واضح آرشیو وب فارسی:فارس: «استرداد یک میلیارد ریال وجه، چک و طلا»
وقتی گنج سرراهی، راه ایمان ستوان تبریزی را نبست
حتی هزینههای بالای زندگی و اقتصادی که انگار خیال کمی آرام و قرار ندارد و مدام دل مردم را میلرزاند و از طرفی دخلی که هرچه میدویم با خرجمان نمیخواند هم باعث نشد تا برق سکه و طلاهای کنار جاده ستوان جوان تبریزی را وسوسه کند.
به گزارش خبرگزاری فارس از تبریز، شاید سالهای کمی دورتر اگر بود شنیدن خبرهایی که از بدیهیترین ویژگیهای انسانی حکایت میکرد، چندان جای تعجب نداشت ولی قهرمان امروزی شاید همین مرد دریا دلی باشد که در چنین شرایط اقتصادی حاضر به چشم پوشی از میلیونها ریال میشود.
ساعت 16 و 30 دقیقه بیستم آذر ماه همین امسال بود که خبر تصادفی در کیلومتر هفت جاده آذرشهر به عجبشیر به گشت کلانتری رسید تا برای بررسی صحنه تصادف راهی محل شوند.
در همین حین بود که ستوان سوم «کریم مرادزاده» هنگام انتقال خودروی آسیب دیده به پارکینگ، متوجه کیف کوچکی در کنار خودرو میشود.
ستوان جوان با اشاره به محتویات درون این کیف میگوید: مبلغ 11 میلیون و 930 هزار تومان پول نقد، هفت سکه طرح قدیم، سه رشته زنجیر طلا و یک دستگاه جی.پی.اس و وسایل مربوط به اکتشافات معدن از جمله وسایل موجود در این کیف جمعا به ارزش یک میلیارد ریال بود.
وی ادامه میدهد: همچنین یک ساعت مچی خیلی قدیمی که از الماس ساخته شده نیز بین محتویات این کیف بود که بعدها مشخص شد سال 48 به مبلغ هشت میلیون خریداری شده بود.
مرادزاده تعریف میکند از همان ابتدای ماجرا با دیدن کیف و محتویات آن تصمیم گرفتم آن را به صاحب اصلیاش برگردانم و اضافه میکند: آن طور که برآورد شده ارزش محتویات درون کیف 100 میلیون ریال برآورد شده بود ولی با این حال من خیلی زود از طریق مشخصات صاحب اصلی کیف که در داخل آن موجود بود، با او تماس گرفتم و عصر همان روز کیف را با تمام جزئیاتش به او تحویل دادم.
این ستوان سوم در پاسخ به اینکه آیا در مقابل این امانتداری چیزی به عنوان مژدگانی از صاحب اصلی کیف دریافت کرده، میگوید: صاحب اصلی کیف که معدنداری ساکن بستانآباد بود، خیلی اصرار داشت مبلغ پنج میلیون به عنوان مژدگانی به من دهد که قبول نکردم و فقط گفتم این وظیفه شرعیام بود که کیف را تحویل دهم.
مرادزاده با بیان اینکه نیروی انتظامی حافظ جان و مال مردم است و باید به خوبی این موضوع را پیشه خود سازد، اضافه میکند: وقتی این کیف را دیدم تنها بودم و در آنجا کسی نبود و فقط راننده در کمی جلوتر بود ولی نمیتوان حضور خدا را نادیده گرفت.
وی در پاسخ به اینکه آیا پس از تحویل کیف لحظهای پشیمان نشده است، میگوید: نه، حتی خانوادهام هم این اقدام را تحسین کردند و گفتند تو امانتدار مردم هستی و این بهترین کاری بود که میشد انجام داد.
ولی این نخستین باری نبوده که این ستوان جوان با چنین شرایطی روبه رو میشود و پیشترها هم به خوبی امتحان امانتداری را پس داده است.
مرادزاده تعریف میکند: سال 88 که در پاسگاه نظرکهریزی بودم برای دیدن صحنه تصادفی راهی محل شدیم که پس از انتقال اجساد، مبلغ 15 میلیون ریال وجه نقد پیدا کردم که تحویل اولیای دم فرد کشته شده در این سانحه دادم.
وی ادامه میدهد: سال 90 هم در پی تصادفی در جاده هشترود به مراغه مقداری طلا و پول نقد پیدا کردم که در آن حادثه هم تمام وسایل را به اولیای دم تحویل دادم.
ستوان سوم، کریم مرادزاده جوان 31 سالهای که سابقه 13 سال خدمت در نیروی انتظامی آذربایجانشرقی را دارد، متاهل است و پدر دو فرزند. وی طی این سالها در نقاط مختلفی مثل هشترود، عجب شیر، مناطق عملیاتی سردشت و... خدمت کرده است.
این ستوان جوان با بیان اینکه تمام اینها نوعی امتحان الهی است و ما در این دنیا آمدهایم تا امتحان خود را پس دهیم، میگوید: قیمت انسان خیلی بیشتر از اینهاست و اگر انسان قیمت خود را بداند برای رسیدن به نیازهای دنیوی خطا نمیکند.
حالا فرماندهی نیروی انتظامی و مسئولان وعده دادهاند تا از این ستوان سوم وظیفهشناس و امانتدار تشویق کنند.
ولی کریم مرادزاده تنها یکی از صدها مامور وظیفهشناسی باشد که روزانه طی حوادث مختلف و حین انجام وظیفه با چنین اتفاقاتی روبهرو میشوند. اتفاقاتی که میتواند محکی باشد برای سنجش میزان انسانیت و درستکاری.
شاید امثال این ستوان جوان با چشم پوشیدن از نیازهای مالی و اولویت قرار دادن امانتداری از جان و مال مردم، نشان داده باشند که اولویتهایی متفاوتتر از این عدد و رقمهای ریز و درشت دارند.
افرادی مثل مرادزاده با صداقت و درستکاری خود ثابت کردهاند که در توانی فراتر دارند و ای کاش نیروی انتظامی با توجه بیشتر به این افراد و ارتقای درجه و جایگاه آنها از امثال او تقدیر کند. ****************
نگارنده: سحر فکردار
****************
انتهای پیام/60002/ع30
93/10/09 - 15:04
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]