تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):چیزی با چیزی نیامیخته است که بهتر از حلم با علم باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804745107




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جام جم ایام - خاطرات ضارب دکتر فاطمی از لحظه ترور


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:


25 بهمن 1330 دکتر حسین فاطمی وزیر امور خارجه کابینه مصدق هنگام سخنرانی در یک مجلس عمومی هدف سوءقصد محمد مهدی عبدخدایی از اعضای قداییان اسلام قرار گرفت و به بیمارستان منتقل شد.

موسسه مطالعات تاریخ معاصر به همین مناسبت با عبدخدایی گفتگویی انجام داد و به بررسی دلایل و انگیزه های این ترور پرداخت که بخش های از آن را با هم می خوانیم: انگیزه فداییان اسلام برای زدن دکتر فاطمی چه بود؟ معتقد بودند دکتر فاطمی رابط دربار و دکتر مصدق است. دلایلش هم معلوم است. تا دکتر فاطمی مضروب و در بیمارستان بستری نشد، قضیه 30 تیر پیش نیامد. بعد هم که در خرداد 32 از بیمارستان بیرون آمد و نشان همایونی گرفت! البته این چیزها را آن زمان نمی‌دانستم و فقط شیفته مرحوم نواب بودم و فکر می‌کردم هر کسی با اینها مخالفت کند، در واقع با اسلام مخالفت کرده است. وقتی آن 51 نفر در زندان متحصن شدند، دکتر فاطمی به زندان قصر رفت و به سرهنگ نظری، رئیس زندان دستور داد آنها را به ضرب و زور بیرون کند و هر کسی، از جمله خود نواب هم کشته شوند، اشکالی ندارد! ظاهراً شعبان جعفری هم محافظ دکتر فاطمی بود؟ بله، همان موقعی که به او تیراندازی کردم، محافظش بود. از 14 اسفند 1331 از او جدا شد. ماجرای تیراندازی شما به دکتر فاطمی چه بود؟ این تصمیم چطور گرفته شد؟ بعد از کتک زدن فداییان اسلام در زندان و رها کردن عده‌ای از آنها در بیابانها، یک شب چهارشنبه مرا به منزل مرحوم شالچی برای یک جلسه مخفی فداییان اسلام دعوت و در آنجا مرحوم واحدی درباره مظالم دکتر مصدق صحبت کرد. سه شب بعد آقای شالچی دم در مغازه‌ای که من کار می‌کردم آمد و پرسید: «برای شهید شدن انتخاب شده‌ای، آماده هستی؟» سؤال کردم: «چه کسی را باید بزنم؟» جواب داد: «دکتر فاطمی را، او را که برداریم رابطه دربار و مصدق به هم می‌خورد!» مرحوم واحدی چند باری، کار با اسلحه کلت برا به من آموزش داد. چند بار در کمین دکتر فاطمی نشستم، ولی نتوانستم کاری بکنم تا یک روز روزنامه‌ها نوشتند قرار است در روز جمعه، دکتر فاطمی سر قبر محمد مسعود در قبرستان ظهیرالدوله سخنرانی کند. به آنجا رفتم و به محض اینکه دکتر فاطمی خواست سخنرانی کند، او را زدم. بعد هم اسلحه را انداختم و کناری ایستادم! مردم داشتند فرار می‌کردند! بنده خدایی که بعدها فهمیدم اسمش عباس گودرزی و جگرفروش سر میدان تجریش بود، خم شد و اسلحه را برداشت. مردم خیال کردند او دکتر فاطمی را زده است و شروع کردند به کتک زدن او! فریاد زدم: «الله‌اکبر!» مردم متوجه من شدند و فهمیدند کار من بوده است و شروع کردند به زدن من! بعد پاسبانها آمدند و مرا از دست مردم بیرون کشیدند و به کلانتری تجریش بردند. بعد هم به شهربانی منتقلم کردند و در آنجا بود که با سرلشکر کوپال روبه رو شدم. او کسی بود که میرزا کوچک ‌خان را تعقیب و دستگیر کرده و حالا رئیس شهربانی دولت دکتر مصدق شده بود که این خود نکته جالبی است. سرلشکر کوپال از من پرسید: «چرا این کار را کردی؟» جواب دادم: «آقای مصدق قرار بود یک کشور اسلامی درست کند، اما مسلمانها را زندانی کرده است و به‌جای آن مستشاران امریکایی دارند در خیابانها برای خودشان می‌چرخند! ما داریم برای تشکیل یک حکومت اسلامی مبارزه می‌کنیم.» در آنجا خیلی مقاومت کردم، طوری که سرلشکر کوپال به شاه گفته بود: یک شیر بچه‌شان را دستگیر کرده‌ایم! در مصاحبه‌هایتان راجع به زخمی نشدن دکتر فاطمی به نکات جالبی اشاره کرده‌اید. ظاهرا در سالهای اخیر، دراین باره به باورهای جدیدی رسیده اید؟ بله، فردای روز تیراندازی، دکتر فاطمی به مجلس نامه می‌نویسد که: من آماده انجام وظایف نمایندگی خود هستم! اگر کسی در اثر تیراندازی در حالت اغما باشد، آیا می‌تواند بدون ذره‌ای لرزش دست نامه بنویسد و امضا کند؟ سندی هم پیدا کرده‌ام که یکی از محافظهای دکتر فاطمی نوشته است تا وقتی دکترها هستند، دکتر فاطمی خودش را به بیهوشی می‌زند و به محض اینکه می‌روند، غذا می‌خورد و پشت سر هم تکرار می‌کند مرا به خارج بفرستید! نکته بعد اینکه در موزه وزارت امور خارجه، یک کیف چرمی را دیده‌ام که متعلق به دکتر فاطمی است و گلوله از یک طرف کیف وارد شده، اما از طرف دیگر بیرون نرفته و داخل کیف است! الان و پس از سپری شدن دهها سال از آن رویداد، به نظر شما فایده این ترور چه بود؟ حداقل فایده‌اش به هم خوردن رابطه دربار و دکتر مصدق بود. بعد هم که قضیه 30 تیر پیش آمد. فداییان اسلام هم همین قطع رابطه را می‌خواستند که محقق شد. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر، بخش تاریخ شفاهی 991



یکشنبه 26 بهمن 1393 ساعت 18:46





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن