واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
چرا وسواس در عبادات؟ روزی از دکتر الکساندر واسیلینف، پژوهشگر و استاد فلسفه و عرفان مقیم ایران پرسیدم چه چیز باعث شد از مسیحیت، به مذهب شیعه تغییر دین دهی؟ او گفت من در بلغارستان روی ادیان تحقیق میکردم.
کتاب های دینی بسیاری را از زبان های دیگر به بلغاری برگرداندم؛ ازجمله کتاب های اسلامی. مدتی روی نهج البلاغه و احادیث امیرالمومنین مطالعه می کردم. در حین این مطالعات، به کلامی با این مضمون برخورد کردم: خداوندا، من تو را نه از ترس از دوزخ، و نه به امید بهشت عبادت نمی کنم، بلکه تو را می پرستم چون تو را دوست دارم. دکتر واسیلینف می گفت وقتی به این کلام رسیدم، بی اختیار گریستم و دریافتم اصل و اساس دین، همان عشق است و پیامبران الهی ازجمله عیسای مسیح و موسای کلیم الله و محمد مصطفی(ص) قصد داشتند عشق به خداوند را به یاد انسان بیاورند. اولین واکنش من به سخنان دکتر واسیلینف، این بود که من و امثال من، بسیار با این حدیث برخورد داشته ایم، ولی متاسفانه عملا تحولی که در شما به واسطه خواندن آن ایجاد شده را، تجربه نکرده ایم. بنابراین بخشی از این تاثیرگذاری نیز ناشی از صفای قلب شما بوده است. چرا خداوند را عبادت می کنیم؟ به راستی چرا ما دینداران، گاه برخی سلایق خود را در دینداری آن قدر پررنگ می کنیم که اصل و اساس دین به حاشیه رانده می شود. موضوعی که در اینجا می خواهم به آن اشاره کنم، مساله وسواس در عبادات است. وسواس در عبادات، کم و بیش برای همه ما که به واجبات دینی مقید هستیم، رخ داده است. اما آیا تاکنون به دنبال پاسخ این پرسش که وسواس از چه عاملی درون ما نشأت می گیرد، بوده ایم؟ چه چیز باعث می شود نماز یک مسلمان که باید نشانه زینت او باشد، به شکلی نامطلوب و زشت انجام شود، به گونه ای که وقتی دیگران او را در این حالت مشاهده می کنند، در سلامت روان او تردید کنند؟ چه چیز باعث می شود دغدغه رعایت شرایط صحت نماز، آن قدر ما را به خود مشغول کند که فراموش کنیم اصلا در پیشگاه چه کسی و برای چه چیزی نماز می خوانیم. مگر شرایط صحت نماز، همان چیزی نیست که فقها به ما آموخته اند؟ پس چگونه است که مشاهده اقامه نماز فقهایی همچون امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی(ره)، آیت الله بهجت(ره) و... ما را به یاد عشق به خداوند می اندازد، و نمازگزار را در چشم ما در اوج شکوه انسانیت جلوه گر می کند، ولی نماز ما گاه چیزی را جز ترس ذلت بار از درست ادا کردن قرائت سوره ها و اذکار، چیزی را به بیننده منتقل نمی کند؟ به نظر می رسد پاسخ این پرسش ها را باید در همان کلام امیرالمومنین یافت که ابتدا از زبان دکتر واسیلینف نقل کردم. ایمان به بهشت و دوزخ الهی، نه تنها جزئی از دین بلکه از اصول دین ماست. هر مسلمانی به پاداش و عذاب اخروی ایمان دارد. اما آیا نهایت و غایت افقی که کامل ترین دین الهی برای تکامل روح بشر در نظر گرفته، ترس از دوزخ و میل به بهشت بوده است؟ کلام امیرالمومنین پاسخ منفی می دهد. علی بن ابیطالب (ع) به مثابه الگویی برای مسلمانان، عشق به خداوند را انگیزه اصلی عبادات خود بیان می کند، اما ثمرات این عبادت چیست؟ عبادات سازگار با عزت نفس بشر اولا چنین عبادتی با عزت نفس انسان سازگارتر است. هرچند انسان به مثابه مخلوق خداوند، چیزی در برابر خالق خود ندارد که به آن تکبر ورزد، ولی دست کم، روح انسان ـ که امری الهی است ـ کرامت دارد. خداوند در قرآن فرموده در خلقت انسان از روح خود در آن دمیده است. کرامت و عزت روح الهی با سختگیری های ناشی از وسواس در رعایت شرایط صحت عبادت، سازگاری ندارد. چنین وسواسی ناشی از میل درونی ما به معامله با خداوند است، نماز می خوانیم تا صرفا خداوند به ما پاداش دهد یا ما را عذاب نکند و میل به این پاداش و ترس از آن عذاب آن قدر در ما قوی است که می خواهیم صورت و شکل نماز را به دقیق ترین شکل ممکن، اجرا کنیم. اما از آنجا که این نماز نه به خاطر عشق و رضایت خداوند، بلکه به دلیل رسیدن ما به مقصود نفسانی خود ماست، معیار دقیق ترین شکل ممکن اجزای نماز، نه رضایت خداوند، بلکه نفس اماره ماست. نفس اماره، حریص است و میل آن توقفی ندارد، بنابراین فکر و دغدغه ما را در همان سطح رعایت ظاهر نماز باقی می گذارد. اعمالی از ما سر می زند که با کرامت روح الهی ما سازگار نیست. قرائت آیات را چندین بار و با حالات عجیب و گاه خنده دار (که متاسفانه گاه عملا بی حرمتی به آیات است) تکرار می کنیم. چنین نمازی، ناشی از عشق به پروردگار نیست. عبادت خداوند، موجب کمال معنوی ماست دوم این که عبادتی که ناشی از عشق به پروردگار است، موجب می شود ما هرچه بیشتر به خداوند و معنویت نزدیک شویم. اگر ما همین 17 رکعت نماز روزانه را به خاطر محبت الهی برپا کنیم، دیگر تکلیف خود را در جهان مادی می دانیم. می دانیم هدف از تحصیل و کار و ازدواج و دیگر فعالیت های دنیوی چیست. می دانیم که همه اینها مقدماتی هستند تا ما، خودمان و جامعه انسانی را قدمی به معنویت و معرفت به خداوند ـ که رسیدن به او غایت و آرمان نهایی ماست ـ نزدیک تر کنیم. از این رو، دیگر رفتارهای ما، بویی از ذلت و بردگی و بندگی در برابر عوامل مادی موفقیت در این جهان نخواهد داد. ما در برابر هیچ انسانی خود را خوار و خفیف نخواهیم کرد. اگر رابطه عبادی ما با خداوند، ناشی از عشق (و نه ناشی از ترس و طمع) باشد، روابط ما با مخلوقان خداوند نیز ناشی از محبت خواهد بود. ما در برابر دیگران به خاطر رسیدن به موقعیتی دنیوی یا به دلیل ترس از دست دادن چیزی، خود را خفیف و ذلیل نمی کنیم. در عین حال، امور دنیوی را نیز به بهترین شکل و به عشق رسیدن و تحقق بخشیدن به دنیایی آرمانی انجام خواهیم داد. حاصل این که وسواس در عبادات عمدتا ناشی از نگاه نادرست ما به دین و واجبات دینی است. اگر بینش عمیقی نسبت به علل نزول ادیان داشته باشیم، دشوار نخواهد بود که حکم کنیم، فرد وسواسی، هنگام عمل به عبادت، اراده خداوند را عملی نمی کند. سلمان اوسطی / جام جم
 
پنج شنبه 23 بهمن 1393 ساعت 02:00
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 147]