واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
با افسردگی بانوی خانه ام چه کنم؟
جام جم سرا: همسرم، خانمی شاد، با روحیه، بسیار مهربان و خوشاخلاق بود. در این 15 سال زندگی مشترک، همیشه کنارم بود و با حمایتهایش تنهایم نگذاشت. اما از چند ماه قبل متوجه تغییر رفتار او شدم؛ او کمتحمل و گوشهگیر شده است.
کمتر حرف میزند و در شش ماه ده کیلوگرم وزن کم کرده است. نسبت به مسائل زناشویی میلی نشان نمیدهد. از وقتی او تغییر رفتار داده است، زندگی من و فرزندانم تحتتاثیر او عوض شده و روزهای بدی را میگذرانیم. با او نزد روانپزشک رفتم و بعد از تشخیص افسردگی، دارودرمانی را شروع کرده اما همسرم همچنان غمگین است و ساعات زیادی از روز را میخوابد. نمیدانم چگونه میتوانم کمک کنم تا او همان همسر قبلی شود. پاسخ مشاور: افسردگی مانند هر اختلال روانی دیگری ممکن است در طول زندگی برای خیلی از ما اتفاق بیفتد. اختلالهای روانی هم مانند بیماریهای جسمانی، بعضی مواقع سر زده وارد میشوند و زندگی فرد و اطرافیانش را تحتتاثیر خود قرار میدهند. با توجه به اینکه مشکلات روحی، نمود چندان زیاد عینی ندارند، گاهی اطرافیان فرد را بیمار تلقی نمیکنند. مثلا اگر کسی بیماری ریوی داشته باشد و مدام سرفه کند، همه میدانند که شرایط عادی ندارد، خوابش به هم ریخته و مشکلاتی را تحمل میکند اما فردی که روان افسردهای دارد، چون حالات درونیاش قابل رویت نیست، خیلی کمتر درک میشود. نکته مهم بیماریهای روحی این است که برای درمان نیاز به کمک اطرافیان دارند. اگر در یک بیماری بدنی، اطرافیان فرد باخرید دارو، ایجاد شرایط استراحت و... به او کمک میکنند، در بیماری روحی مثل افسردگی، همه اعضای خانواده، مخصوصا همسر باید خود را برای یک دوره نسبتا طولانی حمایتی از فرد بیمار آماده کند. برای اینکه شما زنی شاد مانند سالهای قبل داشته باشید، نیازمند این هستید، برای درمان بیماری او اقدام کنید. شما به دکتر مراجعه کردهاید و احتمالا ریشه بیماری پیدا شده است.گاهی تغییرات هورمونی علت چنین اختلالی است مانند افسردگی پس از زایمان که با دارو تا حد زیادی درمان میشود اما حتی اگر علت افسردگی داروی خاصی باشد یا مشکلات بدنی و هورمونی این وضع را ایجاد کرده باشد، باز هم کمک رفتاری شما بیتاثیر نخواهد بود.
به همسرتان بفهمانید که شرایط او را درک میکنید و قرار است با تمام توان به او کمک کنید تا بر بیماریاش غلبه کند. افراد اگر بدانند مشکل کبدی دارند، راحتتر با آن کنار میآیند تا اگر بفهمند مشکل روحی دارند و باید به روانپزشک مراجعه کنند و داروی اعصاب بخورند برایشان سخت است! این تابو را برای همسر خود بشکنید و به او بگویید داروهای او نوعی آنتیبیوتیک روحی است، نه چیز دیگر! او را تشویق کنید که ورزش کند، اگر امتناع کرد، برنامه دستهجمعی بگذارید و همراهیاش کنید. صبح روز تعطیل بهجای خواب تا ظهر میتوانید همه با هم به کوه بروید. به مرور زمان این تمرینات ورزشی روحیه همسرتان را تغییر خواهد داد. در ارتباط با فرد افسرده، ممکن است حس کنید انرژی زیادی صرف میکنید، اما پاسخی دریافت نمیکنید یا به عبارتی از خودگذشتگی زیادی میکنید، اما طرف مقابل به آن توجه ندارد و نیازهای روانی شما را در نظر نمیگیرد. صبور باشید. شما بزودی نتیجه همراهی خود با همسرتان را خواهید دید. با فرزندانتان هم هماهنگ باشید.آنها باید بدانند شرایط مادرشان با گذشته فرق کرده و باید برای بازگشت مادر به شرایط قبل، همکاری کنند. امیدتان را از دست ندهید، جلسات روانپزشکی را ادامه بدهید و در تمام طول مسیر چون یک حامی مهربان کنار همسرتان بمانید. ندا داوودی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
چهارشنبه 17 دی 1393 20:03
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]