تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  ghhhhhh
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819867513




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گرفتار نوعی «سکولاریزم پنهان» شده ایم/ جوانان ناجی ادبیات انقلاب - اخبار ایران و جهان |


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گفگو با جهانگیر خسروشاهی-۲/
گرفتار نوعی «سکولاریزم پنهان» شده ایم/ جوانان ناجی ادبیات انقلاب

جهانگیر خسروشاهی


شناسهٔ خبر: 2488947 شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۰
فرهنگ > شعر و ادب

جهانگیر خسروشاهی با انتقاد از حرفه ای شدن ادبیات ایران به معنای سطحی آن گفت: حس می کنم که ادبیات انقلاب اسلامی گرفتار نوعی سکولاریزم پنهان شده است. خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ: جهانگیر خسروشاهی از نویسندگان بسیار کم حرف حوزه ادبیات انقلاب اسلامی است. از آن دست نویسندگانی که عمل را به گفتار ترجیح می‌دهند و البته وقتی پای اظهارنظر و صحبت به میان آید، حرفهای مگوی زیادی برای گفتن دارد. شنیدن حرف‌های او درباره تاریخ ادبیات انقلاب اسلامی و جریان‌های فرهنگی انقلاب، انگیزه‌ای شد برای راضی کردن وی به این گفتگو. بخش دوم از این مصاحبه را در ادامه می‌خوانید:جناب خسروشاهی ممکن است فضای ادبیات روشنفکری و مذهبی دهه هفتاد را با هم مقایسه کنید؟ متاسفانه نویسندگان انقلاب اسلامی در آن سال ها به سمت حرفه ای شدن به معنای سطحی کلمه حرکت کردند. گاهی یک داستان کوتاه نویس نخبه گرا تبدیل میشود به پاورقی نویس و کسی که مثلا در سال، ۲۰ کتاب مینویسد و میریزد در بازار هرچند که موضوع و محور کار را فراموش نکند. باید تاسف خورد که این اتفاق از اوایل دهه هفتاد برای ادییات انقلاب روی داد. در حوزه ادبیات روشنفکری اما وضعیت فرق می کرد. این ادبیات یک تابویی دارد که انزوا و جدابودن از کف خیابان های کشورش است.اگر کسی این را رعایت نکند دیگر جزو ادبیات روشنفکر کشورش نیست. البته استثناء همیشه هست اما این موضوع غالب بود. با این همه روشنفکران بیشتر از اهالی انقلاب پای کار ایستادند و نویسنده تولید کردند و پشت هم را خالی نکردند. ما تک تک کسانی که درباره انقلاب و شهدا نوشتند را دستشان را می بوسیم اما تعداد اندکی بودند که بر سر اصول و عقیده باقی ماندند و کار بلد مانند و از همه مهمتر سلامت ماندند و نوشتند. نان انقلاب و شهدا را خوردند و نمکدانشان را نشکستند.چه کاری را شما نمکدان شکستن می دانید؟ ما از ادبیات توقع حل مشکلات کشور داریم. امام راحل(ره) حرفش برای ما حجت شرعی بود و مایه شهادت خیلی از جوانان ما نیز اعتقاد به همین مساله است. ممکن است کسی ضرورت های جامعه شناختی هم برای انقلاب مطرح کند اما من دارم از منظر خودم و به عنوان یک داستان نویس حرف می زنم. رهبر معظم انقلاب از داستان نویسان انقلاب اسلامی توقعاتی داشته و دارند. این توقعات به جا است. ایشان علاقه مند و کارشناس این حوزه هستند. به نظرم همین جریان فعلی داستان نویسی انقلاب نیز به مدد و همت و نفس ایشان است که رونقی دارد. توقعات ایشان از حوزه داستان به هر شکل برآورده نشده است.می شود گفت از اوایل دهه هشتاد نویسنده های انقلاب اسلامی از نظر ظاهر و فرم و تکنیک به سمت ادبیات روشنفکری غلطیده اند؟ یعنی محتوا را حفظ کردند اما قالب روایی را به آن شکل انتخاب کردند؟ من بر این اعتقادم که در کشور ما شبکه هایی هست که خارج از ایران سازماندهی می شود و اگر هر کاری ادبی خوبی جهتش به سمت استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی باشد با حمایت این شبکه ها اجازه معرفی پیدا نمی کند. بالاخره هستند کسانی که در این کشور آبشان با انقلاب اسلامی در یک جوی نمی رود و خودشان هم توانایی تالیف اثر شاخصی ندارند و همین مساله آنها را به این وادار می کند.ما داریم نویسندگانی که آدم های نمازخوان و باسوادی هستند و در داستانشان می روند سراغ عشق ممنوع. وقتی مورد سوال قرارشان می دهیم، می رود سراغ توجیه هایی که هیچ همخوانی با دانش و سلوک و باور دینیشان ندارد. در طرف مقابل اما دیده ایم افرادی را که ظاهر داستانشان غیر اسلامی است اما خودشان باور اعتقاد مذهبی قوی دارند.به نظر من این دو نوع رفتار به نوعی مروج نوعی سکولاریزم پنهان است که در باطن نویسنده ما نشسته است. شهید آوینی همیشه می گفت اگر عقیده ای داری باید با آن زندگی کنی. این یعنی در حد توانت باید به عقیدهات عمل کنی. تفکیک میان عقیده و عمل و نیز تفکیک میان زندگی اجتماعی و سلوک فردی و تفکیک میان حرفه و ایمان و عقیده سراغ ما آمده و از قضا بسیار وحشتناک هم در حال گسترش است.چه شده که ما اجازه می دهیم در داستان امروز ما که از قضا توسط بخش غیر روشنفکر نوشته می شود، به پیکر یک شهید که برای رسیدن به خدا و تحقق کلمه فلاح جانش را فدا کرده توهین شود؟ چه اتفاقی افتاده که ما در حال خلق چنین داستان هایی هستیم؟ جالب اینکه اعتراض هم می کنی می گویند این داستان خیلی حس دارد و زنده است!سکولاریزم پنهانی که نام می برید مساله ای وارداتی است؟ یعنی ناشی از تعامل بی رویه داستان نویسان ایرانی با مکاتب فکری غرب است؟ در کتاب شریف مصباح الشریعه یک روایتی است که درباره اضطراب است. در آنجا اضطراب به معنای روانشناختی آن نیست. بلکه به معنای قلق است، یعنی خلجان قلب در ایمان. یعنی وقتی تردیدی در دل درباره یک اصل قطعی وارد می شود به آن می گوییم شک در آن عقیده. حاصل برخورد فرهنگ شرقی و شیعی ما با فرهنگ غرب اضطراب است. این اضطراب همان چیزی است که باید به آن توجه کرد.خداوند میگوید روح انسان، تشنه ذکر است تا کمی تغییر کند و سیراب شود. وقتی در ما اضطراب ایجاد شود ایمان و باورهای ما ضعیف می شود؛ روح ما لاغر می شود و جسم ماست که قوت می گیرد. این همان اتفاقی است که در ادبیات داستانی ما نیز در حال اتفاق است. قلم به دست از آنچه می نویسد که به آن باور دارد. شما وقتی می بینید که امروز داستان ما بیش از اندازه شبیه نمونه های غربی اش شده به خاطر همین تغییر روح و جشم و تمایل به غیر است.وقتی جماعت ادبیات محفل می زنند که پر از دود است و در آن برای هم اظهار فضل می کنند حاصلش می شود همین داستانهایی که در آن مرد و زن غریبه در حضور زن و شوهر خود برای هم درد و دل می کنند. زن گلایه شوهر را به مرد غریبه می کند و بالعکس یعنی داستان یک رابطه نامربوط و نامعقول را شکل می دهد.شما چقدر این مساله را امروز مبتلی به ادبیات داستانی ما می دانید؟ امروز الحمد الله رویش نویسندگان جوان ما بسیار خوب و قابل اعتناست. دستگاه های مسئول نباید این استعدادها را از دست بدهند. مسئولانی که دنبال نجات ادبیات هستند باید این جوانان را بشناسند و به آنها توجه کنند. نمی گوییم سکه بدهند بلکه باید جایی برای انتشار اثر آنها مهیا کنند. الان برای انتشار آثار نویسندگان حزب الهی در ایران جایی وجود ندارد. در بهترین حالت باید سال ها منتظر بمانند که این انگیزه نوشتن را از آنها می گیرد. شق دیگر هم این است که سرمایه انتشار را بدهند.من باور دارم که خیلی از میانسالان ادبیات داستانی امروز ما بی تعارف مرخص هستند؛ ادبیات امروز ایران اگر نجات دهنده ای داشته باشد جوانان هستند منتهی این جوانان محتاج توجه هستند. ما در بخش جوان سرمایه بسیار ارزشمندی داریم که محتاج توجه هستند.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن