محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842959325
فساد آبی و قرمز ندارد/ چند جمله درباره پیادهروی ژنو
واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: گزیده ای از سرمقاله روزنامه های دوشنبه؛
فساد آبی و قرمز ندارد/ چند جمله درباره پیادهروی ژنو
سرمقاله روزنامه های کیهان،وطن امروز،حمایت و ...را می توانید در این قسمت بخوانید.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
در ابتدا مطلبی را با عنوان«فساد آبی و قرمز ندارد»نوشته شده توسط محمد ایمانی در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید:
راز فراز و نشیب انقلاب چیست؟ ماجرای پیشرفتها و عقبگردها در نهضت صدر اسلام و انقلاب اسلامی 57 را چگونه باید تحلیل کرد؟ از کجا گره در داستان نهضت اسلامی میافتد و راز گشوده شدن گرهها کدام است؟
1- «انقلاب- ضدانقلاب» مهمترین دو قطبی پس از هر انقلاب است. با این وصف دو قطبیهایی نظیر «چپ- راست»، «اصولگرا- اصلاحطلب»، «حامی دولت- رقیب و مخالف دولت»، «معتدل- افراطی»، «هاشمی- احمدینژاد»، و قبیل آن صرفاً در متن آن تقسیمبندی کلی قابل بررسی است و اگر مایه خدشه، تحریف یا به حاشیه افتادن دو قطبی انقلاب و ضد انقلاب شود، آفت بزرگی است که متأسفانه بعضاً به جان فضای سیاست و مدیریت ما افتاده است؛ شبیه تقسیمبندی مجعولی که یک قرن پیش در جریان نهضت عدالتخواهی القا شد. با پادرمیانی روشنفکران و مطبوعات همسو با سفارت انگلیس، قطببندی اصلی میان انقلابیون و استبداد وابسته، به تقسیمبندی «حامی مشروطیت- مخالف مشروطیت» تغییر پیدا کرد و در حالی که برخی روشنفکران وابسته خود را انقلابی جا میزدند، برخی رهبران پیشگام نهضت نظیر مجتهد شهید شیخ فضلالله نوری(ره) را به خاطر زدن قید مشروعه به مشروطیت در صف حامیان استبداد وانمود کردند و شد آن بلا که شد. به فاصله 15 سال از دل شعار جمهوریت و تجدد، دیکتاتوری سیاه رضاخانی پدید آمد.
2- اگرچه «انقلاب- ضد انقلاب» دو قطبی اصلی است، اما ذیل عنوان انقلابیون عملاً دو طیف دیده میشوند. الف- قائلان به ایثار و از خود گذشتگی ب- قائلان به استئثار و «برای خودخواهی». طیف دوم هر چند همراه انقلابند اما به مرور، خود و قبیله و باند و جناح خود را به آرمانهای انقلاب رجحان میبخشند. این عقبگرد و ارتجاع، بستر بازتولید رفتارهای معارض انقلاب است و به همین دلیل انقلابیون مستأثر خواسته و نخواسته، محملی برای تجدید حیات انگلی ضدانقلاب میشوند. همین مستأثران هستند که با گفتار و رفتار خود، مرزهای دو جبهه اصلی را مخدوش و امکان تشخیص حق و باطل را برای مردم سخت میکنند. فتنههای حیرتزا در این مسیر شکل میگیرد و به «ضدانقلاب» جرأت و روحیه و امید میدهد؛ چه اینکه به اعتبار رفتار بد برخی مدعیان همراهی با انقلاب، زبان معارضان روی انقلابیون دراز میشود. آنچه بعضاً از زراندوزی و اشرافیگری و مسابقه تجمل و سوءاستفاده از موقعیتها و خودکامگی در دولتهای موسوم به سازندگی و اصلاحات و عدالت رخ داد، از این قبیل است. کشور در این 35 سال با دشمنانی بیرحم و مستکبر در مصافی بزرگ دست و پنجه نرم میکرد و کسانی در همین بحبوحه مشغول سهمخواهی و غنیمتاندوزی شدند.
رهبر معظم انقلاب 24 مهر 1391 در جمع بسیجیان استان خراسان شمالی با تذکر درباره تقابل ایثار و استئثار فرمودند: «ایثار در لغت نقطه مقابل استئثار است. استئثار یعنی هرچه که وجود دارد ما برای خودمان بخواهیم. گاهی در بعضی از دعاهای ائمه علیهمالسلام از مستأثرین شکایت شده است. مستأثرین یعنی آن کسانی که هرچه هست، برای خودشان میخواهند؛ دنبال منافع شخصی و دستاندازی به داشتههای دیگرانند. ایثار، نقطه مقابل این است؛ یعنی از سهم خود، از حق خود برای دیگران گذشت کردن، و به نفع دیگران از حق خود صرفنظر کردن. ما افراد بشر، دائم در کنار لغزشگاه داریم حرکت میکنیم. جاذبهها ما را به خود فرا میخواند. دنبال منافع شخصی حرکت میکنیم. منافع شخصی، ما را جذب میکند. گاهی به خاطر منافع خودمان، حاضریم حق دیگران را هم پامال کنیم. باید مراقب خودمان باشیم. آن قلههای بسیج که عرض کردیم، آنهائی هستند که جان خودشان را در کف دست گرفتند، رفتند برای دفاع از اسلام، برای دفاع از انقلاب، برای دفاع از امام، برای دفاع از کشور، برای حفظ مرزهای کشور جنگیدند. از خودگذشتگی، بالاتر از این؟ بیش از این؟ این، قله ایثار است. پایینتر از این، صرفنظر کردن و گذشتن از منافع کوتاه مدت مادی است که ما برای خودمان تعریف میکنیم. سعی کنیم از منافع شخصی به نفع منافع عمومی، به نفع اسلام، به نفع اهداف والا، صرفنظر کنیم. ... آنجائی که میبینیم رسیدن به یک حق شخصی معنایش این است که از حقوق دیگران عبور کنیم، از قانون عبور کنیم، از انصاف عبور کنیم، اینجا مهار و زمام نفس خود را به دست بگیریم؛ آنچه را که میتوانیم به دست بیاوریم، به نفع دیگران از آن صرفنظر کنیم؛ این میشود ایثار».
3- فساد سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، چپ و راست یا اصولگرا و اصلاحطلب نمیشناسد. فساد، ذاتاً مشمئزکننده است از هر کس و با هر تابلویی که میخواهد باشد. فساد نقطه مقابل انقلاب و آرمانهای آن است و بنابراین باید با آن بیملاحظه و مجامله برخورد کرد. یک اتفاق رنجآور این است که نوع مفسدان در قبیل دولتها، خود را پشت سیاستمداران و طیفهای سیاسی پنهان کردند. فساد اگر از جناح مقابل بود، هو میشد و ابزار بهرهبرداریهای سیاسی و انتخاباتی برای حذف رقیب از ریشه قرار میگرفت اما اگر متعلق به جناح خودی بود، سرپوش بر آن میگذاشتند. یا بدتر، به رسم تعصبات قبیلهای و عشیرهای از مجرم حمایت میکردند. تشکیل ستاد حمایت از کرباسچی در وزارت کشور دولت اصلاحات، زیر سؤال بردن تابعیت رئیس وقت قوه قضائیه به خاطر پرداختن به پرونده مفاسد شهرام جزایری و برخی نمایندگان آلوده به وی در مجلس ششم، بستن دهان رئیس فراکسیون دوم خرداد در همان مجلس از سوی برخی نمایندگان بانفوذ به خاطر انتقاد از فاجعه وزارت زنگنه و تخلفات شرکت نفتی پتروپارس (متعلق به بهزاد نبوی و اکبر ترکان) و بازتولید برخی از همین شیوهها در دولت دوم احمدینژاد و حمایت از امثال رحیمی و مرتضوی با وجود ارتکاب برخی جرایم، نمونهای از دهها رفتار عشیرهای و قبیلهای در ادوار مختلف است. این جفای بزرگی بود که در حق مردم و نظام و انقلاب صورت گرفت. کسانی پیدا شدند که با سوء استفاده از موقعیت سیاسی، مایه تهدیدآفرینی و فرصتسوزی شدند و دیگرانی با تعصبات باطل پشت همانها را گرفتند و دعواهای حیدری نعمتی راه انداختند.
4- ضدانقلاب به مفهوم استکبار خارجی و ادامه آنها در داخل. بیثباتسازی از راه بمباران امید و اراده و اعتماد مردم را در دستور کار قرار دادهاند. برای آنها مهم است که بتوانند در فضای رسانهای وارد شوند و اثر بگذارند. اتفاق نگرانکننده آن است که نفوذیها بتوانند وارد متن رقابتها و منازعاتی شوند که بعضاً بر اصول انقلاب و اولویتهای کشور رجحان یافته است. در این شگرد چنین القا میشود که هدف از کار رسانهای و حزبی، کمک به یک طیف در مقابل طیف دیگر یا دولت در مقابل مخالفان است. به عنوان مثال روزنامه بهار تظاهر به حمایت از عارف و اصلاحطلبان میکرد اما در واقع تبدیل به ارگان گروهک نهضت آزادی شده بود و سرانجام نیز به قلم یک عضو این گروهک -درست یک روز قبل از عید سعید غدیر- ولایت سیاسی امیر مؤمنان(ع) را زیر سؤال برد تا معلوم شود ماجرای شبیخون دشمن چه قدر عمیق و گسترده است. مشابه همین اتفاق از سوی روزنامه دیگری رخ داد که تظاهر به حمایت از دولت اعتدال میکرد و در حلقه مشاوران راه داشت اما صراحتاً از نشریه هتاک به پیامبر اعظم(ص) حمایت کرد. عوارض منفی جا بهجا و بد دیدن قطببندیها، اصلی شدن مسائل فرعی و به حاشیه رفتن مسائل اصلی، غفلت از کمین و نقشههای به روز شده دشمن، هدر رفت فرصتها و اصطکاک و تزاحمها، و گم شدن اولویت خدمتگزاری به مردم است.
5- قرآن به مؤمنان هشدار میدهد مانند آن انسان بیخرد نباشند که تا ظهر پشمها را میتابید و محکم میکرد اما ظهر به بعد رشتههای تابیده را وامیتابید و میگشود! «ولاتکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوهًٍْ انکاثاً». کدام شعار و خدمت برای کشور شریفتر از «سازندگی» و «عدالت» و «اصلاحات»؟ و کدام جفا بزرگتر از این که برخی صاحبمنصبان ذیل همین شعارهای زیبا و در میانهراه، عقبگرد زدند و به فکر اشرافیگری و امتیازطلبی و تکاثر قدرت و ثروت افتادند؟ چرا به جای اینکه اصول انقلاب و ارزشهای ملت خط قرمز باشد، برخی مجرمان و متهمان تبدیل به خط قرمز شماری از سیاستمداران و صاحبمنصبان شدند؟ پروندههای فساد و تخلفی چون کرسنت، استات اویل، ایران مارین سرویس، شهرام جزایری، مهآفرید خسروی، بابک زنجانی و بیمه ایران چگونه پدید آمد؛ جز به واسطه وارونه دیدن دو قطبیهای اصلی و ورود در دو قطبیهای انحرافی آمیخته با حب و بغضهای باندی؟! چرا وقتی محتشمیپور رئيس فراکسیون دوم خرداد از مدیریت وزارت نفت و تخلفات پترو پارس در مرداد 80 انتقاد کرد، بعداً مجبور شد بگوید هر که را اسرار حق آموختند- مهر کردند و دهانش دوختند؟ چرا با تخلفات برخی مدیران وزارت نفت دولت اصلاحات در پرونده کرسنت - با وجود پیگیریهای دبیر وقت شورای امنیت ملی (روحانی)- برخورد نشد و برخی از همانها در دولت یازدهم سرکار بازگشتند؟
ماجرای رشوههای دهها میلیون دلاری در قراردادهای نفتی دوره اصلاحات چه بود که حتی صدای چند عضو فراکسیون اصلاحات را درآورد اما با لاپوشانی اکثریت آنان همراه شد؟ چرا ارتشای صورت گرفته در پرونده استات اویل هنوز پیگیری نشده است؟ به کدام دلایل فلان شرکت نفتی وابسته به نایب رئيس مجلس ششم را در انگلستان ثبت کردند و با دور زدن قانون مناقصه- بهعنوان یک امتیاز هنگفت- 8 میلیارد دلار قرارداد به این شرکت نوپا سپردند و بعد هم مدیر عامل همان شرکت- که اتفاقاً همین روزها علیه رانت داد سخن میدهد- با گستاخی گفت «اگر رانتی را در دولت قرار دادیم و عدهای از آن استفاده کردند و ثروتمند شدند، حق نداریم یقه آنها را بگیریم»؟ آیا فساد هم قرمز و آبی دارد که اگر در دولت رقیب بود باید ریشه دولت را هم بسوزانیم اما در دولت خودی بود، لاپوشانی و حمایت کنیم؟! یعنی مثلا سودهای هنگفت و انحصاری بابک زنجانی در دولت سازندگی و در جریان فروش انحصاری ارز یا عکسهای یادگاری او با آقایان هاشمی یا روحانی ممدوح و مستحسن است و داستان فربه شدن و تخلفات امثال او را باید از وسط و فقط در دولت رقیب بازخوانی کرد؟! فلان رجل سیاسی اگر تملق رئيس دولت سازندگی را گفت یا مدیر دانشکده حقوق دانشگاه آزاد بود، عیبی ندارد و فقط تملق او به رئيس دولت عدالت و ارتشاء وی بد است؟ آیا از خود پرسیدهایم که چرا آن همه بهرهبرداری سیاسی از پرونده مفسد 3 هزار میلیارد تومانی صورت میگیرد اما سر بزنگاه پرکارترین همکار نشریات اصلاحطلب که جزو حاضرین در فیلم تبلیغاتی آقای روحانی بود، به دفاع از همان مفسد 3 هزار میلیاردی برمیخیزد و میگوید«باید به او نشان لیاقت داده میشد. او بااستعداد، دارای شم اقتصادی، نابغه و کارآفرین بود و روحیه چنین افرادی اساسا از زد و بند و اختلاس و کارهای خلاف بری است»!
6- سوء استفاده از موقعیت و فساد، قرمز و آبی ندارد. اختلاس 3 هزار میلیاردی همانقدر منزجرکننده است که واگذاری رانت 650 میلیون یورویی (بالغ بر 3 هزار میلیارد تومانی) به بهانه واردات خوراک دام. این شرافت نمایندگان اصولگرا است که اولین و مهمترین پیگیریکنندگان اختلاس در پرونده شرکت بیمه ایران بودند و با همراهی قوه قضائیه تا پای صدور حکم برای معاون اول رئیسجمهور در دولت دهم پیش رفتند. این شرافت است که یک نماینده حامی دولت در آبان 87 وقتی با پیشنهاد چک 5 میلیونی مدیر دولتی برای منتفی کردن یک استیضاح مواجه میشود، سیلی در گوش او میزند. معنای رفتار آقایان زاکانی، نادران، توکلی و علیاصغر زارعی این است که دولت همسو تا مرز وفاداری به اصول، محترم و مورد حمایت است. ای کاش این رویکرد یا رویکرد امثال آقایان محتشمیپور و (مرحوم) رشیدیان در مجلس ششم، تبدیل به یک الگوی رفتاری پایدار شود. کاش شعار فعالان سیاسی همان شعار صحابه همراه امیر مومنان(ع) باشد که به تعبیر شهید مطهری «اصولی بودند و اصولشناس. (در ماجرای سقیفه) گفتند صحابه شما محترمید اما حق محترمتر است.»
کاش رهنمودها و هشدارهای مهم رهبر معظم انقلاب خطاب به دولتمردان در دورههای مختلف تبدیل به اولویت استراتژیک میشد تا برخی حاشیهها بر اصول، تخلفپروری بر فسادستیزی، و سیاستبازی بر خدمتگزاری سایه نیفکند. (به راستی چرا امثال رحیمی و مشایی جایگزین دکتر داودی و دیگران شدند؟) و کاش مبارزه با فساد، تبدیل به نارنجک صوتی دودزا برای انحراف اذهان از برخی کمکاریها و کمفروشیها و فرار از مسئولیت یا برچسبی برای بستن دهان منتقدان برخی روندهای خطرناک فعلی نشود. کاش نوع فساد برای ما و سیاستمداران ما مایه اشمئزاز و انزجار باشد.
مهدی محمدی مطلبی را در ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز با عنوان«چند جمله درباره پیادهروی ژنو»به چاپ رساند:
قدم زدن محمدجواد ظریف و جان کری در ژنو ارزش دیپلماتیک چندانی نداشته و ظریف خود گفته است هدف آنها صرفا رفع خستگی پس از یک مذاکره چندین ساعته بوده است. در واقع مساله اصلی در اینجا هم دیپلماسی نیست. دیپلماسی به آن خوبی که آقایان انتظار داشتند و وعده داده بودند پیش نمیرود و حل آن هم با نشستن میسر نشده، با قدم زدن و حتی دویدن هم ممکن نخواهد شد.
اصل مساله این است که دولت آشکارا از خط قرمزی که در زمینه فراتر نبردن تعامل با آمریکا از موضوع هستهای برای آن ترسیم شده، عبور کرده است. آنچه اکنون عملا میبینیم این است که وزارت امور خارجه در حال ایجاد زیرساختی از روابط با آمریکاست که چه مذاکرات هستهای به نتیجه برسد و چه نرسد، به هم زدن این زیرساخت برای دولت دشوار خواهد بود. سطحی از گرهخوردگی، تعامل مستمر و شخصی شدن روابط میان مقامهای وزارت امور خارجه و آمریکاییها رخ داده که تبعات آن به هیچوجه به آن سادگی که دولتیها وعده میدهند قابل کنترل نخواهد بود. مساله اصلی این است. به عبارت دیگر، مساله این است که دولت در حال تغییر دادن سنتهای دیپلماتیک نظام در تعامل با آمریکاست و عملا خود را درگیر نوعی از روابط با آمریکاییها کرده که هیچ سنخیتی با تداوم تقابل راهبردی تهران ـ واشنگتن ندارد. این سنت جدید که دیپلماتهای وزارت امور خارجه با رفتارهایی نظیر پیادهروی، صدا کردن یکدیگر با نام کوچک، تلفن و ایمیل روزانه و احتمالا رفتارهای دیگری که ما از آنها مطلع نشدهایم، در حال ایجاد آن هستند، همه در راستای تغییر سنت دیپلماتیک ایران درباره آمریکاست که دولت هیچ مجوزی برای آن ندارد و هیچ استدلال قانعکنندهای هم که بتواند چنین رفتاری را توجیه کند در دست نیست.
فرض کنید فردا مذاکرات هستهای به نتیجه نرسد، امری که با توجه به وضعیت فعلی مذاکرات کاملا محتمل است. آیا ظریف و کری یا معاونان آنها قادر خواهند بود به سادگی همه چیز را میان خود تمام کنند و دیپلماسی به وضعیت پیش از تعامل مستقیم دوجانبه بازگردد؟ مسلما اگر مذاکرات صرفا به موضوع هستهای محدود مانده و معیارهای تماس میان دوطرف حداقلی تعریف شده بود چنین چیزی ممکن بود اما حالا سطح گرهخوردگی فراتر از آن است که دولت بتواند خود را به سادگی از اعتیاد نشست و برخاست با آمریکا برهاند.
آنچه کار را سختتر میکند این است که میدانیم سطح عمیقتری از روابط هم در جایی شکل گرفته که اصطلاحا دیپلماسی مسیر 2 خوانده میشود. مسیر2 جایی است که مذاکرات غیررسمی و کاملا محرمانه در آن برگزار میشود. دولت از همان ابتدا که مجوز تعامل با آمریکا در موضوع هستهای را دریافت کرد، حجم وسیعی از مذاکرات مسیر 2 را تعریف کرده که هنوز هم به اشکال مختلف ادامه دارد. سطح در همتنیدگی روابط دوطرف در مذاکرات مسیر 2 از آنچه در مسیر یک میبینیم بسیار عمیقتر است. اگرچه دولت تاکنون محتوای این تعاملات و حتی اصل آنها را با وسواس تمام پنهان نگه داشته ولی بالاخره روشن است که وقتی 2 طرف در مذاکرات رسمی چنین رفتار میکنند، در مذاکرات غیررسمی و محرمانه روابط بسیار اساسیتر و عمیقتری میان آنها شکل گرفته است. همه اینها در حالی است که اولا تعامل با آمریکا هیچ پیشرفت محسوسی در مذاکرات هستهای ایجاد نکرده و ثانیا مقامهای آمریکایی در حالی که این نشست و برخاستها ادامه داشته نه فقط از اهانتهای خود علیه ملت ایران نکاستهاند بلکه میبینیم روز به روز بر حجم و شدت آن افزوده شده است. در واقع، میتوان گفت مانور «نزدیکی به آمریکا» تنها عایدی دولت از این سبک دیپلماسی بوده و وقتی به متن مذاکرات نگاه میکنیم، هیچکدام از این رفتارها موجب نشده آمریکاییها حتی اندکی بر امتیازهای واقعی که حاضرند به ایران بدهند، بیفزایند. به لحاظ تاریخی هم، یکی از مهمترین انتقادها به دیپلماسی به اصطلاح اعتمادساز آقایان این بوده است که امتیازهای واقعی میدهند ولی در مقابل تنها لبخند و تعارف دریافت میکنند. این نوع رفتار، طرف مقابل را کاملا دچار این سوءتفاهم کرده است که همین رفتارهای خنک شکلی برای طرف ایرانی کافی است و نوبت به بده بستان که میرسد این ایران است که باید از خط قرمزهای خود دست بردارد.
این نکته مهمی است. زمانی هست که یک دیپلمات با طرف مقابلش به خنده و گپ و گعده مینشیند ولی پس پرده فراموش نمیکند آن که روبهرویش نشسته دشمن است و باید از همه ابزارهای موجود برای تقابل با او بهره ببرد.
این جنس نشست و برخاست خیلی مهم نیست و نباید بر آن سخت گرفت اما اگر در میانه بگو و بخند، دیپلماتی فراموش کرد که اصل قصه چیست و پوسته را با هسته اشتباه گرفت و فرم دیپلماسی را به جای محتوای آن نشاند و دلش متمایل به مهربانی و همدلی با دشمن شد و سرآخر، هم ادبیاتش دگرگون شد و هم منطق طرف مقابل را پذیرفت؛ آنجاست که فاجعه رخ میدهد. منتقدان نگران این دومی بودهاند که چنین با حرارت به پیادهروی ژنو واکنش نشان دادند.
دولت احتمالا انتقادها از پیادهروی را به مثابه نوعی بهانهجویی تحلیل کرده است. اگر به یاد بیاوریم که دولت با منتقدان چقدر نامهربان و درباره آنها چقدر توطئهاندیش بوده این عجیب هم نیست ولی این نگاه واقعیت ندارد. منتقدان برای دولت خیرخواهی کردهاند و سخنشان همه این است که اولا اغفال نشدهاند و میدانند میان دولت و آمریکا چه اتفاقی در حال رخ دادن است و ثانیا از دولت میخواهند دشمنی دشمن را چنان پاسخ ندهد که مستلزم اهانت به ملت
منصور حقیقت پور در مطلبی که با عنوان«رسالت محمدی»در ستون یادداشت روزنامه حمایت به چاپ رساند اینگونه نوشت:
نامه اخیر مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکا را می توان از جنس مکاتبات پیامبر اسلام(ص) به حساب آورد که برای استبصار برخی از ملتها و سران آنها به نگارش درآمده است. ایشان بر همان سیاق، نامه ای را برای روشنگری نسل جوان و ناآشنای با اسلام مکتوب فرمودند که هنوز فطرت آنان گرایش به حقیقت و تمایل به نورانیت را از دست نداده است. نامه معظم له را از زاویه ای می توان با نامه حضرت امام(ره) به گورباچف مقایسه کرد. یکی از تاکیدات آن نامه، روشنگری بدون اجبار است کما اینکه در این نامه هم به حقیقت یابی، توصیه شده است. این نامه که مخاطب خاص آن، جوانان و مخاطب عام آن همه مردم غرب هستند با هدف روشن کردن رویکرد و دیدگاه های اسلام ناب محمدی، تهیه و منتشر شده است. امروز ما در شرایطی زندگی می کنیم که دستگاه های تبلیغاتی صهیونیستی به دنبال ارائه نگاه نادرست از اسلام هستند و اگر دل های پاک، به مضامین اسلام مراجعه کنند، برداشت صحیحی از این دین الهی میتوانند داشته باشند به خصوص که چالش اساسی امروز میان اسلام و لیبرالیست، چالش فکری و اعتقادی و فرهنگی است که در عرصه جهان بینی وجود دارد. بر همین اساس، نظام لیبرالیسم راه حل هایی به انسان ارائه می دهد که با فطرت او سازگار نیست لذا واهمه دارند جوان غربی نگاه مثبت به اسلام پیدا کند. بنابراین تمامی این توطئه چینی برای نشان دادن چهره ای زمخت و خشن و خونریز از اسلام است تا جوانان به سمت آن گرایش پیدا نکنند. بر همین اساس، یکی از معضلات مهم که تاکنون با آن مواجه بوده ایم این است که مردم جهان به ویژه غرب، ناچار بودند اسلام را نه از طریق منابع اصیل و موثق، بلکه عمدتاً توسط کانالهایی که نظام سلطه با سمت و سوی دلخواه خود ایجاد می کند دنبال کنند، مثلاً در بخش تبلیغ دین، دشمن با موج سواری های رسانه ای، می کوشد تصویری از اسلام منطبق با سلیقه خودش را ارائه کند و به مردم دنیا فرصتی برای دسترسی به منابع اسلام، قرآن و سنت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) داده نشده است.
روشن است که در جهان کنونی امروز، اسلام هراسی و هولناک نشان دادن چهره رحمانی آن، از اولویت های استکبار است.علاوه بر آن، سانسور واقعیت های جهان اسلام، از طریق انتشار این نامه خنثی شد و باید منتظر بود تا سیل سوالات جوانان مشتاق غرب و آمریکا به سمت مراکز اسلامی سرازیر شود و بدینوسیله، پنجره ای جدید از تفکر ناب اسلامی به روی آنان گشوده گردد. بازتاب جهانی این نامه، همانگونه که انتظار میرفت بسیار گسترده بود و می توان آن را یک بمب خبری نامید. نکته قابل تاملی که ضروری است در اینجا به آن اشاره کرد این است که لازمه آشنایی با یک اندیشه، بهرهمندی از منبع و مصدر اصلی است، لذا ضروری است از یک سو جوانان غربی برای آشنایی با دین محمدی به منابع اسلامی رجوع کنند و از طرف دیگر، مسئولیت ما مسلمانان است تا به گونهای رفتار کنیم که عملکرد ما تعارضی با محتوای قرآن و سنت پیدا نکند.
وظیفه مسلمین است که در میدان عمل مفاهیم الهی و ارزشمند قرآن را در زندگی امروزین بشر کاربردی نماییم، دقیقا همان رسالتی که پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) در حیات طیبه خودشان انجام داده و مورد تاکید آن بزرگواران در طول تاریخ بشری است. زیرا در دین مبین اسلام، نقش امت اسلامی به عنوان الگوی بشریت معرفی شده است. این نامه به معنای متعارف سیاسی، سیاسی نیست بلکه فراتر از یک نامه سیاسی است. نباید این را به اسم یک روش در دیپلماسی عمومی تعریف کنیم زیرا این تلقی، کاهش اهمیت واقعی آن است. این نامه فراتر از این افق بوده و بازتاب دهنده احساس وظیفه الهیِ عالمی زمان شناس و معتقد است. این نامه از جایگاه یک کشور یا مکتب فقهی کلامی فراتر است. در این نامه با ندای دعوت به حق و اسلام ناب محمدی در سطح جهانی مواجه هستیم. لذا در این نامه ارجاع مخاطب به دو منبع قرآن و شیوه زندگی پیامبر (ص) دیده می شود. دو مولفه ای که برای همه مسلمانان پیرو هر مکتب و مذهبی معتبر است.
این نامه اشاعه دهنده روحیه و رویکرد وحدت اسلامی در سطح جهانی است. بنابراین، رویکرد این نامه بیش از آنکه سیاسی باشد، اعتقادی و فرهنگی است و حقیقتا آنچه در محتوای آن به چشم می خورد، آشنا کردن جوانان غرب با حقیقت اسلام و نگاه درست به محورهای این دین و تحت تاثیر قرار نگرفتن توطئه های ضدصهیونیستی است نه اینکه آنها به طور حتم مسلمان شوند.رهبر معظم انقلاب رسالت خود را به انجام رسانده اند، اما به جهت اثرگذاری روشن تر و فراگیرتر پیام ایشان، لازم است با تبلیغات موثر و ترجمه آن به زبانهایی غیر از زبان های اصلی، امکان ابلاغ آن به تمام جوامع فراهم گردد. در این زمینه ضروری است تا تلاش های منسجمی برای رساندن پیام قرآن و سنت به گوش تمام جوانان جهان صورت گیرد و با محوریت یک مرکز مشخص، تمام اقدامات آن متمرکز شود. پیامی که از لسان رهبری وارسته و آگاه، ساری و جاری شده و مانند رودی خروشان، می رود تا قلب و روح تشنه انسان های جویای حقیقت را سیراب کند.
سيدعلی علوی ستون سرمقاله روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان«آيا پياده روی با وزير خارجه آمريکا مهم است؟»اختصاص داد که در ادامه می خوانید:
نزديک به 10 روز از آخرين دور مذاکرات هسته اي ايران و ۱+۵ در ژنو مي گذرد، اما حاشيه هاي پياده روي آقاي ظريف با وزير خارجه آمريکا همچنان ادامه دارد؛ حواشي که انتقاد منتقدان منصف و غير منصف تيم مذاکره کننده را در پي داشت، انتقاد هايي که باوجود پاسخ عجيب وزير خارجه و برخورد تند سخنگوي دولت پايان نيافت.
اما واقعا پياده روي با وزير خارجه آمريکا چقدر اهميت دارد؟
آيا پرداختن به اين موضوع ، حاشيه سازي بي مورد براي تيم مذاکره کننده نيست؟
آيا پياده روي چند دقيقه اي، آن هم در راستاي مذاکراتي که رهبري اصل آن را تاييد کرده اند آنقدر اهميت دارد که ساير دستاوردهاي مذاکرات به حاشيه برود؟
فارغ از اظهار نظرهاي مخالفان و موافقان پياده روي آقاي ظريف و کري که يکي آن را عملکردي مستحق عذرخواهي از مردم و استيضاح مي داند و ديگري انتقاد از آن را سخيف عنوان مي کند، اجازه بدهيد از زاويه ديگري به اين موضوع نگاه کنيم. جمهوري اسلامي ايران فارغ از همه فراز و فرودهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي اش و همه دستاوردهاي علمي، نظامي و هسته اي که داشته است در ميان مردم دنيا و به خصوص ملت هاي مسلمان به يک خصوصيت ويژه شناخته مي شود؛ خصوصيتي که تا پا از مرزهاي کشورمان بيرون نگذاريم آن را تجربه و درک نمي کنيم. بسياري از مردم دنيا به خصوص مردم کشورهايي که طعم استعمار را چشيده اند جمهوري اسلامي ايران را به يک خصوصيت متفاوت مي شناسند ، خصوصيتي که به صورت چشم گيري عمق نفوذ ايران را در منطقه و در بين مسلمانان افزايش داده است اين ويژگي چيزي نيست جز ايستادگي در برابر آمريکا؛ حاکميت و قدرتي که نماد دنياي استکبار است. از منظر بيروني ايران کشوري است که قواعد نظام سلطه را نمي پذيرد، زير بار حرف زور نمي رود با وجود همه فشارها راه خود را مي رود و با قواعد نظام سرمايه داري و در زمين آمريکا بازي نمي کند و اين که منافع ملي خود را قرباني مطامع آمريکا نمي کند.
واقعيت اين است که ايستادگي ايران ، "بله قربان گو نبودن" ايران در برابر آمريکا براي مسلمانان منطقه براي مستضعفان ، نخبگان و فرهيختگان دنيا بسيار جذاب و تحسين برانگيز است. به خصوص که حتي بزرگ ترين قدرت هاي اقتصادي در تزاحم بين منافع ملي شان با منافع ملي آمريکا تسليم آمريکا مي شوند از ژاپن و اندونزي گرفته تا آلمان و فرانسه.
درواقع بر همين مبنا، در طول 35 سال گذشته رابطه يکسويه و از سر ضعف با آمريکا براي ما يک خط قرمز بوده، براي همين است که امام(ره) مذاکره با آمريکا را بر نمي تافت آن را شيطان بزرگ مي ناميد و رابطه با آمريکا را رابطه گرگ و ميش مي دانست و براي همين است که رهبر انقلاب از اينکه با آمريکا حتي در يک جبهه مشترک عليه دشمن به ظاهر مشترکي همچون داعش قرار بگيريم پرهيز داشته اند.واقعيت اين است که ايستادگي در برابر آمريکا چه به لحاظ منافع ملي به عنوان عامل نفوذ منطقه اي و جهاني ايران و چه به لحاظ ايدئولوژيک به عنوان لزوم مرزبندي جبهه حق و باطل، از امتيازات امروز جمهوري اسلامي است که مي توان گفت بعد از 35 سال استقامت در حال ثمردهي و ايجاد فرصت است.
گزافه نيست اگر بگوييم براي طرف آمريکايي هم مهم تر از خيلي از موضوعات، شکستن اين نماد ايستادگي ايران است که اهميت دارد خيلي بيشتر از مسئله هسته اي و خيلي بيشتر از رفع تحريم ها.
کوتاه سخن آنکه گرچه توضيح نرم آقاي ظريف درباره دليل پياده روي با کري که گفتند" مي خواستيم مذاکرات از حالت نسبتا تنش آلودي که پيدا کرده بود خارج شود..."پاسخي عجيب و غيرمنتظره بود، با اين حال اگر اين اتفاق فايده اي داشت بازهم حرفي نبود همانطور که در طول يک و نيم سال گذشته با تاييد مسئولان عالي رتبه نظام و نگاهي واقع بينانه و کاربردي يکسري تابوها همچون مذاکره مستقيم با آمريکا باهدف حل و فصل مسئله هسته اي و رفع تحريم ها با هوشمندي شکسته شد، اما در شرايط کنوني و پس از تجربه ارزشمند يک و نيم سال مذاکره مستقيم (که قطعاً دستاوردهاي زيادي داشته است) بي ترديد مي توان گفت مسئله پيچيده اي همچون مسئله هسته اي و تنش هاي في مابين، موضوعي نيست که با يک پياده روي تنش هاي آن رفع شود به نظر مي رسد اين اتفاق نشان داد تشخيص صحيح "تکيه هاي حقيقي" و "نقطه هاي خيالي" در مذاکرات آن هم در مذاکره با تيم هاي کارکشته آمريکايي و غربي از اهميت ويژه اي برخوردار است.
در واقع خيلي مهم تر از اينکه پشت درهاي مذاکره چه مي گذرد و خيلي مهم تر از اينکه در مذاکرات با چه تحکمي با طرف مقابل صحبت مي کنيم و خيلي مهم تر از اينکه به توافق برسيم يا نه، اين مسئله مهم است که آمريکا و رسانه هاي غربي از ايران و مذاکره کنندگان ما چه تصويري به دنيا مخابره مي کنند.
آري همچنان که مهم است به يک توافق خوب برسيم، مهم است که روح استکبار ستيزي در گفتار و رفتار مسئولان ما کم رنگ نشود .
دغدغه اي که نبايد اعتراض به آن را سخيف خواند.
بايد دانست که چشمان انسان هاي بسياري براي دريافت پاسخ سوالات متعدد به جمهوري اسلامي دوخته شده است که آيا ايران در برابر فشارها کم مي آورد ، سرخم مي کند ؟
آيا جمهوري اسلامي از گذشته 35 ساله خود پشيمان شده است؟
آيا ايران در برابر آمريکا تغيير رويه خواهد داد ؟
آيا ايران مي تواند يک الگو باشد؟
به نظر مي رسد هر گفتار و رفتار ي که هيمنه استراتژيک ما را در برابر آمريکا خدشه دار کند به سود ما نيست، مخصوصاً آن که در قبال پرداخت اين هزينه فايده اي به دست نيايد. حال اين رفتار هرچه مي خواهد باشد از پياده روي چند دقيقه اي با وزير خارجه آمريکا در خيابان هاي ژنو تا صرف شام در ميزي مشترک يا فشردن دستي يابگو و بخندي و لبخندي...
کلام آخر اينکه تجربه يک دهه مذاکرات هسته اي نشان داده، در کارزار مذاکره هرگاه که چشم به نقاط خيالي دوخته ايم امتياز داده ايم و چيزي هم بدست نياورده ايم. اما هر وقت که با تدبير انقلابي نرمش کرده ايم و به درستي بر سر اصول خود ايستاده ايم و عقب ننشسته ايم امتياز گرفته ايم شايد براي اين ادعا تجربه مداليته آقاي لاريجاني گواه خوبي باشد به هر روي با توجه به تجربه بيش از ده سال مذاکرات، مي توان گفت در طول يک و نيم سال اخير به اندازه کافي نرمش داشته ايم و اينک اگر بخواهيم مذاکرات را به نتيجه برسانيم بايد طرف مقابل را مطمئن کنيم که از اصول و خط قرمزهاي خود کوتاه نمي آييم آنگاه نه با اوباما که با کنگره تندروي آمريکا هم مي شود به نتيجه رسيد. آري با دشمن بايد انقلابي مذاکره کرد.
مطلبی با عنوان«جای خالی حمایت از مصرفکننده»به قلم دکتر حمید قنبری و چاپ شد در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد را می خوانید که شرخ زیر است:
از قبل باید فکر امروز را میکردند. باید از خود میپرسیدند که اگر زمانی بازار هفتهها و ماههای متوالی روند منفی داشته باشد و ارزش سهام بهطور مستمر و مداوم کاهش یابد، چه راهکار و تدبیری برای حفظ حقوق سهامداران حقیقی و خرد وجود دارد. آنگاه شاید به جای گفتن اینکه «از تمام نهادهایی که نقدینگی در اختیار دارند تقاضا میکنیم وارد بازار شوند» میتوانستند پاسخی قانعکنندهتر به انتظارات سهامداران بدهند. این نوشته در پی محکوم کردن و مقصر دانستن هیچ شخص و هیچ نهادی نیست.
مساله عمیقتر و گستردهتر از آن است که یک شخص، یک نهاد یا حتی یک دولت را بتوان به تنهایی مسوول آن دانست. حتی اگر از فردا روند بازار صعودی و مثبت شود باز هم این مشکل به جای خود باقی است و باید منتظر ماند تا زمانی دیگر در همین بازار یا بازاری دیگر – کسی چه میداند شاید این بار بانکها یا بیمهها – مجددا رخ دهد. ساختار نظام مالی در ایران به دلایل تاریخی، حقوقی و نهادی به مقررات حمایت از مصرفکننده کمتوجه است و بخشی از رنجی که میبریم در اثر همین کمتوجهی است. مقررات گذاری در بازارهای مالی از سه رهیافت کلی تبعیت میکند. رهیافت نخست، مبتنیبر آزادی قراردادها است.
(arm’s length approach) در این رهیافت، فرض بر این است که بازیگران بازارهای مالی دارای موقعیت و جایگاه برابری هستند و درصورتیکه اطلاعات کافی از کیفیت خدمات و محصولات عرضه شده در این بازار داشته باشند، تصمیماتی را اتخاذ خواهند کرد که به بهترین شکل، منافع آنان را تامین میکند. در چنین شرایطی، دولت حق مداخله در قراردادهای افراد را ندارد و اگر هم در موارد خاصی مداخلهای در بازار صورت میگیرد برای کمک به افراد است تا تصمیمات آگاهانه اتخاذ کنند. بهعنوان مثال، در اقتصاد واقعی و هنگامی که کالاهای فیزیکی مبادله میشوند، خریدار میتواند کالای موضوع معامله را مشاهده و کیفیت آن را بررسی کند. در بازار اوراق بهادار، چنین امکانی برای خریداران وجود ندارد. از این رو، قانونگذار مقررات خاصی را برای افشای صورتهای مالی شرکتها و امیدنامههای اوراق بهادار وضع میکند و بر اجرای آنها نظارت میکند. شر یا خطری که در این بازار وجود دارد این است که تصمیمات اتخاذ شده آگاهانه و مبتنیبر اطلاعات واقعی نباشند و از این رو مقررات افشا و مقررات مبارزه با ارائه اطلاعات گمراهکننده توسط دولت وضع و اجرا میشوند. رهیافت دوم، رهیافت امانی (fiduciary approach) است. این رهیافت، هنگامی وجود دارد که شخصی مال متعلق به شخص دیگری را در اختیار گرفته و آن را اداره میکند. در اینجا شخصی که نقش امین را بر عهده دارد باید مراقبت کند که از امانت، در جهت منافع مالک آن و نه در جهت منافع خود استفاده کند. از آنجا که همیشه این امکان وجود دارد که امین، منافع خود را بر منافع مالک ترجیح دهد، قانونگذار مقرراتی را وضع میکند که امین را وادار کند به منافع مالک مال توجه داشته باشد و اقدامی که خلاف آن باشد انجام ندهد. با این حال، در این نوع رهیافت نیز همانند رهیافت نخست، مبتنی بر فرض برابری طرفین است و یک طرف را ضعیفتر از دیگری در نظر نمیگیرد. رهیافت سوم، مبتنیبر حمایت از مصرفکننده (consumerist approach) است. در این رهیافت فرض بر این است که یک دسته از بازیگران در مقایسه با سایر بازیگران ضعیف هستند، درصورتیکه حمایتی از آنها به عمل نیاید، امکان شکست و متضرر شدن آنها در بازار بسیار بالا است. از این رو دولت بهعنوان بخشی از مسوولیت اجتماعی خود موظف است که از آنها حمایت کند. دولت و مقرراتگذار بازارهای مالی – و از آن جمله بازار اوراق بهادار – باید در هر تصمیم و سیاستی که اتخاذ میکند این پرسش را از خود بپرسد که چه نوع مقررات و سیاستهای حمایتی در این رابطه ضرورت دارد و چگونه میتوان زیانهای این دسته از بازیگران را به حداقل رساند. نیاز به وجود چنین مقرراتی در بازارهای مالی از هنگامی پیدا شد که مشارکت در این بازارها از حیطه فعالیت معدودی شرکتها و نهادهای تخصصی مالی خارج شد و اشخاص عادی نیز وارد این بازارها شدند.
امروزه دیگر بازارهای مالی عرصه فعالیت اختصاصی شرکتهای بزرگ و مختصص در امور مالی نیستند. مردم عادی نیز برای سرمایهگذاری، پسانداز و مدیریت ریسکهای گوناگونی که در زندگی خود با آنها مواجه هستند وارد این بازارها میشوند و سیاست گذار نیز نمیتواند چشمان خود را بر این وضعیت و این آسیبپذیری ببندد. بازارهای مالی بدون مقررات و سیاستهای حمایت از مصرفکننده ناقص هستند. کشورهایی که بازارهای مالی ابتدا در آنها ایجاد شده و توسعه یافتهاند، دیری است که به اهمیت این مقررات واقف شدهاند و برای وضع و اجرای آن اقدامات بسیاری انجام دادهاند. اقداماتی که سیاستگذاری ایرانی نمیتواند به آنها توجه نکند. اگر فراهم کردن نقدینگی برای بازار در شرایط اینچنینی ضرورت داشت، سیاستگذار باید پیش از این و در دورانی که مشکلات به این حد نرسیده بودند مکانیزمهایی را برای فراهم کردن نقدینگی در چنین شرایطی فراهم میکرد تا دولت یا نهادهایی که امکان این کار برای آنها وجود دارد در این شرایط مکلف به فراهم کردن نقدینگی برای بازگرداندن ثبات به بازار باشند.
روزنامه ابتکار مطلبی را با عنوان«پاسکاري سياسي توپ فساد»در ستون سرمقاله خود به قلم مهدی روزبهانی به چاپ رساند که در ادامه می خوانید:
محمد رضا رحيمي تا آخرين روز دولت دهم معاون اول رئيس جمهور بود اما حالا با حکم قضايي يک متهم اقتصادي است. حالا مردم رحيمي را با عنوان "معاون اول احمدي نژاد که به اتهام فساد اقتصادي محکوم شد" ميشناسند. وقتي شخصي که داراي مقام عالي دولتي است به فساد محکوم ميشود نوعي بي اعتمادي درمردم نسبت به اقدامات دولت ها شکل ميگيرد.
مسئله اين است که مردم به جناح بندي ها توجه نميکنند و رحيمي را به طور کلي به عنوان يک شخصيت دولتي در نظر دارند و براي عموم مهم نيست که رحيمي در کدام دولت استاندار بود و در کدام دولت معاون اول رئيس جمهور بلکه مهم اين است که چگونه شخصي با اين حجم از فساد در پست هاي مختلف حضور داشته است.
از طرف ديگر در شرايطي که عموم ملت ايران با مشکلات اقتصادي دست و پنجه نرم ميکنند شنيدن خبر فساد شخصي که روزي معاون اول رئيس جمهور به اصطلاح مردمي بوده، بسيار دردناک است و اين ميتواند زمينه بي اعتمادي ميان مردم و دولت را فراهم کند. از اين رو ضروري است که سياستمداران همه ي جناح ها از عموم ملت ايران عذرخواهي کنند تا بلکه مرهمي بر آلام مردم گذاشته باشند.
اما در حالي که مردم انتظار عذر خواهي دارند عده اي دغدغه اي متفاوت را دنبال ميکنند. هنوز مهر حکم رحيمي خشک نشده که جنجال "کي بود کي بود ما نبوديم" به راه افتاده است و خيلي از افراد و جريان ها بويژه اصولگرايان که به نوعي حامي احمدي نژاد شناخته ميشوند با تبليغات گسترده تکليف خود را با رحيمي مشخص کردند و از رحيمي تبري جستند. اينان در تلاش هستند که ريشه فساد رحيمي را به دولت هاي قبل نسبت دهند. اما اگر اين فرضيه را هم قبول کنيم بايد گفت که به هرحال آخرين با، محمدرضا رحيمي با پشتوانه و حکم احمدي نژاد معاون اول رئيس جمهور شد. اگر اصولگرايان و رسانه هاي حامي آنان تلاش دارند که ديد مردم نسبت به جريان خود را مثبت کنند بهتر است به جاي فرافکني و صحبت هاي طولاني و خسته کننده يک کلام از ملت ايران عذرخواهي کنند. اول بخاطر اينکه از دولتي حمايت کردند که امروز معاون اول رئيس جمهورش با حکم قضايي متهم اقتصادي است و بعد بخاطر اينکه درفضايي فعاليت سياسي ميکنند که يک مقام عالي دولتي به فساد محکوم ميشود. بويژه آنکه نام اسلام بر دولت ايران است و اين خود مسئوليت سنگيني را براي سياست مداران و صاحب منصبان به همراه دارد. البته اين مورد همانطور که گفته شد مختص به يک جناح نيست و انتظار ميرود که سياست مداران قبل از اينکه از اين اتفاق براي جنجال سياسي استفاده کنند به فکر ناراحتي و خشم مردم باشند و از آنان عذرخواهي کنند. که البته انجام اين عمل نيازمند شجاعت است که هر سياستمداري آن را ندارد.
شجاعت حلقه مفقوده کشف فساد است. دستگاه قضايي به عنوان مرجع قانوني رسيدگي به جرايم، شخصي را در سطوح بالاي سياسي متهم شناخته و تا اينجا دستگاه قضا کار خود را انجام داده است که قابل تقدير هم هست اما بحث اين است که قسمت بعدي کشف و مبارزه با فساد داشتن شجاعت براي اعتراف به خطاي انجام شده است. اما برخي که اين عنصر مهم را به فراموشي سپرده اند به جاي اينکه از رحيمي بخواهند تا به خاطر اين خطا از مردم عذرخواهي کند و به اشتباه خود در برابر مردم اعتراف کند از عملکرد او در دولت احمدي نژاد دفاع ميکنند و فساد را به زمان هاي قبل از فعاليت دولت ارجاع ميدهند. اين نوع برخورد با فساد در سطوح بالا نه تنها کمکي به ريشه کن کردن آن نميکند بلکه زمينه ناراحتي و دلخوري مردم را فراهم ميکند. اميد است که برخي سياست مداران شجاعت را در رفتار خود اعمال کنند و براي اينکه اعتماد مردم را جلب کنند با صداقت به خطاي خود اعتراف کنند.
و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را می خوانید که به مطلبی با عنوان«اهانت و مکافات»نوشته شده توسط احسان کيانی اختصاص یافت:
روزنامهنگاران «شارلي ابدو» هرگز گمان نميکردند اقدام اهانتآميزشان بيش از آنکه در فرانسه بلوا به پا کند، در ايران واکنش برانگيزد. اما گويا اين رويه براي برخي رسانهها تبديل به عادت شده که از مسائل عمومي ملت ايران و امت اسلامي، محملي براي استفادههاي داخلي بيابند. اهانتي در خارج از کشور رخ داد ولي در داخل قرباني گرفت. گويي اگر دست برخي رسانهها و جريانها به «شارلي ابدو» نميرسد، مکافات اهانت آنان را از ديگران طلب ميکنند: گنه کرد در پاريس آهنگري؛ به تهران زدند گردن مسگري.
اولين قرباني، روزنامه اصلاحطلبي بود که تيتر «من شارلي هستم» را براي محکوميت ترور روزنامهنگاران برگزيد. حال آنکه به جاي استفاده از چنين تيتر تحريککننده و واکنشبرانگيزي ميتوانست از راههاي بسيار بهتري بهره ببرد. پس مقصود، دفاع از تيتر غيرمنطقي آن روزنامه نيست. ولي اي کاش رسانههاي اصولگرا و مسئولان نظارتي همانقدر که به همنوايي يک روزنامه اصلاحطلب با نشريه «شارلي ابدو» واکنش نشان دادند، نسبت به همصدايي يک نشريه اصولگرا با تروريستهاي تکفيري و ابراز خوشحالياش از جنايت پاريس نيز حساسيت به خرج ميدادند تا شائبه جناحي بودن برخوردها با مطبوعات اصلاحطلب کمتر مجال بروز يابد. اما قرباني ديگر، وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران، دکتر محمدجواد ظريف بوده است. وي در ايامي که جهان اسلام در خشم و ناراحتي نسبت به اقدام اهانتآميز نشريه «شارلي ابدو» در ترسيم دوباره کاريکاتور پيامبر اسلام(ص) به سر ميبرد؛ به پاريس سفر کرد و با لوران فابيوس، وزير خارجه فرانسه درباره پرونده هستهاي ايران به گفتوگو نشست. شايد بهتر ميبود دکتر ظريف در شرايط فعلي اين سفر را به تأخير ميانداخت و به طريق ديگري باب مذاکره با دولت فرانسه را ميگشود. ولي آيا واکنش رسانهها و جريانهاي منتقد دولت بر اساس همين انتقاد دوستانه بوده است؟ سابقه اين انتقادات و نحوه تبيين آن نسبت به مذاکرات اخير نشان ميدهد سفر به پاريس بهانه است؛ اصل مذاکرات نشانه است. زيرا آنان همزمان نسبت به پيادهروي دکتر ظريف و جانکري، وزير خارجه آمريکا نيز انتقادات تندي وارد کردند. به همين دليل برخي از نمايندگان اصولگرا طرح سؤال از وزير خارجه ايران درباره قدم زدن با وزير خارجه آمريکا و سفر به پاريس را يکشنبه به هيأت رييسه مجلس تقديم کردند.
ولي بايد حق داد در صداقت برادراني که سفر وزير خارجه ايران به فرانسه را همراهي با نظام سلطه و منافي منافع ملي و مصالح جمهوري اسلامي قلمداد ميکنند، ترديد روا داريم. زيرا زماني که دولت نهم با طرح غيرضروري و جنجالي مسأله هولوکاست باعث هزينهزايي دولت ايران در عرصه بينالمللي و مظلومنمايي رژيم غاصب اسراييل شد، واکنش درخوري نشان ندادند. از آنسو زماني که مشايي ملت ايران را دوست «ملت!» اسراييل دانست و رييسجمهور اصولگرا نيز از او حمايت کرد، همچنان به همراهي با دکتر احمدينژاد ادامه دادند. پيش از اين در يادداشتي با پرهيز از سادهانگاري برخي رسانهها در ارتباط جنايت القاعده در پاريس به کاريکاتور اهانتآميز پيامبر(ص) در «شارلي ابدو»، تبيين کرده بودم که بازگشت تروريسم به اروپا نتيجه پشتيباني و ترويج اين پديده در خاورميانه توسط دولتهاي غربي است. همانگونه که مقام معظم رهبري نيز در پيامشان به جوانان اروپايي و آمريکايي تصريح کردند اسلامهراسي، سياست اصلي غرب پس از فروپاشي شوروي بود تا با تداوم يک دوگانه ديگر، سياستهاي استعماريشان نسبت به دولتهاي جهان سوم را پي بگيرند. اما برخي دوستان اصرار دارند به جاي بررسي و ريشهيابي درست اين حوادث که در پيام رهبري نيز به درستي بر آن تأکيد شده، به استفادههاي جناحي بپردازند.
کد خبر: ۵۱۱۲۳۶۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 88]
صفحات پیشنهادی
جریمه هر کارت قرمز و زرد چند دلار تعیین شد؟
کنفدراسیون فوتبال آسیا اعلام کرد جریمه هر کارت قرمز و زرد چند دلار تعیین شد کارت گرفتن در جام ملت های آسیا 2015 جریمه نقدی دارد به گزارش سرویس اقتصادی جام نیوز کنفدراسیون فوتبال آسیا اعلام کرده بازیکنانی که در جام ملت های آسیا 2015 کارت زرد و قرمز بگیرند جریمه نقدی خواهند شدگزارش فارس از حال و روز وخیم ورزش در آبیک وضعیت هیئتهای ورزشی آبیک قرمز است
گزارش فارس از حال و روز وخیم ورزش در آبیکوضعیت هیئتهای ورزشی آبیک قرمز استشهرستان آبیک دارای 30 هیئت ورزشی است که به دلیل نبود سرانه و اعتبار امسال چند هیئت که تعدادشان به تعداد انگشتان دست هم نمیرسد فعالیت میکنند و مابقی هیئتها تعطیل و یا نیمهتعطیل شدهاند به گزارش خارزش گذاری متفاوت برند استقلال و پرسپولیس/ قرمز دو برابر آبی ارزش دارد؟
ارزش گذاری متفاوت برند استقلال و پرسپولیس قرمز دو برابر آبی ارزش دارد ورزش > مدیریت ورزش - طبق اعلام وزارت ورزش برند هر یک از باشگاه های استقلال و پرسپولیس همراه با یک ورزشگاه واگذار خواهد شد میثم بهرامی وزارت ورزش اعلام کرد که جلسه شورای قیمت گذاری باشگاه های اتوضیح نبی درباره قرمز پوشیدن ایران مقابل قطر
توضیح نبی درباره قرمز پوشیدن ایران مقابل قطر دبیر کل فدراسیون فوتبال با تایید ناپدید شدن البسه تعدادی از ملیپوشان در استرالیا درباره قرمز پوشیدن تیم ملی ایران در مقابل تیم ملی قطر توضیح داد آفتاب مهدی محمد نبی پس از پایان بازی تیم ملی ایران مقابل قطر در جمع خبرنگاران اظهار کتوضیح پلیس راهور درباره عدم شماره گذاری چند خودرو/ چرا 206 صندوقدار و پارس اتوماتیک پلاک نمی گیرند
توضیح پلیس راهور درباره عدم شماره گذاری چند خودرو چرا 206 صندوقدار و پارس اتوماتیک پلاک نمی گیرند معاون فنی و مهندسی پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی گفت انتظار عمومی از سازمان محیط زیست این است که نسبت به اعلام ممنوعیت شماره گذاری خودروهای تولیدی پرمصرف و آلاینده که در حاکار زیبای هنرمندان قرمز و آبی در حاشیه بازی/ تصاویر
کار زیبای هنرمندان قرمز و آبی در حاشیه بازی تصاویر تاریخ انتشار یکشنبه 21 دی 1393 ساعت 07 00 | شماره خبر 1790140411749630900 تعداد بازدید 541 پ پ در حاشیه دیدار تیمهای فوتبال هنرمندان آبی و قرمز که عصر پنجشنبه برگزار شد هنرمندان یاد و خاطره دو هنرمند پیشکسوت تازه درگذشتهسوال 21 نماینده از ظریف درباره پیادهروی با کری تقدیم هیئت رئیسه مجلس شد
سوال 21 نماینده از ظریف درباره پیادهروی با کری تقدیم هیئت رئیسه مجلس شد سوال ۲۱ نماینده از وزیر امور خارجه کشورمان درباره پیادهروی با کری و لغو سفر خود به فرانسه پس از هتاکی نشریه شارلی ابدو به پیامبر اسلام ص تقدیم هیئت رئیسه مجلس شد به گزارش خبرنگار پارلمانی باشگاه خبرنگارانظر نادر طالبزاده درباره «چند متر مکعب عشق»
سهشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۲ ۰۶ نادر طالب زاده در نقد فیلم چند متر مکعب عشق تاکید کرد باید مسئولین شجاعت به خرج میدادند و این فیلم را از ایران به اسکار معرفی میکردند چرا که این فیلم نشان میدهد در ایران آزادی وجود دارد که میتوان چنین فیلمهایی ساخت به گزارش گروه دریافت خبرچند نکته درباره کمپین «من عاشق محمدم»
چند نکته درباره کمپین من عاشق محمدم 1 در پی اهانت مجله فرانسوی به پیامبر اسلام روز پنج شنبه کمپینی چهار زبانه به ابتکارشهاب مرادی در شبکه اجتماعی اینستاگرام به راه افتاد که پیام اصلی آن ابراز علاقه به پیامبر مهربانی و اعلام انزجار از تروریسم و اهانت به پیامبران الهی بود روز ندیدن شخص اول جهان اسلام حس فوقالعادهای به آدم میدهد سید محمد موسوی: کاش میشد چند جملهای با رهبر انقلاب صح
دیدن شخص اول جهان اسلام حس فوقالعادهای به آدم میدهدسید محمد موسوی کاش میشد چند جملهای با رهبر انقلاب صحبت کنمملیپوش تیم ملی والیبال ایران گفت ای کاش شرایطی فراهم میشد تا میتوانستم چند جملهای با رهبر انقلاب صحبت کنم سید محمد موسوی در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزتوضیح عراقچی درباره روند مذاکرات ژنو
توضیح عراقچی درباره روند مذاکرات ژنو عضو ارشد تیم مذاکرهکننده فضای مذاکرات با طرف آمریکایی را جدی خواند و با اشاره به اراده طرفین برای رسیدن به توافق گفت فاصلهها و اختلافنظرها وجود دارد و اگر اراده و حسننیت لازم در طرف مقابل باشد حصول توافق امکانپذیر است خبرگزاری فارس-وضعیت منابع آبی کرمان همچنان قرمز است
وضعیت منابع آبی کرمان همچنان قرمز است در حالی طبق آخرین آمار کرمان همچنان در وضعیت قرمز بی آبی قرار دارد در سال جاری وضعیت بارش ها به شدت نسبت به سال گذشته کاهش یافته و یکی از خشک ترین تابستانهای کویری در انتظار کرمان است استان کرمان بر روی کمربند بیابانی قرار گرفته و په-توضیحات راهور درباره ممنوعیت شماره گذاری چند خودرو
توضیحات راهور درباره ممنوعیت شماره گذاری چند خودرو معاون فنی و مهندسی پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی گفت انتظار عمومی از سازمان محیط زیست این است که نسبت به اعلام ممنوعیت شماره گذاری خودروهای تولیدی پرمصرف و آلاینده که در حال حاضر با تیراژ بالا تولید و مجوز شماره گذاری داپیادهروی ظریف و کری در خیابان های ژنو/ فیلم
پیادهروی ظریف و کری در خیابان های ژنو فیلم وزیران خارجه ایران و آمریکا روز چهارشنبه در جریان مذاکرات هستهای خود حدود ۱۵ دقیقه برای تنفس از هتل ماندارین اورینتال خارج شدند و در مرکز شهر ژنو پیادهروی و گفتوگو کردند دانلود لینک ۲۵ ۱۰ ۱۳۹۳ - ۰۶ ۵۷آصفری در گفتوگو با فارس: پیادهروی ظریف با کری تامینکننده منافع ملی کشورمان نیست/ملت از توافق صحیح با رعایت
آصفری در گفتوگو با فارس پیادهروی ظریف با کری تامینکننده منافع ملی کشورمان نیست ملت از توافق صحیح با رعایت خطوط قرمز دفاع میکندعضو کمیسیون سیاست خارجی مجلس با بیان اینکه پیادهروی ظریف با کری تامینکننده منافع ملی کشورمان نیست گفت که ملت از تیم مذاکرهکننده و توافق صحیح با رعتوضیح پلیس درباره عدم شماره گذاری چند خودرو |اخبار ایران و جهان
توضیح پلیس درباره عدم شماره گذاری چند خودرو معاون فنی و مهندسی پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی گفت انتظار عمومی از سازمان محیط زیست این است که نسبت به اعلام ممنوعیت شماره گذاری خودروهای تولیدی پرمصرف و آلاینده که در حال حاضر با تیراژ بالا تولید و مجوز شماره گذاری دارند اقدرایزنی ظریف و دمیستورا در ژنو درباره سوریه
رایزنی ظریف و دمیستورا در ژنو درباره سوریه در این ملاقات که در حاشیه گفتوگوهای هستهای در شهر ژنو و قبل از عزیمت ظریف به برلین در محل اقامت وزیر امور خارجه کشورمان برگزار شد دمیستورا نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل در امور سوریه با تقدیر از تلاشها و همچنین استقبال از راهکارها-
گوناگون
پربازدیدترینها