تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 2 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ مرد و زن مؤمنى نيست كه دست محبت بر سر يتيمى بگذارد، مگر اين كه خداوند به اندازه ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842649046




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ياران اوليه امام دست از جان شسته بودند


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ياران اوليه امام دست از جان شسته بودند
نویسنده : محمدرضا كائيني 
«حاج حسين مهديان» از ياران ديرين، بي‌ادعا و در عين حال متواضع نهضت اسلامي، از بدو شروع آن بوده است. او از آغازين روزهاي آغاز اين حركت مقدس، با تمام توش و توان به حمايت از آن پرداخت و در ادوار گوناگون، به مثابه تكيه‌گاهي ارجمند براي آن به شمار مي‌رفت. در آستانه دهه فجر انقلاب اسلامي با اين چهره ارجمند كه گنجينه‌اي از تاريخ انقلاب است، به گفت‌وگو نشستيم كه آغازين بخش از آن را پيش روي داريد. با سپاس از ايشان كه چون هميشه لطف خود را از ما دريغ نداشتند. جنابعالي از چه دوره‌اي وارد فعاليت‌هاي مربوط به نهضت اسلامي شديد و از چه طريقي با حضرت امام خميني (قده) آشنايي پيدا كرديد؟ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. از دوران نهضت ملي به جريان مبارزات ضد‌استعماري اين جنبش، خيلي علاقه داشتم و رهبرانش، چهره‌هايي مثل آيت‌الله كاشاني و شهيد نواب صفوي را هم ديده بودم. خاطرم هست مرحوم نواب صفوي وقتي مي‌خواست سخنراني كند، اول آستين‌هايش را بالا مي‌زد و با شور و حرارت عجيبي صحبت مي‌كرد كه حقاً مخاطب را تحت تأثير قرار مي‌داد. بعد از كودتاي 28 مرداد هم ارتباط ما با محافل مذهبي، كه توسط برخي از شاگردان و مرتبطين حضرت امام كه بعدها جزو اركان و سران انقلاب شدند، برقرار بود. مثلاً خاطرم هست در حدود اواسط دهه 30، منزل مرحوم شهيد آيت‌الله مطهري در كوچه دردار در خيابان ري بود و در آنجا با ايشان رفت و آمد داشتيم، در جلساتشان هم شركت مي‌كرديم. البته ايشان و چهره‌هايي مثل آقاي بهشتي و مرحوم باهنر و بعدها آقاي مفتح در محافلي كه بيشتر صبغه جوان‌گرايي داشت و معمولاً دانشجويان و روشنفكران ديني در آنها شركت داشتند، سخنراني مي‌كردند. مثلاً انجمن اسلامي مهندسين يا انجمن اسلامي پزشكان، كه هر روحاني را دعوت نمي‌كردند و كساني را كه به هر حال فكر جديدي داشتند و به مقتضيات زمان آشنا بودند و مي‌توانستند پاسخ‌هاي اسلام به مسائل روز را بيان كنند، دعوت مي‌كردند. يا مثلاً خاطرم هست در كوچه قائم در نزديكي ميدان بهارستان هم هر ماه، جلساتي به نام «جلسات گفتار ماه» تشكيل مي‌شد كه هر كدام از شخصيت‌هايي كه شركت مي‌كردند، يك ماه فرصت مطالعه داشتند تا درباره موضوع از پيش تعيين شده‌اي سخنراني ايراد كنند. در اين جلسات چهره‌هايي مثل آقاي مطهري، آقاي بهشتي، آقاي موسي صدر، در چند مورد آقاي طالقاني و ديگران شركت مي‌كردند. ارتباط ما با اين جلسات و محافل برقرار بود تا جريان انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي پيش آمد. ما با مرحوم شهيد حاج‌آقا صادق اماني و شهيد صادق اسلامي و دوستانشان، از سال 40، 41 آشنايي داشتيم. در ماجراي انجمن‌ها، اولين گروه و هيئتي كه به نداي امام لبيك گفت، همين گروه مرحوم شهيد اماني بود. ايشان چون با چهره‌هايي مثل شهيد عراقي هم آشنايي داشت، از اين طريق با آنها و نهايتاً هم باحضرت امام مرتبط شديم. مرحوم اماني در روزهاي چهارشنبه در مسجد جامع بازار درس اخلاق مي‌گفت و خاطرم هست اين بزرگوار كوهي از معنويت، متانت و وقار بود و بسياري از مواعظ اخلاقي ايشان هنوز در گوشم باقي مانده است كه مجال بيانش نيست. با اين همه همين بزرگوار كه چنين روح لطيف و مطمئني داشت، وقتي شرايط كشور را در معرض نفوذ استعمار ديد، همراه با ديگر دوستانش براي مواجهه با يك قدرت استعماري، برنامه اعدام انقلابي حسنعلي منصور را پياده كرد و اين نشان‌دهنده شخصيت جامع اين بزرگوار بود. كسي كه در درس اخلاق آن نكات ظريف و دقيق اخلاقي را به مردم مي‌آموخت، از سوي ديگر در صورت ضرورت و نياز، اسلحه به دست گرفت و چنين كار خطيري را به انجام مي‌رساند. الان در بيان وقايع آن دوره، من يك چيزي مي‌گويم و شما هم يك چيزي مي‌شنويد، اما اگر واقعاً بتوانيد فضاي آن دوره را براي خودتان ترسيم كنيد و سلطه و قدرت امريكا بر اين كشور و نفوذش در تمام اركان حكومت را بدانيد، واقعاً متوجه خواهيد شد اينها در آن دوره، به چه كار خطيري دست زدند. لطفاً به نمونه‌اي از اين فعاليت‌ها اشاره كنيد، كه احياناً قبل از اعدام حسنعلي منصور انجام شد. بله، قبل از اينكه قضيه اعدام انقلابي منصور پيش بيايد، اين دوستان در ماه رمضان در مسجد جامع، برنامه‌اي گذاشته بودند كه هر روز يك نفر در زمينه تشريح اهداف امام و نهضت اسلامي صحبت كند. هر روز يكي از آقايان منبر مي‌رفت و در پايان جلسه او را مي‌گرفتند. دوباره يك نفر ديگر جايگزين و به همين ترتيب دستگير مي‌شد. تمام كساني كه در آن جلسه شركت مي‌كردند، به نوعي از خود گذشتگي نشان مي‌دادند و برنامه اين يك ماه، به همين شكل ادامه پيدا كرد. خاطرم هست يك سرهنگ طاهري نامي بود كه مي‌آمد و آنجا مي‌ايستاد كه به او مي‌گفتند «سرهنگ سگي!» بعد از هر جلسه سخنران را دستگير مي‌كرد و چون مي‌دانست در شب آينده يك نفر ديگر مي‌آيد، روز بعد هم مي‌آمد و مي‌نشست تا نفر بعدي را دستگير كند! خود اينها هم واقعاً متحير مانده بودند كه اينها چه شجاعت و انگيزه‌اي دارند كه با آنكه مطمئن هستند كه دستگير مي‌شوند، باز هم مي‌آيند و صحبت مي‌كنند. به هر حال اينها دست از جان شسته بودند و چهار نفر از آنها در ماجراي اعدام حسنعلي منصور به شهادت رسيدند. اين شهادت براي آنها چيز غيرمنتظره‌اي نبود. بقيه آنها هم به حبس ابد يا زندان‌هاي طويل‌المدت محكوم شدند. ارتباط شما با بقاياي اين گروه پس از محكوميت به چه شكل ادامه يافت؟ پس از اعدام آن چهار نفر، بقيه را چگونه مي‌توانستيد ببينيد؟ ما تا 13 سال، ارتباط نزديكي با اين دوستان نداشتيم و بسيار كم موفق مي‌شديم آنها را ببينيم، اما ارتباط ما با خانواده‌هايشان برقرار بود. اينها مدتي در زندان تهران بودند و بعد به زندان برازجان منتقل شدند. ظاهراً علت هم اين بود كه از آنها خواسته بودند در جشن چهارم آبان، روز تولد شاه شركت كنند و آنها زير بار نرفتند و از همين روي آقايان انواري، عسگراولادي، عراقي و چند نفر از دوستان ديگر را به زندان برازجان تبعيد كردند. خاطرم هست بنده، آقاي هاشمي رفسنجاني، آقاي مرواريد، آقاي توكلي‌بينا و خانواده شهيد عراقي يك روز در آستانه سال تحويل، به برازجان رفتيم تا آقايان را ببينيم. اينها در حياط زندان برازجان فرش انداخته بودند و براي ناهار هم قيمه‌پلو درست كرده بودند. سال تحويل را از صبح تا عصر در آنجا بوديم. چطور توانستيد اين ملاقات را بگيريد؟ از آن گذشته وضعيت آقايان را چطور ديديد؟ البته با سختي و تلاش فراوان و با واسطه‌تراشي‌هاي زياد، اين امكان را فراهم كرده بوديم كه يك روز تمام را در محيط زندان، با آقايان ملاقات كنيم. روز پرخاطره و جذابي بود. نكته مهم و جالب برايم، روحيه شاد شهيد عراقي و ديگر عزيزاني بود كه با ايشان در زندان به سر مي‌بردند و همين مشاهده نشاط آقايان آن روز را براي ما مطابق هزار روز كرد! در آن روز بين ما مطالب زيادي رد و بدل شد، مخصوصاً با شهيد عراقي صحبت‌هاي مهمي كردم. مأمورين ساواك هم آشكارا از ما مراقبت نمي‌كردند، ولي اين‌طور هم نبود كه ما را به‌طور كامل رها كرده باشند. به هر حال روز به ياد ماندني و خوشي بود. فصلي از خاطرات شما مربوط به تأسيس و راه‌اندازي حسينيه ارشاد است كه به هر حال در آن حضور و مشاركتي داشتيد. لطفاً در آغاز، راجع به چگونگي تأسيس و مؤسسين اصلي حسينيه ارشاد صحبت كنيد؟ چون در سال‌هاي اخير در اين باره سخنان متناقضي بيان شده است. بله، خاطرم هست آقاي همايون نامي بود كه صاحب اموالي بود و شركتي به نام ميلاد داشت و آقاي ميناچي مشاور حقوقي آن شركت بود. ايشان به خاطر اينكه فرزندي نداشت و مي‌خواست باقيات صالحاتي را از خودش بر جا بگذارد، تصميم گرفت يك مؤسسه ديني و مذهبي براي تبليغ معارف اسلامي تأسيس كند. اين فكر با مرحوم شهيد مطهري هم در ميان گذاشته شد و ايشان به خاطر اعتباري كه هم نزد علما و روحانيون و هم نزد برخي از بازاريان متدين داشت، كمك‌هايي را براي حسينيه جذب كرد. همان‌طور كه ساير آقايان، از جمله آقاي ميناچي هم در اين باره كمك‌هايي را جذب كردند، چون آقاي ميناچي مشاور شركت‌هاي ديگري هم بود و گاهي از آنها كمك مي‌گرفت. البته اگر كسي بگويد آقايان ميناچي، همايون و علي‌آبادي، مؤسس حسينيه ارشاد بودند، بايد عرض كنم با همه زحماتي كه اين افراد كشيدند، هيچ كدام موجب اعتبار حسينيه ارشاد نشدند، چون اعتبار آنجا كه به در و ديوار و تريبونش نبود، بلكه به شخصيت‌هايي بود كه در آنجا سخنراني مي‌كردند و همه كساني كه حضورشان موجب رونق حسينيه شد، از جمله دكتر شريعتي و پدرش مرحوم محمدتقي شريعتي، با دعوت شهيد مطهري به حسينيه آمدند. اين سه دوست مرحومي كه از آنها اسم بردم، هيچ كدام در آن حد اعتبار اجتماعي نداشتند كه بتوانند چنين شخصيت‌هاي علمي و فرهنگي را به حسينيه جذب كنند. بنابراين اگر قبول كنيم كه اعتبار حسينيه ارشاد به چهره‌هاي فرهنگي و اجتماعي بود كه با آنجا همكاري مي‌كردند، در درجه اول اين جايگاه و وزانت مرهون زحمات آقاي مطهري بود. در مقطعي ميان مرحوم شهيد مطهري، آقاي ميناچي و دكتر شريعتي از جنبه‌هاي اداري و نيز تئوريك اختلافاتي افتاد. جنابعالي كه قاعدتاً در جريان اين اختلافات هستيد، بفرماييد روند اين اختلافات چگونه بود و براي رفع آنها چه تدابيري انديشيده شد؟ اختلافات بيشتر ميان مرحوم مطهري و آقاي ميناچي و بر سر شيوه‌اي بود كه آقاي ميناچي در اداره حسينيه ارشاد به كار گرفته بود. ايشان با دكتر شريعتي هم اختلافاتي داشت، اما اين اختلافات هيچ‌گاه موجب قهر و قطع ارتباط نشد و ظاهراً تا همين اواخر به‌رغم همه ايراداتي كه آقاي مطهري به دكتر شريعتي داشت، ارتباطاتشان برقرار بود. وقتي اختلافات در نحوه اداره حسينيه مطرح شد، قرار شد مرامنامه جديدي براي اين مركز تهيه شود كه اين مسائل و اختلافات به خودي خود و براي هميشه حل شوند. جلساتي برگزار شدند و افراد برجسته اين جلسات، آقاي دكتر بهشتي، آقاي دكتر باهنر، آقاي مهندس سالور و ديگران بودند و صبح‌ها به مدت يك سال و در روزهاي معيني، جلسه داشتند. فكر مي‌كنم حدود 40 جلسه برگزار و موضوعات، عناوين و محورهاي مورد اختلاف سليقه مشخص شدند و براي رفع آنها چهارچوب‌هايي انديشيده شد. در تهيه اين مرامنامه جديد، انصافاً زحمات زيادي كشيده شد، اما كم‌لطفي آقايان ميناچي و همايون، موجب شد به مفاد اين توافق‌نامه عمل نشود. ممكن است انسان به نتايجي كه يك گروه به آن رسيده است معتقد نباشد، اما وقتي اكثريتي كه قبولشان داريم و تصميم گرفته‌ايم با آنها همكاري كنيم به چنين نتيجه‌اي رسيده‌اند، اصول اخلاقي ايجاب مي‌كند رأي جمع را بپذيريم. به هر حال اگر به اين توافق‌نامه عمل مي‌شد، بسياري از مشكلات بعدي به وجود نمي‌آمد. آيا شهيد مطهري و دكتر شريعتي هم با اين توافق‌نامه موافق بودند؟ آقاي مطهري كه قبول داشتند، چون كساني كه آن را تدوين كرده، از جمله دكتر بهشتي و دكتر باهنر مورد قبول آقاي مطهري بودند. به‌طور مشخص در مورد دكتر شريعتي اطلاع قطعي ندارم، ولي شنيدم كه ايشان هم موافق است، چون دكتر شريعتي روحيه عناد و لجاجت نداشت و اگر جمع به نتيجه‌اي مي‌رسيد، او هم مي‌پذيرفت. از منظر شما رفتن شهيد مطهري از حسينيه ارشاد تا چه حد لطمه به اين مؤسسه ديني و مذهبي زد؟ به هر حال تا زماني كه ايشان بود، به لحاظ جايگاهي كه نزد علما و مراجع داشت، فعاليت‌هاي مخالفان با حسينيه چندان مؤثر نبود، چون همه مي‌دانستند چهره شاخص و وزيني مثل آقاي مطهري كه مورد علاقه و اعتماد امام و مراجع ديگر هست در آنجا مراقب فعاليت‌ها هست و اجازه نمي‌دهد كارها و رويكردها از حدود شرعي و ملاك‌هايي كه براي اين‌گونه فعاليت‌ها وجود دارد، خارج شود. با رفتن آقاي مطهري حسينيه از دو جبهه آسيب‌پذير شد. يكي متدينين و علما كه به سخنراني‌هاي دكتر شريعتي اعتراض داشتند. از طرف ديگر وقتي زمينه و بستر براي مخالفت اقشار مذهبي با حسينيه فراهم شد، بستن آن توسط ساواك هم راحت‌تر شد. يعني وقتي وزن حسينيه كم شد، طبيعتاً تعطيل كردن آن براي ساواك كم‌هزينه شد. به همين دليل هم معتقدم رفتن آقاي مطهري واقعاً به جايگاه حسينيه نزد نيروهاي مذهبي و علمي جامعه لطمه زد. جنابعالي با دكتر شريعتي هم ارتباط و دوستي نزديكي داشتند. داوري شما درباره منش اخلاقي و فكري دكتر شريعتي چيست؟ بنده هميشه گفته‌ام: دكتر شريعتي در ميان تقديس و تكفير، در جامعه ما زندگي كرده است! عده‌اي بودند كه او را تا مرحله كفر تنزل مي‌دادند و حتي مي‌گفتند او به فرقان و گروه‌هايي از اين دست انگيزه داده است كه مثلاً مطهري‌ها يا امثال خود بنده را ترور كنند. عده ديگري هم چنان او را بالا مي‌بردند و تقديس مي‌كردند كه هيچ مقام ديني و روحاني نبايد از او و افكارش انتقاد كند و حال آنكه شهادت مي‌دهم خود دكتر شريعتي اين‌طور نبود. به هر حال وقتي انتقادات از برخي مباحث و افكار دكتر شريعتي بالا گرفت، او در اين مرحله تواضع كرد و پذيرفت كه در آثارش اشتباهاتي هم وجود دارد و به آقاي محمدرضا حكيمي وكالت داد آثار وي را تصحيح كند، اما اين كار عملاً انجام نشد. ظاهراً شما در جريان اعطاي وصيت‌نامه دكتر شريعتي به استاد محمدرضا حكيمي هم بوديد. داستان از چه قرار بود و چرا عملاً به اين وصيت عمل نشد؟ ماجرا از اين قرار بود كه حسينيه ارشاد تعطيل شده بود و دكتر شريعتي هم بعد از آزادي از زندان، در جايي سخنراني نداشت. گاهي اوقات برخي دوستان، از جمله دكتر شريعتي در منزل ما جلسه داشتند. خاطرم هست آقاي محمدرضا حكيمي از من خواسته بود اگر باز هم از اين جلسات در منزل ما برگزار شد، ايشان را خبر كنم. تا اينكه بنا شد در منزل ما جلسه‌اي باشد و من به ايشان زنگ زدم، ولي نگفتم كه دكتر شريعتي هم در اين جلسه هست. الان دليل اصلي اين موضوع يادم نيست، ولي شايد به خاطر برخي از تحفّظ‌ها و مخفي‌كاري‌هايي بود كه در آن دوره داشتيم. به هر حال ايشان هم ماشين گرفت و خودش را رساند و جلسه هم طولاني شد. خاطرم هست موقع خروج از منزل ما، موقعي كه مهمان‌ها داشتند كفش‌هايشان را مي‌پوشيدند، دكتر شريعتي از جيبش پاكتي را درآورد و به آقاي حكيمي داد كه همان وصيت‌نامه معروف ايشان بود كه در آن به آقاي حكيمي اجازه داده بود آثارش را تصحيح كنند. بعد از مسافرت دكتر شريعتي به خارج و درگذشت او، آقاي حكيمي به فكر اين كار بودند و حتي خاطرم هست دفتري را هم گرفتند و داشتند مقدمات كار را فراهم مي‌كردند، اما خانواده دكتر شريعتي و بعضي از دوستان و علاقه‌مندان ايشان، منتظر اصلاح آثار او نشدند و آثار را در تيراژهاي بسيار بالا و مثلاً 100 هزار و 200 هزار چاپ كردند! كه در آن فضاي انقلابي بسيار هم استقبال شد. اين اتفاق كه افتاد، آقاي حكيمي از انجام اين كار مأيوس شد و حتي تا سال‌ها انتشار آن وصيت‌نامه هم به تعويق افتاد و ايشان در سال‌هاي اخير راضي شد آن وصيت‌نامه را منتشر كند. به هر حال مي‌خواهم اين نتيجه را بگيرم كه خود دكتر شريعتي به هيچ وجه اعتقاد نداشت كه مافوق انتقاد و اشتباه است، بنابراين كساني كه نام او را براي برخي از رفتارهايشان دستاويز كرده‌اند، انصافاً به خود او، جامعه و بسياري از شخصيت‌هايي كه در اين ميان شهيد شدند، جفا كردند. شما دكتر شريعتي را از لحاظ پايبندي به شعائر و آداب و سنن ديني چگونه ديديد، با عنايت به اينكه با او نشست وبرخاست داشتيد؟ اينكه برخي در تبليغاتشان مي‌گفتند او بي‌نماز بود و به احكام و شعائر اسلامي علاقه و پايبندي نداشت، درست نيست. من شاهد نماز خواندنش بودم و هم ابراز علاقه بسيار شديدش به ساحت مقدس ائمه معصومين(ع) مخصوصاً اميرالمؤمنين(ع)، امام حسين(ع)، فاطمه زهرا(س) و زينب كبري(س). خاطرم هست وقتي از زندان كميته مشترك آزاد شد كه بسيار هم به او سخت گذشته بود- چون كميته مشترك فضاي بسيار غير قابل تحملي داشت- به ديدنش رفتم و از او پرسيدم: «چه چيز باعث شد شما اين دوران طولاني و سخت را تحمل كنيد؟» ايشان جواب داد: «سه سلام آخر نماز! وقتي مي‌گفتم «‌السلام عليك ايها النبي و رحمه الله و بركاته» خودم را با مركز كائنات و پيامبر رحمت(ص) مرتبط و نزديك مي‌ديدم. وقتي هم مي‌گفتم «‌السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» خودم را با همه مؤمنين و كساني كه هم‌مذهب و هم اعتقاد من هستند، در يك صف مي‌ديدم و همين موجب شد بتوانم روحيه خودم را حفظ كنم. به هرحال، بخشي از تأثيري كه حرف‌هاي شريعتي روي جوانان داشت، به خاطر اعتقاد واقعي او بود. فصل ديگري از فعاليت‌هاي شما در جريان انقلاب مربوط به مشاركت در اداره مسجد قباست كه يكي از پايگاه‌هاي شاخص انقلاب بود. از حضور شهيد مفتح در جايگاه مديريت آن مسجد و فعاليت‌هاي آن چه خاطراتي داريد؟ موقعي كه مسجد جاويد در خيابان شريعتي توسط ساواك بسته شد، مرحوم شهيد مفتح با مشورت شهيد مطهري، به مسجد قبا آمدند. هيئت مديره اين مسجد متشكل بود از بنده، شهيد مفتح، شهيد حاج طرخاني و آقاي توكلي‌بينا و هر هفته در منزل يكي از اعضا جلساتي را برگزار و برنامه‌ريزي مي‌كرديم. آقاي مفتح به موازات اين جمع، هيئتي متشكل از شهيد مطهري، شهيد بهشتي و شهيد باهنر را درست كرده بود كه محور هدايت فكري و تبليغي مسجد بودند و همه برنامه‌هاي اين مسجد در طول دوره انقلاب، با نظر اين هيئت انجام مي‌شد. از جمله ابتكارات شهيد مفتح در مقام امام جماعت اين مسجد، آوردن قراء مصري براي اولين بار به ايران بود. مردم تا آن زمان قاريان مصر را از نزديك نديده بودند و اين حركت براي جوانان جذاب بود و موجب علاقه بيشتر آنها به مسجد شد. يا مثلاً دعوت از مرحوم «عبدالفتاح عبدالمقصود» نويسنده كتاب امام علي(ع)، كه جلد اول آن را مرحوم آيت‌الله طالقاني ترجمه كردند. مرحوم عبدالمقصود واقعاً با قلم ارزنده‌اي كه داشت، در شرح زندگي اميرالمؤمنين(ع) كار ارزشمندي را انجام داده بود. شهيد مفتح پيشنهاد دادند از ايشان دعوت شود، چون هم نوعي تقدير از كار ايشان بود و هم موجب آشنايي بيشتر مردم با آن مرحوم مي‌شد. براي سكونت ايشان هم، منزل بنده در نظر گرفته شد. خاطرم هست وقتي رفتيم و ايشان را به منزل آورديم، بلافاصله از آگاهي يك نفر در منزل ما آمد كه: ايشان به چه دليل به اينجا دعوت شده‌اند و چه برنامه‌هايي دارند و شما چه تصميمي داريد؟ ظاهراً از طريق اداره گذرنامه باخبر شده بودند. ما گفتيم: ايشان يك شخصيت فرهنگي هستند و به دليل وجهه نويسندگي و كار پژوهشي كه در زمينه زندگي اميرالمؤمنين(ع) كرده، دعوت شده‌اند. از حساسيت‌ها و ايذاهايي كه ساواك نسبت به برنامه‌هاي مسجد قبا و شهيد مفتح داشت چه خاطراتي داريد؟ در دوره‌اي، مسجد قبا تنها مركز و مسجد انقلابي فعال در تهران بود. مسجد هدايت آيت‌الله طالقاني را، كه تقريباً تعطيل كرده بودند. مسجد الجواد شهيد مطهري و حسينيه ارشاد را هم همين‌طور و جوانان تقريباً راهي نداشتند جز اينكه به مسجد قبا بيايند. هيئت امناي مسجد هم تلاش مي‌كرد تا سر حد امكان بهانه تعطيل كردن فعاليت‌هاي مسجد را به ساواك ندهد. با اين همه، از بسياري از برنامه‌هاي ما جلوگيري مي‌كردند. اتاقك كوچكي كنار مسجد قبا هست كه معمولاً سخنران‌ها از آنجا وارد مي‌شوند و يك مقدار در آن مكان استراحت مي‌كنند. يك روز عيد فطر مي‌خواستيم نماز عيد را برگزار كنيم كه مأموران با كفش از آنجا وارد مسجد و مانع از اقامه يك نماز ساده عيدفطر شدند. تا اين حد واهمه داشتند يا وقتي برنامه‌اي داشتيم، آنها ليستي مي‌آوردند كه وعاظ شما فقط بايد از بين اينها باشند. طبيعي است وعاظي هم كه آنها معرفي مي‌كردند آدم‌هايي نبودند كه مردم رغبت داشته باشند پاي منبرشان بنشينند. ما گاهي اوقات با ترفندهاي مختلف و با اسامي مستعار، برخي از چهره‌هاي انقلابي را دعوت مي‌كرديم و از طريق همان اتاقك به اشكال مختلف فراري‌شان مي‌داديم كه عقوبت‌هاي قضيه هم گريبانگير ما بود. به هر حال اداره آن مسجد هم كار بسيار خطير و مشكلي بود كه در يك دوره انجام شد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۶:۱۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن