تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بدبخت‏ترين مردم پادشاهانند و خوشبخت‏ترين مردم كسى است كه با مردم بزرگوار معاشرت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829768151




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

راز تسامح 4ساله رضاخان درباره گروه اراني


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: راز تسامح 4ساله رضاخان درباره گروه اراني
نویسنده : نيما احمدپور 
داستان دستگيري و شكل‌گيري گروه موسوم به «‌53 نفر» از فصول خواندني تاريخ معاصر ماست. سوگمندانه بايد اذعان كرد كه اين فصل از تاريخ، به خوانش‌هاي كليشه‌اي و تكراري گرفتار آمده و هنوز بنيادي‌ترين پرسش‌ها درباره آن، پاسخي در خور نيافته است. به عنوان نمونه يكي از پرسش‌ها اين است كه چرا در شرايط اختناق و قلع و قمع احزاب و جريانات فكري و سياسي در دوره رضاخان، گروه دكتر تقي اراني اين بخت را يافت كه به مدت چهار سال از فعاليت فكري و انتشار نشريه برخوردار باشد؟ آيا دستگاه پليسي رضاخان از اين گروه غفلت كرده بود؟ يا حضور اين جمع با افكار چپ و ساختارشكن مي‌توانست تا مقطعي كمك كار ِقزاق سواد كوهي باشد؟ به نظر مي‌رسد كه احتمال دوم منطقي‌تر باشد و رضاخان درشرايطي كه در مسير مدرنيزاسيون ديكته شده نياز داشت تا با سنن ديرين و كهن جامعه درآويزد، مي‌توانست از افكار ورويكردهاي سنت‌ستيزانه اين گروه بهره‌مند و از نتيجه كار آنها منتفع گردد. اما پس از مدتي دريافت كه تنها قرباني تبليغات اين طيف، سنت‌ها و اعتقادات ديني مردم نيست، كه حاكميت استبدادي وي نيز از گزند اين نحله مصون نخواهد ماند. اين بود كه درسال1316 تصميم گرفت به موجوديت اين گروه خاتمه بخشد. با اين همه در اين‌باره پرسش‌هايي مطرح است كه مقال پيش روي، درصدد پرداختن به آنهاست: آيا53 نفر يك تشكيلات و سازمان منسجم بود؟ آيا اين عدد از پيش از دستگيري اين عده نيز پديده‌اي آشنا بود يا صرفاً پس از آغاز دستگيري‌ها، مفهوم يافت؟ و... آغاز شماتت به گروه اراني همانگونه كه اشارت رفت، پس از سقوط سلسله قاجاريه و انتقال سلطنت به رضاخان و آغاز اقتدار وي، حزب و حزب‌سازي هم در كشور برچيده شد و تقريباً مي‌توان گفت در دوران حكومت مطلقه رضاخان، هيچ جمعيت و حزب سياسي علني در كشور وجود نداشت. از آنجا كه رژيم رضاشاهي هرگونه فعاليت سياسي و اصولاً هر نوع جريان آزاديخواهي را با خشونت هر چه تمام‌تر سركوب مي‌ساخت، تنها چند گروه معدود ـ آن هم به‌طور مخفيانه و ضمن پرهيز از هر‌گونه ابراز عقيده علني ـ فعاليت‌هاي اندكي داشتند. از آن جمله «حزب كمونيست ايران» را مي‌توان نام برد كه دامنه فعاليت‌هاي آن تا اواسط سلطنت رضاخان نيز تداوم داشت. ليكن از سال 1308 فشار رژيم رضاخان به‌منظور ريشه‌كن‌سازي حزب كمونيست به حدي افزايش يافت كه در اواخر سال 1310 تمامي سازمان‌ها و شبكه‌هاي اين حزب كشف و ويران شد و اكثر سران و چهره‌هاي سرشناس آن چون جعفر جوادزاده (پيشه‌وري)، انزابي، علي شرقي، رضا روستا، يوسف افتخاري و آرداشس آوانسيان دستگير شدند و به زندان افتادند. در 22 خرداد ماه سال 1310، قانون منع فعاليت‌هاي اشتراكي به تصويب مجلس رسيد. اين قانون براي اعضاي سازمان‌هايي كه به سلطنت مشروطه لطمه مي‌زد يا مبلغ مرام اشتراكي بود، تا 10 سال زندان تعيين مي‌كرد. كلمه عربي مبهم و كهن «اشتراكي» از آن روي به كار گرفته شد تا علاوه بر كمونيسم و آنارشيسم، شامل سوسياليسم نيز باشد. زمينه‌هاي اشتهار گروه اراني به يك تشكيلات كمونيستي نخستين عامل اشتهار گروه دكترتقي اراني به عنوان يك سازمان يا تشكيلات كمونيستي و منتسب به كمينترن، حضور ناگهاني دو چهره مرتبط با حزب كمونيست و كمينترن يعني «كامران» و «عبدالصمد كامبخش» در كنار اين گروه بود، اما دومين و مهم‌ترين عاملي كه بسترهاي لازم را براي تقويت اين انديشه فراهم ساخت و نيز موجب شد اين گروه در تاريخ «گروه 53 نفر» نام بگيرد، بازداشت‌هاي شهرباني در سال 1316 در جهت سياست‌هاي آن روز دستگاه حاكمه ايران بود. همانگونه كه اشارت رفت، فعاليت‌هاي گروه اراني و نيز باند كمونيستي كامبخش تا سال1316 همچنان ادامه داشت تا اينكه در ارديبهشت آن سال، شهرباني رضا خان احتمالاً طي يك برنامه از پيش تعيين شده، دست به بازداشت وسيع آنان زد. در نتيجه اين عمليات بسيار سريع و كوتاه‌مدت دكتر اراني و اكثر افراد محفل روشنفكري و نيز كامبخش و عده‌اي از افرادش ـ كه مجموعاً حدود 53 نفر بودند ـ به اتهام «عضويت در فرقه اشتراكي» و «اقدام عليه امنيت كشور» دستگير شدند. اين پرونده كه دكتر اراني و اغلب ياران، شاگردان و دوستانش از متهمان رديف اول آن به شمار مي‌رفتند، به دليل تعداد بازداشت‌شدگان به پرونده «53 نفر» شهرت يافت. شناسايي و توقيف 53 نفر به ظاهر در پي دستگيري «محمد شورشيان» و اعترافات او صورت گرفته است. چندوچون شكل‌گيري 53 نفر غالب افراد 53 نفر در خاطرات خود، با كمي تفاوت تأكيد ورزيده‌اند كه دسته 53 نفر پس از دستگيري و در زندان به يك گروه مشخص و معين مبدل شده و پيش از سلسله اقدامات شهرباني رژيم پهلوي اول چنين گروهي موجوديت نداشته است. اظهارات ايرج اسكندري پوشالي بودن پرونده 53 نفر را عيان‌تر مي‌سازد: «53 نفر به خودي خود واحد معيني نبود كه با هم جمع شده باشند. اين خيلي تصادفي شد. در واقع پليس عده‌اي را در مورد كامبخش، اراني و بهرامي دستگير و در مورد دستگيري آنها در جريان جست‌وجوي خانه‌هايشان با اسامي ديگري برخورد مي‌كند، مثلاً در منزل اراني به استناد چند قبض رسيد و غيره به نام اشخاصي كه به هيچ وجه با نهضت كمونيستي ارتباط نداشتند، آنها را دستگير مي‌كنند.»(1) بزرگ علوي نيز مكان زايش تشكل معين و مشخصي به نام «53 نفر» را زندان مي‌داند‌:«ما با يكديگر علناً گفت‌وگو و احساس كرديم داريم قوه‌اي را در زندان تشكيل مي‌دهيم. دسته 53 نفر داشت درست مي‌شد و تكامل مي‌يافت... انتقال ما از يك راهرو به راهروي ديگر خود نعمت بزرگي بود، زيرا با قيافه‌هاي تازه‌اي روبه‌رو مي‌شديم و از طرف ديگر خود 53 نفر كه اغلب همديگر را نمي‌شناختند، با يكديگر آشنا مي‌شدند... پس از چند ماهي ما را از سلول‌هاي انفرادي به فلكه بردند. عده‌اي را نيز به راهروي شش جابه‌جا كردند. اين انتقال به دو دليل صورت گرفت. اول آنكه دوسيه 53 نفر... در اداره سياسي بسته و مدعي‌العموم تهران احاله شده بود. دليل دوم آن بود كه شهرباني و اداره سياسي هر روز اشخاص جديدي را دستگير مي‌كردند و براي استنطاق آنها احتياج مبرمي به سلول‌هاي انفرادي داشتند... از روزي كه قسمت عمده 53 نفر در فلكه با هم آشنا شدند و از اصول و روزگار يكديگر اطلاع حاصل كردند و تدريجاً با هم دوست شدند، فعاليت انفرادي و اجتماعي دسته 53 نفر در زندان آغاز شد... اشتباه نشود، ادعا و گمان نمي‌كنم هيچ يك از رفقاي من هواخواه اين نظريه باشند كه همه افراد دسته 53 نفر صالح، فداكار و عاري از هرگونه عيب و نقص بودند و دستگاه شهرباني روي اصول دقيقي تمامي اشخاص صالح را دستگير كرده بود. برعكس، اداره سياسي كساني را دستگير كرده بود كه كلمه كمونيست را براي اولين دفعه در زندان شنيدند.» (2) علاوه بر اينها بزرگ علوي با بيان اينكه «نهضت 53 نفر را نمي‌توان تشكيلات ناميد، زيرا تشكيلات آن در شُرف ايجاد بود و هنوز نضجي نگرفته بود» و نيز با تذكر اين مطلب كه «تمام اين 53 نفر اصلاً يك گروه نبودند، ولي مختاري (رئيس وقت شهرباني) مي‌خواست اينها را يك گروه متشكل معرفي كند» بر اين نكته پاي مي‌فشارد كه اين افراد هرگز گروه يا تشكيلات منسجمي نبوده‌اند و اين شهرباني رضاشاهي بود كه آنها را تشكيلات ناميد. گروه «53» نفر در زندان برخلاف نظريه بزرگ علوي، يافته‌هاي موجود نشان مي‌دهد اين پيكره حتي در زندان هم به يك گروه منسجم، يكپارچه و داراي هدف و عقايد يكسان مبدل نشده است، چنانكه حسين فرزانه نيز آنان را تنها در حد و اندازه يك «جمع» مي‌داند: «پديده‌اي كه به نام 53 نفر معروف شده است از ارديبهشت 1316 به بعد و در زندان رضاشاه و گرد يك هسته كمونيستي شكل گرفت و حيات آن نيز پس از سقوط حكومت رضاشاه در شهريور 1320 از ميان رفت و بنابراين اطلاق اصطلاح تشكيلات يا فرقه يا حتي دسته به جمع 53 نفر و همچنين منسوب كردن آن به كمونيسم يك توهم تاريخي بيش نيست.» (3) حسين فرزانه پديده «53 نفر» را زاييده يك تصادف و همچنين اراده مأموران شهرباني وقت تشخيص داده است:«بعضي از افراد 53 نفر نه تنها هيچ گونه رابطه سازماني با ديگران نداشتند، بلكه حتي از وجود چنين رابطه‌اي نيز مطلقاً بي‌خبر بودند و بعضي نيز كه اطلاعاتي در اين باره داشتند، آگاهانه با آن مخالفت كردند و علت دستگيري آنها بيشتر آشنايي‌ها، دوستي‌ها يا بعضي ديدارهاي تصادفي... بود. برخي دلايل ديگر نيز براي دستگيري بسياري از افراد ذكر شد كه از آن جمله خريد مجله دنيا در سال 1313 و 1314 يا آشنايي با اراني بود. ايرج اسكندري در اين‌باره مي‌نويسد:«يك عده دانشجويان كه به مجله دنيا آمده بودند دستگير شدند و در پاسخ بازپرس‌ها نيز ارتباط خود را با دكتر اراني انكار نكردند، لذا آنها را نگه داشتند. با همه اينها اين مطالب به آن معنا نيست كه اين 53 نفر همگي اعضاي يك فرقه كمونيستي بودند يا فعاليت‌هاي سياسي داشتند، بلكه تعداد واقعي اعضاي گروه يا به قول شهرباني فرقه كمونيستي همچنان در ابهام است.» (4) كمونيست‌هايي بي‌ارتباط با «حزب كمونيست» حسين فرزانه در بيان خاطرات خويش، حتي بخش مهمي از 53 نفر را كاملاً بي‌ارتباط با تشكيلات حزب كمونيست مي‌داند و مي‌گويد:«مي‌توان با قاطعيت گفت بيش از 20 تن از كساني كه نامشان جزو 53 نفر آمده است يا مطلقاً از وجود هر نوع ارتباط تشكيلات و فرقوي بي‌خبر بودند يا از وجود آن احساس مبهمي داشتند. البته اين سخن به معناي آن نيست كه بقيه افراد 53 نفر واقعاً همگي واجد خصوصيات يك عضو يك سازمان كمونيستي بودند، زيرا بعضي از اينها حتي برخي از ابتدايي‌ترين وظايف حزبي را كه مثلاً پرداخت حق عضويت ماهانه يا شركت منظم در جلسه حزبي و انجام موظف دستورات مركزيت و مانند اينها بود انجام نمي‌دادند يا حتي از وجود چنين نظام تشكيلاتي بي‌اطلاع بودند و معلوم نبود واقعاً اگر چنين نظم و انضباطي به آنان تفهيم و از آنان خواسته مي‌شد يا از كيفيات و خصوصيات ديگر يك سازمان كمونيستي و عواقب عضويت در آن باخبر مي‌شدند، زير بار چنين مسئوليتي مي‌رفتند و ارتباط خود را با دوستان خويش ادامه مي‌دادند. دكتر جهانشاهلو به‌درستي مي‌نويسد: بسياري از گروه 53 نفر تنها در زندان و پس از معاشرت و گفت و شنود با زندانيان سياسي به اصطلاح كمونيست شدند. در واقع اين اداره سياسي شهرباني رضاشاهي بود كه اين افراد را در يك‌جا گرد آورد و با فشارها و پرونده‌سازي‌ها سبب ايجاد پديده‌اي تاريخي به نام 53 نفر شد. حقيقت اين است كه اداره سياسي با معيارهايي كه براي ايراد اتهام عضويت در فرقه كمونيستي به افراد 53 نفر تعيين كرده بود، به راحتي مي‌توانست شمار اين عده را تا 100 نفر و بيشتر بالا ببرد، زيرا بسياري از اشخاص كه نامشان در بازجويي‌ها آمده است، ولي تعقيب نشده‌اند، وضعشان بي‌شباهت به نيمي از اعضاي 53 نفر كه دستگير شدند نبود. براي مثال معلوم نيست وضع دكتر امامي كه با اتومبيل خود كامران را همراه با دكتر بهرامي و اراني تا گرگان مي‌برد، چه فرقي با دكتر يزدي دارد كه هنگام بازگشت از اروپا دفتري را از دوستي براي دوست ديگر مي‌آورد يا ابوالقاسم نراقي كه با اراني دوست و در اين سفر همراه آنان بود و حتي افكار سياسي خاصي هم داشت، چرا نبايد مثل افراد مشابه به محاكمه كشيده شود. به اين ترتيب مي‌توان گفت پديده 53 نفر به شكل تاريخي آن در واقع تا حدود زيادي محصول تصادف بود و افراد آن بر اساس ميل يا تشخيص مأموران اداره سياسي شهرباني كل كشور به دادگاه رفتند و در جايگاه متهمان قرار گرفتند.» (5) ترفندهاي مأموران شهرباني عليه اراني ايرج اسكندري در خاطرات خويش ضمن اشاره به گوشه‌اي از القائات عمال شهرباني براي خائن نشان دادن اراني، جو نامساعد عليه وي را در زندان چنين ترسيم مي‌كند:‌«در تحقيقات اداره سياسي به همه زندانيان گروه ما تلقين كرده بودند همه 52 نفر را دكتر اراني لو داده است. جوانشير با اسفندياري از اداره سياسي تحقيق مي‌كردند. آنها از حزب كمونيست سؤال كردند. گفتم: از حزب كمونيست اطلاع ندارم. گفتند: شما با اراني آشنايي داشتيد؟ گفتم: بله! گفتند: خب، چرا آشنايي داشتيد؟ گفتم: ما دوست بوديم و به منزل او مي‌رفتيم. مادر و خواهرهايش به منزل ما مهماني مي‌آمدند و ما به منزل آنها مي‌رفتيم. گفت: شما در اين جلسات شركت نداشتيد؟ گفتم: خير، بنده گاهي كه مي‌رفتم آنجا (منزل اراني) مي‌ديدم اراني مهمان دارد، من نيز مي‌نشستم و بعد مي‌رفتم. گفتم گاهي صحبت‌هاي فلسفي مي‌كرديم، ولي حزب كمونيستي در كار نبود. آنها هر چه كردند چيزي دستگيرشان نشد. بالاخره گفتند: اگر دكتر اراني بگويد شما عضو حزب كمونيست بوديد، قبول مي‌كنيد؟ گفتم: در اين شرايط حرف هيچ كس را درباره خودم قبول ندارم، چون خودم مي‌دانم كه نبودم. معهذا اگر دكتر اراني جلوي من چنين چيزي بگويد، قبول مي‌كنم. گفت: عجب! اين آقا خيال مي‌كند دكتر اراني در نيويورك است! به عباس كدخدا گفتند: برو دكتر اراني را به اينجا بياور. 10 دقيقه يك ربع بعد دكتر اراني را آوردند و وارد شد. يك دفعه گفتم: آقاي دكتر! شما چنين حرفي زده‌ايد؟ دكتر اراني جواب داد: نه آقا! همچو حرفي را نزده‌ام. تا دكتر اراني اين حرف را زد، جوانشير گفت: ببريدش! اينها دارند تباني مي‌كنند. گفتم: خب در صورتجلسه بنويسيد. خودتان گفتيد كه اگر دكتر اراني بنويسد. ايشان گفتند من نبودم و ننوشتند. گفت: خير. ما وسايل ديگري هم داريم كه شما را به اقرار بياوريم. گفتم: يعني مي‌فرماييد مي‌خواهيد مرا شكنجه كنيد؟ گفت: بله. البته كاري نكردند و به من شكنجه ندادند. اما دكتر بهرامي را براي گرفتن اين اقرار كه با كمينترن رابطه دارد شكنجه كردند كه البته او چيزي نگفت. قدوه را هم شكنجه كردند. به بعضي از دانشجويان مانند خامه‌اي، طبري و... توهين كردند و آنها را كتك زدند.» (6) هم او در ادامه خاطرات خويش از زندان، وضعيت دكتر اراني را در اين شريط اينگونه به توصيف كشيده است: «اما وضع اراني را بگويم: از طرف شهرباني تلقين كرده بودند و تمام زندانيان سياسي خيال مي‌كردند دكتر اراني آنها را لو داده است. لذا زندانيان مرتب مي‌گفتند: آقاي دكتر! چرا اين حرف‌ها را زديد؟ دكتر در پاسخ مي‌گفت: من چيزي نگفته‌ام، ولي كسي باور نمي‌كرد، چون به همه و از جمله به خود من اين را گفته بودند كه اراني شما را معرفي كرده است. يك بار كه با دكتر اراني در حياط زندان قدم مي‌زدم ضمن صحبت گفتم: دكتر! واقعاً از شخصي مثل شما تعجب مي‌كنم كه چنين ضعفي نشان داده باشي و چنين كاري كرده باشي. دكتر جواب داد: تو هم راجع به من اينجور فكر مي‌كني؟ گفتم: والله، آخر نمي‌دانم مرا كه كسي نمي‌شناخت، اينها اسم مرا از كجا فهميده و مرا دستگير كرده‌اند؟! گفت: صبر كن تا پرونده‌ها را بياورند، تو مي‌خواني و آن وقت معلوم مي‌شود كي گفته است... بعد معلوم و قضيه برايم روشن شد. اين اسامي پيش كامبخش بود و بعد از گرفتاري همه را گفته است، ولي آن موقع اين سوء‌ظن نسبت به اراني بود، زيرا اين دانشجويان را جز اراني كسي نمي‌شناخت و در بازجويي‌هاي شهرباني نيز همين‌طور تبليغ مي‌كردند كه دكتر اراني شما را لو داده است. به همين دليل همه به خيال اينكه اراني آنها را لو داده است يك حالت بايكوت براي او درست كرده بودند. يعني كسي با او تماس نمي‌گرفت و وقتي هم براي هواخوري و گردش به حياط مي‌آمد، زياد با او تماس نمي‌گرفتند. اين وضع بود تا روزي كه پرونده‌ها را آوردند و در حضور همه خواندند.»(7) پي‌نوشت‌ها: 1- ر. ك: خاطرات ايرج اسكندري، ص75 2- ر. ك: پنجاه وسه نفر، تاليف بزرگ علوي، انتشارت امير كبير1357، صص61- 49 3- ر. ك: پرونده 53 نفر، حسين فرزانه، ص61 4- ر. ك: همان صص59- 47 5- ر. ك: همان 6- ر. ك: خاطرات ايرج اسكندري، صص87- 84 7- ر. ك: همان

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن