تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 11 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819848479




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دیدار با «دستان خیال‌پرداز»/ طرح‌ها توانم زد؛ غم نان اگر بگذارد - اخبار ایران و جهان |


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گزارش مهر از یک نمایشگاه مهجور/
دیدار با «دستان خیال‌پرداز»/ طرح‌ها توانم زد؛ غم نان اگر بگذارد

خیال


شناسهٔ خبر: 2482031 دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۴
فرهنگ > صنایع فرهنگی

واقعا باید پذیرفت دهان مردم با حلوا حلوا گفتن شیرین نمی‌شود. وعده و وعید را باید رها کرد و درمانی جدی برای زخم های کهنه هنرهای سنتی و صنایع دستی اندیشید.  خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ: اینجا خانه هنرمندان تهران است. به اینجا آمده‌ای تا نظاره‌گر آن چیزی باشی که زاییده ذهن و دستانی خلاق و خیال‌‎پرداز است. تو به نمایشگاه «دستان خیال‌پرداز» آمده‌ای اما هیچ نشانی نیست که راهنمایی‌ات کند. اما می‌دانی که خانه هنرمندان آن‌قدر تو در تو و گسترده نیست که نتوانی آنچه به دنبالش هستی را بیابی. طبقه اول هیچ خبری نیست پس راهی دومین طبقه می‌شوی. نخستین سالن که توجه تو را جلب می‎‌کند از آن هنر قلمزنی و حکاکی روی سنگ‌های قیمتی است. اینجا از کمربند به سبک صفوی و قفل و کلید هست تا زیورآلات و صندوقچه‌های کوچکی که جواهرات را در آن نگهداری می‌کنند. قیمت‌ها هم متفاوت است از ۴۵۰ هزار تومان برای یک دستبند ساده نقره تا ۱۰ و ۱۵ میلیون برای آثار قلمزنی. چرا از تبلیغات شهری خبری نیست؟ گوشه سالن چند نفری نشسته‌اند. به سراغشان می‌روی و خود را معرفی می‌کنی. دل پردردری دارند و مجالی برای گفتن و گوشی برای شنیدن پیدا کره‌اند. یکی‌شان از قطع بیمه هنرمندان می‌گوید و این‌که حقوق ثابتی وجود ندارد؛ زندگی‌شان تامین نمی‌شود و با هنر دست خود نمی‌توانند روزگار بگذرانند. آن یکی از تو سوال می‌کند: راستی خانم چرا از تبلیغات شهری خبری نیست؟ نه تنها در سطح شهر تبلیغ نکرده‌اند که حتی در فضای باغ و خانه هنرمندان هم نشانی نیست که از برگزاری نمایشگاه «دستان خیال‌پرداز» خبر دهد در صورتی‌که نمایشگاه‌های صنایع دستی به اطلاع‌رسانی گسترده نیاز دارند تا مردم با این هنر آشنا شوند و قدر آن را بدانند. ما چطور می‌توانیم از مردم انتظار داشته باشیم که به هنرمند و هنر او احترام بگذارند وقتی اهمیت آن را درک نکرده‌اند!؟
خیال
هراچ مگردون، طراح، سازنده و قلم‌زن نقره و یکی از هنرمندانی است که خاموش و آرام، گوشه‌ای از سالن نشسته اما قلم‌زنی‌هایش به هزار زبان در سخن‌اند. به سراغش می‌روی و از او درباره نمایشگاهی می‌پرسی که در خانه هنرمندان برپاست. نمایشگاهی که برای آن فراخوانی داده نشده و تعداد اندکی از هنرمندان که آثارشان دارای مهر اصالت است و از سوی سازمان میراث فرهنگی انتخاب شده‌اند در آن شرکت کرده‌اند. مگردون از نمایشگاه «دستان خیال‌پرداز» می‌گوید: «خانه هنرمندان، فضای بسیار خوبی برای ارائه آثار است اما کسانی که به اینجا می‌آیند، بیشتر جوانان و دانشجویان یا هنرذجویانی هستند که قدرت خرید آثار فاخر را ندارند ما باید نمایشگاه‌هامان را رده‌بندی کنیم و بدانیم کدام آثار را کجا به نمایش بگذاریم. از سوی دیگر نمایشگاه‌های صنایع دستی، هر کجای ایران که برگزار شون به تبلیغات شهری و رسانه‌ای احتیاج دارند اما هنرمندان، هزینه لازم برای این کار را ندارند و مسئولان هم دلشان برای قشر هنرمند نمی‌سوزد. برای آنها چه فرقی می‌کند زندگی من چگونه می‌گذرد؟ آثارم فروخته می‌شود یا نه؟ فروش، وظیفه هنرمند نیستهنرمند جوانی با لهجه شیرین اصفهانی، گلایه‌ می‌کند و می‌گوید: فروش، وظیفه هنرمند نیست. باید سازمان‌های متولی، راهی برای فروش بهتر آثار در نظر بگیرند یا تعامل بیشتر و بهتری بین هنرمندان و گالری‌دارها برقرار شود. اصلا می‌دانی چیست؟ کسانی می‌توانند به صنایع دستی و به‌طور کل، هنر بیندیشند که نیاز اولیه‌شان تامین شده باشد. پس درصد کمی از مردم می‌توانند خریدار آثار هنری باشند. از سوی دیگر همه افراد نمی‌توانند کارهای فاخر را درک کنند. پس همه چیز، درگرو داشتن پول نیست. صادق کیانی، گفته‌های خود را این‌گونه ادامه می‌دهد:«خوب است آثاری که در نمایشگاه‌ها ارائه می‌شود، موردداوری قرار گیرند و رده‌بندی شوند. خوب است که میان هنرمندان، رقابتی وجود داشته باشد. شاید وضعیت صنایع دستی، بهتر شود. میزان فروش بالا برود. مجموعه‌داران وارد میدان شوند و آثار را خریداری کنند. «میدان نقش جهان، پر از آثار چینی است. چین همه چیز و همه جا را قبضه کرده» این را محمد صادقی می‌گوید. کار او هم قلمزنی است. این هنرمند اصفهانی، کارگاه کوچکی در میدان نقش جهان دارد. آثار او نیز در نمایشگاه «دستان خیال‌پرداز» به نمایش درآمده. هنرمنذی که معتقد است: «مشکل هنرمندان، یکی دوتا نیست. میدان نقش جهان پر از کالای چینی است. خاتم چینی راه بر خاتم اصیل اصفهان بسته. آنها هم که صنایع دستی ایرانی می‌خرند دنبال کارهای بی‌کیفیت و ارزان هستند.   کسی نمی‌آید چند میلیون بدهد کار مرا بخرد. کاری که برایش زمان و انرژی گذاشته‌ام و متفاوت با دیگر کارهاست. »
خیال
 از هنرمندان حاضر در سالن درباره شرایط اقامت و رفت و آمدشان می‌پرسی. این بار کیانی است که رندانه پاسخ می‌دهد: «من با ماشین خودم آمدم و در منزل اقوام هستم» و تو میپرسی این یعنی سازمان میراث فرهنگی، رفت و آمد و هزینه اقامت را تامین نکرده و لبخند کمرنگی بر گوشه لبانش می‌نشیند. هنرشناسان پول ندارند و پولدارها با هنر بیگانه‌اند​مگردون، بار دیگر رشته کلام را در دست می‌گیرد: «خیلی ناامیدکننده است که تو به شهرهای مختلف بروی و در نمایشگاه‌های متعدد شرکت کنی اما خریداری وجود نداشته باشد. نمی‌دانم بر سر ما و هنر بی‌خریدارمان چه می‌آید؟ خیلی بد است که بیشتر کسانی که هنر سرشان می‌شود پول ندارند و پولدارها با هنر بیگانه‌اند.»بار دیگر کیانی با غروری که در گفتار و نگاهش موج می‌زند می‌گوید:« صلا کارکرد نمایشگاه‌های صنایع دستی، فروش نیست. مگر اینجا فروشگاه است؟ قرار است نمایشگاه‌های این‌چنین فضایی برای تعامل تولیدکنندگان با یکدیگر و ارتباط با مخاطبان، به ویژه فروشندگان عمده و صادرکنندگان صنایع دستی باشد اما...» سالن‌های دیگر را می‌بینی. آثار مشبک و معرق و طراحی پارچه‌های سنتی را... بار دیگر به سالن نخست برمی‌گردی. مهین سعیدی منش، در کار حکاکی بر سنگ‌های قیمتی است. او از لیزر به ستوه آمده؛ صنعتی که جایگزین دستان خیال‌پرداز شده است. گشتی در سالن می‌زنی. محمد صادقی بر ورقه‌های فلزی، رستم و گردآفرید را نقش بسته؛ از او می‌پرسی با کارهایی که تا این اندازه ایرانی است و البته گران چه می‌کنی؟ به جای او هراچ مگردون پاسخ می‌دهد: «هیچ... چه خوب گفت شاملو؛ طرح‌ها توانم زود اما غم نان نمی‌گذارد...روزگار ما سپری شده و تو امروز آمده‌ای تا روزهای رفته ما را حکایت کنی. »
خیال
به فکر درمان باشیمسالن را ترک می‌کنی. در ذهن تو  درددل آنان که صاحبان «دستان خیال پرداز»‌اند، مرور می‌شود؛ راست می‌گویند مردمی که از پس تامین مخارج اولیه خود برنمی‌آیند چگونه می‌خواهند به فراتر از آن بیندیشند؟ آنها که دستشان به دهانشان می‌رسد تا چه اندازه با هنر سرزمین خود اشنا هستند؟ سازمان‌های دولتی چه اندازه از بودجه خود را به خرید صنایع دستی اختصاص می‌دهند؟ سازمان میراث فرهنگی چقدر از تولیدکنندگان حمایت می‌کند؟ هربار، جز سخنان تکراری، در نشست‌ها و برنامه‌ها چه می‌شنوی؟باید پذیرفت دهان مردم با حلوا حلوا گفتن شیرین نمی‌شود. وعده و وعید را باید رها کرد و درمانی جدی برای زخم های کهنه هنرهای سنتی و صنایع دستی اندیشید؛ همان هنری که همه اذعان داریم اصیل است و می‌تواند جایگزین صادرات نفتی شود. اگر به واقع، این اصالت‌ها را باور داریم و با ارزش و اهمیت آن آشناییم، باید تدبیری بیندیشیم تا ریشه‌های این درخت تنومند نخشکد و بنای بلندی که یک روز هنرمندانی با خون دل برافراشتند، فرو نریزد.----------------------------گزارش: زهره نیلی









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن