واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نکند خواب باشی و از اینجا بگذریهنوز لب ها خشک بود و زبان از تشنگی حرکت نمیکرد. اما هر چه به آنها آب و شربت میدادیم نمیخوردند. به یاد رفقای شهیدشان که تشنه جان داده بودند، فقط گریه میکردند. اینجا خیلیها سیمشان وصل شد. و تو که حرکت میکنی به سمت خرمشهر شاید خواب باشی و ... روایت محمد احمدیان در ایستگاه حسینیه :
ایستگاه حسینیه، به یاد دارد عطر صلواتهای رزمندگانی را که خسته و کوفته از عملیات برمیگشتند تا با دوستان بازماندهشان دیدار تازه کنند. یک ایستگاه صلواتی اینجا زده بودند که خیلی معروف بود و خاطره شربتها و چاییهایش، خندهها و شوخیهای قبل از عملیات و گریهها و نالههای بعد از عملیات، هرگز از ذهنهایی که حتی یک شب در آنجا گذراندهاند، خارج نخواهد شد. و تو با حضورت در ایستگاه این مطلب را از اعماق وجودت حس خواهی کرد. • شهید محمود مظاهری، بچه کلهرود، و ساکن شاهین شهر بود و بچهها بهش میگفتند محمود سوسول. شب مرحله سوم عملیات کربلای 5 محمود گوشهای از قرارگاهمان که نزدیک ایستگاه حسینیه است، نشسته بود و گریه میکرد. ما کربلای چهار را با آن وضعیت دیده بودیم رفقایمان پیش چشممان پرپر شده بودند. خیلیها فکر میکردند محمود ترسیده. رفتم سراغش. گفتم: چی شده؟ گفت: هیچ، ولم کن. گفتم: محمود، بچهها میگویند تو ترسیدی. گفت: بگذار هر فکری که میخواهند بکنند. خیلی اصرار کردم که چرا گریه میکنی. گفت: داداش محمد، من فردا شب شهید میشوم. ماندهام که چطور به ملاقات حضرت زهرا شرفیاب شوم. این را که گفت، جدی نگرفتم. فردا که رفتیم برای عملیات، توی پنج ضلعی معروف شلمچه، یک بار دیگر دیدمش. آمد با من دست داد و رو بوسی کرد. میخواست به سمت خط عراق برای درگیری برود. گفت: محمد، بعد از بریدگی سمت راست، نزدیک اولین تانک منهدم شده بیا سراغ من. سه چهار ساعت بعد، یکی از بچهها به من گفت: محمود رفت. گفتم: کجاست؟ دقیقاً همان آدرسی را داد که قبل از عملیات به من داده بود. تیر توی صورتش خورده بود. با خودش یادگاری داشت، مثل حضرت زهرا(س). • عملیات بیت المقدس 7 عطش به جان بچهها افتاده بود و عملیات معروف شده بود به «عملیات عطش». بچههایی که عمل کرده بودند، برگشتند به همین موقعیت. بازماندگان، اغلب کسانی بودند که از یک قدمی شهادت برگشته بودند. هنوز لبها خشک بود و زبان از تشنگی حرکت نمیکرد. اما هر چه به آنها آب و شربت میدادیم نمیخوردند. به یاد رفقای شهیدشان که تشنه جان داده بودند، فقط گریه میکردند. اینجا خیلیها سیمشان وصل شد. و تو که حرکت میکنی به سمت خرمشهر شاید خواب باشی و ... مطالب مربوط:بسیار سفر باید ...نقاط ضعف اردوهای راهیان نورآلبوم تصاویر دوکوهه(اردوی راهیان نور)آلبوم تصاویر شلمچه(اردوی راهیان نور)آلبوم تصاویر طلائیه(اردوی راهیان نور)آلبوم تصاویر اروند کنار(اردوی راهیان نور)آلبوم تصاویر فکه(اردوی راهیان نور) تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 497]