واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: سِحر كلمات "پدر اجراي ايران " در سَحر تلويزيون ميگويند مجري موفق كسي است كه خوب بتواند به معني سينمايي كلمه، "بازي " كند؛ در مورد خاص جمشيدي، جوشش واژگان از يك شاعرانگي و دانش برميخيزد؛ هرچند كه باز مطالعه و فن اجرا هم براي رسيدن به سبك "اجراي ويژه " او كفايت نميكند.به گزارش فارس، رجا نيوز نوشت: سالها پيش كه هنوز تلويزيون مهمان سفره افطار خانهها نبود، راديو با دعاي سحر مشهور استاد صالحي زمزمهاي داشت كه سكوت سفره سحر را پر ميكرد و با اهل مناجات همنوا بود. اما حالا، تلويزيون جاي راديو را براي وقت سحري گرفته و نگاه ما به فرزاد جمشيدي و سبك متفاوت اجرايش گره ميخورد؛ تا آنجاكه اجراي او همان اندازه نماد وقت سحر شده كه اذان موذن زاده اردبيلي، نشان وقت افطار.در سالهاي گذشته روند استقبال از اين برنامه به نحوي بوده است كه سال گذشته با استقبال 88 درصدي مخاطبان صداوسيما روبرو شد؛ ركوردي كه تاكنون براي كمتر برنامه اي محقق شده است. امسال نيز درخواست هاي مكرر بينندگان براي استمرار اين برنامه در طول سال از سيما ارائه مي شود.در نامه هاي ارسالي بينندگان به اين برنامه، آنها خواستار اين هستند كه در وقت مناسب ديگري براي طول سال، اين برنامه زنده با رويكرد معارفي استمرار يابد.سحري با طعم كلمات فرزادسبك متفاوت جمشيدي به آساني به دست نيامده و به مرور پخته شده. او نويسنده اي بوده كه مجري شده. خودش ميگويد: "من اول كار نويسندگي ميكردم. بعد از جنگ شروع به بازنويسي خاطرات رزمندهها كردم كه آنها مجموعههايي شدند از آن جمله اين شرح بينهايت، آبي به رنگ خاطره و... همزمان در صفحه جبهه و جنگ روزنامه جمهوري اسلامي قلم ميزدم. بعد آمدم راديو پس از مدتي از راديو به شبكه چهارم تلويزيون آمدم و بعد ادامه ماجرا... الان 15 سال است با راديو و تلويزيون همكاري ميكنم. "بعد كه به تلويزيون آمد، برخلاف اين برنامه مونولوگ سحرهاي ماه رمضان، با يك برنامه ديالوگ چالشي به نام "نماي نزديك " شروع كرد و در همانجا شد نمونه يك "مجري مولّف "اجراي موفق، تجربه، تحصيل و مطالعات گسترده، آرام آرام باعث شد تا پايش به دانشكده علوم اجتماعي تهران باز شود؛ آنهم به عنوان اولين مدرس اصول و مباني اجراي تلويزيون و صحنه. وي در گفتگو با شبكه ايران گفته بود: "بنده رفتم 33 امتحان دادم تا توانستم از وزارت كار مدرك مربيگري گويندگي را با استانداردش تعريف كنم، سال 79 در وزارت كار براي اين كار استاندارد تعريف شد، سپس گواهينامه مديريت آموزشگاه فني و حرفهاي گرفتم براي تأسيس اولين مدرسه اجراي تلويزيوني. "و بالاخره همين سه سال پيش بود كه رئيس دفتر هماهنگي و سازماندهي مجريان سيما شد. به اين ترتيب شايد الان تنها مجري تلويزيون است كه حق دارد از همكارانش انتقاد كند و به آنها آموزش بدهد. فرزاد درباره كار مجريان معتقد است: "لحظه مرگ يك مجري لحظهاي است كه ديگران هم بتوانند مثل او صحبت كنند، مهمترين ابزار يك مجري واژه است. " و خودش نيز البته بيش از همه به ابزار كارش وارد است.ابزار كارش كلمه است و كارش هم اينكه چنان اديبانه بداهه گويي كند كه اهل ادبيات از آن لذت ببرند و ما مردم عادي نيز رشته كلام از دستمان نرود. او در برنامه سحرگاه فقط صحبت نميكند؛ جلوي چشم ما و شما قاليچهاي از كلمات ميبافد. هر روز يعني هر سحر هم نقش تازهاي ميزند. نقشهايي كه بازي نيست.ميگويند مجري موفق كسي است كه خوب بتواند به معني سينمايي كلمه، "بازي " كند؛ در مورد خاص جمشيدي، جوشش واژگان از يك شاعرانگي و دانش برميخيزد؛ هرچند كه باز مطالعه و فن اجرا هم براي رسيدن به سبك "اجراي ويژه " او كفايت نميكند."براي همين برنامه سحري حداقل 10 ساعت مطالعه ميكنم "؛ مجري سحري رمضان نكته مهم در اجراي يك مجري را مطالعه ميداند: "انبان ذهن يك مجري هم خيلي زود تمام ميشود، اگر 50-40 تا واژه داشته باشد، زود تمام ميشود، مگر بتواند واژه ذخيره كند. " فرزاد نميتواند از مطالعه دل بكند حتي موقع غذا خوردن! اين نكته را دوستش رضا رشيدپور ميگويد.اجراي جمشيدي، مجموعهاي از تدارك انديشگي، تكنيك بيان و اجرا، خلاقيت ادبي و روحيه شاعرانه اوست كه خروجياش، شهرت او به صفت "مرغ سحر " است. تناقض ثقيلگويي با پر هيجان و پيوسته سخن گفتن از تفاوتهاي اوست.اما اين "پديده جمشيدي " وقتي با ميانبرنامهها جمع ميشود، خوراك معرفتي و معنوي سحري روزهداران را جور ميكند.دشواري كار مجري اين برنامه، اجراهاي مونولوگ چند دقيقهاي و سرساعت چرخاندن آيتمها و ميانبرنامهها است به نحوي كه راس ساعت اذان با ما خداحافظي كند؛ خداحافظي و سلامي كه به كلي متفاوت از همه اجراهاي تلويزيوني است. مثلا فقط براي يك سلام ميگويد: "در دنيايي كه مردم قناري لطيفههايشان رو تو تلفن همراه حبس ميكنند، تو دنيايي كه مردم خبر بزرگ مرگ آدمها رو روي ورقهاي A4 براي هم فكس ميكنند، من دستم را ميگذارم روي سينه به شما ميگويم سلام. "فرزاد جمشيدي با تكرار و عادت، غريبه است و سحر روز بعد جور ديگري سلام ميكند: "اگه راست باشه كه بسمالله الرحمن الرحيم اسم اعظم خداست، اگه راست باشه كه خاصيت اين اسم رهاندن پليديها از دل مخاطبهاست، توي يه دستم بسمالله الرحمن الرحيم و تو دست ديگرم سلام ميگذارم و به شما عرض احترام ميكنم. "او ضمن آسيب شناسي اجراي تكراري مجريان سيما معتقد است: "ما سراغ واژهها نرفتهايم، چون به روح واژهها نزديك نشدهايم. " وقتي از او ميپرسيم منظورش دقيقا چيست و اصلا او اين سبك نوشتن و گفتن را از كجا بدست آورده، ميگويد: "در اين مورد دو تا چيز را سر كلاس دانشگاه به بچهها گفتهام، دو نكته را من ياد گرفتم از شهيد آويني و علي حاتمي، از علي حاتمي تصويرسازي و تصويري نوشتن را ياد گرفتم، از شهيد آويني آن چيزي كه براي من به يادگار مانده، صراحت در لهجه و صادقانه نويسي است. شهيد آويني اصلاً به دنبال دستچين كردن جملات نبود، من فكر ميكنم به روح واژه رسيده بود و از اين جهت كه روح واژه را با مخاطب در ميان گذاشته بود، توانسته بود قالب تعارفآميز روزمره را بشكند و بيننده و شنونده را خيلي راحت دستشان را بگذارد در دست واقعيت؛ صداقت را، آويني مثل نفس كشيدن در دست لمس ميكرد و ميتوانست به را حتي با ما در ميان بگذارد. "اين نكته روشن است كه نميشود اين همه كلمات فاخر را در قالب يك متن از پيش تنظيم شده حفظ كرد و آنجا جلوي آنتن زنده و چشم ميليونها بيننده مثل يك ضبط صوت تحويل مخاطب داد؛ آنهم بدون تپق و سكته و اشتباه لپي!اگرچه او نميخواهد پدرخوانده اجرا در ايران باشد اما "پدر اجراي ايران " عنواني است كه در ميان مجريان سيما، بيش از همه برازنده سيماي اوست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 216]