واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: قسمت اول رژيم اشغالگر قدس و توسعه طلبي دراستراتژي
سياسي. فلسطين. اشغال. ۶۰
صهيونيسم ، تشكيل دولت يهود را به منزله پايگاه و پناهي براي آوارگان و تحقيرشدگان يهودي و آرزوي مشروع و قابل دفاع ملت يهود ميداند.صهيونيسم واژه توسعه طلبي را قبول ندارد و اشغال اراضي فلسطينيان را با ميل به حيات و گريز از خطر نابودي و انقراض نسل يهود مجاز و مقبول ميشمارد.
در سايه اين توجيه است كه استقرار صهيونيستها در فلسطين تا سال ۱۹۴۸را اشغالگرانه و تجاوزكارانه محسوب نميكنند و آنرا تنها، خريد اراضي باير و موات اعراب ميدانند. در حاليكه تاريخ شاهد است صهيونيسم و تاسيس دولت اسرائيل، بيوجود گروههاي تروريستي صهيونيستي به هيچ وجه امكان پذير نبود . گروههاي تروريستي ايرگون، تبار، پالماخ، هاگانا، اشترن كه همگي بعد از برگزاري اولين كنگره صهيونيسم جهاني در سال ۱۸۹۷بوجود آمدند عهده دار اجراي بندهاي منشور صهيونيسم بودند، و تئودور هرتصل با هرتص اميد و تكيه بر اين گروهها بود كه در اولين كنگره صهيونيسم جهاني اظهار كرد كه او دولت اسرائيل را پايهگذاري كرده است. اين گروهها تنها راه دستيابي به آرزوي نامشروع صهيونيسم- تشكيل كشور اسرائيل- را خشونت، تهديد و ارعاب و ترور ميدانستند و همگي گروههاي نظامي بودند و نه سياسي، و كار خود را به بهانه دفاع از يهوديان توجيه ميكردند. خريد اراضي اعراب نيز كاملا برنامه ريزي شده بود بگونهاي كه خانواده روچيلدها به تنهايي مسئوليت خريد اراضي و واگذاري آنها را به يهوديان بعهده گرفته بودند.
اينكه آيا صهيونيسم در پاسخ به يهود ستيزي اروپائيان بوجود آمد و آنرا وادار به ايجاد و تاسيس دولت اسرائيل كرد، شايد از يك بعد قابل تامل باشد ولي چرا قتل عام يهوديان در سراسر دنيا منجر به قتل عام ديگري شود و چرا دولت و ملت فلسطين در اين ميان جبران مافات يهود كند؟ و چرا تنها يهوديان ميل به حيات دارند ولي فلسطينيها نه و چرا يهوديان تنها در خطر انقراضاند ولي فلسطينيان نيستند؟
صهيونيسم از يك سو به ايجاد اسرائيل كمك كرد واز سوي ديگر باعث شد كه فلسطين به نابودي كشانده شود. فلسطينيان به انحاي گوناگون از سرزمين شان رانده شدند و در اين ميان از هر وسيلهاي كمك گرفته شد.
ترور، ارعاب، تخريب منازل و تهديد باعث گرديد كه آنها به همسايگان خود پناه ببرند و در همان زمان با تبعيد و فراري ساختن صدها هزار فلسطيني، صدها هزار يهودي مهاجر جايگزين آنها شدند. ژروزف وايتز، مدير صندوق ملي اراضي يهود در سال ۱۹۴۰نوشت:
در اين مملكت جا براي دو ملت نيست. اگر اعراب اين كشور را ترك گويند، جا براي ما باز خواهد شد و اگر اعراب بمانند، كشور باريك، بدبخت و بينوا خواهد شد. اسرائيل فقط وقتي بوجود خواهد آمد كه اعراب از اينجا به كشورهاي همسايه منتقل شوند. فقط با چنين نقل و انتقالي كشور قادر خواهد شد كه ميليونها نفر از برادران ما را جذب كند.
تئودر هرتصل نيز در سال ۱۸۹۵گفت:
ما بايد مردم فقير و بيپول را در كشورهاي همسايه جذب كار كنيم، درحالي كه در كشور خود، آنها را از كار كردن محروم نماييم . هر دو فرايند سلب مالكيت و انتقال فقر بايد با بصيرت و احتياط كامل صورت بگيرد.
تا پيداش اسرائيل، حدود ۲۰۰هزار فلسطيني مجبور به ترك كشور شده بودند كه اين رقم در پي جنگها و حوادثي كه پس از تاسيس اسرائيل بوجود آمد. افزايش يافت بگونهاي كه در جنگ اول اعراب و اسرائيل در سال ،۱۹۴۸-۴۹در حدود ۷۰۰هزار عرب مجبور شدند كه منطقه را ترك كنند و به جاي آنان ۶۸۰هزار مهاجر يهودي به اسرائيل جايگزين شدند. روند توسعه طلبي ارضي اسرائيل با جنگ ۱۹۶۷اعراب و اسرائيل موجب مهاجرت و جابه جايي ۵۰۰هزار نفر ديگر گرديد و به اين ترتيب روند جايگزيني يهوديان بجاي فلسطينيان در طي ساليان ، عملي گرديد.
صهيونيسم كه خود به دو دسته سياسي و فرهنگي تقسيم ميشود. با تعصبات مذهبي شديد و هم چنين احساسات ملي گرايانه عجين شده و اينك نيز همچنان بر وعدههاي ديني و الهي- پاي ميفشارد.
صهيونيسم سياسي قبل از ايجاد دولت اسرائيل، خواستار مهاجرت يهوديان از سراسر دنيا به فلسطين بود ولي صهيونيسم فرهنگي مخالف اينكار بود.
صهيونيسم سياسي در نيمه دوم قرن نوزدهم رشد كرد اما صهيونيسم فرهنگي قدمتي بيشتر از صهيونيسم سياسي دارد.
ارض موعود، سرزمينهاي نيل تا فرات را شامل ميشود و تاثير مذهب و صهيونيسم در ايجاد اسرائيل چنان بوده كه، پرچم ملي و نماد ملي آن كشور از دو نوار آبي به نشانه نيل و فرات و نيز يك ستاره شش پر به علامت ارض موعود تشكيل شده است. بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسرائيل و نماينده احزاب دست راستي افراطي درمراسم استقبال خود در پاريس اعلام كرد كه اسرائيل تنها به مرزهايي كه سازمان ملل براي آن در نظر گرفته محدود نمي شود بلكه مرزهاي واقعي اسرائيل را خدا تعيين كرده است، در واقع نتانياهو با اين مطالب قصد داشت كه مهر تاييد بر توسعه طلبهاي اسرائيل بزند.
مرزهاي اسرائيل هنوز مشخص نيست و سرنوشت بسياري از اراضي اشغالي توسط ارتش اسرائيل نامعلوم است و هيچ يك از قطعنامههاي سازمان ملل بمورد اجرا گذاشته نميشود و شگفت انگيز اينكه اين اقدامات توسط- هيچ يك از قدرتهاي بزرگ محكوم نميگردد بلكه تشويق و حمايت نيز ميشود. دليل، بر اين حمايت اقداماتي است كه در زمان تهاجم اسرائيل به لبنان در سال ۱۹۸۲از سوي آمريكا اتخاذ شده است. در اين زمان رئيس جمهوري آمريكا، تقاضاي افزايش كمكها را به اسرائيل نمود و كنگره آمريكا نيز افزايش بيشتر اين كمكها را تصويب كرد. حمايتهاي آمريكا تنها به جنگ لبنان ختم نشد و آمريكا متعهد است كه اعتبارات مالي مورد نياز برنامه گسترش شهركها در مناطق اشغالي را تامين نمايد و اسرائيل سالانه ميلياردها دلار كمك از طرف آمريكا دريافت مي دارد در حاليكه اينك حكومت خودگردان با كسري بودجه عظيمي مواجه است و اقدامي در جهت توسعه و رشد اقتصادي اين حكومت نميگردد.
توسعه طلبي ارضي اسرائيليان و زمان شروع آن :
سرزمين فلسطين از زمانيكه تحت قيمومت بريتانيا قرار گرفت، تا به الآن دچار تغييرات وسيعي از لحاظ جغرافياييي شده است. درست است كه قدمت توسعه طلبيهاي ارضي يهوديان در فلسطين حتي به پيش از برگزاري اولين كنگره صهيونيسم جهاني در سال ۱۸۹۷ميرسد ولي اين توسعه طلبي در حجم وسيعي نبوده است. از زمان تاسيس اسرائيل به بعد است كه بر حجم توسعه طلبيها افزوده ميگردد. بيشك در اين زمان تحولاتي باعث گرديد كه اينكار صورت بگيرد. در اينجا ذكر اين نكته لازم است كه تا آن زمان- سال ۱۹۴۸تاسيس اسرائيل- با وجود حمايتهاي قدرتهاي بزرگي چون بريتانيا و سخت گيريها و تهديدات گروههاي تروريستي يهودي ، تنها ۶درصد از كل يهوديان جهان توانسته بودند به اسرائيل مهاجرت كنند. يكي از تحولاتي كه بر حجم مهاجرتها افزود، تصويب قانوني در پنجم اوت سال ۱۹۵۰است كه بر طبق آن هر يهودي حق داشت كه به فلسطين مهاجرت كند و دوم اينكه هريهودي كه قبل از تاريخ اعلام اين قانون به فلسطين مهاجرت كرده باشد، از كليه حقوقي كه ساير يهوديان پس از تصويب قانون از آن بهره مند ميشوند، برخوردار خواهد شد.و دست آخر اينكه هر يهودي وارد فلسطين شود و براي اقامت در اين سرزمين ابراز تمايل كند، تا زمانيكه در فلسطين اقامت نمايد به وي گواهي مهاجرت اعطا خواهد شد . تلاشهايي نيز در جريان بود تا اتحاد شوروي سابق را وادار به پذيرفتن اين مساله بكنند كه اسرائيل نياز به نيروي انساني دارد و براي هر يهودي، وظيفه دينياش ايجاب ميكند كه به اسرائيل مهاجرت كند، بنابراين خواستار اين بودند كه شوروي سابق در زمينه مهاجرت يهوديان همكاري داشته باشد.
تاكيد بر روي شوروي بدين خاطر بود كه بر اساس آمار سال ،۱۹۱۴در اين كشور نزديك به ۵.۵ميليون يهودي ميزيستند كه تا به الآن در حدود ۲.۵ميليون نفر از آنها به اسرائيل و ايالات متحده و ديگر كشورها مهاجرت كردند. اين نگاه ويژه به اتحاد شوروي سابق پس از جنگ ۱۹۶۷اعراب و اسرائيل چندين برابر شد. رژيم اسرائيل براي تحقق اهداف توسعهطلبانه اش و براي گسترش حملات خود نياز به جذب چنين مهاجراني داشت.
بن گوريون اولين نخست وزير و از شاخصترين افراد موسس كشور اسرائيل و بارزترين رهبران جنبش كارگران اسرائيلي دراينباره ميگويد :
جنگ شش روزه ( (۱۹۶۷نيروي جديدي به اسرائيل براي جذب مهاجران يهود بخشيد، بنابراين بر حكومت اسرائيل لازم است حداكثر استفاده را از اين نيرو ببرد.
و سعي كند بيشترين تعداد از يهوديان را براي مهاجرت به اسرائيل ترغيب نمايد.
در اين جنگ بسياري از سرزمينهاي اعراب توسط اسرائيل اشغال شد. از جمله بيتالمقدس يا اورشليم شرقي كه بلادرنگ به اسرائيل الحاق شد و حدود اين شهر به نواحي عربي نواحي كرانه باختري گسترش يافت. بلنديهاي جولان نيز كه متعلق به سوريه بود در اين جنگ فتح شد و پس از آن در سالهاي ۱۹۸۱-۸۲در زمان نخست وزيري بگين به سرزمين اسرائيل ملحق گشت.
جمعه 27 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 197]