تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خداى عزّوجلّ به موسى عليه‏السلام وحى كرد: اى موسى! به زيادى ثروت شاد مشو و در هيچ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819577667




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مهمان زباله دانی به صرف اکسیژن/ کسی که در کفشهای «ابتکار» نهال کاشت -


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: گزارش تصویری - تشریحی مهر؛
مهمان زباله دانی به صرف اکسیژن/ کسی که در کفشهای «ابتکار» نهال کاشت

کراپ‌شده - مظفر افشار


شناسهٔ خبر: 2465371 پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۳ - ۰۵:۵۶
استانها > لرستان

خرم آباد - برعکس همه زباله دانی های دنیا اینجا خیلی خوب هم می شود نفس کشید، می شود ریه ها را بارها پر کرد و خالی کرد؛ اینجا اکسیژن پاک و خالص می دهد این طلاهای کثیف! به گزارش خبرنگار مهر، حوالی عصر یک روز زمستانی است، درختان شهر برگهایشان را به هوای دیماه داده اند تا سوز سرمای شهر با درختان عریان و بی برگش دوچندان شود، اما کوچه ای در حوالی دیاری خرم و آباد وجود دارد که هنوز بوی بلوط را در شهر می پیچاند و سرسبزی باغچه های کوچک جلوی حیاط خانه هایش دل را می برد تا کوهستانهای زاگرس.حتی سطل های زباله این کوچه هم در میان درختچه های همیشه سبز پنهان شده اند که مبادا همگونی این کوچه زیبا را به هم بریزند؛ در میان گونه های مختلف کاشته شده در باغچه های کوچه بلوط ها خودنمایی می کنند تا ردپای زاگرس همیشه زیبا اینجا هم نمادهایش را به رخ بکشاند که آری این منم، همچنان استوار و پابرجا.
مظفر افشار
سوژه گزارش به رسم سخاوت و مهمان نوازی بلوط ها جلوی باغچه کوچک خانه اش منتظر است که مبادا در میان خانه های هم شکل این کوچه سرنخ ماجرا از دستمان در برود و بلوطی مسیر را اشتباهی به ما نشان دهد و راهمان را کج کنیم به سمت باغچه و خانه ای دیگر.بلوطهایی که به عابران اکسیژن تعارف می کنندپدر بلوط منتظر است تا بچه ها و نوادگانش را نشانمان بدهد، از "شاه بلوط" گرفته تا "بنه" و "گیرچ" و "کلنگ" که این دوتای آخری را می توانید زالزالک و پسته وحشی هم بخوانید ولی نام های محلی این همخانه های بلوط برای اهالی این دیار آشناتر است.مظفر افشار نامیست که سوژه گزارشمان از او شروع می شود، ولی این همه ماجرا نیست.افشار که بیش از شهرت خانوادگی اش در شهر به نام پدر بلوط برای خودش شهرتی دست و پا کرده است به استقبال مان می آید، هنوز سلام و علیک ابتدای حرفها در دهانمان نماسیده با انگشت آدرس بلوطهای کوچه را نشانمان می دهد تا به فرزندان پدر بلوط هم سلامی تحویل دهیم و علیکی تنفس کنیم و چه هوایی بلوط ها اینجا به عابران تعارف می کنند.
مظفر افشار
افشار می گوید که مردم کوچه از بلوط ها استقبال کرده اند و حالا جلوی هر خانه ردپای زاگرس را می توان گرفت، درختچه هایی که حالا به زحمت بعد از چندین سال آنقدر قد کشیده اند که نام نهال را بتوانند با بلوطهای جوان تعویض کنند.پدر بلوط می گوید که این کوچه از سایر کوچه های محله تمیزتر است چون اهالی آن به نوبت یک روز یا دو روز درمیان جلوی خانه های خود و همسایه های بالا و پایین را تمیز می کنند تا همه بار تمیزی کوچه به گردن نارنجی پوش محله نباشد.ماجرای گلدانهای عجیب و غریباینجا اگر گلها و نهالها نبودند شاید بیشتر شبیه یک زباله دانی درهم و برهم بود، زباله دانی که می توان از پوست تخم مرغ گرفته، تا قوطی آب میوه و جای شامپوی خالی و حتی کفش ها و عروسک ای زوار دررفته را در میان آنها پیدا کرد.بعد از تعارفی که ما را راهی حیاط خانه می کند، توی مسیر مظفر افشار از کارهایش می گوید و مردمی که علاقمند و مشتاق این کارها را دنبال می کنند، خودش می گوید که بعضی از افراد بارها خواسته اند که برای کمک مالی به این حرکت به میدان بیایند ولی پدر بلوط فقط یک خواسته دارد: فرزندانش را پناه بدهید!می گوید همه چیز آماده است، همه می توانند بیایند و بلوطها را به فرزندخواندگی بپذیرند و با کاشتن نهالی یا بذری بر شمار فرزندان بلوط بیفزایند، این همه آنچه است که مظفر افشار از مشتاقان کمک به این حرکت می خواهد.
مظفر افشار
حیاط و پارکینگ خانه پر از گلدان هایی است که سرنخ اصلی سوژه گزارش به برگ برگ آنها می رسد و ریشه هایشان حرفها برای گفتن دارد.مظفر افشار می گوید که گاهی بچه های مدرسه ای پشت در این خانه صف می کشند تا به دیدار این گلدان های عجیب و غریب بیایند، گلدان هایی که حرف می زنند، پیام می دهند، نامه می نویسند و گاهی در ذهن کودکان این دیار داستانها و خاطرها می سرایند.اینجا اگر گلها و نهالها نبودند شاید بیشتر شبیه یک زباله دانی درهم و برهم بود، زباله دانی که می توان از پوست تخم مرغ گرفته، تا قوطی آب میوه و جای شامپوی خالی و حتی کفش ها و عروسک ای زوار دررفته را در میان آنها پیدا کرد.وقتی پوست تخم مرغ حرف می زند! برعکس همه زباله دانی های دنیا اینجا خیلی خوب هم می شود نفس کشید، می شود ریه ها را بارها پر کرد و خالی کرد و پر کرد و خالی کرد و ...آری! اینجا اکسیژن پاک و خالص می دهد این طلاهای کثیف!
مظفر افشار
کاشت نهال و گلهای مختلف در زباله هایی که در طبیعت تجدیدناپذیر هستند نمادی از حیات بخشی زباله هایی است که به جای جان گرفتن اینجا جان می دهند تا نمودی باشند برای کودکانی که می خواهند بیاموزند زباله ها را در طبیعت رها نکنند و حالا با این زبان زیبا یاد می گیرند و یاد می دهند.مظفر افشار می گوید که ظروف زباله اینجا حرف می زنند و برای اثبات ادعایش از پوست تخم مرغی که "گل ناز" را در خود پرورش داده سوال می کند که از سبقه و سابقه خود بگوید. پوست تخم مرغ می گوید که "مادرم گوشت مصرفی شما را تامین می کرد و من امروز برای شما اکسیژن تولید می کنم و خوشحالم که بی خاصیت نیستم! "پوکه های فشنگی که سرود می خوانندپوکه های فشنگی که کنار هم ردیف به ردیف ایستاده اند و در دل هرکدامشان شاخه گلی جان گرفته است نیز سرود می خوانند که "آتش افروز دیروز، تولید کننده اکسیژن امروز! امیدوارم که ما را مورد عفو و بخشش قرار دهید چون پرندگان و جانوران زیادی را از بین بردیم و امروز جبران کرده و داریم اکسیژن تولید می کنیم‍! "زباله های دیگر هم به صدا می آیند. جای آبمیوه ای که حالا نهال بلوطی را در خود جای داده فریاد می زند که "نوش جان! متشکرم که امروز در من نهال کاشتید! "پوکه های فشنگی که کنار هم ردیف به ردیف ایستاده اند و در دل هرکدامشان شاخه گلی جان گرفته است نیز سرود می خوانند که "آتش افروز دیروز، تولید کننده اکسیژن امروز! امیدوارم که ما را مورد عفو و بخشش قرار دهید چون پرندگان و جانوران زیادی را از بین بردیم و امروز جبران کرده و داریم اکسیژن تولید می کنیم‍! "
مظفر افشار
مظفر افشار می گوید که این نامه ها و نوشته های روی گلدان ها پیام هایی را به مخاطب می دهد که شاید تا سالها فراموش نکند، از دانش آموزی می گوید که جای شامپوی خود را امروز تبدیل به گلدانی کرده و کنار طاقچه اتاق ش گذاشته است، از شکارچی می گوید که با دیدن پوکه هایی که در آنها گل کاشته شده است خود را مخاطب این پیام دیده و حالا از اسلحه خود دست کشیده است.پدر بلوط معتقد است که با کاشتن نهال و گل در ظروف زباله علاوه بر اینکه از حجم زباله ها کاسته می شود می توان دهها و صدها گلدان برای تولید اکسیژن در خانه ها داشت، گلدان هایی که با خود پیام های زیادی دارند، پیام هایی از انبوه زباله هایی که در طول روز تولید می کنیم تا اکسیژنی که انگار سالهاست تولید آن را برای ریه های گرفته زمین فراموش کرده ایم.برگ هایی که از سهم شان در تولید اکسیژن می گویندافشار در میان گلدان ها کوچک ترین شان را نشانمان می دهد. در داخل یک درب شامپو یک گل کوچک پا گرفته است که دو تا گلبرگ ش با تمام اعتماد به نفس خود می گوید که در تامین اکسیژن زمین سهیم است.جای نخ دندان کوچکی در گوشه ای خودنمایی می کند که می گوید" به قد ریزم نگاه نکنید، به اندازه خودم اکسیژن تولید می کنم". پاکت سیگاری که حالا میزبان گل شمعدانی شده است کنار دستش خوابیده و روی خود برگه ای کشیده است که "چرا سیگار؟ چرادود؟ چرا سم؟ امروز برای جامعه من اکسیژن تولید می کنم. "
مظفر افشار
مظفر افشار می گوید که در میان این زباله ها همه نوع گلی کاشته است ولی هدفش پرورش گل نبوده و نیست، می گوید بیشتر خواسته نگاهها را به سمت این زباله ها سوق دهد، زباله هایی که اگر در طبیعت دور انداخته شوند شاید قرن ها برای نابودی آنها کافی نباشد ولی حالا هیچ کسی به نابودی آنها نمی اندیشد چون حیات بخش شده اند.میان بقیه گلدان ها سرک می کشیم، در آفتابه ای دور انداختنی "گل سنگ" پرورش داده شده است و در ملاقه مادر مظفر افشار شمعدانی! عروسک زوار در رفته میزبان نهالی شده است تا بگوید حالا هم بی خاصیت نیست.کفش های "ابتکار" میزبان گل ناز و شمعدانیدر کنار گلدان های عجیب و غریب یک جفت کفش زنانه دیده می شود که در آنها گل ناز و شمعدانی کاشته شده و روی کفش ها نوشته شده است که خانم ابتکار این کفش ها را به محیط زیست اهدا کرده است!
مظفر افشار
هرچند این کفش ها، کفش های خانم ابتکار نیست، ولی کفشهای "ابتکار" و خلاقیت مظفر افشار حالا صدا کرده است و صدایش را می توان در گوش کودکانی شنید که از زباله هایشان گلدان می سازند و هر شب خواب نهال و بذرهای بلوطی را می بینند که در دل کوه و دشت این دیار کاشته اند و امیدوارند که روزی آنها هم پدر بلوط شوند.بچه هایی که برای دیدار این نهالها و گلدان ها می آیند هر کدامشان را که دوست داشته باشند می توانند با خود ببرند، مظفر افشار می گوید که در آخرین نمایشگاهی که شرکت کرده اند هیچ کدام از گلدان ها بدون متقاضی نبوده و هرکدامشان راهی خانه ای شده است.حیاط پشتی خانه افشار هم پر از گلدان های مختلف است، رد پای گلدان ها تا روی پرچین و دیوار حیاط خانه هم رفته است، از شاه بلوط گرفته تا حتی سماق و لیمو امانی در میان گلدان ها دیده می شود. بعضی موزائیک های کف حیاط را درآورده اند تا درختان ریشه هایشان را پر دهند در میان خاک و پا بگیرند و بالا بروند.
مظفر افشار
نفس که میکشی انگار خبری از هوای سنگین بیرون از این خانه نیست، اکسیژن خالص همه وجودت را پر می کند و سبکی مولکولهای هوا را در عمق ریه هایت احساس می کنی و ترجیح می دهی بارها نفسهای عمیقت را همینجا تکرار کنی.پدر بلوط از عمر ۲۵۰۰ ساله فرزندانش می گوید افشار آدرس بلوطهایی را که در سطح شهر کاشته است را نیز دارد، از بلوط ۱۳ ساله ای که گوشه پل صفوی خرم آباد امورات می گذراند تا درخت ۲۰ ساله ای که در حوالی میدان ژاندارمری به تولید و عرضه اکسیژن مشغول است.مظفر افشار می گوید که شعار برای احیای بلوط ها و بلوطستان کافی نیست، از هشت هکتار بلوطی می گوید که در بام شهر خرم آباد کاشته و تک تک این بلوط ها را در گرمای ۴۴ درجه تابستان خرم آباد آبیاری کرده اند که مبادا خاطر فرزندان بلوط آزرده شود. رهاورد این همه نگهداری این است که تلفات بلوط ها در هشت هکتار بام شهر خرم آباد زیر یک درصد بوده است و همین که همه فرزندان پدر بلوط زنده اند و پابرجا رضایتش را دوچندان می کند.
مظفر افشار
افشار آدرس بلوطهایی را که در سطح شهر کاشته است را نیز دارد، از بلوط ۱۳ ساله ای که گوشه پل صفوی خرم آباد امورات می گذراند تا درخت ۲۰ ساله ای که در حوالی میدان ژاندارمری به تولید و عرضه اکسیژن مشغول است.پدر بلوط از عمر ۲۵۰۰ ساله فرزندانش می گوید و از مسئولان می خواهد نگران دیر پا گرفتن بلوط ها نباشند، چرا که اگر این نهالها پا بگیرند و از مرحله تاتی تاتی کردن بگذرند، تا قرن ها ریشه هایشان زمین را قرص و محکم نگه می دارد و به این دیار آب و نان می بخشد.افشار از تولید سالانه دو هزار و ۵۰۰ نهال بلوط و توزیع نزدیک به ۴۰ هزار بذر بلوط می گوید و امیدوار است که بلوطهای جوان جا پای نیاکان به زوال رفته خود بگذارند بلکه تسلای دل زاگرس باشند.
مظفر افشار
لابلای درخت لیموشیرین کاشته شده در گوشه حیاط پشتی خانه پدر بلوط قمری ها خانه کرده اند، اینجا اثری از رد پای زمستان وجود ندارد، تقویم حوالی اواسط دیماه را نشان می دهد ولی سرسبزی این حیاط و نهالهایش و اکسیژنی که مهمان ریه هایت می کند تمام شدنی نیست، گویا اینجا، در دل این حیاط کوچک هر روز و هر ماه و چهارفصل خدا سبز است، بفرمایید به صرف اکسیژن خالص!................................گزارش و عکس: صدیقه حسینی









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن