واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۶ بهمن ۱۳۹۳ (۱۱:۹ق.ظ)
خراسان: آيا پياده روي با وزير خارجه آمريکا مهم است؟
به گزارش خبرگزاري موج، آيا پياده روي با وزير خارجه آمريکا مهم است؟»عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان است که در آن مي خوانيد؛
نزديک به 10 روز از آخرين دور مذاکرات هسته اي ايران و ۱+۵ در ژنو مي گذرد، اما حاشيه هاي پياده روي آقاي ظريف با وزير خارجه آمريکا همچنان ادامه دارد؛ حواشي که انتقاد منتقدان منصف و غير منصف تيم مذاکره کننده را در پي داشت، انتقاد هايي که باوجود پاسخ عجيب وزير خارجه و برخورد تند سخنگوي دولت پايان نيافت.
اما واقعا پياده روي با وزير خارجه آمريکا چقدر اهميت دارد؟
آيا پرداختن به اين موضوع ، حاشيه سازي بي مورد براي تيم مذاکره کننده نيست؟
آيا پياده روي چند دقيقه اي، آن هم در راستاي مذاکراتي که رهبري اصل آن را تاييد کرده اند آنقدر اهميت دارد که ساير دستاوردهاي مذاکرات به حاشيه برود؟
فارغ از اظهار نظرهاي مخالفان و موافقان پياده روي آقاي ظريف و کري که يکي آن را عملکردي مستحق عذرخواهي از مردم و استيضاح مي داند و ديگري انتقاد از آن را سخيف عنوان مي کند، اجازه بدهيد از زاويه ديگري به اين موضوع نگاه کنيم. جمهوري اسلامي ايران فارغ از همه فراز و فرودهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي اش و همه دستاوردهاي علمي، نظامي و هسته اي که داشته است در ميان مردم دنيا و به خصوص ملت هاي مسلمان به يک خصوصيت ويژه شناخته مي شود؛ خصوصيتي که تا پا از مرزهاي کشورمان بيرون نگذاريم آن را تجربه و درک نمي کنيم. بسياري از مردم دنيا به خصوص مردم کشورهايي که طعم استعمار را چشيده اند جمهوري اسلامي ايران را به يک خصوصيت متفاوت مي شناسند ، خصوصيتي که به صورت چشم گيري عمق نفوذ ايران را در منطقه و در بين مسلمانان افزايش داده است اين ويژگي چيزي نيست جز ايستادگي در برابر آمريکا؛ حاکميت و قدرتي که نماد دنياي استکبار است. از منظر بيروني ايران کشوري است که قواعد نظام سلطه را نمي پذيرد، زير بار حرف زور نمي رود با وجود همه فشارها راه خود را مي رود و با قواعد نظام سرمايه داري و در زمين آمريکا بازي نمي کند و اين که منافع ملي خود را قرباني مطامع آمريکا نمي کند.
واقعيت اين است که ايستادگي ايران ، "بله قربان گو نبودن" ايران در برابر آمريکا براي مسلمانان منطقه براي مستضعفان ، نخبگان و فرهيختگان دنيا بسيار جذاب و تحسين برانگيز است. به خصوص که حتي بزرگ ترين قدرت هاي اقتصادي در تزاحم بين منافع ملي شان با منافع ملي آمريکا تسليم آمريکا مي شوند از ژاپن و اندونزي گرفته تا آلمان و فرانسه.
درواقع بر همين مبنا، در طول 35 سال گذشته رابطه يکسويه و از سر ضعف با آمريکا براي ما يک خط قرمز بوده، براي همين است که امام(ره) مذاکره با آمريکا را بر نمي تافت آن را شيطان بزرگ مي ناميد و رابطه با آمريکا را رابطه گرگ و ميش مي دانست و براي همين است که رهبر انقلاب از اينکه با آمريکا حتي در يک جبهه مشترک عليه دشمن به ظاهر مشترکي همچون داعش قرار بگيريم پرهيز داشته اند.واقعيت اين است که ايستادگي در برابر آمريکا چه به لحاظ منافع ملي به عنوان عامل نفوذ منطقه اي و جهاني ايران و چه به لحاظ ايدئولوژيک به عنوان لزوم مرزبندي جبهه حق و باطل، از امتيازات امروز جمهوري اسلامي است که مي توان گفت بعد از 35 سال استقامت در حال ثمردهي و ايجاد فرصت است.
گزافه نيست اگر بگوييم براي طرف آمريکايي هم مهم تر از خيلي از موضوعات، شکستن اين نماد ايستادگي ايران است که اهميت دارد خيلي بيشتر از مسئله هسته اي و خيلي بيشتر از رفع تحريم ها.
کوتاه سخن آنکه گرچه توضيح نرم آقاي ظريف درباره دليل پياده روي با کري که گفتند" مي خواستيم مذاکرات از حالت نسبتا تنش آلودي که پيدا کرده بود خارج شود..."پاسخي عجيب و غيرمنتظره بود، با اين حال اگر اين اتفاق فايده اي داشت بازهم حرفي نبود همانطور که در طول يک و نيم سال گذشته با تاييد مسئولان عالي رتبه نظام و نگاهي واقع بينانه و کاربردي يکسري تابوها همچون مذاکره مستقيم با آمريکا باهدف حل و فصل مسئله هسته اي و رفع تحريم ها با هوشمندي شکسته شد، اما در شرايط کنوني و پس از تجربه ارزشمند يک و نيم سال مذاکره مستقيم (که قطعاً دستاوردهاي زيادي داشته است) بي ترديد مي توان گفت مسئله پيچيده اي همچون مسئله هسته اي و تنش هاي في مابين، موضوعي نيست که با يک پياده روي تنش هاي آن رفع شود به نظر مي رسد اين اتفاق نشان داد تشخيص صحيح "تکيه هاي حقيقي" و "نقطه هاي خيالي" در مذاکرات آن هم در مذاکره با تيم هاي کارکشته آمريکايي و غربي از اهميت ويژه اي برخوردار است.
در واقع خيلي مهم تر از اينکه پشت درهاي مذاکره چه مي گذرد و خيلي مهم تر از اينکه در مذاکرات با چه تحکمي با طرف مقابل صحبت مي کنيم و خيلي مهم تر از اينکه به توافق برسيم يا نه، اين مسئله مهم است که آمريکا و رسانه هاي غربي از ايران و مذاکره کنندگان ما چه تصويري به دنيا مخابره مي کنند.
آري همچنان که مهم است به يک توافق خوب برسيم، مهم است که روح استکبار ستيزي در گفتار و رفتار مسئولان ما کم رنگ نشود.
دغدغه اي که نبايد اعتراض به آن را سخيف خواند.
بايد دانست که چشمان انسان هاي بسياري براي دريافت پاسخ سوالات متعدد به جمهوري اسلامي دوخته شده است که آيا ايران در برابر فشارها کم مي آورد ، سرخم مي کند ؟
آيا جمهوري اسلامي از گذشته 35 ساله خود پشيمان شده است؟
آيا ايران در برابر آمريکا تغيير رويه خواهد داد ؟
آيا ايران مي تواند يک الگو باشد؟
به نظر مي رسد هر گفتار و رفتار ي که هيمنه استراتژيک ما را در برابر آمريکا خدشه دار کند به سود ما نيست، مخصوصاً آن که در قبال پرداخت اين هزينه فايده اي به دست نيايد. حال اين رفتار هرچه مي خواهد باشد از پياده روي چند دقيقه اي با وزير خارجه آمريکا در خيابان هاي ژنو تا صرف شام در ميزي مشترک يا فشردن دستي يابگو و بخندي و لبخندي...
کلام آخر اينکه تجربه يک دهه مذاکرات هسته اي نشان داده، در کارزار مذاکره هرگاه که چشم به نقاط خيالي دوخته ايم امتياز داده ايم و چيزي هم بدست نياورده ايم. اما هر وقت که با تدبير انقلابي نرمش کرده ايم و به درستي بر سر اصول خود ايستاده ايم و عقب ننشسته ايم امتياز گرفته ايم شايد براي اين ادعا تجربه مداليته آقاي لاريجاني گواه خوبي باشد به هر روي با توجه به تجربه بيش از ده سال مذاکرات، مي توان گفت در طول يک و نيم سال اخير به اندازه کافي نرمش داشته ايم و اينک اگر بخواهيم مذاکرات را به نتيجه برسانيم بايد طرف مقابل را مطمئن کنيم که از اصول و خط قرمزهاي خود کوتاه نمي آييم آنگاه نه با اوباما که با کنگره تندروي آمريکا هم مي شود به نتيجه رسيد.آري با دشمن بايد انقلابي مذاکره کرد.
نويسنده: سيدعلي علوي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]