واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
قلمرو نیروهای اهریمنی در عبادات ازجمله مسائل مورد ابتلا در زندگی متعبدانه دینداران، وسواس در عبادات است که از ادای صحیح کلمات عربی در قرائت نمازهای یومیه گرفته تا جزئیات اعمال فریضه نادری همچون حج ـ که ممکن است در تمام طول زندگی فرد فقط یک بار رخ دهد ـ همه را در بر میگیرد.
بسیار دیده و شنیده ایم که می گویند فلان شخص به طور خاص در مورد ادای حرف «ضاد» در کلمه «ولا الضالین» سوره حمد دچار وسواس است و تنها پس از بارها تکرار می تواند خیال خود را از بابت ادای صحیح و قابل قبول آن آسوده کند حتی بدون آسودگی خاطر و با وجود دودلی و تردید بسیار، تنها از آن رو که نباید به وسواس گرفتار بود، از تکرار بیشتر دست بردارد و نماز را به اتمام برساند. مثال مبتلابه دیگر، بحث شکیات در نمازهاست که ارتباط بسیاری با همین مساله وسواس دارد. شرط تحقق شکیات نماز این است که شک و تردید به اصطلاح،50 - 50 باشد، یعنی هیچ یک از طرفین شک را نتوان حتی با یک درصد احتمال بیشتر، بر طرف دیگر ترجیح داد. روشن است ما در بسیاری اوقات قادریم احتمال صحت یک طرف را بر دیگری غالب کنیم و از تحقق مساله شک در فریضه دائم و مهمی همچون نماز جلوگیری کنیم، ولی آنچه مانع اصلی در این راه است، همان احتیاط بیش از اندازه یا وسواس است که شهامت و جسارت و اطمینان را از ما می ستاند و جای آن، هراس و دودلی و تردید می نشاند. حرمت شرعی وسواس در مساله شکیات نماز، حکم کسی که زیاد شک می کند و با نام دائم الشک خوانده می شود، بی اعتنایی به شکیات است و این که باید یکی از طرفین شک را به صورت کاملا اختیاری، معیار قرار دهد و نماز را به اتمام برساند و این حکم یعنی حکم مربوط به دائم الشک فقط منحصر به نماز نیست و در همه دیگر مسائل عبادی نیز ساری و جاری است. نکته ای که در اینجا حائز اهمیت است و مومنان توجه بسیار کمی به آن دارند و گاهی حتی مورد غفلت کامل دینداران واقع می شود، مساله حرمت شرعی وسواس است. ما می خوانیم و می شنویم که حکم دائم الشک یا کسی که به عارضه وسواس دچار است، بی اعتنایی است و این که باید بنا را بر صحت بگذارد و به وسواس و شک خود وقعی نگذارد. این را می دانیم، اما توجه نداریم این بی اعتنایی، حکم کسی است که به این عارضه ها گرفتار آمده و به قول معروف آب از سرش گذشته است وگرنه اگر یک مرتبه قبل تر بیاییم و در جایی بایستیم که شخص هنوز دائم الشک یا وسواسی نشده، ولی با احتیاط بیش از اندازه دارد خود را بتدریج در این دام گرفتار می کند، اینجا حکم شرعی، نه بی توجهی و بی اعتنایی، بلکه توجه و اعتنای تام برای گرفتار نیامدن در این ورطه ویرانگر است. وسواس در شرع مقدس اسلام از حرام های شرعی است و عملی که بر طبق وسواس انجام می گیرد، نه فقط باطل که گناه و معصیت شمرده شده است، چراکه برخلاف تصور غالب و مرسوم، وسواس داشتن در امور شرعی نه فقط نشانه دقیق بودن و شرط احتیاط را نگهداشتن نیست، بلکه همان گونه که از نامش پیداست، وسوسه شیطان است برای ایجاد تکلف در شرع و دلزدگی نسبت به عبادات و در نتیجه رویگردانی ظاهری یا باطنی از آموزه های دینی. نمونه ای دیگر که قابل مقایسه با همین مساله وسواس در عبادات است و می تواند این معضل رایج و شایع گرفتاری میان احتیاط و وسواس را روشن تر کند، بحث روزه داری در هنگامه ای است که روزه برای سلامت بدن مضر است. خیلی ها وقتی می شنوند نباید روزه بگیرند توجه ندارند که این نباید، نهی شرعی و مولوی است نه نهی عرفی و ارشادی. یعنی منظور این نیست که مختارید روزه نگیرید یا این که خدا این اجازه را به شما داده که روزه نگیرید و حتی منظور این هم نیست که اگر روزه گرفتید روزه تان مقبول درگاه حق نیست یا این که اصلا باطل است، بلکه معنای این نباید، حرمت شرعی است. منظور این است که روزه داری بر شما حرام است و اگر روزه بگیرید مرتکب معصیت شده اید. متاسفانه توجه کافی نداشتن به این عامل مهم و بازدارنده حرام بودن که در دین اسلام بخوبی مورد تأکید قرار گرفته، موجبات گرفتار آمدن در ورطه شک و تردید مدام و احتیاط وسواس گونه را فراهم می آورد که آشکارا قلمرو نیروهای شیطانی است و کوچک ترین مرز مشترکی با ایمان و اطمینان دینی و مذهبی ـ که بر رحمانیت مبتنی است ـ ندارد. دینداری، سختگیری نیست متاسفانه یکی از خطاهای رایج در تلقی های عام از دینداری این است که می پندارند اعمال و رفتار ما هر چقدر سخت تر باشد به حقیقت نزدیک تر و هر چقدر آسان تر باشد، از حقیقت دورتر است. یعنی تصوری راهبانه از دین در ذهن داریم که موجب می شود دین را در ذهنمان چارچوبی سرشار از خطوط قرمز تصور کنیم که مراد اصلی اش ممانعت از لذت بردن و مقصودش دشوار کردن هرچه بیشتر حیات دنیوی برای سعادتمند شدن در حیات اخروی است. علما و متفکران برجسته اسلامی بکرات در مسیر زدودن این تفکر باطل از ساحت اندیشه دینی تلاش کرده اند و می بینیم هنوز هم چنین نگرشی از دین بر جوامع اسلامی حکمفرماست که توگویی ریشه در رهبانیت مسیحی یا شریعت سختگیرانه آیین یهودیت دارد. حال آن که اسلام، فقط از آن رو دین خاتم نیست که در ترتیب زمانی، آیین متاخر است بلکه چون پیراسته از نقص های ادیان دیگر است دین کامل دانسته شده است. ما باید در مسیر شناخت وجوه تمایز دین برگزیده خویش از ادیان آسمانی و غیرآسمانی دیگر تلاش در خور کنیم و این شاید بهترین راه برای ایمن ماندن از شر مسلم و غیرقابل انکار مساله ای همچون وسواس در همه شئون زندگی دیندارانه بخصوص مسائل عبادی باشد. مسائلی که قرار است ما را به معبود پیوند دهد نه آن که عبادت را به نوعی شر واجب تبدیل کند که زندگی را بر کام انسان زهر می نماید و در عین حال تکلیف ما این است که تلخی آن را بپذیریم و سر تسلیم فرود آوریم و دم بر نیاوریم. اسلام، به گواه قرآن و روایات، هرگز چنین دین و آیین بسته و نامنعطفی نیست. صدرا حق جو / جام جم
 
پنج شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 02:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]