تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين اعمال، خداشناسى است، زيرا با وجود علم و معرفت، عمل، كم يا زياد تو را سود مى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819594734




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-شاه با حمایت آمریکا آن بود،انقلاب بی‌حمایت آمریکا این است


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح دوشنبه شاه با حمایت آمریکا آن بود،انقلاب بی‌حمایت آمریکا این است روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «این وصله به انقلاب و امام نمی‌چسبد»،«رانش بانکی»،«دغدغه‌های اعتدالی»،«ترس آفرینی نمایشی داعشی‌ها»،«شاه با حمایت آمریکا آن بود،انقلاب بی‌حمایت آمریکا این است»،«قیل و قال انحرافی برای دفاع از نقطه‌های‌خیالی!»،«استانداردسازی محیط‌های آموزشی را جدی بگیریم»،«تداوم انقلاب در حفظ شعارهای آن»،«نگران آینده‌ایم!»،«چالش حقوقی تامین مالی نفت»و...که برخی ازب آنها درزیر می‌آید.
 

کیهان:این وصله به انقلاب و امام نمی چسبد «این وصله به انقلاب و امام نمی چسبد»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید؛هندسه و مهندسی انقلاب اسلامی یک کل به هم پیوسته است که معمار عظیم الشأن آن حضرت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) با نقشه راه کلی اسلام ناب محمدی(ص) بنا نهاد. این کلیت و به هم پیوستگی چنان عمیق است که اگر کسی به خطا و اشتباه یا از سر تعمد و مغالطه و تحریف اقدام به جابه جایی و جایگزینی بخشی از آن هندسه کلی کند، مانند وصله ای ناچسب به چشم می آید. انقلاب اسلامی هرچند پنجه در پنجه استبداد طاغوت انداخته بود اما به اعتبار رگ و ریشه خارجی رژیم طاغوت، ذاتا بر مبنای نفی استکبار شیطان بزرگ و نظایر آن شکل گرفت. این انقلاب، اعلام جنگ به استکباری بود که در طول دهه ها و قرن ها پنجه اختناق بر حلقوم ملت ایران و دیگر ملت ها می فشرد. خباثت شیطان بزرگ و کوچک را ملت ما نسل به نسل با گوشت و پوست خود لمس کرد و اغراق نیست بگوییم که انزجار از این منش تعدی و تجاوز وارد ژن ایرانی شد. تکوین و تداوم انقلاب اسلامی به عنوان نفی استکبار و استبداد، زاده ضرورت های ماندگار روزگار معاصر است. امروز آمریکا و انگلیس همان آمریکا و انگلیس 35 سال پیش بلکه خبیث تر، مستکبر و ستیزه جوتر هستند. انقلاب اسلامی به عنوان یک امر واقع و نه صرفا نظریه و شعار، شروع جنگ نامتقارن و موفق ملت ما با شیطان بزرگ بود و همین جنگ نامتقارن در دفاع مقدس، تحریم اقتصادی و جنگ فرهنگی (نرم) پس از آن ادامه پیدا کرده است. مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل در طول 7 دهه اخیر در کنار انواع خباثت ها و توطئه ها- نظیر کودتای 28 مرداد- 12 جنگ ویرانگر را به چهار گوشه غرب آسیا از جمله ملت ایران تحمیل کرده و به حیات ده ها میلیون نفر آسیب های بزرگ زده اند. آیا این واقعیت قابل انکار است؟ قطعا نه. واقعیت غیر قابل انکار دیگر، پیروزی و پایداری و پیشروی انقلاب اسلامی در منطقه درست خلاف میل استکبار است. اگر جوهره هویت استکبار «دست درازی و تفرعن و تسلط نامشروع» است، جوهره تخلف ناپذیر و سنگ بنای انقلاب اسلامی، نفی این دست درازی به حقوق بشر و کرامت انسانی است. با این اوصاف آیا می توان از صلح با آمریکا و عادی سازی روابط با او سخن به میان آورد؟ آیا خوش گمانی و خوش خیالی نسبت به دشمن شماره یک ملت ها می توانست واقعیت را تغییر دهد؟ این توهم از کجا آمد که 3 تا 6 ماهه می توان با آمریکا- که کدخدا توصیف شد- «بست» و به توافق رسید؟ آقای روحانی چهارشنبه گذشته ضمن حضور در حرم حضرت امام خمینی(ره) و «تجدید میثاق» اظهار داشت «امامی که در مقاطع مختلف در برابر دشمن و استکبار ایستادگی کرد و استکبارستیزی را به ما آموخت، شهامت آن را داشت تا آنجا که ضروری است راه صلح را برگزیند و مسیر توسعه و ثبات کشور را ادامه دهد... امام همه مسیر را در سایه اجتهاد طی کرد و انقلاب را به پیروزی رساند؛ اجتهادی که مستمر، پویا و دایمی است را امام پیش روی ما ترسیم کرد... باید بدانیم آثار امام به کلام امام محدود نمی شود مصداق ها را نباید اصل قرار دهیم بلکه باید ملاک ها را اصل قرار دهیم و ببینیم که اگر امام در میان ما بود چه می کرد. ما همواره باید خود را در محضر امام ببینیم و راه اجتهاد امام را ادامه دهیم. خودمان را مانند متحجرین در برخی کلمات بی روح محصور نکنیم و ببینیم که مسیر امام چه بود و همان را ادامه دهیم». آیا از دل چنین رویکردی می توان آمریکا را کدخدا و اوباما را میانه رو و مودب توصیف کرد و به تواتر به برخی رفتارهای «نابه جا» دست زد و آنگاه دست پیش گرفت که کسانی در داخل برای دشمن کف می زنند؟ قبیل این اظهارات درباره صلح حدیبیه و... گفته شده است. در اینجا چند ملاحظه دقیق وجود دارد. امام هرگز کلمه ای درباره صلح با آمریکای یاغی که قبل از انقلاب از ملت ما حق توحش می گرفت و پس از انقلاب لحظه ای از دشمنی دست نکشید، سخن نگفت. درباره صدام نیز چنین بود و ما فقط قطعنامه «آتش بس» را پذیرفتیم. در مقابل چه اتفاقی افتاد که قابل تأمل است؟ ارتش صدام شروع به تعدی و دست درازی کرد و از آن سو منافقین ورشکسته را برای فتح چند روزه تهران روانه کرد! چند ماه بعد از آن هم جبهه استکبار ماجرای گستاخی سلمان رشدی را علیه پیامبر اعظم(ص) برپا کردند. ادبیات امام را در پیام قطعنامه و سپس منشور روحانیت و برخی سخنرانی ها مرور کنید. کجای این اظهارات- در سال آخر حیات مبارک حضرت امام- بوی صلح و سازش با دشمن و استکبار می دهد؟! آیا حتی کلمه صلح را در این ادبیات پیدا می کنید یا اینکه ادبیات حضرت روح الله در برابر دشمن تهاجمی تر و انقلابی تر شد؟ امام بود که راه سازش طلبی در مقابل آمریکا را با وجود خوش خیالی و فریب خوردگی برخی رجال سیاسی خاص بست که بعدها همان ها اذعان کردند امام مانعشان شده است. امام تا ماه های آخر حیات مبارکشان فرمودند مرگ بر آمریکا نباید منسی (فراموش) شود و این منطق پایدار بزرگمردی بود که در رفتار خود نیز اعلان کرد «ما آمریکا را زیر پا می گذاریم»، «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» و «ما را نترسانید از اینکه نظامی می آوریم، ما نظامی های شما را اینجا دفن می کنیم.» نکته دوم در باب اجتهاد حکومتی است. این منطق روشن دینی چه به لحاظ شرعی، چه به لحاظ قانونی و چه به اعتبار هندسه انقلاب اسلامی، چارچوب و هویت مشخصی دارد اگرنه، آقای ابوالحسن بنی صدر- که بعدها ارتباط وی با لانه جاسوسی آمریکا با اسم رمز SDLURE و همکاری اش با سازمان منافقین فاش شد- نیز مدعی اجتهاد بود(!) که وسط شبیخون و ایلغار رژیم صدام با دل آرامی تمام، به تخطئه مقاومت پرداخت و گفت زمین می دهیم و زمان می گیریم؛ این چنین خو ش خیالی و نرمشی با گستاخی دشمن و تقدیم جان بهترین مدافعان میهن و دین قرین شد. عقبه اش را اگر در صدر اسلام در نظر بگیریم یک اجتهاد روز صلح حدیبیه بود که دشمن حقیقتا پذیرفته بود صلح کند اما همان جا مومنان به جای اینکه هر کدامشان سازی بزنند، با پیامبر(ص) پیمان شهادت و صیانت از دین تا پای جان بستند. یک اجتهاد هم رفتار صحابه ای بود که به حکم پیامبر(ص) برای همراهی سپاه اسامه بن زید تمکین نکردند و سپس یکی از همان ها وقتی پیامبر(ص) خواستار حاضر کردن قلم و دوات برای نوشتن آخرین وصایای رسول خدا شد، به حضرت جسارت کرد و مانع شد. پس از آن نیز کتابت حدیث و سنت پیامبر(ص) ممنوع اعلام شد اما اجتهادهای از سر خودرأیی که تماما بدعت و انحراف بود، ترویج گردید. یا در روزگار خلافت امیر مومنان(ع) جناب ابوموسی اشعری مدعی رجلیت و اجتهاد بود که دعوت امام برای همراهی با سپاه ایشان و سرکوب شورشیان جمل را فتنه خواند و از مردم کوفه خواست زه کمان را بگشایند و شمشیر در غلاف کنند و در خانه بمانند! منطق امام خمینی و امام خامنه ای درباره شیطان بزرگ و دشمن شماره یک ملت ها کاملا روشن است. منطق انقلاب و اسلام و منطق قانون اساسی و واقعیت ها نیز همین را امضا می کند همچنان که تداوم پویایی انقلاب نیز در اندیشه معمار آن وابسته به ولایت فقیه است. «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد.» نمی شود از امام و رهبری دم زد- که حق همه همین است- اما اجتهاد در مقابل نص نمود. نمی شود پشتیبانی رهبر معظم انقلاب از تیم مذاکره کننده را برجسته کرد (که سرمایه بزرگ و بی بدیلی هم هست) اما به رفتارهای نابه جا که در ادبیات معظم له اشاره شده ادامه و وسعت داد یا از چارچوب ها و خط قرمزهای کلی اعلام شده عبور کرد. هیچ کس نداند رئیس جمهور محترم می داند- و آقای ظریف در کمیسیون امنیت ملی اعلام کرد- که مصادیق رفتارهای نابه جا کدام است. آیا اظهار بدبینی رهبر معظم انقلاب (مستند به واقعیت های متعدد غیرقابل انکار) با برخی ابراز خوش گمانی های بی مبنای دولتمردان و سپس غافل شدن از خنجرهای زهر آگین دشمن که آخرین آن در ضربه نفتی مشترک آمریکا و آل سعود جلوه پیدا کرد، کمترین انطباقی دارد؟ اگر ملاک «اشداء علی الکفار» و «اعزهًْ علی الکافرین» است، پس تمجید و کرنش و نرمش یک سویه در قبال مقامات آمریکایی را با کدام اجتهاد گله گشادی می توان برچسب اسلامی و انقلابی زد؟ یا این گونه بپرسیم که رفتارهای تحقیرآمیز دشمن- نظیر دیپورت نماینده ویژه آقای روحانی برای سازمان ملل و تروریست خواندن وی- به کدام خط قرمز باید برسد تا به عزت و شرافت و حیثیت و اعتبار دولت محترم بربخورد؟ ابتنای انقلاب اسلامی، گرفتن خود از شیر وابستگی به آمریکا و غرب بود و نمی توان ملتی رشید را که 35 سالگی انقلاب اسلامی و گسترش جهانی آن را با افتخار جشن می گیرد، به دوره شیرخوارگی بلکه به دوره نکبت بار اعتیاد به قدرت های بیگانه بازگرداند. این صریح ادبیات حضرت امام درباره خودباختگی برخی رژیم های منطقه است که «اینها خیال می کنند اگر گرفتار شدند، آمریکا می آید و جلوی این را می گیرد که مبادا به آنها صدمه ای وارد شود... تمام شیره جان شما را می کشند و می برند و ملت شما را آن طور ضعیف و زبون و بیچاره می کنند... ما ننشسته ایم که آمریکا یک کاری برای ما بکند. ما نشسته ایم که آمریکا اگر بخواهد شیطنت کند جلویش را بگیریم، نشسته ایم که اگر شوروی بخواهد کاری بکند جلویش را بگیریم. ما دنبال این نیستیم که آمریکا برای ما کار بکند. ما آمریکا را زیر پا می گذاریم در این امور؛ نمی گذاریم که دخالت در امور بکند.» هر جا در این 35 ساله با عزت و اقتدار پیش رفتیم، محصول وفاداری به نقشه راه کلی نظام- ترسیم شده از سوی امام و رهبری- بود و هر جا دچار لنگی و گرفتاری و نابسامانی شدیم، غیر از فشار دشمن، حاصل عدم التزام و وفاداری به خطوط اصلی ترسیمی از سوی راهبر و مقتدای انقلاب بود. این واقعیت کمابیش در دولت های موسوم به دفاع مقدس، سازندگی، اصلاحات، عدالت (مهرورزی) و اعتدال دیده می شود. انتظام انقلاب و بالندگی نظام اسلامی مبتنی بر پایبندی کارگزاران و نخبگان به منطق ولایت و امامت است. «فجعل الله طاعتنا نظاما للملّهًْ و امامتنا اماناً من الفرقهًْ». خراسان:رانش بانکی «رانش بانکی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم خراسان به قلم حبیب نیکجو است که در آن می خوانید؛مهم نیست که شایعه است یا واقعیت. مهم نیست که وضعیت مالی بانک یا موسسه مالی و اعتباری خوب است یا خیر، زمانی که به سراغ هر بانک یا موسسه ای می رود، خطرناک می شود. هجوم مردم برای دریافت سپرده ها پدیده ای که بار دیگر، در اقتصاد ایران و به خصوص شهر مشهد اتفاق افتاد، اتفاقی که تازگی ندارد و به کرات در تاریخ بانکداری جهان رخ داده است. اولین مورد آن به 149 سال پیش بر می گردد که انگلستان میزبان آن بود و این اواخر (سال 2014) هم چین و سوئد درگیر آن بودند. پدیده هجوم مردم برای دریافت سپرده هایشان از بانک ها یا موسسات مالی و اعتباری ، با نام «رانش بانکی» (bank run) در متون مالی دیده می شود که علت اصلی ایجاد آن ترس سهامداران از ناتوانی موسسه مالی برای بازپرداخت دیونش است. ترسی که می تواند هیچ گونه رابطه ای با واقعیت نداشته باشد و صرفا، بر مبنای یک شایعه رخ دهد. لذا مردم، به سراغ این موسسات می روند و خواستار بازپس گیری دیون خود می شوند. در این شرایط، موسسه مالی که بخش عمده ای از سپرده های مردم را در طرح های مختلف سرمایه گذاری کرده است، نمی تواند پاسخگوی حجم تقاضای مردم باشد. مردم نیز با مشاهده این ناتوانی گمان می کنند که موسسه در حال ورشکستگی است و لذا تقاضا برای باز پس گیری سپرده ها افزایش می یابد که خود تشدید کننده جریان اولیه است.نکته قابل توجه این جاست که تقریبا اکثر موسسات مالی و بانک ها، به دلیل سرمایه گذاری سپرده ها در طرح های پربازده یا دادن تسهیلات با دریافت وثیقه های چند برابری، توان مالی لازم برای بازپرداخت سپرده ها را دارند اما مشکل، زمان است. چرا که بانک یا موسسه مالی به زمان نیاز دارد تا دارایی های خود را که غالبا قابلیت نقد شوندگی پایینی دارند، به وجه نقد تبدیل کند. جرج کافمن، استاد بازرگانی دانشگاه شیکاگو، می گوید:«بعید است هجوم مردم برای بازپس گیری سپرده ها، به عجز بانک در بازپرداخت دیون بدل گردد.»اما اتفاقی که اخیرا در مورد یک موسسه مالی و اعتباری در استان های خراسان رخ داد، دارای دو جنبه مهم است. جنبه اول نقش انکار نشدنی شبکه های اجتماعی است. اگر چه تا پیش از این در شبکه های اجتماعی، شایعات کم خطرتر نظیر ازدواج و طلاق بازیگران و فوت خوانندگان رد و بدل می شداما این بار، شایعه قلب اقتصاد کشور را هدف قرار داد: اعتماد در نظام پولی و بانکی، اعتمادی که بدون آن سنگ بر روی سنگ بند نمی شود و اقتصاد را از درون از هم می پاشد. این اتفاق برای موسسه مالی نه چندان بزرگ، زنگ خطری جدی برای مسئولان و سیاستگذاران کشور است. چرا که این پدیده، ممکن است برای هر بانک معتبر دولتی یا خصوصی اتفاق بیفتد که در آن صورت امکان ایجاد بحران مالی در کشور دور از ذهن نخواهد بود. فقط کافی است به تجربه غرب در اواخر دهه 1920 و اوایل دهه 1930 مراجعه شود. جنبه دوم این تجربه به برخورد موسسه های مالی یا بانک ها با پدیده هجوم مردم برای پس گرفتن سپرده ها باز می گردد. برای این منظور بدون ذکر جزئیات این اتفاق در داخل کشور، به دو تجربه جهانی مشابه در سال های اخیر اشاره می کنیم. بانک تجاری جیانگ سو در چین، با بحرانی مشابه نمونه داخلی در سال 2014 مواجه شد. مردم چین که شایعاتی در مورد این بانک شنیده بودند، برای دریافت سپرده هایشان به شعب بانک هجوم بردند. رفتار این بانک چینی در مقابل هجوم مردم، بازنگه داشتن 24 ساعته بسیاری از شعب بانک بود. اقدامی که در طول مدت مطرح بودن شایعه ادامه پیدا کرد تا مردم بار دیگر به این بانک اعتماد کنند. مورد بعدی با یک شایعه در توییتر، در دسامبرسال 2011 آغاز شد. شایعه ای که در مورد بانکی تحت عنوان سوئد بانک در لتونی مطرح شد و جمعیت زیادی از مردم لتونی اقدام به تخلیه حساب های بانکی خود کردند. عکس های بسیاری از صف های طولانی مردم در مقابل دستگاههای خودپرداز وجود دارد که عمق این بحران را نشان می دهد. رفتار مشابه بانک سوئدی با همتای چینی نتیجه یکسانی داد و این هجوم تنها یک روز ادامه یافت. در انتها باید گفت، از آنجایی که علت اصلی شکل گیری این گونه حوادث بیشتر مسائل روانی و شایعات است، موسسات مالی و اعتباری باید مدیریت افکارعمومی را به دست بگیرند و با نشر سپرده های خود نزد بانک مرکزی و منتشر کردن دارایی ها و املاک خود، خیال سپرده گذاران را آسوده کنند. طبیعتا، رفتار مسئولان مرتبط با نظام بانکی در کشور نیز می تواند در کاهش اثرگذاری شایعات موثر باشد. اما این نکته وجود دارد که مسئولان بانک مرکزی زمانی اقدام به واکنش به این حوادث می کنند که این موسسات به صورت کامل تحت نظارت این بانک باشند. اتفاقی که بر اهمیت نظارت جامع بانک مرکزی بر بانک ها و موسسات مالی و اعتباری می افزاید. شاید اگر نظارت بانک مرکزی کامل بود، این هجوم مردم، بیشتر از یک روز دوام نمی آورد. جمهوری اسلامی:دغدغه های اعتدالی «دغدغه های اعتدالی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛سخنان دکتر حسن روحانی رئیس جمهور در مراسم جشنواره بین المللی فارابی بازتاب گسترده ای در سطوح مختلف جامعه، اعم از دانشگاهی، رسانه ای و افکار عمومی داشت و از آنجا که از سر دلسوزی و تعهد به ارزش ها و لزوم توسعه و پایداری انقلاب بیان شده، بر دل های مخاطبان نشست و جای خود را در میان مردم باز کرد. اظهارات آقای روحانی رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی در این همایش علمی و دانشگاهی از چند محور برجسته برخوردار بود که جا دارد مورد واکاوی قرار گیرند. نکته مقدماتی سخنان رئیس جمهور، ضرورت توجه به جایگاه واقعی علم و عالم بود. وی گفت: «واقعیت اینست که سیاستمداران تنها باید زمینه را برای حضور عالمان در جامعه تسهیل کنند و در برخی امور مهم، حداکثر نظارت گر باشند و کار را به اندیشمندان واگذار نمایند وگرنه مداخله دولت و سیاسیون در علم، هم باعث ضرر حکومت و هم باعث ضرر دانشمندان و علم می شود.» دومین محور سخنان رئیس جمهور، تاکید بر ایجاد محیط های آزاد جهت رشد علم در جامعه بویژه در محیط های دانشگاهی بود. وی پیشرفت علمی را نیازمند استقلال و آزادی در دانشگاه ها دانست و گفت: «ما برای پیشرفت علمی نیاز به استقلال و آزادی در محیط های علمی داریم زیرا علم محیطی آزاد می خواهد که همه دانشجویان، اساتید و محققان اگر سخنی و حرفی دارند بیان کنند و گفتگو در آن باشد تا فضا برای حل مشکلات و معضلات جامعه در آن فراهم شود.» وی سپس از شهیدان مطهری و بهشتی به عنوان دو چهره شاخص حوزوی که حضوری فعال و سازنده در محیط های دانشگاهی داشته و در محیطی آزاد، اسلام را به جوانان ارائه کرده و از نقد و انتقاد نهراسیده و با سعه صدر به همه شبهات و اشکالات پاسخ می دادند، یاد کرده و گفت: «این دو شخصیت اسلامی چون اسلام را خوب فهمیده بودند الگوی خوبی در مناسبات اجتماعی بودند.» باید اعتراف کرد که در محیط های علمی و دانشگاهی ما آنگونه که شایسته آنهاست دغدغه «کشف حقیقت»، نهادینه نشده و تعریف درستی نیز از آزاداندیشی در آنها ارائه نگردیده است. متاسفانه نهادهای مسئول دانشگاهی نه تنها اقداماتی برای فرهنگ سازی در این زمینه صورت نداده بلکه فضای نظریه پردازی، نقد، مناظره و تضارب آراء و اندیشه های گوناگون را نیز فراهم نکرده اند. قطعاً نخستین عامل ایجاد محیط آزاداندیشی در دانشگاه ها و مراکز علمی کشور، بالا بردن ظرفیت شنیدن نظرات مختلف و افزایش تحمل نظر و از بین بردن موانع «سعه صدر» در گفتگو و شنودهای علمی است. ایجاد روحیه آزاداندیشی در مراکز علمی علاوه بر آنکه مایه بروز استعدادها و توانایی های فطری و باعث تکامل و توسعه علوم و تفکرات انسانی می شود، عمل به نصوص قرآنی و سیره پیشوایان معصوم ماست که همواره همگان را به آن فرا خوانده اند. تعالیم دینی ما مملو ازرعایت منطق و اخلاق، عدالت و تعادل و شرح صدر است که خوشبختانه در حوزه های علمیه رایج بوده و باعث نشو و نمای علوم و جوانه زدن استعدادها و نبوغ و خلاقیت ها شده است ولی متاسفانه این امتیازات به جای آنکه در جریان وحدت حوزه و دانشگاه، از مراکز حوزوی به محیط های دانشگاهی انتقال یافته و دانشگاه های ما برای شنیدن نظرات و اقوال گوناگون در کمال شرح صدر و تضارب آرا آمادگی یافته و به مرحله انتخاب احسن برسند، روز به روز از ظرفیت آزاداندیشی آن کاسته شده و در عوض بر روحیه کم تحملی، پرخاشگری، ستیزه جویی، خودمحوری و تخطئه آرا و نظرات دیگران افزوده شده است و طبعاً پیداست که با چنین روحیه ای هرگز نمی توان طالب علم و اندیشه و فرزانگی تربیت نمود و به فضاهای تازه ازکمال و نوآوری دست یافت درحالی که علمای دینی ما به تاسی از تعالیم قرآنی و دستورات معصومین علیهم السلام سهم بزرگی در ژرفا بخشی به روحیه آزاداندیشی علمی داشته و در کمال منطق و صراحت بیان، پذیرای آراء و نظرات مخالفان بوده و پاسخ های مناسب به شبهات دگراندیشان ارائه کرده اند.
با کمال تاسف این ظرفیت و بلوغ در دانشگاه ها و مراکز علمی ما برای نقد سازنده آرا و اندیشه های گوناگون و پاسخگویی مستدل به آنها به دور از تخطئه و غوغاسالاری وجود نداشته و نسخه نظرات مخالف به راحتی با برچسب زدن های تکراری و تعصب آمیز پیچیده شده و مجال بیان نیافته است و شاید به همین دلیل باشد که ارائه نظرات مخالف در قالب غیررایج و رسمی آن در جامعه ما به شدت رواج یافته و باعث دامن زدن به تخریب های ذهنی و اجتماعی زیادی شده است. ناگزیر باید به این نتیجه رسید که محیط های دانشگاهی و علمی کشور نباید از «آزادی» بترسند و از «گفتگو» بگریزند، چه در غیر این صورت، نقد و انتقاد و نظرات مخالف به کالای قاچاق و زیرزمینی تبدیل شده و اثرات مخرب بیشتری را به دنبال خواهد داشت، همچنان که نباید گذاشت «آزادی» به امری تشریفاتی تبدیل شود و یا به جای مباحثه، در دام مجادله گرفتار آید. سومین محور سخنان رئیس جمهور موضوع مذاکرات هسته ای و تلاش شبانه روزی گروه مذاکره کننده ایرانی بود که وی در این زمینه گفت: «ما امروز دیپلمات های بسیار مجربی داریم و می بینیم که چگونه در برابر تیم مذاکره کننده 1+5 می ایستند» و استدلال سیاسی، حقوقی و فنی می کنند و این یک افتخار برای کشور است.» آقای روحانی سپس افزود: «در عوض عده ای در داخل با سوءاستفاده از معنای انتقاد سازنده، با تهمت و تخریب و برای حفظ منافع حزبی و جناحی به منافع ملی ضربه می زنند و با انتقاد از مسائل حاشیه ای، مواضع آن طرفی ها را علیه خودمان تقویت می کنند.» وی با تاکید بر اقدامات شجاعانه و از خودگذشتگی های گروه مذاکره کننده هسته ای کشورمان خواستار تشویق ملی آنها شده و از همه خواست به کمک دولت آمده و منافع کشور را حفظ کنند. واقعیت اینست که در شرایطی که مذاکرات هسته ای حساس ترین مراحل خود را سپری می کند و گروه مذاکره کننده کشورمان متشکل از افراد با تجربه ای که تاکنون در مقابل حریفانی که برخی از آنها از دشمنان انقلاب بوده و به اصول جوانمردانه نیز پایبند نیستند، بخوبی از مواضع و منافع کشورمان پاسداری کرده اند به جای این طعنه ها و تخریب ها، بیش از هر چیزی نیاز به حمایت ملی داشته و این حمایت، یک ضرورت قطعی و عقلی است. همه می دانند که علاوه بر قدرت های سلطه گر غربی، سران ارتجاع عرب و رژیم صهیونیستی نیز با به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 مخالفند و برای ناکامی گروه مذاکره کننده ایرانی تلاش های شیطنت آمیز زیادی می کنند و با سرمایه گزاری کلان به میدان آمده اند. در چنین شرایطی، رقبای سیاسی دولت یازدهم، در عین حال که حق انتقاد دارند باید با انتقادهای دلسوزانه خود به دولت وگروه مذاکره کننده کمک کنند تا کشور از شرایط تحریم های ظالمانه خارج شود. متاسفانه آنها به جای این کار، سعی در بهم زدن اوضاع دارند و این اقدامات درست درحالی صورت می گیرد که روند مذاکرات به ایستگاه پایانی خود نزدیک شده و طرف مقابل نیز بر تصمیم خود برای دست یابی به توافق تاکید کرده است. اقتضای منافع و مصالح کشور در اینست که منتقدان به جای پرداختن به مسائل حاشیه ای به کمک دولت و گروه مذاکره کننده بشتابند و همگی یکدل و یک جهت و با سخن واحد به تامین منافع ملی بپردازند و از این طریق پشتوانه مقتدری را برای سرداران صحنه دیپلماسی در این نبرد سخت ایجاد کنند. دغدغه های اعتدالی رئیس جمهور باید تمام کسانی را که برای منافع ملی می اندیشند بر محور واحد متمرکز کند تا همچون ید واحده از آزادی، آزاداندیشی، ساحت علم و خادمان دلسوز کشور پاسداری نمایند. قدس:ترس آفرینی نمایشی داعشی ها «ترس آفرینی نمایشی داعشی ها»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم دکتر حسین امیری است که در آن می خوانید؛اعلام خلافت اسلامی توسط داعش، بسیاری از کشورهای منطقه از جمله ترکیه، مصر و دولتهای حاشیه خلیج فارس را به خطر گسترده این گروهک آگاه کرد. گروهکی که ادعای موهوم احیای خلافت اسلامی را در سرزمینهای اسلامی داشته و «بغدادی» را خلیفه اول «دولت اسلامی» خوانده است. این گروه تروریستی که پیش از این مورد حمایت کشورهای تندروی عربی بود و اساس تشکیل و پیشرفت آن به کمکهای مالی عربستان سعودی و حمایتها و آموزشهای تکنیکی کشورهای غربی و پوشش مثبت سرزمینی از سوی ترکیه وابسته بود، اکنون به ظاهر با همین کشورها به مبارزه می پردازد. اعلام خلافت اسلامی و مبارزه با کفار و شیعیان از سوی این گروه تروریستی، حتی عربستان سعودی را به عنوان حامی اصلی این گروه در فشار قرار داده است. زیرا این کشور همواره خود را رهبر اصلی مسلمانان جهان و برادر بزرگتر کشورهای عربی می داند و کشورهایی را که با شیوه فکری این حکومت موافق نیستند، در فشار منطقه ای قرار داده است. در این وضعیت اگر دولت عراق با تشکل همه گروه های مبارز موفق شود جبهه های متحد و یک دستی در برابر داعش ایجاد کند، می تواند با مقاومت سرانجام این گروه تروریستی را منهدم کند، اما در صورتی که تک روی ها ادامه یابد، منابع لازم به اتلاف رفته، کمکها و همکاری های بین المللی نیز نمی تواند چاره ساز جلوگیری از تجزیه عراق شود. از سوی دیگر، کمک گرفتن از ضعفهای اساسی داعش می تواند به پیروزی ارتش عراق بینجامد. گفتنی است، بسیاری از ساکنان شهرهایی که داعش بر آنها مسلط شده است، با سخت گیری های وحشیانه ای مواجه شده اند که به گمان کارشناسان، بزودی سر به شورش برداشته و به دنبال سازش با دولت عراق خواهند بود. این مسأله در کنار حمایتهای ائتلاف منطقه ای و بین المللی در مقابله با این گروه که البته برخی از اعضای این ائتلاف پیش از این خود در شکل گیری داعش نقش داشتند، رنگ جدی تری به خود می گیرد. از طرفی به دلیل دایره تسلط کم این گروهک و نیز پاسخ قاطع شیعیان، گروهک داعش شکست خواهد خورد. استفاده گسترده داعش از شیوه های تبلیغاتی و جنگ روانی برای نشان دادن قدرت خود در حالی است که این گروه در برابر درگیری ها و جنگهای واقعی به هیچ وجه قادر به مقاومت نیست. داعش برای سیطره بر مناطق وسیعی از عراق و سوریه از شیوه جنگ تبلیغاتی و روانی استفاده می کند، اما نکته قابل توجه اینکه در برابر هر درگیری و جنگ واقعی عقب نشینی می کند و پرده از قدرت پوشالی آن کنار می رود. راهبرد این گروهک که عوامل تبلیغاتی و روانی نقش اصلی را در آن بازی می کنند، از طریق ایجاد رعب و وحشت در میان غیرنظامیان اجرا می شود تا داعش از طریق آن بتواند سلطه و سیطره خود را با کمترین میزان خسارات بگستراند. این گروه از به کار گیری هیچ ابزار تروریستی اعم از پخش فیلم و تصویر در پایگاه های ارتباط اجتماعی خودداری نکرده است. علاوه بر این، استفاده داعش از اموال مسروقه برای خرید مزدوران و افراد مسلح برای سیطره سریع بر مراکز و پایگاه های نظامی و پیشروی به سمت راه ها و مسیرهای اصلی که شهرها و مناطق مختلف را به یکدیگر متصل می کند، از دیگر شیوه های این گروه به شمار می رود. درگیری هایی که این گروه چه با ارتش سوریه یا عراق و طرفداران آن داشت، از ترکیب نظامی و فقدان سازماندهی در این گروه پرده برداشت. داعش بسیاری از مناطق را از دست داده و بسیاری از مناطق تحت سیطره این گروه نیز در آستانه سقوط قرار دارد و این نشان می دهد قدرت داعش به آن شکلی که برای آن تبلیغ می کند، نیست. سیاست روز:شاه با حمایت آمریکا آن بود، انقلاب بی حمایت آمریکا این است «شاه با حمایت آمریکا آن بود،انقلاب بی حمایت آمریکا این است»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن می خوانید؛شاید همه انقلاب ها یک شکل داشته باشند، قیافه آنها یکی باشد، همه از انقلابشان می خواهند به دستاوردهای انقلابشان برسند. اما هر انقلابی هم برای خود تعریفی دارد. ایدئولوژی انقلاب ها با هم یکی نیست، هدف ها گوناگون است. ما هم ۳۵ سال پیش انقلابمان پیروز شد. اندیشه انقلابی ما با انقلاب مثلاً کوبا، فرانسه، شوروی و ... خیلی تفاوت دارد. ایدئولوژی این انقلاب براساس اسلام ناب محمدی(ص) و انتظار است. هیچ انقلابی را نمی توانید بیابید که چنین اندیشه ای داشته باشد. انقلاب کردیم که آزاد باشیم. انقلاب کردیم که زیر یوغ نباشیم. انقلاب کردیم برای ارزش های انسانی و اخلاقی و اکنون که ۳۵ سال از آن انقلاب می گذرد، همچنان به راه خود ادامه می دهیم. ادامه راه، سرزندگی می خواهد و بالندگی، نشاط می خواهد و هدف با همه رنج ها، سختی ها و گرفتاری های این سال ها، اگر نبود آن بالندگی و نشاط، که اکنون استحاله در انقلاب رخ داده بود. پس هست، این بودن و ماندن، از برای چیست؟ غم نان و آب، اگر باشد که هست، مانعی است برای راه انقلاب؟ که نباید باشد غمی برای آن!
در این ۳۵ سال آنقدر چاه کنده اند برای مان که دیگر جایی برای چاه کندن نمانده است. چاه کن اما، همچنان می خواهد چاه بکند. دست بردار هم نیست. اما آیا قرار است، خود را بازنده این چاه کن بدانیم و خود را ته چاه ببینیم؟! اگر چنین قراری بود، پس انقلاب برای چه بود؟ همان اول انقلاب، دست دوستی به چاه کن می دادیم و خلاص، دیگر این همه تنش، چالش، درگیری، تحریم و تهدید و ... نداشتیم. تن می دادیم به هر آنچه که آن چاه کن می خواهد. می شدیم، ژاپن، کره، عربستان و خیلی کشورهای دیگر، که تن داده اند و ته چاه افتاده اند، تنها برای چند روز چرب و شیرین دنیا. آیا اکنون با همه این دشمنی ها که بی سابقه است در دنیا، وضعیت ایران اسلامی از دوران شاه بدتر است؟! خداوکیلی، آن هایی که سنشان قد می دهد، یادشان هست، آن موقع چه وضعیتی داشتیم، با آن درآمد نفتی و البته جمعیت کم، ادعا نمی کنیم که اکنون فقیر نداریم و شکم گرسنه سر بر بالین نمی گذارد، اما حرفمان این است، شاه با حمایت های آمریکا آن بود، انقلاب اسلامی بی حمایت های آمریکا این است. این نظام و حاکمیت هر بدی داشته باشد، یک خوبی دارد که به همه چیز می ارزد. عزت نفس مان را داریم از قبل همین انقلاب. مناعت طبعمان برقرار است، به خاطر خون شهدا، جانبازان و رزمندگان. عزت و اقتداری که ما داریم، صدقه سری آمریکاست؟! عزتمان را گرفته بودند، غیرتمان را به تاراج برده بودند، شوکت و جلال ایرانی مان را به حراج گذاشته بودند. اما اکنون، راست حسینی، همه اینها را داریم یا نه؟! الان هم که همه اینها را داریم و به لطف و زحمت مسئولین و پایداری و پایبندی مردم هم لقمه نانی حلال بر سر سفره ها می آید، هر آنچه که در این ۳۵ سال به دست آورده ایم، به ثمن بخسی بدهیم برود، که چه شده آن چاه کن و کدخدا، که خود یک دنیا گرفتاری و مشکل دارد، کارشکنی می کند برای ما، پس تن به زیاده خواهی این دیو پلید بدهیم تا شاید وضع و اوضاعمان خوب شود. «بزک نمیر بهار می یاد کمبزه با خیار می یاد» پس اگر اینگونه است، بنشنیم تا صبح دولت مان بدمد، که با مهربانی ها! عطوفت! رأفت! دلسوزی ها! یاری ها! کمک ها! و هر چه در وجود نامبارک این آمریکاست، نوید آینده ای روشن را به مردم ایران اسلامی بدهیم! عزت یک ملت مهم است؟ نمی شود که به خاطر عده ای از دل همین انقلاب و نظام با زد و بندها و فسادهای گوناگون، زدند و بردند و خوردند، یا گرفتار شدند، یا فرار کردند، اصلاً هر بلایی که سرشان آمده یا خواهد آمد، ریشه انقلاب را زد؟! رحیمی ها، بابک زنجانی ها، خاوری ها، کرسنت ها، و برخی دیگر که اگر اسمشان را ببریم هجوم می آورند به ما، می آیند و می روند، نمی شود که همه خلاف کاری ها را به اسم انقلاب نوشت؟ بی انصافی است. انقلاب که نمی خواهد چنین شود، که اگر چنین هم می شود، می ایستد مقابلشان و به دادگاهشان می کشد. زندان هم می اندازد این مفسدان را حاکمیت اسلامی با مفسدان و خلافکاران کله گنده شوخی ندارد. مردم چشم امید به حاکمیت اسلامی دارند. مردم با هیچ دولتی عقد اخوت نبسته اند که هیچ، اگر ببینند که دولتی رویگردان نظام و ولایت و انقلاب است، از او روی برمی گردانند. نمونه هایش هم در تاریخ انقلاب هست مردم لمسش کرده اند. مردم نجیبی که با همه این سختی ها ساخته اند و دم برنمی آورند، به عشق اسلام است، به عشق امام و رهبری است، صدایی هم اگر در می آید از حلقوم آن مرفه بی درد، سرمایه دار، زمین خوار، نان به نرخ روز خور، تازه به دوران رسیده است که شاید کمی از چاپیدنش، کم شده باشد. صدایش در می آید، اما آن مردمی را باید هوایشان را داشت که با نداری خود هم همچنان پایبندند. عقد خود را فسخ نمی کنند. پشت به انقلاب نمی کنند. وقتی که امام انقلاب، می گوید، «یک موی کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد» یعنی این که اشرافی گری، مرفه بی درد، سرمایه دار زالو صفت در این کشور جایی ندارد. آسیب شناسی یک انقلاب همین است دیگر. وقتی به اینها بیشتر از آنهایی که، برای انقلاب بیشتر زحمت کشیده اند، بها داده شود، شکم هایشان گنده تر شود و گردنشان کلفت تر، زنگ خطری است که به صدا در می آید، شاید هم درآمده باشد. گوش شنوا می خواهد. همه چیز را اگر از عینک جناحی و سیاسی نگاه کنند، اظهارنظرات می شود همین که می بینید. قضاوت کردن یکدیگر، همدیگر را متهم کردن، از طرف مردم سخن گفتن و خود را به جای آنها فرض کردن و ... .
این انقلاب، مردم، کشور و هر آنچه که در آن است، ماندگاری و پایداری اش مانند کوه و راه و مرامش همچون رود زلال جاری است. دل به دریا زده است این انقلاب اسلامی. سراب های رویایی و کاذب، نمی تواند گمراهش کند. سیاه نمایی ها دل مردم را تاریک و غبار آلود نمی سازد.
مردم عزت و سربلندی می خواهند که شکر خدا دارند، کاری نکنیم این عزت و شوکت با ندانم کاری ها به ذلت و خفت تبدیل شود. غم مردم هم دارد این حاکمیت، کیست که نداند هر آنچه که در توان و توشه دارد، در چله نشانده تا چشم فتنه را کور کند، تا چشم زخم نخورد این انقلاب و مردم که در انتظار است تا صاحب اصلی اش بیاید. کاری نکنیم که خوشایند شیطان بزرگ باشد. رفتار و گفتارمان را اگر انقلابی تر کنیم، حل است. مردم غم قدم های ظریف را هم نداشته باشند، غم رفع حصر سران فتنه را هم ندارند.
والسلام. وطن امروز:قیل و قال انحرافی برای دفاع از نقطه های خیالی! «قیل و قال انحرافی برای دفاع از نقطه های خیالی!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم مجتبی اصغری است که در آن می خوانید؛1- چهارم شهریور ماه92 در بحبوحه تلاش تیم مذاکره کننده دولت یازدهم برای ایجاد «تغییر» در سیاست خارجی کشور، یک روزنامه اصلاح طلب به قلم یکی از دیپلمات های گروه مشهور به نیویورکی ها، از طرحی نو در عرصه دیپلماسی هسته ای کشور رونمایی کرد. او نوشت: تاکنون در موضوع هسته ای، عمدتا تمرکز بر معامله (بده - بستان) بوده است اما سیاست «ابتکار یکجانبه» خروج از این چارچوب را پیشنهاد و یک اقدام اعتمادساز یکطرفه را توصیه می کند. در واقع در موضوع هسته ای، دستگاه دیپلماسی ایران باید دست به یک «ابتکار یکجانبه» اعتمادساز بزند. بدون آنکه بخواهد ما به ازا و امتیازی در قبال آن دریافت کند(!) این روزنامه اصلاح طلب در توضیح ابتکار خود نوشت: این «ابتکار یکجانبه اعتمادساز» می تواند در هر یک از حوزه های شفاف سازی در برنامه هسته ای (transparency)، اقدامی در راستای ارتقای نظام راستی آزمایی (Varification) یا عدم اعمال حقی از حقوق مان باشد. به طور مثال در یک اقدام یکجانبه ایران می تواند ۵۰ کیلوگرم از اورانیوم غنی شده با خلوص ۲۰ درصد خود را تبدیل به میله سوخت کند. هرچند «ناصر هادیان»، نویسنده یادداشت مذکور، 2 روز بعد با انتشار یادداشتی دیگر «عقب نشینی رسمی» از طرح ابتکار یکجانبه را در تقابل با حجم انتقادات متخصصان، رسانه ها و گروه های مختلف مردم اعم از دانشجویان برگزید اما مروری بر حوادث و وقایع حدود 2 سال اخیر نشان از آن دارد که نقشه مذکور، مو به مو توسط تیم سیاست خارجی دولت یازدهم اجرایی شده است. 2- آنچه در این میان تلاش می شود با ایجاد «سر و صدای انحرافی» مسکوت بماند، از دست رفتن «ارزش ریسک» باقی ماندن بر مسیر مضحک «اقدام برای تعاملی خردگرا» است! مهم نیست که رئیس جمهور در دفاع از «نقطه های خیالی» و «فانتزی های دیپلماسی هسته ای» دولت، منتقدان را دعوت به «عقلانیت» می کند! بلکه آنچه در میانه این هیاهوی مشکوک قابل بررسی است، ریزش پایه های تئوری پردازی های «خردستیزانه» در تعامل با دشمن براساس اعتماد یکجانبه و بی اثر است. از لبوفروشان گرفته تا تاکسیرانان و اساتید دانشگاه و طبقات مختلف جامعه، کسی حاضر نیست با اتکا به سیاست باخته «توکل بر کدخدا» بدنامی حمایت از دیپلماسی هسته ای دولت را به جان بخرد و در تبدیل «چهارگانه عقب نشینی ایران» شامل توافقنامه سعدآباد، توافقنامه بروکسل، توافقنامه پاریس و توافقنامه ژنو، به پنجگانه تاریخی تجربه پذیر، اعتبار خرج کند! نشانه آن تن دادن اساتید دانشگاه های کشور به حبس و شلاق در برابر حمایت از «دیپلماسی هسته ای» دولت یازدهم است. دفاع از «نقطه های خیالی» پیاده روی دوستانه با دشمن، هر چند در صفحه اینستاگرام روحانی به نمایش عام درآمد اما خیلی زود با مُهر بی اعتباری دانشجویان و اساتید کشور به چالش کشیده شد. آیا نشانه های باخت سنگین دولت در رفراندوم دیپلماسی هسته ای آشکار نیست؟ 3- نشانه های بسیاری در نطق اخیر رئیس جمهور روحانی وجود داشت که از آگاهی دولت به شکست در عرصه سیاست خارجی پرده برمی داشت. از تلاش برای به چالش کشیدن سیاست های لایتغیر جمهوری اسلامی در حوزه گزینش توامان «تعهد و تخصص» گرفته تا زیرسوال بردن جنبش «اسلامی شدن علوم انسانی»! قیل و قال در حوزه های انحرافی بدون یک خط گزارش دهی از عملکرد دولت در بخش سیاست داخلی، اقتصاد و نوید پروژه های عمرانی دولت که برخلاف رسم معمول ویترین چینی خدمات و تلاش های دولت در استقبال از دهه فجر انقلاب اسلامی ارزیابی می شود. انگار کسی فراموش کرده ویترین خدمات دولت را دیزاین کند! چرا که طراح دکوراسیون و مجری پروژه های عمرانی دولت بنا بود سرمایه گذاران خارجی باشند که هرگز از راه نرسیدند! آیا نتیجه وام دهی بی پشتوانه از کیسه سیاست داخلی به سیاست خارجی غیر از این است؟ آیا در چنین شرایطی «شبهه نمایی» رئیس جمهور در حوزه علوم انسانی اسلامی و ادامه شعاردهی در محوطه دانشگاه پس از فجایع دوره «داس و کلید» در قلع و قمع قریب به اتفاق رؤسای دانشگاه ها به حکم سیاسیونی چون فرجی دانا و دست بردن در امور استخدامی با گزینش های سکولاریستی، چاره ساز خواهد بود؟! بو کشیدن دهان اساتید دانشگاه برای حفظ نیروهای وابسته به جریان لیبرال - سرمایه داری، مشروع است اما سوال از تعهد فردی که بناست تربیت نسل آینده ساز کشور را عهده دار شود، عجیب و غیرقابل باور می نماید؟! 4- لازمه «خط امامی» ماندن مرور مکرر آرمان های امام خمینی(ره) است. «باید انقلاب اسلامی در تمام دانشگاه های سراسر ایران به وجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق یا غربند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی برای تدریس علوم عالی اسلامی شود.» (پیام نوروزی 1359) نقب زنی به «پروژه فتح سیاسی دانشگاه» در جلسه دفاع از «دیپلماسی شکست خورده هسته ای» را تنها با تمسک به حکمت امام رحمه الله علیه می توان تعبیر کرد: «اگر ملت ما، علم را، آن علم جهت دار را یاد بگیرند، تربیت بشوند، کنار علم هم تربیت باشد، تربیت دینی، تربیت الهی، تربیت انسانی و هم علم، اگر این دو حربه در دست شما باشد، کسی نمی تواند به شما تعدی کند، کسی نمی تواند استبداد را برگرداند و اگر این علم نباشد، مردم را توجیه می کنند به جایی که باز هم آن مسائل سابق برگردد و آن استبداد سابق و آن وابستگی های سابق.» (صحیفه امام، ج 13، ص450) بیشترین هزینه دهی دولت پس از پرونده دیپلماسی هسته ای به موضوع مهم «فتح سیاسی دانشگاه ها و مراکز علمی» کشور اختصاص یافته است. از افشای ماموریت معاونان داس به دست فرجی دانا گرفته تا به مسلخ بردن عامدانه یک وزیر و 4 نامزد وزارت بر آموزش عالی! وزیر آموزش و پرورش نیز تاکنون به علت تلاش برای واگذاری بخش های مختلف حوزه «آموزش و پرورش» کشور به اغیار و دستکاری حوزه استخدام معلمان و مهندسی دانشگاه فرهنگیان، دو کارت زرد از مجلس دریافت کرده است! پس از تکمیل پروژه فتح دانشگاه، استبداد حکم به آن می دهد که مخالفان و منتقدان سیاست «امتیازدهی یکجانبه» به دشمن، شلاق خورده و منزوی شوند! آیا پس از «بی عقل» خطاب کردن منتقدان، نوبت به دوره «کتاب سوزی» خواهد رسید؟ سرفصل های علم روابط بین الملل به شیوه جهان سومی در دانشگاه ها بازنویسی خواهند شد و بنای همیشگی سیاست خارجی کشور، «مفت فروشی قانونی» با تاسی از «دیپلماسی قجری» خواهد شد؟ مطهری و بهشتی اگر حیات دنیوی شان ادامه می یافت، امروز در نمازجمعه تریبون دست می گرفتند و جنبش مطالبه گر «اقتصاد مقاومتی» را رهبری می کردند. مطهری در چنین ایامی مدیریت «نهضت علوم انسانی اسلامی» را عهده دار بود و بهشتی «کرسی های نقد و آینده پژوهی اقتصاد اسلامی» را سرپرستی می کرد. دهه فجر ایام مرور آرمان ها و اهداف بلند «انقلاب اسلامی» ملت ایران است و در دومین روز سی و ششمین سالگرد بهار انقلاب، مرور «فرمان انقلاب فرهنگی» در دانشگاه و مطالبات امام در امر مهم و بر زمین مانده «علوم اسلامی» را مدیون رئیس جمهور هستیم... روحانی متشکریم! حمایت:از آن اعتراف تا این ادعا «از آن اعتراف تا این ادعا»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم سیدجعفر قنادباشی است که در آن می خوانید؛اظهارات اخیر رئیس جمهور آمریکا که نشان از خوی زورگویی و استکباری این کشور دارد، بار دیگر دستمایه تحلیل رسانه ها و شخصیت ها قرار گرفته است. باراک اوباما بارها به تصریح و تلویح گفته است برای اینکه ایران، نظر ما را در مورد مسائل هسته ای بپذیرد، از طرق مختلف باید به این کشور فشار بیاوریم و این فشار تحریم هاست که ایران را به پای میز مذاکره آورده است.در این مورد باید به چندین مسئله به طور همزمان توجه داشت: اول، نگاه عمیق و دقیق به عمق قصد و نیت اوباما که این روزها از مخالفت با کنگره برای وتو کردن تحریم های جدید علیه ایران دم می زند و خود را پرچمدار دیپلماسی در مذاکره هسته ای می خواند. اگر بخواهیم سخنان و اظهارات باراک اوباما را از خصمانه ترین تا غیرخصمانه ترین، دسته بندی و طبقه بندی کنیم، در می یابیم که تفاوت عداوت آمیزترین آنها با ملایم ترین سخنانش، تنها در لباسی است که بر قامت نیت اصلی وی پوشانده شده است. دشمنانه ترین سخنان وی که هدف غایی او را بر ملا کرد، همان بود که گفت: «اگر گزینه‎ای وجود داشت که این امکان را بوجود بیاوریم تا تک تک پیچ و مهره‎های برنامه هسته‎ای آنها را حذف کنیم و احتمال داشتن برنامه هسته‎ای ایران را کلاً از بین ببریم تا در نتیجه قابلیت‎های نظامی آن را هم نداشته باشند، آن را انتخاب می‎کردم» و غیرخصمانه ترین آن – به ظاهر- مقابله او در برابر سناتورها برای وتوی تحریم های جدید بود. از همین سخنان کینه توزانه، روشن می شود که نیت این مقابله ظاهری، عوض کردن مصلحتی مسیر برای دستیابی به هدف شومی است که بارها تکرار کرده اند. معنی هر دو اظهار نظر یکی است: ایران، نباید فناوری هسته ای داشته باشد! تحریم های پی در پی بر خلاف توافقنامه ژنو، اظهارات هتاکانه نسبت به ملت ایران مانند اظهارات وندی شرمن که گفته بود دروغ و نیرنگ، بخشی از دی ان ای ایرانیان است، فشار مضاعف اقتصادی از طریق کاهش قیمت نفت و کارشکنی در مسیر مذاکرات هسته ای، همه و همه حاکی از این دارند که طرف غربی، هدفی جز امتیازگیری – تا آنجا که بتواند – ندارد. مسئله دوم، کشاکش بین کنگره و کاخ سفید، سناتورهای جمهوری خواه و دموکرات، لابی آپیک و رئیس جمهور آمریکا است. هر چند بر اساس قانون، این نظرنهایی رئیس جمهور آمریکا با تصویب کنگره است که در مورد مذاکرات هسته ای، حرف آخر را می زند، اما چندگانگی در قوای تصمیم گیری و قطب های به ظاهر ناهمگون، این شائبه را که رئیس محترم مجلس شورای اسلامی به آن اشاره کرده اند، تایید می کند: «اوباما به دلیل ضعف و گرفتاری داخلی نمی تواند در مقابل انعطاف های معقول دولت و ملت ایران تصمیم عاقلانه بگیرد و می خواهد ایران یا تسلیم خواسته های نامربوط آنها شده و یا مذاکرات با شکست مواجه شود.» هر کس که به جای مذاکره کنندگان ما باشد نیز اول، از طرف مذاکره کننده درباره تصمیم گیرنده نهایی سوال می کند، اما کسی که در برابر ماست، عروسکی خیمه شب بازی است در دست صهیونیست ها که از خود اراده ای ندارد. موضوع سوم، خودارزیابی و سنجش رفتار دشمن بر اساس عملکرد ماست. در موضوع پیچیده هسته ای، کشور ما تاکنون ب�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن