تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):هر كس در هيچ كارى به مردم اميد نبندد و همه كارهاى خود را به خداى عزوجل واگذارد، خداو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830211534




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شهادت در غربت


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شهادت در غربت
نویسنده : علي احمدي فراهاني 
آغازين روزهاي دي ماه، يادآور خاطره خروش و شهادت بزرگمردي است كه شهادت او، بسان فريادي در سكوت و اختناق دوران پهلوي به شمار مي‌رفت. آنان كه آن روزها را تجربه كرده‌اند، به نيكي مي‌دانند كه انتشار خبر شهادت مظلومانه آيت‌الله حسين غفاري در زندان ساواك، تاچه حد ذهن‌ها و دل‌ها را، دوباره متوجه جنبش امام و ايثارهايي كه براي تداوم آن صورت گرفته، كرد و انگيزه بسياري را براي گام نهادن به اين طريق تقويت نمود. اينك 4 دهه از آن روزها سپري شده و نظام اسلامي كه برآمده از شهادت‌طلبي غفاري‌ها و سعيدي‌هاست، روز به روز بر اقتدار و هيمنه خود در منطقه و جهان اسلام مي‌افزايد. برماست كه خاطره جانفشاني و پايمردي ايشان را بزرگ بداريم و مانع از فراموشي خاطره جاويد آنان شويم. آنچه پيش رو داريد، گردآمده خاطره برخي شاهدان شهادت غفاري بزرگ و دوستان اوست كه خاطره عروج او و پيامدهاي آن را واگويه كرده‌اند. اميد آنكه مقبول افتد. روايت يك شهادت چند و چون شهادت آيت‌الله حاج شيخ حسين غفاري در زندان، هماره يكي از مقولات محل چالش در ميان تاريخ‌نويسان انقلاب بوده است. بي‌ترديد حد مشترك رواياتي كه در اين‌باره وجود دارد، چيزي جز تأثير رفتارهاي خشن و ايذايي ساواك و مأموران آن در زندان، بر روح و جان اين مجاهد بزرگ نيست. حجت‌الاسلام والمسلمين جعفر شجوني كه در واپسين ساعات حيات آن شهيد در زندان، دركنار او بوده در اين باره روايت مي‌كند: «يك روز ساعت 11 صبح، آقاي معاديخواه به من گفت: اگر مي‌خواهي آقاي غفاري را زنده ببيني، به بند يك برو، حالش به هم خورده است. گمان مي‌كنم سكته مغزي كرده است! خيلي دلم سوخت. از طرفي ما را به بند يك راه نمي‌دادند. دويدم تا وارد بند شوم اما پاسبان گفت: تو از زندانيان بند 7 هستي و اجازه ورود به اين بند را نداري! گفتم: من روحاني هستم و آقاي غفاري هم روحاني است، ما هر روز در حياط با هم قدم مي‌زنيم، اجازه بدهيد تا او را ببينم. پاسبان گفت: برو ولي زود برگرد. آقاي غفاري در ميانه بند يك، سمت راست، با جواني به نام صدر (كه پدرش در نظام‌آباد پيش‌نماز و از اقوام امام موسي صدر بود) هم‌اتاق بود. به ياد دارم ايام عيد بود و چپي‌ها و منافقين صداي تلويزيون و بزن و بكوب را زياد كرده بودند. من به اتاقشان رفتم و شيخ حسين را با چشم بسته، در حالي كه دراز كشيده بود در اتاق ديدم. پنج، شش تا قرص سفيد هم روي زمين كنارش افتاده بود از دكتر افتخاري كه در آنجا بود، پرسيدم چه شده؟ ‌گفت: سكته مغزي كرده و نصف بدنش فلج شده است! كنار آقاي غفاري نشستم و گفتم:‌ آقا شيخ حسين!‌ مرا مي‌شناسي؟ او با لكنت گفت: شجوني! دست راستش هنوز كار مي‌كرد. بالاي سرش آورد و فهميدم كه از صداي بلند تلويزيون ناراحت است. از اتاق بيرون آمدم و به دالان رفتم و به ديگران گفتم: شما مثلاً زنداني سياسي هستيد، اين بنده خدا دارد مي‌ميرد، صداي تلويزيون را كم كنيد. آنها كمي صداي تلويزيون را كم كردند، ولي دوباره صدا را زياد كردند. من رفتم در هشتي را زدم تا بگويم براي آقاي غفاري پزشك بياورند. زندانبان گفت: ما آنقدر به در هشتي كوبيده‌ايم و درخواست پزشك كرده‌ايم، كه در نهايت آنها اين چند قرص‌ها را اينجا انداخته‌اند و رفته‌اند! من كه ديدم كاري از دستم بر‌نمي‌آيد، به بند هفت برگشتم تا ناهارم را بخورم. بعد از ناهار وقتي كه دوباره به بند يك بازگشتم، خبر دادند كه آقاي غفاري را برده‌اند. هشتي در ذوزنقه شكلي بود كه اطراف آن اتاق رئيس، پاسبان و افسرها بود و هر كس كه تازه وارد زندان مي‌شد ابتدا در آنجا مي‌ايستاد. من از درز در آهني هشتي نگاهي انداختم و ديدم كه شيخ را لاي پتوي سياهي پيچيده‌اند. هفت، هشت پاسبان هم يكديگر را در آغوش گرفته‌اند و خنده‌كنان دور آقاي غفاري مي‌گردند. من از ديدن اين صحنه خيلي ناراحت شدم. دوباره به حياط رفتم. بعد از مدتي وقتي دوباره از لاي در آهني نگاه كردم، شيخ را ديگر در آنجا نديدم. سه ساعت بعد پاسباني به نام اميني كه با ما رفيق بود به من خبر داد كه شيخ را به درمانگاه رسانده‌اند و ايشان فوت كرده است». (1) روايتي ديگر حجت‌الاسلام والمسلمين عبدالمجيد معاديخواه نيز، از جمله روحانيوني است كه در محل نگاهداري و شهادت آيت‌الله غفاري حضور داشته و نكات جالبي را از اين واقعه به ياد مي‌آورد. وي بعدها در مصاحبه‌اي، ماجرا را اينگونه باز گفته است: «براي ‌بسياري از روحانيون تحمل بعضي از مسائل مشكل است، حتي براي بقيه هم همين‌طور. اينها وقتي سال‌ها به يك حالت زندگي مي‌كنند، وقتي كه تغييري در زندگي‌شان پيدا مي‌شود، ضربه مي‌خورند. آقاي غفاري هم در مقابل تراشيده شدن موي سر و صورتش چنين واكنشي را نشان داد و سخت شوكه و بعد هم به شدت افسرده شد. گاهي اوقات زدن اجباري موي صورت افراد به قدري برايشان دشوار است كه از آن تعبير به «مثله» كرده‌اند! در ادبيات ديني، چيزي بدتر از مثله نداريم و اينكه كسي را به اجبار وادار كنند كه وضع ظاهري خود را تغيير دهد به مثله تعبير كرده‌اند. من اين را به روشني به تأثيري كه بر مرحوم آقاي غفاري گذاشته بود، مشاهده كردم و برايم ملموس بود كه فردي كه به يك نوع قيافه و تصوير عادت كرده و آن را جزو شخصيت خودش و يك ارزش مي‌دانست، چطور ممكن است بشكند و اين در مورد همه افراد كم و بيش وجود دارد كه نمي‌خواهند به اجبار تصويري را كه از خودش دارد يا در ذهن ديگران به جا گذاشته، بشكند و اگر اين‌طور بشود، در واقع براي او نوعي شكنجه است. آقاي غفاري سخت مريض بود. من رفتم و ديدم كه ايشان دراز كشيده و چند نفر از زنداني‌ها در اطراف ايشان هستند. من رنگ ايشان را كه ديدم، احساس كردم كه اين يك بيماري عادي مثل سرماخوردگي و امثال اينها نيست. احساسم اين بود كه بخشي از بدن ايشان اصلاً حيات ندارد و اين توي حرف ايشان هم معلوم بود. به بقيه گفتم به نظرم وضع آقاي غفاري نگران‌كننده است و اين يك بيماري عادي نيست. به هرحال آقاي غفاري را بردند كه به درمانگاه يا بيمارستان برسانند. بعد هم كه ديگر خبر ندارم كه چه كردند تا وقتي كه خبر دادند ايشان فوت كرده است». (2) عكسي كه به بيرون از زندان راه يافت! از جمله حواشي ماجراي دستگيري و شهادت آيت‌الله غفاري، بيرون رفتن تصوير اين شهيد از زندان و تكثير آن درسطحي گسترده است. اين عكس كه بعدها به كرات توسط انقلابيون داخل وخارج كشور مورد استفاده قرار گرفت، توسط خانم بتول غفاري فرزند شهيد غفاري از زندان خارج شد. وي در‌باره چگونگي انتقال اين تصوير به بيرون از محيط زندان مي‌گويد: «يكي ديگر از زرنگي‌هايي كه در طول ايام زندان به خرج دادم اين بود كه عكس‌هاي زندان پدرم را كه شماره پرونده داشت، از داخل پرونده دزديدم! زماني كه خبر شهادت پدرم را دادند، به ما گفتند كه بعد از يك هفته براي بردن وسايل پدرتان به زندان قصر بياييد. من به اين شكل عكس پدرم را از داخل پرونده كش رفتم كه تا نگهبان به خودش جنبيد، عكس پرونده را از داخل پرونده كندم و هنوز از زندان بيرون نرفته بودم كه مرا دستگير كردند و پرسيدند: اين عكس‌ها را از كجا آوردي و چگونه دزديدي؟ من هم به آنها جواب دادم: ندزديدم، ‌نگهبانتان با دست خودش به من داد. آن نگهبان خيلي قالتاق و بدجنس بود. فرياد كشيد: اين دختر دروغ مي‌گويد. در پاسخ گفتم: من دروغ نمي‌گويم، يادت هست به توگفتم پدرم را دوست دارم و مي‌خواهم عكسش همراهم باشد و تو هم دلت سوخت و عكس‌ها را به من دادي؟ بازجو هم دو سيلي محكم به صورت نگهبان كوبيد و نگهبان شروع به جيغ و داد كرد. آرام به او گفتم: همه‌اش با خوردن دو سيلي اين همه فرياد مي‌زني؟ پس اگر به جاي ما بودي چه مي‌كردي؟ اين گونه بود كه من به هيچ وجه زيربار نرفتم، چون اگر مي‌فهميدند كه من عكس‌ها را از داخل پرونده دزديده‌ام، برايم سنگين تمام مي‌شد». (3) سر سوراخ شده! همانگونه كه اشارت رفت، شهادت آيت‌الله غفاري در دوران اوج اختناق، تأثير فراواني در ايجاد بيداري عمومي و زنده شدن خاطره نهضت امام خميني داشت. بسياري از ياران انقلاب و امام به اين مناسبت، فعاليت‌هاي روشنگرانه و ارزنده‌اي انجام دادند و موفق شدند تا فضاي پرخفقان آن روزگار را بشكنند. آيت‌الله مسعودي خميني در اين باره مي‌گويد: «به خاطر دارم طلبه جواني بودم و به مدرسه فيضيه مي‌رفتم، در آنجا به روحاني خوش‌هيكل و بلندبالايي برمي‌خوردم كه در صفه جلوي در ورودي مي‌نشست و عده‌اي از آقايان ترك‌زبان هم دور او جمع مي‌شدند و او به زبان تركي براي آنان صحبت مي‌كرد. يك بار سؤال كردم: ايشان كيست؟ جواب شنيدم: آقاي شيخ حسين غفاري است. ايشان در باره اوضاع سياسي و مسائل انقلاب با شدت و حدّت حرف مي‌زد. بنده با آنكه مطالبي را كه به زبان تركي مي‌گفتند متوجه نمي‌شدم، اما از قيافه حماسي‌اي كه آن شهيد به خود مي‌گرفت، لذت مي‌بردم. مدتي از اين ماجرا گذشت تا اينكه يك روز خبر رسيد ايشان دستگير شده است. يادم هست كه هنگام صبح بود و من از مقابل كوچه ارك عبور مي‌كردم. در اين حال عكس‌هايي در اختيار من گذاشته شد تا توزيع كنم. وقتي به عكس‌ها نگاه كردم، شهيد غفاري را در ميان آنها شناختم. ايشان را در زندان بسيار شكنجه كرده و در نهايت هم به شهادت رسانده بودند. حتي در عكس در قسمتي از سر ايشان سوراخ‌هايي به چشم مي‌خورد كه مربوط به شكنجه‌ها بود، با وجود اين، اين فرد استوار مانده و خم به ابرو نياورده بود. ظاهراً ساواكي‌ها دنبال اين بودند كه نگذارند عكس مزبور توزيع شود. به هر حال بنده حدود 30 عكس از جسد شهيد غفاري را براي توزيع گرفتم و به همراه مقادير زيادي اعلاميه در اختيار آقاي فقيه‌ميرزايي قرار دادم. ايشان پژوي قراضه‌اي داشت. به او گفتم: اين اعلاميه‌ها و عكس‌ها را با خود به سيرجان ببر و توزيع كن! ايشان هم پذيرفت و تمام آنها را در ميان درهاي ماشين جاسازي كرد و متحمل زحمات بسياري شد». (4) شهادت غفاري، محفلي براي بروز اعتراضات شايد يكي از شاخص‌ترين تأثيرات شهادت آيت‌الله غفاري را بتوان در زنده شدن شور و تحرك انقلابي در شهر مقدس قم و به‌ويژه در ميان طلاب جوان جست‌وجو كرد. گزارشاتي كه شاهدان امر بعدها و در خاطرات خود ارائه كردند و نيز گزارشات ساواك در اين‌باره، نشان مي‌دهد كه طلاب مبارز، بيشترين استفاده را از اين رويداد انجام داده‌اند. حجت‌الاسلام والمسلمين سيد‌هادي خسروشاهي در اين‌باره مي‌نويسد: «در تاريخ 4/10/1353 مدير زندان مركزي طي گزارشي خطاب به دادستان نيروهاي مسلح، تحت عنوان درگذشت يك زنداني، رحلت ايشان را اعلام مي‌دارد كه گويا به علت كسالت و بيماري! در 60 سالگي در زندان درگذشته است؟ اما پزشكي قانوني پس از معاينه جسد، در گزارش خود مي‌نويسد كه: در جسد نامبرده لكه‌هاي كبودي در نقاط مختلف و خون مردگي ديده شد. پس از معاينه دقيق‌تر روشن گرديد كه وي در اثر خونريزي مغزي درگذشته است! منسوبين ايشان از جمله فرزندشان در پزشكي قانوني آثار خونريزي و علائم ديگر حاكي از شكنجه را ملاحظه مي‌كنند و بالاخره، جنازه به قم منتقل مي‌گردد و حوزه و درس‌هاي مراجع تقليد آقايان: گلپايگاني، شريعتمداري، نجفي و اساتيد ديگر تعطيل مي‌شود و پس از اقامه نماز ميت توسط آيت‌الله شريعتمداري در مقبره دارالسلام قم توسط شهيد آيت‌الله قدوسي به خاك سپرده شد. پس از تعطيلي حوزه و دروس مراجع و اساتيد، طلاب حوزه در مجالس ترحيمي كه توسط آيت‌الله گلپايگاني و آيت‌الله نجفي برگزار شد به تظاهراتي عليه رژيم دست زدند و غيرطبيعي بودن مرگ و به شهادت رسيدن آيت‌الله غفاري را اعلان نمودند كه موجب دستگيري عده‌اي از طلاب و فضلا گرديد. در مجلس ترحيم هفتمين شب درگذشت كه توسط آيت‌الله شريعتمداري در مسجد اعظم قم برگزار شد و اينجانب نيز حضور داشتم، جمع كثيري از طلاب و مردم قم شركت داشتند كه پس از پايان مراسم رسمي فريادهاي خشمناك طلاب بلند شد و صداي شعارهاي «درود بر شهيد»، «‌سلام بر خميني» به آسمان رسيد! كه باز گروهي بازداشت شدند. ساواك قم در گزارش‌هاي متعددي به مركز در اين رابطه، مطالب مجالس برگزاري بزرگداشت و دستگيري طلاب و شعارهاي مطرح شده توسط آنان را بازگو مي‌كند و در لابه‌لاي اين اسناد و گزارش‌ها، حقايق بسياري روشن مي‌گردد». (5) شاه تو را مي‌كشيم! به شهادت اسناد، ريشه متداول شدن برخي شعارها در جريان انقلاب را بايد در جريان شهادت آيت‌الله غفاري و پيامدهاي آن جست‌وجو كرد. تا آن برهه شعارهاي انقلابيون، تا حدي جنبه رفورميستي داشت و از مواجهه صريح با شخص شاه در آنها خود‌داري مي‌شد. به شهادت مرحوم آيت‌الله سيد‌حسن طاهري خرم‌آبادي، شعار«شاه تو را مي‌كشيم!» براي آغازين بار در مراسم ترحيم شهيد غفاري در قم داده شد: «فصل زمستان بود كه به قصد زيارت و همچنين ديدن مرحوم آقاي رباني املشي در فردوس به مشهد رفتم. وقتي از مشهد به قم برگشتم، هنگام پياده شدن از ماشين به آقاي امراللهي كه از فضلا بود و به درس مرحوم حائري مي‌رفت، برخورد كردم. تا پياده شدم، گفت اطلاع داري كه آقاي غفاري را در زندان شهيد كردند؟ من در تشييع جنازه و تدفين ايشان حضور نداشتم؛ نمي‌دانم روزي كه به قم رسيدم، تشييع جنازه كرده بودند يا خير. براي شهيد غفاري مجالس فاتحه برگزار شد. يكي از مجالس ظاهراً از طرف آقاي شريعتمداري در مسجد اعظم برگزار شد. بعد از مراسم، طلبه‌ها به صورت راهپيمايي و با دادن شعار وارد صحن حرم مطهر شدند. در آن مراسم شعارهاي خيلي تندي داده مي‌شد. يادم هست يكي از شعارها اين بود كه: شاه تو را مي‌كشيم! طلبه‌ها احساساتي بودند و شايد براي اولين بار بود كه در قم و در حوزه علميه، اين‌گونه شعارها مطرح مي‌شد. نظير شعارهايي كه در ايام نزديك به پيروزي انقلاب داده مي‌شد. وقتي كه طلبه‌ها در صحن حرم مطهر مشغول شعار دادن و اعتراض به رژيم بودند، مأموران رژيم وارد صحن شدند. هر كس كه داخل صحن مي‌ماند يا او را مي‌زدند يا دستگير مي‌كردند. ما توانستيم از گوشه‌اي از صحن بيرون برويم. وقتي از صحن بيرون آمدم، سروان محمدي، معاون اطلاعات شهرباني قم را كه آدم خبيثي بود و من چند بار با او مواجه شده بودم، ديدم كه در حال فحش دادن به روحاني پيري بود. شايد آن پيرمرد اصلاً ‌از مسجد اعظم نيامده بود و جزو انقلابيون نبود، اما محمدي سرش را نزديك گوش اين پيرمرد مي‌آورد و مرتباً به او ناسزا مي‌گفت و داد و فرياد مي‌كرد. آن پيرمرد هم هيچ جوابي نمي‌داد. اين صحنه براي من بسيار دلخراش و ناراحت‌كننده بود. به هر حال با ورود مأموران، طلبه‌ها متفرق شدند، عده‌اي كتك خوردند و عده‌اي هم دستگير شدند و غائله خاتمه پيدا كرد». (6) پي‌نوشت‌‌: 1 ـ ر. ك به: ماهنامه تاريخي ـ فرهنگي شاهدياران، شماره 94، گفت‌و‌شنود با حجت‌الاسلام والمسلمين جعفر شجوني 2 ـ ر. ك به: همان، گفت‌و‌شنود با حجت‌الاسلام والمسلمين عبدالمجيد معاديخواه 3 ـ ر. ك به: همان، گفت‌وشنود با بتول غفاري 4 ـ ر. ك به: همان، خاطرات آيت‌الله شيخ علي اكبر مسعودي خميني 5 ـ ر. ك به: همان، گفت‌و‌شنود با حجت‌الاسلام والمسلمين سيدهادي خسروشاهي 6 ـ ر. ك به: همان، خاطرات آيت‌الله سيد حسن طاهري خرم آبادي

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن