود را بر شاخص ها و نماگر های اقتصادی می گذارد. طی دهه های اخیر افراد خدوم بسیاری در بخش اقتصاد ورود و سعی کرده اند به کمک سیاست ها، لوایح و طرح ها شرایط خوبی را برای اقتصاد رقم بزنند اما از آنجا که ساختار اقتصاد ایران معیوب است، نتیجه چندان مطلوب یا لااقل آن نتیجه ای که هدف گذاری شده بود، حاصل نشده است. امروزه در دنیا سیستم های اقتصادی از صدر تا ذیل دچار تحولات عظیم شده اند، طوری که با کمترین هزینه بیشترین کارایی را تحویل می دهند اما به دلیل عدم اصلاح ساختار اقتصاد ایران کارها در اقتصاد با بیشترین هزینه انجام می گیرد و حال کار به جایی رسیده است که دولتی ها که خود در اوایل انقلاب سکاندار اقتصاد بودند، هم اکنون در اتاق های خصوصی می گویند که تولید در ایران پر هزینه است و در مقایسه با کشورهای غربی حرفی برای گفتن نداریم. اگرچه ادعای برخی مقامات دولتی مبنی بر هزینه بر بودن چرخه اقتصاد ایران را نمی توان به تمامی بخش های اقتصاد تعمیم داد اما از جهتی نیز باید قبول کرد که کارها در اقتصاد ایران بسیار پر هزینه انجام می گیرد و دلیل این امر آن است که قیمت کالا و خدمات در اقتصاد ایران به سرعت به سمت حقیقی شدن پیش نرفته است. اگر همزمان با تغییر ارزش کالا و خدمات دولت به تدریج یارانه ها و رانت ها را حذف و اجازه می داد تمامی کنشگران اقتصادی اعم از دولت، بخش خصوصی، مصرف کنندگان، تولید کنندگان و... بر حسب قیمت های حقیقی در اقتصاد تصمیم گیری کنند، امروز شاهد ساختار معیوبی به شکل فعلی نبودیم، متأسفانه در اثر عدم آزادی سازی قیمت ها هم اکنون با انبوهی از مسائل در حوزه اقتصاد روبه رو شده ایم. به طور نمونه در حالی که دولت ها از صمیم قلب می خواهند رفاه عمومی را در جامعه افزایش دهندو در این مسیر نیز از هیچ کوششی دریغ نمی کنند، عملاً چنین امکانی برای آنها فراهم نیست، زیرا سیستم معیوب با نیت خداپسندانه آنها کاری ندارد و بر حسب قوانینش طبیعی حاکم فعالیت می کند و نتیجه آن می شود که با گذر زمان شاخص های اقتصادی از تضعیف هر چه بیشتر بخش اقتصادخبر می دهد. هم اکنون اقتصاد ایران با مسائل متعددی در حوزه های مختلف رو به رو است، به طور نمونه مواردی چون بیکاری، وابستگی بودجه به نفت، کاهش ارزش ریال، ناتوانی تولید داخل در برطرف کردن نیازهای داخلی، تضعیف بنیه مالی مصرف کنندگان، عدم تناسب دستمزد نیروی کاربا هزینه هایش، سهم بالای دولت از اقتصاد، سهم اندک بخش خصوصی به عنوان بخش کارا از اقتصاد و... رو به رو است. نکته قابل ملاحظه در این بین آن است که دولت یازدهم با وجودی که داعیه دار برخورداری از تدبیر است، با گذشت بیش از یک سال و نیم از زمان روی کار آمدنش هنوز کار خاصی در جهت اصلاح ساختار اقتصادی انجام نداده و این در شرایطی است که اقتصاد ایران با هزینه بسیار زیادی در حال فعالیت است. در این بین متأسفانه دولت هم و غمش تنها رفع مسئله هسته ای ایران و برطرف کردن تحریم هاست، حال آنکه سهم تحریم ها در افزایش هزینه های اقتصاد ایران بسیار بزرگنمایی شده، طوری که فردا روزی، اگر تحریم برطرف شد مردم خواهند دید گشایش قابل ملاحظه ای در شرایط اقتصاد ایران حاصل نمی شود. در پایان بهتر است دولت این امر را درک کند که سیستم اقتصادی معیوب است، حال چه فرد خوب یا بدی سکاندار آن باشد، ساختار معیوب هزینه هایی را به اقتصاد ملی ایران تحمیل می کند.

حمایت:سیمای بدون رتوش کدخدا «سیمای بدون رتوش کدخدا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم جواد منصوری است که در آن می خوانید؛اواخر هفته گذشته، خبر قتل سه دانشجوی مسلمان در شهر چپل هیل در ایالت کارولینای شمالی آمریکا با موجی از واکنش ها در میان مسلمانان دنیا مواجه گردید و وارونه جلوه دادن انگیزه قتل، عدم پوشش خبری و عبور معنادار مسئولین آمریکایی از کنار این جنایت، حاکی از این است که سیاست خودبرتر بینی غرب، با نمونه ای جدید رونمایی شده است. از ابتدای قرن بیستم در اروپا و آمریکا ضدیت با مسلمانان وارد مرحله جدیدی شد. تا قبل از آن، این مخالفت بیشتر جنبه تبلیغاتی و اعتقادی داشت اما از ابتدای قرن بیستم، نوعی نژادپرستی و برتری غرب بر مسلمانان شدّت گرفت؛ به گونه ای که شاهد قتل عام های گسترده اروپا و خارج از اروپا با هدایت و تحریک آنان بودیم. در قاره آفریقا و آسیا، صدها کشتار در طول یک قرن گذشته به شکل مستقیم و غیرمستقیم توسط غرب انجام گرفت که تاکنون نیز در اشکال مختلف ادامه دارد. در ایالات متحده با توجه به رشد موج گرایش به اسلام و اعتراف صریح مقامات این کشور به افزایش تعداد مسلمانان در کل دنیا و از جمله در اروپا و آمریکا، طبعاً این نگرانی برای آنان به وجود آمد که چنانچه این روند ادامه داشته باشد، اسلام طی30 سال آینده، به دین اول اروپا و آمریکا تبدیل خواهد شد. به اذعان مقامات آمریکایی، زمینه های بسیار مناسبی برای گرایش جوانان به اسلام وجود دارد. در سال های اخیر، گروه های خودجوش مردمی در قالب کمپین های دفاع از اسلام و مسلمانان به صورت اینترنتی و به خصوص در شبکه های اجتماعی شکل گرفته است. این بدین دلیل است که فضای ضداسلامی و اسلام هراسی در سالیان گذشته آنقدر تشدید شده که موجبات تشکیل گروه های مردم نهاد (NGO) برای دفاع از اسلام را باعث شده است. انتشار خبر قتل سه مسلمان در آمریکا، منحصر به فرد نیست زیرا در سال های گذشته نیز، چنین اخباری که سعی در به حاشیه راندن آن شده بود را شاهد بودیم. مواردی از قتل و ارعاب ایرانیان و مسلمانان در اروپا و آمریکا وجود دارد که ذکر تمام آنها از حوصله این یادداشت خارج است. قتل بانو «مروه شربینی» و به آتش کشیدن یک جوان ایرانی در انگلیس که از قضا هر دو به وسیله نژادپرستان ضدّاسلام کشته شدند، تنها نمونه کوچکی از این مظالم است. رسانه ها و محافل خبری و سیاسی غرب در قبال قتل سه دانشجوی مسلمان به دست یک جانی افراطی آمریکایی سکوت کرده اند؛ در حالی که پیش از این، حمله به ساختمان مجله «شارلی ابدو» که به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص) اهانت کرده بود را شدیداً محکوم کردند. مردم آمریکا به خصوص در شبکه های اجتماعی، این سئوال را مطرح کرده اند که چرا رسانه های غربی کشتار یک خانواده مسلمان در منطقه چپل هیل را پوشش نمی دهند؟ چرا موج اسلام هراسی در آمریکا و اروپا رو به فزونی است اما این مسلمانان هستند که در مهد تمدن و دموکراسی کشته می شوند؟ معدود رسانه های غربی به این خبر پرداختند و این بی توجهی تا آنجا بالا گرفت که روزنامه ایندیپندنت چاپ انگلیس از بی توجهی عمدی رسانه های مهم به این جنایت انتقاد کرد. فاکس نیوز، در پوشش خبر حادثه «چیل هیل» از قاتل این سه مسلمان به عنوان «مردی که متهم به شلیک تا حد مرگ به سه مسلمان بود» یاد کرد اما همین رسانه، چندی پیش، واکنش باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا به حادثه شارلی ابدو را به صورت کامل پوشش داده بود و نوشت اوباما همدردی خود با فرانسه به دلیل «حمله تروریستی وحشتناک» را ابراز داشت. سی ان ان نیز از قاتل سه مسلمان به عنوان فرد متهم یاد کرد اما همین رسانه، حادثه شارلی ابدو را تروریستی توصیف کرده بود. رسانه ها و شخصیت های متعددی پس از حادثه شارلی ابدو از مسلمانان خواستند که به دلیل این حادثه عذرخواهی کرده و این رویداد را محکوم کنند! اما این چنین درخواستی برای جنایت چپل هیل مطرح نشد. توجه ویژه افکار عمومی به دورویی رسانه های غربی در نحوه پوشش دو رویداد شارلی ابدو و چپل هیل به خوبی مؤید آن است که جنایت تروریستی کارولینای شمالی دیده نشده است. یکی از علل عدم توجه مقامات آمریکایی به شهروندان د�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن