تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تكميل روزه به پرداخت زكاة يعنى فطره است، همچنان كه صلوات بر پيامبر (صلى الله عليه و آل...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830301700




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شوخی عجیب حسن روحانی با استاد اخلاق و قهر کردن استاد


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


برگی از دفتر تاریخ؛
شوخی عجیب حسن روحانی با استاد اخلاق و قهر کردن استاد
یک شب تصمیم گرفتیم که آفتابه‌های موجود در توالت را نیمه شب جمع کنیم و در جایی پنهان کنیم.



 به گزارش جام نیوز به نقل از مشرق، روحانی در اوایل دهه 40 برای ادامه تحصیلات حوزوی خود وارد قم شد. شوخی‌ها و شیطنت‌های ایشان در دوره طلبگی برای مخاطبان جذابیت خاصی خواهد داشت.
وی درباره برخی از شیطنت‌ها در دوران طلبگی می‌نویسد: در آن ایام، آقای مسیح مهاجری، طلبۀ جوانی بود و گویا از سال 1344 به قم آمده بود و مانند من دروس دبیرستانی هم می‌خواند. یک شب در جمع دوستان که ظاهراً آقای مسیح مهاجری هم در آن جمع بود، تصمیم گرفتیم نیمه شب درب همۀ اتاق‌ها را قفل کنیم که هنگام سحر کسی نتواند از اتاق خارج شود! بدین قرار حدود ساعت یک و دو بامداد برخاستیم و درب اتاق‌ها را یک به یک و بی‌سر و صدا قفل کردیم و کلید را بالای درب اتاق گذاشتیم و به اتاق خود برگشتیم.


نزدیک اذان صبح متوجه شدیم که طلبه‌ها از درون اتاق‌، درب را تکان می‌دهند و می‌خواهند آن را باز کنند. کم‌کم سروصدای تکان‌دادن درب اتاق‌ها و فریاد از همۀ اتاق‌ها بلند شد و غوغایی در مدرسه به پا شد. سیدمحمد خادم که دید درب همۀ اتاق‌ها قفل شده است، شروع کرد به فحش و ناسزا گفتن. خلاصه ما از اتاق بیرون آمدیم و کمک کردیم تا بالاخره درب‌ها باز شد و سروصدا خوابید. در این ماجرا کسی به ما مشکوک نشد؛ زیرا پس از آنکه سیدمحمد خادم درب چند اتاق را باز کرد و طلاب آن اتاق‌ها بیرون آمدند، ما هم از اتاق خارج شدیم و به آن جمع پیوستیم و درب بقیه اتاق‌ها را باز کردیم، البته این داستان بعد از چند روز لو رفت و معلوم شد کار ما بوده است!
یک شب نیز تصمیم گرفتیم که آفتابه‌های موجود در توالت‌ها را نیمه شب جمع کنیم و در جایی پنهان کنیم. در توالت‌ها شیر آب و شیلنگ نبود و همه مجبور بودند از آفتابه استفاده کنند. نیمه شب آمدیم و همۀ آفتابه‌ها را جمع کردیم و به پشت بام بردیم. هنگام اذان صبح باز هیاهو و سرو صدا بلند شد و دوباره سیدمحمد خادم با عصبانیت داد و فریاد راه انداخت. خلاصه همه جمع شدند و به دنبال آفتابه‌ها به این سو و آن سو می‌رفتند. در آن گیرودار ما هم از اتاق‌هایمان بیرون آمدیم و بالاخره رفتیم از پشت بام آفتابه‌ها را آوردیم. بالاخره تفریح و سرگرمی طلبه‌های جوان در آن ایام معمولا از این قبیل شوخی‌ها بود.
برای تمرین منبر، معمولاً تعدادی از طلبه‌ها در یک اتاق جمع می‌شدند و استادی آنها را تعلیم می‌داد. به نوبت افراد منبر می‌رفتند و بقیۀ طلبه‌ها و سپس استاد، ایراد و اشکال منبر او را بازگو می‌کرد. در اوایل خرداد ماه، در اتاقی تمرین منبر بود و یکی از طلاب نیز مشغول سخنرانی بود و استادی هم بر کار آنها نظارت می‌کرد. درب اتاق باز و پردۀ اتاق آویزان بود.
آقای مسیح‌مهاجری گفت: بیا یک هندوانه  وسط این اتاق از پشت پرده رها کنیم. خلاصه، وسط منبر یکی از طلبه‌ها و از پشت پرده، هندوانه‌ای را به وسط اتاق رها کردیم و فرار کردیم. با غلطیدن هندوانه در وسط اتاق، سخنران تازه کار، دست و پای خود را گم کرد و جلسه تمرین به هم ریخت و آن استادی هم که آمده بود قهر کرد و رفت. ما چون با آن استاد آشنا بودیم، بعداً ماجرا را برایش توضیح دادیم و شوخی آن شب را بر عهده گرفتیم و او را راضی کردیم تا در جلسات بعدی شرکت کند.[1]

[1]. خاطرات روحانی، صص 327 و 328   29  



۲۱/۱۰/۱۳۹۳ - ۰۷:۳۱




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن