واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خمس به چه تعلق مي گيرد؟
«منشأ اختلاف [بين شيعه و سني] کلمه غَنِمتُم است... بايد برويم سراغ کلمه غنمتم و ببينيم لغت عرب درباره اين کلمه چه مي گويد ... اگر سراغ لغت رفتيم و گفتند ... يک کلمه اعم است و اختصاص به غنائم دارالحرب ندارد، مي گوييم حرف شيعه درست است.»(آشنايي با قرآن، ج 3 ، ص67)«در قرآن اين کلمه چگونه به کار رفته است؟... در قرآن آمده است: " فعنداللهِ مغانمُ کثيرةٌ" در نزد خدا مغنمهاي بسياري است. مي خواهد به مردم بفهماند که فوايد بسياري که شما مي خواهيد از دنيا ببريد و چشم به آن دوخته ايد نزد خداست. معلوم است که مقصود اين نيست که غنائم دارالحرب نزد خداست، بلکه مقصود تفضلات زياد است... پس ما مي بينيم کلمه غنائم در قرآن در جايي استعمال شده که اختصاص به غنائم دارالحرب ندارد.» (همان، ص68)«دوم حديث نبوي که اهل تسنن هم روايت کرده اند و مخصوصاً در نهايه ابن اثير هست... اين حديث بصورت ضرب المثل هم آمده: مَن له الغُنم عليه الغُرم ...در اين حديث معني غُنم غنيمت دارالحرب نيست بلکه سود است.»(همان، ص 68)اما لغت: در ميان لغويين، ما يک لغوي را انتخاب مي کنيم که عرب است ولي نه شيعه است و نه سني و از اين نظر بي طرف است، و او صاحب المنجد کتاب لغت مي باشد که يک مسيحي لبناني است ... مي گويد مَن غَنِمَ مالاً يعني کسي که مالي بلا بدل و مفت گيرش آمده. بعد مي گويد: غنائم دارالحرب يکي از مصداقهاي غُنم و غنيمت است نه اينکه منحصر به آن باشد... پس ما مي بينيم آنچه که ائمه گفته اند با زبان و لغت وفق مي دهد نه اينکه گفته باشند تعبداً اين نظر را بپذيريد.»(همان، ص 69)«ما که نمي گوييم اين آيه غنيمت دارالحرب را شامل نمي شود تا شما [ها تسنن(بگوييد) به آيات قبلش که مربوط به جنگ است] ارتباط ندارد... قرآن در اينجا خواسته است يک قاعد? کلي را بيان کند... نه اينکه فقط حکم غنيمت دارالحرب را بگويد.»(همان، ص 70)انفال يعني هر ثروتي که بشر آن را با کار تحصيل نکرده و مفت و مجاني بدست او رسيده است مثل ثروتي که در طبيعت خود به خود مي آيد مانند جنگلها و منابع استفاده اي که در کوهستانهاست از مراتع و غير آن. اينها مال خدا و پيغمبر است يعني پيغمبر در زمان خودش و امام در زمان خودش، به حکم اينکه حاکم مسلمين است اينها را صرف مصالح عمومي و در راه خدا مي کند.خمس به چند قسمت تقسيم مي شود؟ «خود قرآن تصريح مي کند که شش دسته اند. پس چرا اهل تسنن مي گويند پنچ سهم مي شود؟ آنها دليلي مي آورند که ما بايد بررسي کنيم... از آن شش تا يکي خدا بود . مي گوييم معني ندارد که خدا سهمي ببرد... مگر خدا مي خواهد مال مصرف کند؟! به پيغمبر بدهيم درست است زيرا بشر است و احتياج دارد... مي گوييم پس چرا ذکر شده؟ مي گويد خدا تشريفاً ذکر شده… شيعه جواب مي دهد: غنائم دارالحرب گاهي آنقدر زياد است ... که يک فرد نمي تواند چگونه خرجشان کند... مثل جنگهاي صدر اسلام... پس پيغمبر اين همه را براي شخص خودش اختصاص داد؟!... پيغمبر که از همه مردم فقيرانه تر زندگي مي کرد... تمام اينها در زمان پيغمبر، در زمان امام در اختيار ، و در نبود امام در اختيار نائب امام عليه السلام قرار مي گيرد نه براي اينکه صرف شخص خودش بکند... بلکه به اين عنوان مي گيرد که صرف مصالح عاليه مسلمين بکند... و در اختيار ولي امر مسلمين هم هست.»(همان، ص 71 و 72)حال چند قسمتش صرف مصالح عمومي بشود؟ شهيد مطهري[ره] پاسخ داده اند: «اين سه سهم که به نام خدا و پيغمبر و امام است در واقع يعني سهامي که بايد صرف مصالح عمومي شود و اساساً اين يک اصطلاحي است در قرآن که هر چيزي که راه خصوصي و فردي براي مصرف آن نباشد، راه مصرف آن را سبيل الله مي نامد.»(همان، ص75)
انفال چيست؟«اهل تسنن مي گويند انفال يعني غنائم جنگي؛ آيه انفال هم مربوط به غنائم جنگي است... ائمه ما گفته اند انفال اختصاص به غنائم جنگي ندارد، انفال يعني هر ثروتي که بشر آن را با کار تحصيل نکرده و مفت و مجاني بدست او رسيده است مثل ثروتي که در طبيعت خود به خود مي آيد مانند جنگلها و منابع استفاده اي که در کوهستانهاست از مراتع و غير آن. اينها مال خدا و پيغمبر است يعني پيغمبر در زمان خودش و امام در زمان خودش، به حکم اينکه حاکم مسلمين است اينها را صرف مصالح عمومي و در راه خدا مي کند... ما به يک اصل و قانون ديگر پي مي بريم. آنچه که در سر کوهها و شکم واديها و جنگلها پيدا مي شود جزء انفال است يعني ملک شخص کسي نيست.»(همان، ص76)آيا اين يک نوع امتياز نيست که اسلام براي فرزندان و خويشاوندان پيغمبر قائل شده و حال آنکه قوانين اسلام هيچ گونه امتيازي را نمي پذيرد. اصلاً چرا - مطابق فقه شيعه- حساب سادات را از غير سادات جدا کرده اند؟ موارد ديگر خمس«ائمه ما گفته اند اگر شما گنجي هم استخراج کنيد در واقع ملک شخصي نيست، معادن هم... و حتي کسي که کار و کسب مي کند، آن مقدار که کار کرده است و خرج و مصرف کرده ملک شخصي اش بوده، هر مقدار که در آمدِ زائد دارد، مثل اين است که ملک شخصي اش نيست، وليّ خدا و پيغمبر به فرد اجازه داده اند که در همه اين موارد از چهار خمسش استفاده کند و يک خمس آن را به صاحب اصلي که خدا و پيغمبر است بدهد.»(همان، ص 77) فلسف? سهم سادات«آيا اين يک نوع امتياز نيست که اسلام براي فرزندان و خويشاوندان پيغمبر قائل شده و حال آنکه قوانين اسلام هيچ گونه امتيازي را نمي پذيرد. اصلاً چرا - مطابق فقه شيعه- حساب سادات را از غير سادات جدا کرده اند؟ خمس را به هر سيدي نمي شود داد، به سيدي که شرايطي دارد از قبيل اينکه متجاهر به فسق نباشد و در راه فسق پول خرج نکند، علاوه بر اينها فقير باشد ... پس تمام ساداتي که ثروتمند يا قدرتمندند به آنها هم نمي شود خمس داد. باقي مي ماند يک عده سادات فقير که تعدادشان کم است...[يک]سختگيري در مورد سادات هست و آن اينکه فقط به اندازه خرج سالش مي تواند به او داد، نمي شود او را با پول خمس غني کرد.[برخلاف زکات] بنابراين اينکه گفته اند خمس را براي سيد قائل شدن امتياز است، معلوم شد امتياز نيست. باقي مي ماند يک سؤال ديگر و آن اينکه بسيار خوب امتياز اقتصادي براي سادات نيست ولي چرا اسلام يک حساب مخصوصي براي سادات باز کرده ؟ ... يک امتياز روحي، رواني يا بالاخره يک اختصاص که هست و آن اينکه سادات فقير اختصاصاً بايد تحت نظر پيغمبر يا امام يا نايب امام اداره بشوند. زکات غير سيد به سيد نمي رسد و اينها فقط از خمس مي توانند استفاده کنند. اين جدايي براي چيست؟ اسلام مي خواهد سلسله نسب سادات اين نژاد مشخص باقي بماند ... در نتيجه يک احساس روحي پيدا مي شود ؛ مي گويد من از اولاد پيغمبرم... اين امر سبب مي شود که طبقه اي از مردم عامل نژاد، محرکشان بشود به سوي اسلام، نه براي کسب يک امتياز اقتصادي بلکه براي اينکه در راه اسلام فعاليت بيشتري بکنند... ميان طبقات مختلفِ علماء ، حکماء و اُدبا، افرادي از پيغمبر نسب مي برده اند، به نسبت از ساير افراد در راه اسلام فعالتر بوده اند.»(همان، ص78 تا ص 84) نوشته سيد روح الله علوي - گروه دين و انديشه تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1310]