تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):غيرت از ايمان است و بى بند و بارى از نفاق.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830181360




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقش امام را در وجود آقا در مقاطع حساس مي‌بينيم


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: نقش امام را در وجود آقا در مقاطع حساس مي‌بينيم
نویسنده : شاهد توحيدي 
شاهد توحيدي راوي خاطراتي كه در پي مي‌آيد، فرزند شهيد حجت‌الاسلام والمسلمين سيد‌عبــدالكــريـم هـاشمي‌نژاد، از دوستان صميمي رهبر معظم انقلاب در دوران اقامت در مشهدمقدس است. سيد ‌جواد هاشمي‌نژاد- كه هم‌اينك دبيركلي بنياد هابيليان را بر عهده دارد- به مدد خاطرات خويش از جريان انقلاب، به جنبه‌هايي از نقش «حضرت آقا» در مديريت موج مبارزات در خراسان اشاره كرده است كه بي‌ترديد تاريخ‌پژوهان انقلاب را به كار مي‌آيد. قديمي‌ترين خاطراتي كه از رهبر معظم انقلاب به خاطر داريد، مربوط به چه زماني است؟ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. قديمي‌ترين خاطره‌ام به سال 1351 برمي‌گردد، يعني حدود 42 سال پيش. ما با آقازاده بزرگ ايشان، حاج آقامصطفي در يك دبستان درس مي‌خوانديم، البته دو سال از ايشان بزرگ‌تر بودم و در كلاس سوم درس مي‌خواندم و ايشان كلاس اول بودند. اولين بار آقا را در مدرسه ديدم كه آمده بودند از وضع تحصيلي فرزندشان سؤال كنند. در زمان شاه گزينه‌هاي مناسب براي تحصيل فرزندان خانواده‌هاي مذهبي خيلي كم بود، لذا به زحمت مي‌گشتند تا با توجه به شرايط تحصيلي آن موقع، محيط سالمي را براي تحصيل فرزندانشان پيدا كنند. دبستان ما «رضوي» نام داشت كه عمدتاً خانواده‌هاي مذهبي به آنجا مراجعه مي‌كردند. من، فرزند آقا، فرزند آيت‌الله واعظ طبسي، اين سه محوري كه در مبارزات مشهد هم بودند به اضافه فرزندان خانواده‌هاي مذهبي ديگري كه در آنجا تحصيل مي‌كردند، در آنجا درس مي‌خوانديم. بعضي از معلمين آنجا هم از شاگردان آقا بودند، مثلاً معلم خود من در كلاس تفسير آقا شركت مي‌كرد. با توجه به آشنايي حضرت آقا و ابوي بزرگوار شما، از قبل رفت و آمد و آشنايي نداشتيد؟ قطعاً اين آشنايي‌ها در دوره تحصيل حضرت آقا، مرحوم پدر ما و آيت‌الله واعظ طبسي ايجاد شده است كه شايد به دهه 30 يا قبل‌تر از آن برمي‌گردد. اين‌طور نبود كه اين دو بزرگوار، هميشه در مشهد باشند. پدر ما اهل مازندران و حضرت آقا متولد مشهد و در ايام تحصيل در قم بودند. قبل از سال 51 را خيلي خاطرم نيست، ولي حدس مي‌زنم چندان طولاني نبود، چون آقا در دوره‌اي هم، در تهران تشريف داشتند. از آن به بعد، از رفت و آمدهاي خانوادگي و نيز برنامه‌هاي انقلابي مشترك اين سه بزرگوار، چه خاطراتي داريد؟ منظورم بيشتر مشورت‌هايي است كه در خانه‌ها انجام مي‌شد، چون در آن زمان بيشتر كارها، به صورت مخفي‌ انجام مي‌گرفت. قبل از اينكه نهضت امام به اوج سال‌هاي 56 و 57 منتهي شود، مبارزات بيشتر حالت پراكنده داشت و هر چهره فعال مبارز عليه رژيم ستمشاهي، در مسير انجام كارهايش، مبارزاتش را هم انجام مي‌داد. مثلاً پدر ما نويسنده و سخنران بود و محافل دانشجويي را برگزار و درس اعتقادات را تدريس مي‌كرد. حضرت آقا و آيت‌الله طبسي هم همين‌طور. به نظرم مي‌آيد قبل از اينكه مبارزات شكل منسجم‌تري به خود بگيرد، حضرت آقا تلاش مي‌كردند حداكثر كار را با حداكثر اختفا انجام بدهند و مي‌شود اين‌گونه تعبير كرد كه كارهايشان، بيشتر زيربنايي بود. ايشان با گروه‌ها و دستجات مختلفي كار مي‌كردند و تنظيم روابط مبارزين، جهت‌دهي و خط‌دهي به آنها و رسيدگي به خانواده‌هاي زندانيان را به عهده داشتند. نكته جالب اينجاست كه اين اعمال بسيار هوشمندانه انجام مي‌شد، به همين دليل خيلي‌ها، بعدها متوجه اين نوع كارهاي ايشان شدند. بسياري از گروه‌هايي كه مي‌خواستند فعاليت‌هايي را انجام بدهند، بيشتر ارتباطاتشان با حضرت آقا بود. ايشان در جلسات درس و تفسير خود، به نخبه‌پروري، مبارزپروري و تكثر هسته‌هاي مبارزاتي و افراد مبارز اهتمام زيادي داشتند و بسياري از كساني كه بعدها جزو زندانيان سياسي ـ دست‌كم از شهر مشهد ـ شدند، كساني بودند كه محضر آقا را درك كرده و از افكار انقلابي‌شان الهام گرفته بودند. بسياري از گروه‌هاي ديگر كه بعد از انقلاب هم با نظام همسو نشدند، باز هم در آن دوران با ايشان ارتباط مي‌گرفتند و مي‌شود گفت منزل ايشان و همين‌طور پايگاهشان در مسجد كرامت مشهد كه امام جماعت آنجا بودند، پايگاه حمايت، جهت‌دهي و تغذيه‌ مبارزات، در اين بخش از كشور بود. اين جريانات ادامه داشت تا به قيام سال 56 و 57 نزديك شديم. هر چه دامنه اين مبارزات گسترده‌تر مي‌شد، انسجام مبارزين هم بيشتر مي‌شد. محور اين مبارزات سه شخصيت عمده بودند: رهبر معظم انقلاب، مرحوم شهيد هاشمي‌نژاد و آيت‌الله واعظ طبسي كه سكاندار مبارزات در مشهد بودند. من با اينكه در آن دوره كوچك بودم، اما خوب يادم هست كه اين سه چهره، جلسات هفتگي داشتند كه در منازل آنها مي‌چرخيد، اما بيشتر جلسات در خانه ما برگزار مي‌شد. با اين همه، كاملاً محرز بود محوريت كارها با حضرت آقاست. نگاه حضرت امام به محوريت اين سه چهره، مخصوصاً آيت‌الله خامنه‌اي در جريانات انقلابي مشهد چگونه بود؟ ‌حضرت امام عجيب به اين محوريت اعتماد داشت. موقعي كه حاج‌آقا مصطفي شهيد شده بودند، اين سه بزرگوار نامه‌اي را خدمت امام مي‌نويسند. مرحوم پدرمان از سال 54 تا 56 كه در زندان بودند، انگليسي ياد گرفته بودند و ايشان اين نامه را به انگليسي مي‌نويسد و هر سه زير آن را امضا مي‌كنند و براي حضرت امام مي‌فرستند. امام در پاسخ آنها مرقوم فرموده بودند: در اين چند نفس آخر عمري كه برايم باقي مانده، همه اميدم به شماست! چون منزل ما به‌شدت تحت نظر ساواك بود و هر چند وقت يك بار بي‌خبر مي‌ريختند و خانه را زير و رو مي‌كردند، متأسفانه اين نامه گم شد، اما خودم شخصاً آن را خوانده بودم. نامه‌اي را هم كه مرحوم پدر به انگليسي نوشته بودند، دادند خواندم. كلاس اول و دوم راهنمايي بودم و چيزهايي از انگليسي ياد گرفته بودم و كم و بيش فهميدم در نامه چه نوشته بودند كه برايم جالب بود. از نگاه شهيد هاشمي‌نژاد به حضرت آقا بفرماييد، چون مي‌دانيم كه ايشان در اواخرحياتشان، به تهران آمدند و براي رياست جمهوري آقا بسيار تلاش كردند. قبل از آن را بفرماييد. مرحوم ابوي ما، شخصيتِ سياسي به‌شدت متديني بود. خيلي مهم است تقوا و سياست را بشود با هم جمع كرد، لذا حرفي كه مي‌زد، بسيار قابل استناد بود. شهيد هاشمي‌نژاد با نگاه نافذ و احاطه‌اي كه بر مسائل و موضوعات انقلاب داشت، به‌خصوص در چالش‌هاي بزرگي كه براي انقلاب پيش مي‌آمد، حل آن مسائل را از نگاه مقام معظم رهبري جست‌وجو مي‌كرد وجالب اينجاست كه بعد هم، كشور به همين سمت رفت. به نظر شما علت اين امر چه بود؟ آيا اين مسئله در ويژگي‌هاي ايشان ريشه داشت؟ مسلماً همينطور است. در اينجا اين نكته را هم در پرانتز عرض مي‌كنم كه ساده‌زيستي آقا، براي ما خيلي عجيب بود. خانه، رفت و آمد، وسيله نقليه، نوع سلوك و رفتارشان خيلي جالب بود. آنچه من به خاطر دارم، با همه صغر سني كه داشتم، ايشان هميشه همين‌طور بودند. نكته ديگر، شجاعت ايشان بود. من چندين بار در اعتصاباتي كه در بيمارستان امام رضا(ع) برگزار شده بود، رفتم و آقا به‌طور مرتب در آنجا تشريف داشتند و در حاشيه اين تحصن، تيراندازي‌هاي زيادي مي‌شد. شجاعت ايشان بسيار عجيب و غريب بود. داستان اين تحصن هم از اين قرار بود كه خبر آمد در محدوده بيمارستان، دارند تيراندازي مي‌كنند و عده‌اي را مي‌كشتند. آقا در آنجا پيشنهاد مي‌كنند كه همراه با معتمدين و روحانيون شهر، بلند شوند و به صف مقدم اعتصابيون بروند و جلوي آنها بايستند! اين حرف فقط گفتنش ساده است كه بروند و سپر بلاي مردم شوند كه البته، ياران و همرزمانشان هم اين كار را كردند. شجاعت مثال‌زدني و تيزهوشي فراوانشان، درآن دوره بسيار به كار آمد، به‌طوري كه رژيم شاه حقيقتاً از روش‌هايي كه ايشان و دوستانشان براي مبارزه داشتند، زياد فريب مي‌خورد. در اسناد ساواك اشاره‌هاي متعددي به اين موارد شده است. با پيروزي انقلاب، اين سه بزرگوار بين خود شور مي‌كنند كه لازم است از بين اين سه نفر، يكي برود و در تهران مستقر شود. اين نكته بسيار مهمي است كه چرا بايد چنين اتفاقي بيفتد؟ اين همه شهرستان و استان داريم و امام اين همه نمايندگان درجه يك در استان‌ها دارد، چطور چنين تلقي‌اي در اينجا به وجود آمد؟ به اين دليل كه مشهد منشأ بسياري از تحولات كشوري بود. در مقام تصميم‌گيري هم، پيشاپيش مشخص بود كه بين اين سه نفر، چه كسي قدرت اجرايي بيشتري دارد. البته از آن طرف هم امام بنا به توصيه شهيد مطهري، ايشان را به عضويت شوراي انقلاب انتخاب كردند. ظاهر اين دو امر به صورت همزمان اتفاق افتاد؟ بله، در شوراي انقلاب شخصيت‌هاي برجسته‌اي شركت داشتند و نقش ايشان در آنجا هم، خيلي تأثيرگذار بود. اخيراً بني‌صدر كتاب خاطراتش را نوشته كه پر از جعليات است و در خيلي جاها موضوعات را كاملاً معكوس بيان كرده است. نمونه آن رويداد مجلس خبرگان قانون اساسي است. حتي من كه با همه صغر سني خودم، در بعضي از جلسات مجلس خبرگان يا جاهاي ديگر، همراه پدرم مي‌رفتم و خيلي چيزها از آنجا در ذهنم نقش بسته است، به طور قطعي مي‌دانم كه او بسياري از مسائل را در خاطره‌نويسي‌هاي خود، معكوس جلوه داده است! حتي مراسم تنفيذ حكم خودش را كه تلويزيون بارها و بارها فيلم پخش كرده است، جعل مي‌كند! او در خاطراتش، روي كاركرد رهبر معظم انقلاب انگشت مي‌گذارد و سعي مي‌كند نقش ايشان را در شوراي انقلاب معكوس جلوه بدهد! گاهي اوقات انسان از زبان دشمن مي‌تواند بفهمد ماجرا از چه قرار بوده وچه عظمتي در اين ميان نهفته است. به هرحال، اولين جايي كه آقا پس از آمدن به تهران رفتند، وزارت دفاع بود كه در آن به‌هم ريختگي و امكان دستبرد به اسناد و مدارك، فراوان بود، لذا ايشان تلاش كردند به نيروهاي مسلح انسجامي بدهند و از دستبردها جلوگيري كنند. دولت موقت تلاش داشت بسياري از سلاح‌ها را به امريكا برگرداند! و حضور ايشان در آنجا، بسيار لازم و مفيد بود. يك سال بعد از پيروزي انقلاب، يعني بعد از مرحوم آيت‌الله طالقاني و آيت‌الله منتظري، آقا عهده‌دار نماز جمعه تهران شدند. پاي ايشان هر جا كه باز شد، پشت سرش ثبات آمد. همه ديدند كه پس از حضور آقا در اين مسند، در امامت جمعه تهران ثباتي پيدا شد و بعد هم اين پايگاه عظيم مردمي در سراسر كشور نضج گرفت و تثبيت شد. درآن دوره بني‌صدر و حضورش مهم بود، چون حضور وي زمينه‌ساز اقدامات جنايتكارانه بسياري، از سوي گروه‌ها و سازمان‌هاي ِ گوناگون ضدانقلاب شد. البته حضور او بيش از يك سال دوام نياورد و طبيعتاً با نقش خائنانه‌اي كه داشت، بيش از اين مدت هم نمي‌توانست ادامه يابد و او عزل شد. شهيد رجايي به دليل اينكه نخست‌وزير او بود، گزينه بعدي بود. ضمن اينكه دأب امام اين بود كه تا جايي كه مي‌شود، روحانيون به صحنه مشاغل اجرايي نيايند و به كارهاي خودشان برسند. امام از اول هم نمي‌خواستند اين كار را انجام بدهند، منتها ناتواني عمده غيرروحانيون مسئول، خودش را در همان يك سال اول نشان داد و چاره‌اي براي انقلاب باقي نگذاشت. رياست جمهوري شهيد رجايي هم بيش از يك سال دوام نياورد و كشور هم، وضع به هم ريخته‌اي پيدا كرد. ما اين همه عمليات تروريستي در كشورهاي اطراف و اكناف خودمان داريم، اما هيچ كدام شكل اين حوادث را ندارد. معمولاً مردم عادي هستند كه با بمب‌گذاري‌هاي خياباني از بين مي‌روند، اما در هيچ يك از اين كشورها، چند مقام اول ِكشور و اين همه وزير و وكيل، با هم از بين نرفته‌اند! در كشور ما 72 نفر مسئول، اعم از رئيس ديوان عالي كشور، وزرا و وكلا، به شهادت مي‌رسند و هنوز دو ماه نگذشته رئيس‌جمهور و نخست‌وزير و بعضي از ائمه جمعه در شهرستان‌ها ترور مي‌شوند! طبق اسنادي كه پس از 30 سال منتشر شده، در آن دوره پيشنهادهاي عجيب و غريبي توسط برخي مسئولان براي حل اين معضل داده مي‌شود كه خيلي انسان تعجب مي‌كند! اين نشان مي‌دهد كه يك جور سردرگمي در كشور وجود داشته است. مرحوم شهيد هاشمي‌نژاد در اينجا استدلالي مي‌كرد كه كاملاً در خاطرم هست. استدلال شهيد هاشمي‌نژاد اين بود كه: كشور پس از اين دو حادثه، در شرايط بحراني است و مردم در وضعيت ترس، نگراني و بهت‌زدگي هستند، لذا لازم است شخصيتي پا به ميدان بگذارد كه مردم بتوانند به او اتكا كنند و خيالشان راحت شود. مثلاً بچه‌اي كه گم مي‌شود، وقتي پدر را از دور مي‌بيند، چقدر خيالش آسوده مي‌شود و تمام نگراني‌هايش فروكش مي‌كند... استدلال شهيد هاشمي‌نژاد اين بود. شخصيت مورد نظر ايشان، رهبر معظم انقلاب بود و مي‌گفتند: ايشان تنها كسي است كه الان مي‌تواند اين نقش عظيم را در كشور ايفا كند. اين موضوع در جلسات سران كشور بررسي شد. بسيار راجع به اين موضوع تلاش كرد و به‌رغم عدم تمايل رهبر معظم انقلاب، اين مسئوليت به ايشان واگذار شد. آيا اين تصميم درآغاز، در حزب جمهوري بررسي شد؟ معمولاً اين نوع تصميمات بزرگ، در حزب جمهوري اسلامي بررسي مي‌شد. در آنجا دو مسئله مطرح شد. يكي اينكه امام نظرشان اين بود كه از روحانيون كسي رئيس‌جمهور نشود و بايد نظر ايشان تأمين مي‌شد و ديگر اينكه پس از ترور، وضعيت جسمي حضرت آقا چندان مناسب نبودوبه همين دليل درباره اعلام ايشان به عنوان كانديدا، ترديدهايي وجود داشت. . پس از آن ترور سنگين، بازگشت ايشان معجزه الهي بود تا اين ذخيره ارزشمند را براي روزهاي بحراني و دشوار پيش رو نگه دارد. چه كسي با امام صحبت كرد؟ ظاهراً آقاي هاشمي رفسنجاني مي‌روند و با امام صحبت مي‌كنند و امام هم استدلال را پذيرفته و حتي از اين موضوع استقبال هم كرده بودند. خود آقا ظاهراً استنكاف داشتند. عرض كردم ايشان همواره به اين نكته اشاره داشتند كه: بياييد با هم كار كنيم و دوستانشان را به كارجمعي تشويق مي‌كردند. اين تعبير را از خود ايشان نقل مي‌كنم كه مرتباً مي‌فرمودند: من اهل چاي هستم و چاي را خوب عمل مي‌آورم، بياييد من «چاي‌ريز» شما مي‌شوم و با هم كار كنيم! ايشان همواره دغدغه هماهنگي نيروهاي انقلاب را داشتند و در كنار آن، معمولاً از پذيرفتن مناصب خودداري مي‌كردند، ولي چون بحث بقاي انقلاب مطرح بود و كشور نياز به ثبات و اطمينان خاطر داشت، حضرت آقا اين كار را انجام دادند. از آن پس، كشور به سمت ثبات رفت، جايگاه ساختاري كشور شكل گرفت و به‌رغم جنگ و مشكلات گوناگون، امنيت به مجموعه مديريتي كشور برگشت. به هرحال، استدلال شهيد هاشمي‌نژاد در آن دوره، كاملاً درست بود و مصداق هم نشان داد كه آنچه در باره آن انديشيده شده بود، عملي و قابل اجراست. وضعيت روحي شهيد هاشمي‌نژاد در آن ايام چگونه بود؟ شما ايشان را چطور ديديد؟ ايشان چهار روز قبل از رياست جمهوري حضرت آقا به شهادت رسيدند و در آن روزها، وضع و حال عجيبي داشتند. حقيقتاً ارادت عجيبي به آقا داشتند و همواره اين را لمس كرده بودم. در مصاحبه‌هايي هم كه چند روز قبل از شهادتشان با راديو و رسانه‌هاي خراسان مي‌كردند، خيلي روي مسئله رياست جمهوري حضرت آقا تأكيد كرده بودند. ايشان در خانه قدم مي‌زدند و بسيار مشعوف بودند و مي‌گفتند: بعد از صدر اسلام اولين بار است كه يك عالم روحاني زمام امور را در دست مي‌گيرد! كاملاً شعف ايشان را مي‌ديدم. آقاي هاشمي هم در خاطراتشان نوشته‌اند: كاش ايشان مي‌ماند و مي‌ديد خواسته‌اش محقق شد. در مشهد هم ايشان تلاش تبليغاتي خيلي زيادي كرده بود، يعني حزب جمهوري اسلامي خراسان كه ايشان مسئولش بود، به‌شدت فعال بود و در اين زمينه كار مي‌كرد. هر چند رأي عجيب و غريب بالاي 18 ميليون حضرت آقا، با جمعيت آن روز ايران، خود نشانه و دليل خيلي چيزها بود. بني‌صدر تا آن موقع هميشه به اين مباهي بود كه: كه من 11 ميليون رأي دارم! و ظاهراً رأي آيت‌الله خامنه‌اي موجب خجالت و سكوت او شد. اينطور نيست؟ همين‌طور است. مرحوم شهيد رجايي حدود 14، 15 ميليون رأي آورد. آقا بالاي 18 ميليون رأي آوردند كه به تناسب جمعيت آن موقع، رويداد بي‌نظيري است. بعد از عزل بني‌صدر، آقا مي‌فرمودند: كاش مردم بيايند و آقاي رجايي با 18 ميليون رأي انتخاب شود كه اين اتفاق در باره شهيد رجايي نيفتاد، اما در مورد خود ايشان محقق شد. همين وضعيت هم، راجع به رهبري ايشان پيش آمد. وجاهت و قدرت امام به‌گونه‌اي بود كه واقعاً كسي فكر نبودن ايشان و بعد از ايشان را نمي‌كرد. برخي در بين مسئولان، اصلاً مي‌ترسيدند به اين موضوع فكر كنند! وقتي قانون اساسي را كه ملاحظه مي‌كنيد و جلسات خبرگان را مي‌بينيد، مشخص است كه آن مجلس، اصلاً نتوانسته بود فكر چنين روزي را بكند و همه نشسته بودند كه چه كار بكنند، چه كار نكنند! جلسه مجلس خبرگان رهبري پس از رحلت امام، يك روز طول كشيد و پيشنهادهاي مختلفي مي‌آمد، اما باز هم سير ماجرا، به سمت همان استدلالي رفت كه شهيد هاشمي‌نژاد در هشت سال قبل از آن، ارائه كرده بود. به اين سو آمد كه در اين وضعيت خطير كه رهبري مثل امام را از دست داده‌ايم، به‌خصوص كه تازه جنگ تمام شده و خرابي‌ها و ضعف‌هاي فراواني برجاي گذاشته است و با آن همه دشمني‌هايي كه در اطراف وجود دارد، بايد كسي بيايد كه خيال همه را راحت كند. واقعاً بعد از اعلام نام ايشان آرامشي حاكم شد و وضعيت نشان داد اين بار هم تصميم درستي گرفته شده است. در آنجا هم يادم هست باز هم موضوع به‌رغم خواست ايشان، به ايشان تكليف شد و طبعاً تكليف هم، امر الهي است. نهايتاً كشور از نعمات آن برخوردار گشت. فصلي از خاطرات شما از حضرت آقا، به سال‌هاي بعد از شهادتِ پدربزرگوارتان برمي‌گردد كه آقا هر سال به مشهد مي‌آمدند و تفقد خاصي، نسبت به خانواده شهيد بزرگوار داشتند. از خاطرات شخصي‌تان در اين‌ باره بفرماييد؟ همانطور كه عرض كردم، قبل از انقلاب من كوچك بودم. رفت و آمدهاي آقا وساير دوستان به خانه‌ما وجود داشت ومن از فرصت استفاده مي‌كردم و وسط جلسات مي‌رفتم سفره پهن كنم يا ساير پذيرايي را ببرم. چون جلسات سرّي بود، آقايان به خاطر حساسيت ساواك، بسيار رعايت مي‌كردند. گاهي آقا زودتر از مرحوم ابوي به خانه ما مي‌رسيدند. پدر زنگ مي‌زدند كه: آقا تشريف مي‌آورند، من هم مي‌رسم، جلسه من كمي طول كشيده است! آقا بسيار هم شوخ‌طبع بودند. همين حالا هم در ملاقات‌هاي حضوري، شوخ‌طبعي ايشان شامل حال همه مي‌شود، درآن دوره هم گاهي، شامل حال من مي‌شد. يادم هست يك وقت، زودتر از پدرم تشريف آورده بودند و چيزي مي‌خواستند. گفتند: «بروم چيزي بخرم و بيايم». من خيلي كوچك بودم و دستپاچه شدم و گفتم: «نه، شما بفرماييد بنشينيد، با من آشنا هستند، مي‌روم مي‌خرم.‌» فرمودند: «آشنا هستي، يعني به شما جنس مي‌فروشند، به من نمي‌فروشند؟» گفتم: «نه، منظورم اين بود كه مي‌روم مي‌خرم.‌» فرمودند: «اين شد يك چيزي!» كوچك بوديم و صحبت‌هايمان در همين حد بود. بعد از انقلاب، در اولين سال رياست جمهوري كه به مشهد تشريف آوردند، بسيار به ما محبت كردند. البته قبل از آن هم، پس از شهادت پدرم به تهران رفتيم و در رياست جمهوري خدمت ايشان هم رفتيم. با توجه به سوابقي كه از ايشان داشتيم و محبت‌هايي كه نسبت به شهيد داشتند در پيام‌هايي كه دادند كاملاً محرز است، بديهي است همدردي ايشان فوق‌العاده در آرامش ما تأثير داشت. ايشان در پيامشان فرموده بودند برادري را از دست دادم كه كاملاً به او متكي بودم. ما دو جا خيلي احساس دلگرمي كرديم. يكي خدمت امام كه رسيديم، فضاي بسيار عجيبي بود و احساس كرديم امام در كنار ما هستند. فرمودند نمي‌دانم بايد به شما تسليت بگويم يا شما به من تسليت بگوييد. شايد هم هر دو بايد به هم تسليت بگوييم. اين جملات و بعد هم پرسش از وضعيت و حال تك‌تك بچه‌ها خيلي به ما آرامش داد. بعد هم خدمت آقا رفتيم كه با آشنايي‌اي كه از قديم داشتيم، احساس مي‌كرديم به خانه خودمان وارد شده‌ايم. مشغله ايشان خيلي فراوان بود، ولي واقعاً براي ما وقت گذاشتند و نهايت همدردي و همراهي را كردند. ما مشهدي‌ها اين افتخار را داريم كه ايشان هر سال عيد تشريف مي‌آورند و ما خدمت ايشان مي‌رسيم و از تك‌تك اعضاي خانواده پرس و جو مي‌كنند. مرحوم والده ما در بهمن سال 86 فوت كردند. عيد كه آقا به مشهد تشريف آوردند و خدمتشان رفتيم، جمله بسيار دقيقي گفتند كه عمق آشنايي ايشان را با وضع و روحيات شهيد و زندگي ما نشان مي‌داد. جمله‌اي كه حتي هيچ يك از نزديكان هم نگفتند. آقا فرمودند مادر شما در زندگي با آقاي هاشمي‌نژاد رنج زيادي كشيد. زندگي آقاي هاشمي‌نژاد طوري بود كه ايشان چه قبل از انقلاب، چه بعد از آن خيلي رنج كشيد. شايد فقط من مي‌توانستم اين جمله را درك كنم، چون 17 سال داشتم كه پدرم شهيد شدند و بقيه كوچك بودند. اين نگاه ايشان كاملاً دقيق بود. يادم هست تازه به دوره راهنمايي رفته بودم و پدر در زندان بودند و مشكلي براي خانواده پيش آمده بود كه واقعاً مستأصل شده بوديم. در همين اوضاع يك روز صبح ديدم مادرم خوشحال است. معلوم شد آقا شب قبل به در خانه ما آمده و مشكل ما را حل كرده بودند. آيا ايشان در جريان فعاليت‌هاي چند سال اخير شما هستند؟ حاصل كارهايي را كه انجام مي‌دهيم به همه جا مي‌فرستيم و طبيعتاً براي ايشان هم مي‌فرستيم و همه اميدمان اين است كه كاري را كه داريم انجام مي‌دهيم، مرضي خداي متعال باشد و ايشان هم از كار ما راضي باشند. به هر حال كار درباره شهداست و خداوند مي‌فرمايد كاري بالاتر از اين نيست. امام هم روي اين كار تأكيد داشتند و خود آقا هم تأكيد دارند. اميدواريم كارمان در راستاي اهداف نظام و كمكي براي جامعه‌مان باشد و از همه مهم‌تر از طرف ايشان حجتي داشته باشم كه كارمان ان‌شاءالله مرضي ايشان باشد. اميدواريم انقلاب اسلامي همچنان از وجود ايشان متنعم و سايه ايشان محفوظ باشد. واقعاً و حقيقتاً عرض مي‌كنم شايد در گذشته جفاهايي از طرف بعضي از دوستاني كه انسان تصورش را هم نمي‌كرد و در تاريخ صدر اسلام هم سابقه دارد، در مورد انقلاب و رهبر معظم انقلاب اتفاق افتاد كه اگر سعه صدر ايشان نبود، قطعاً برخورد مردم اين‌گونه نبود. عرضم اين است كه امروز و با اين وضعيت آشفته‌اي كه در اطراف و اكناف داريم، اين ثبات و امنيت مرهون چه چيزي است؟ دقيقاً نقش امام را در وجود ايشان در مقاطع حساس مي‌بينيم كه اگر اتصالات الهي اينها با خداوند و وعده‌هايي كه خداوند داده است، نبود، وضعيت ما به‌گونه ديگري رقم مي‌خورد. دوست و دشمن معترفند وجود ايشان رمز استواري، امنيت كشور و اقتدار جمهوري اسلامي البته در سايه لطف خدا و حمايت و پشتيباني مردم است و اين چيزي نمي‌تواند باشد جز اينكه خداوند به شكلي معجزه‌وار اين ذخيره را از حوادث روزگار حفظ فرمود تا امروز به دست مردم برسد. خيلي متشكر.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن