تبلیغات
تبلیغات متنی
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852224267
خاطرات عماد مغنیه از زبان دخترش
واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: خاطرات عماد مغنیه از زبان دخترش
دختر شهید عماد مغنیه، نخستین بار در گفتگویی خواندنی، خاطراتی از دوره کودکی و نوجوانی در کنار به بیان خاطراتی از پدرش حاج رضوان، پرداخت. گفت میرود و یک جلد قرآن کریم که در اتاق خواب شهید جهاد بود، میآورد: «این قرآن، هدیه «آقا» به پدرم بود.» به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه خبر در مصاحبه با خبرنگار شبکه «المنار»، خاطرات زیبایی را از دوران کودکی و نوجوانی خود در کنار شهید عماد مغنیه بیان کرد:
- به پدرت که فکر میکنی، بیش از همه دلتنگ چه چیز او می شوی؟ - «سکوت زیبایش... دلتنگ سکوت زیبایش میشوم. دلتنگ حضورش و سِحر وجودش. عاشق این بودم که نگاهش کنم. خیلی وقتها از ته دل حس میکنم نیازمند آنم که چنین صحنهای باز تکرار شود.» «اینها مردان خدایند.» «بله شبیه او هستم. ... جهاد هم شبیه او بود.»
آخرین دیدار
فاطمه عماد مغنیه، برمی گردد به آن روز. انگار همه جزئیات جلوی چشمش باشد. لبخندی میزند و از یک فنجان نسکافه حرف می زند که پدرش «همه را یکجا سرکشید. خیلی هم تند. البته من این فنجان را برای خودم درست کرده بودم! قبلش از او پرسیدم نسکافه میخواهی؟ که گفت نه. شنبه شب بود، نهم فوریه 2008 یعنی دو روز پیش از شهادتش. پدر سه شنبه شهید شد. سکوتی میکند و می افزاید: «درست مثل برادرم جهاد. او را هم آخرین بار روز پنجشنبه دیدم و یکشنبه شهید شد.» با اشتیاق، ادامه ماجرای آخرین دیدار با پدرش را از سر میگیرد: «آمد به خانه من. مادرم هم بود. نشستیم به شبنشینی. آن شب قسمتی از یک سریال طنز سوری را دیدیم و کلی خندیدیم».
بابا کجاست؟
«باعث شدی وسط خاطراتم بگردم» این را درحالی میگوید که دارد در اتاقش دنبال یک یادگاری از پدرش میگردد که از او خواستیم برای ضمیمه کردن به متن مصاحبه در اختیارمان بگذارد. نگاهش میافتد به دیوار اتاق. یک عکس از پدرش به دیوار زده که او را در کودکی بغل کرده است. خیلی آرام آن را از روی دیوار برمیدارد و به ما میدهد. نزدیک همان عکس، یک عکس دیگر هم از فاطمه در کنار برادرانش و پدر و مادرش روی دیوار است. نگاهی می کند و با لهجه لبنانی می گوید: «این مو بوره جهاده». به خاطر حضور مادرش در تصویر، از انتشار آن عذر می خواهد. از همینجا بحث دربارهی کودکی اش آغاز میشود.
یک کودکی استثنایی برای دختر بچه ای که به قول خودش: «تا بزرگ شدم نمی دانستم من دختر معاون جهادی حزب الله ام.» فاطمه تعریف می کند که مادرش چطور به این سؤال سخت آنها که «بابا کجاست؟» پاسخ می داده. می گوید مادرش همه چیز را به امام زمان مرتبط میکرد و می گفت «تا وقتی امام زمان ظهور نکرده بابایتان نمیآید.» سپس می افزاید: «مادرم نوعی تقدیس راجع به کار بابا در جان های ما نشاند تا مطابق آن به سؤال های فراوان ما پاسخ دهد.»
تعریف می کند که «امنیت بابا» چطور بخشی از زندگی و رفتار و سلوک خودش و برادرانش شده بود: «مادرم مدام در گوشمان تکرار می کرد او نمی تواند در کارش تأخیر داشته باشد، نباید بپرسیم کجا می رود، نباید یواشکی به صحبتهای تلفنی اش گوش کنیم. ما هم واقعا با این روش خو گرفته بودیم.»
با اینکه تا به سن خاصی نرسیده بود از ماهیت شغل پدرش خبر نداشت، میگوید: «اما خیلی زود فهمیدم که او تحت پیگرد دستگاه اطلاعاتی چندین کشور جهان است. این را با توجه به تعاملش با چندین و چند موضوع مختلف فهمیده بودم.»
فاطمه تعریف میکند و توضیح میدهد چطور او و برادرانش از همان کودکی در محافظت از پدرشان سهیم بودند: «همه زندگی مان مبتنی بر این بود که هیچ تصویری از او منتشر نشود. عکسهای او و عکسها ما با او، همه مخفی بود. تأکید بر این بود که از او بی دلیل و ناگهانی عکس نگیریم و کاملا حواسمان باشد و مطمئن شویم که کسی موقع حضورش بدون گفتن به او عکسی از او نگرفته باشد.
محافظت از او بخشی از کار ما بود. مدام حواسمان بود که چه کسی به ما نزدیک شده است. حتی آدرس منزلمان همیشه مخفی بود. در یک دورهای خانهی ما عبارت بود از دو اتاق در یک مرکز. و به رغم همهی این سختیها مادرم توانسته بود فضای خوبی در منزل ایجاد کند. احساس خوشبختی میکردیم.»
فاطمه از گشت و گذار با پدرش با ماشین میگوید و از سرود مع الفجر قوموا و شاهرا سیف الحسین [با سحرگاهان به پاخیزید، درحالیکه شمشیر حسین (ع) را از نیام برآوردهاید]: «این سرود را با هم میخواندیم. صدای پدرم قشنگ بود.»
اینها بخشی از زندگی روزانه فاطمه بوده است. میگوید وقتی بزرگتر شدم و شخصیتم شکل گرفت «به حکم شخصیت پدرم و شکل روابطم با او که هیچ وقت در حد مسائل خردهریز روزانه نبود و همیشه بالاتر از این چیزها بود [رابطهمان عمیقتر شد]. مثلا سؤالهایی که از او میپرسیدم پیرامون این چیزها بود که: چه اتفاقی خواهد افتاد؟ شما به عنوان مقاومت در قبال فلان موضوع چه کار خواهید کرد؟»
نشانههای حسرت در چهرهاش هویدا میشود: «اگر با ما مانده بود، صحبتهایم با او عمیقتر میشد. حتما جنبهی عقیدتی و روحی هم پیدا میکرد. در این زمینه به بودنش احیاج دارم.» این حسرتی است که جهاد هم داشت. فاطمه برایمان میگوید: «جهاد میگفت خواهر به جان تو اگر بابا بود چه کیفی میکرد. چقدر از این موضوع خوشحال میشد که میدید ما شخصیتمان پختهتر شده و آگاهتر شدهایم [و با او صحبتهای جدیتر میکنیم].» بعد توضیح میدهد: «چون موقع شهاد حاج عماد ما هنوز کوچکتر بودیم. خصوصا جهاد.»
استاد
وقتی از او میخواهیم خاطرات بیشتری از پدر- فرمانده بگوید، یادآوری میکند که چطور پدرش او یکبار موقع امتحانات به دادش رسید: «امتحان درس مدیریت (سال اول رشتهی علوم سیاسی) داشتم. پیشتر به او نگفته بودم. پدر کتاب امتحانی را از من گرفت و خودش خلاصهاش کرد. بعد از من خواست به یکی از مراکز کارش بروم. آنجا روی یک تخته برایم کل متن را تشریح کرد. طوری که فردا آماده بودم امتحان بدهم.» و همینطور هم شد.
این خاطره، فاطمه را یاد «ویژگی خلاقیت» پدرش میاندازد که «دغدغهی دائمیاش بود. وقتی از او میپرسیدم کتاب درسی این درس یا این دوره کجاست میگفت او متن ویژه خودش را دارد. او همیشه میخواست چیزی بر چیزهای دیگر بیفزاید و همین جوهرهی عماد مغنیه بود.» بعد ادامه میدهد: «البته خیلی شیرین و قشنگ هم میافزود.»
علاقه به موسیقی
چند لحظهای سکوت میکند و بعدش یک جریان دیگر یادش میآید: «از اول تا آخر جشن ازدواج من حضور داشت. چند تایی عکس با من انداخت. اما من اینقدر نگران سلامتی او بودم که فراموش کرده بودم عروسم. مدام حواسم به او بود و به بقیه حاضران تا کسی از او عکسی نگیرد.»
یادگاری ویژه
همین طور که حرف می زدیم، فاطمه توانست بالاخره یک یادگاری ویژه از پدرش پیدا کند. آمد پیش ما، بعدش یک تماس تلفنی گرفت و گفت میرود و یک جلد قرآن کریم که در اتاق خواب شهید جهاد بود، میآورد: «این قرآن، هدیه «آقا» به پدرم بود.»
فاطمه گفتگو با ما را در باب اینکه پدرش از چه چیزهایی خوشش میآمد و از چه چیزهایی بدش میآمد ادامه میدهد. بعد از ذکر چند غذای لبنانی که پدرش آنها را دوست داشت میگوید: «خیلی از سیگار و قلیان متنفر بود. عاشق موسیقی بود، البته طبعا عاشق مقاومت هم بود. موسیقی خاصی نه. از موسیقی خوب خوشش میآمد. خیلی ساز ویولن را دوست داشت.»
فاطمه تأکید میکند که شهادت، باعث تمام شدن رابطهاش با پدرش و حتی با برادرش نشده است: «حضورشان را هر روز حس میکنم. آنها زندهاند [ولی به قول قرآن] ما حس نمیکنیم. من به این یقین دارم.» بعد ادامه میدهد: «یک روز [بعد از شهادت پدرم] برایم سؤالی اعتقادی پیش آمده بود که باید جوابش را پیدا میکردم. با پدرم حرف زدم و جواب را از زبان شخص دیگری گرفتم. روح عماد مغنیه را میشد در جواب دید.» میگوید: «بارها خوابش را دیدهام و با او حرف زدهام و صورتش را بوسیدهام.»
فاطمه می گوید به واسطه «دختر عماد مغنیه» بودن احساس مسؤولیت میکند: «دائما باید سخاوتمند باشم. باید عشق به مردم را بلد باشم. نباید زود عصبانی شوم. باید دائما با مردم در ارتباط باشم و با آنها بگویم و بشنوم.»
میپرسم اگر میشد یک بار دیگر با پدرت بنشینی چه میگفتی. جواب میدهد: «خیلی دوست میداشتم که با او در موضوعات فرهنگی حرف بزنم. شاید به این دلیل که من دوست دارم جامعهمان مشخصا در این زمینه پیشرفت کند. دوست دارم فرهنگ جایگزینی داشته باشیم که بتوانیم با آن در مقابل فرهنگ غرب بایستیم. اگر میشد، با او دربارهی این صحبت میکردم که چطور حوزههای علمیه بیشتر با واقعیت زندگی ما مرتبط باشند و اینکه چطور دروسی که در آن ارائه میشود روانتر باشد و نزدیکتر به فهم عامهی مردم.»
دشمن طعم آرامش را نخواهد چشید
حتی بعد از شهادتش هم، هنوز امنیتی را که وجود پدر به دخترش میبخشد حس میکند: «در حضورش و در غیابش احساس امنیت میکردم و میکنم. حس میکنم دشمنم طعم آرامش را نخواهد چشید.»
گفتگویمان با فاطمه با این جمله به پایان میرسد. از او تشکر میکنیم. با لهجه محلی لبنانی می گوید: «یه لحظه صبر کنین، هنوز ازتون پذیراتی نکردم.» اصرار میکند از خرمای خشک و گردو بخوریم. بعد با لبخندی که خیلی شبیه لبخند حاج عماد است، راهمان میاندازد.
شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[مشاهده در: www.irinn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]
صفحات پیشنهادی
خاطراتی از عماد مغنیه از زبان دختر شهید
خاطراتی از عماد مغنیه از زبان دختر شهید دختر شهید عماد مغنیه نخستین بار در گفتگویی خواندنی خاطراتی از دوره کودکی و نوجوانی در کنار به بیان خاطراتی از پدرش حاج رضوان پرداخت گفت میرود و یک جلد قرآن کریم که در اتاق خواب شهید جهاد بود میآورد این قرآن هدیه آقا به پدرم بود«انگیزه شخصی سیا» از ترور «عماد مغنیه» چه بود؟
انگیزه شخصی سیا از ترور عماد مغنیه چه بود مورد دیگری وجود داشت که انگیزه ترور مغنیه را به یک انگیزه کاملا شخصی تبدیل کرده بود به گزارش فرهنگ نیوز سیا یک سازمان ترور نیست بلکه اغلب اهداف خود را به دقت انتخاب می کند اواخر هفته گذشته بود که نیوزویک و واشنگتن پست از نقش سیازندگی شهید عماد مغنیه در قاب تصویر
شنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۱۳ عماد مغنیه معروف به حاج رضوان یا حاج ربیع یکی از فرماندهان افسانهای حزبالله لبنان و ستون مقاومت بود مغنیه شخصیتی اسطورهای و مملو از اسرار و رمز و راز بود و شاید به همین دلیل است که با گذشت سالها از شهادت این فرمانده عالیقدر حزبالله همچنان ذهن سحاج عماد مغنیه چطور ترور شد؟ / ۳ تیم ترور و ۸ گوی آهنین
به مناسبت هفتمین سال ترور فرمانده مقاومت حاج عماد مغنیه چطور ترور شد ۳ تیم ترور و ۸ گوی آهنین پیش از پایان نشست عماد مغنیه جلسه را ترک میکند و از حاضران میخواهد بحث و گفتوگو و هماهنگیها را ادامه دهند دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید به گزارش فرهنگ نیوز چند روز پس«سیا» و «موساد» عماد مغنیه را ترور کردند
واشنگتن پست سیا و موساد عماد مغنیه را ترور کردند روزنامه آمریکایی واشنگتن پست از نقش سازمانهای جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی در ترور فرمانده برجسته حزبالله در سوریه خبر داد به گزار شفرهنگ نیو ز روزنامه آمریکایی واشنگتن پست از نقش سازمانهای جاسوسی آمریکا و رژیم صهخاطرات شهدای دانشجو از زبان چهرهها
شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲ ۰۰ برنامه ستارهها که قرار است خاطرات شهدای دانشجو را توسط سرداران هنرمندان و ورزشکاران روایت کند از هفتهی آینده به روی آنتن شبکه سه میرود عرفان احتشامی - کارگردان برنامه ستارهها - در گفتوگو با خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا با بیان اینبه مناسبت هفتمین سال ترور فرمانده مقاومت حاج عماد مغنیه چطور ترور شد؟ / ۳ تیم ترور و ۸ گوی آهنین
به مناسبت هفتمین سال ترور فرمانده مقاومتحاج عماد مغنیه چطور ترور شد ۳ تیم ترور و ۸ گوی آهنینپیش از پایان نشست عماد مغنیه جلسه را ترک میکند و از حاضران میخواهد بحث و گفتوگو و هماهنگیها را ادامه دهند دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید ------------------------------- بهافشای جزئیات ترور عماد مغنیه، سبب تشدید تلافی حزبالله میشود
افشای جزئیات ترور عماد مغنیه سبب تشدید تلافی حزبالله میشود یک روزنامه آمریکایی در گزارشی نوشت افشای همکاری سیا و موساد در ترور عضو عماد مغنیه احتمالا سبب تشدید جنگ پنهان با گروه حزبالله میشود که میتواند شامل تلافی علیه منافع آمریکا در نقاط مختلف جهان شود به گزارش پایگاه اتصویری دیده نشده از «آقا» و «عماد مغنیه»
تراز تصویری دیده نشده از حاج رضوان را در کنار رهبر معظم انقلاب مشاهده میکنید به گزارش تراز هفت سال از شهادت اسطورهی مقاومت ضد صهیونیستی «حاج عماد مغنیه» می گذرد در این چند سال گم نام ترین سربازِ «نهضت جهانی اسلام» به سرشناس ترین چهره در میتصاویر/ از کودکی تا جوانی شهید عماد مغنیه
فرمانده شهید حزب الله تصاویر از کودکی تا جوانی شهید عماد مغنیه این عکسها برای نخستین بار در کتابی مصور از زندگی شهید عماد مغنیه از فرماندهان ارشد مقاومت لبنان منتشر شده است العالم ۲۵ ۱۱ ۱۳۹۳ - ۱۳ ۲۰پشت پرده افشای عامل ترور شهید عماد مغنیه
تراز یک روزنامه لبنانی به بررسی انگیزههای پنهان افشای اخبار مربوط به دست داشتن آمریکا در ترور شهیدحاج عماد مغنیه فرمانده نظامی مقاومت لبنان پرداخت به گزارش تراز روزنامه السفیر لبنان در مقالهای به قلم «حلمی موسی» سردبیر این روزنامه انتشار برخی اخبار در موردواشنگتنپست: «عماد مغنیه» در عملیات مشترک سیا-موساد کشته شد
واشنگتنپست عماد مغنیه در عملیات مشترک سیا-موساد کشته شدیک روزنامه آمریکایی در گزارشی نوشت که عماد مغنیه طی عملیات مشترک سیا و موساد به شهادت رسیده است به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس روزنامه آمریکایی «واشنگتنپست» در گزارشی نوشت که «عماد مغنیحاج عماد مغنیه چطور ترور شد؟
حاج عماد مغنیه چطور ترور شد پیش از پایان نشست عماد مغنیه جلسه را ترک میکند و از حاضران میخواهد بحث و گفتوگو و هماهنگیها را ادامه دهند دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید به گزارش فرهنگ نیوز چند روز پس از اعتراف روزنامه آمریکایی واشگتنپست روزنامه کویتی «الرأیپاسداشت شهادت حاج رضوان تصویر منتشرنشده از عماد مغنیه
پاسداشت شهادت حاج رضوانتصویر منتشرنشده از عماد مغنیهشهید عماد فائز مغنیه فرمانده شاخه نظامی مقاومت اسلامی لبنان حزبالله بود که ۲۶ بهمن ۸۶ در منطقه کفر سوسه دمشق توسط ایادی صهیونیست به شهادت رسید به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس شهید عماد فائز مغنیه فرمانده شاخه نظامیمصاحبه خواندنی با دختر شهید عماد مغنیه
مصاحبه خواندنی با دختر شهید عماد مغنیه خبرگزاری پانا دختر شهید ˝عماد مغنیه˝ برای نخستین بار در مصاحبهای خواندنی خاطراتی را از پدرش حاج رضوان بیان کرد ۱۳۹۳ شنبه ۲۵ بهمن ساعت 14 32 به گزارش سرویس سیاسی پانا "فاطمه مغنیه" دختر حاج رضوان در مصاحبه با "سمیه علی&quoپشت پرده افشاي نقش سيا در ترور عماد مغنيه
پشت پرده افشاي نقش سيا در ترور عماد مغنيه با گذشت نزديك به هفت سال از زمان ترور عماد مغنيه از فرماندهان ارشد نظامي حزبالله روزنامه امريكايي واشنگتن پست و نشريه نيوزويك به نقل از مسئولان امنيتي و اطلاعاتي سابق اين كشور از نقش سيا در اين ترور پرده برداشتند نویسنده اححاج عماد مغنیه چطور ترور شد؟ |اخبار ایران و جهان
حاج عماد مغنیه چطور ترور شد پیش از پایان نشست عماد مغنیه جلسه را ترک میکند و از حاضران میخواهد بحث و گفتوگو و هماهنگیها را ادامه دهند دقایقی بعد صدای انفجار به گوش رسید کد خبر ۴۷۴۱۵۴ تاریخ انتشار ۲۰ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱ ۴۹ - 09 February 2015 پیش از پایان نشست عماد مغنیه جل-
گوناگون
پربازدیدترینها