محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1842884354
سران فتنه بواسطه حکم حکومتی رهبرانقلاب اعدام نشدند -
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: آیت الله مصباح یزدی:
سران فتنه بواسطه حکم حکومتی رهبرانقلاب اعدام نشدند
شناسهٔ خبر: 2449962 شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۲
سیاست > سایر
آیت الله مصباح یزدی گفت: سران فتنه بواسطه حکم حکومتی رهبرانقلاب اعدام نشدند. به گزارش خبرگزاری مهر، آیت الله مصباح یزدی در گفتگویی تفصیلی با هفته نامه 9 دی به مناسبت فرارسیدن یومالله 9دی، به نکات مهمی درباره مبانی مبارزه در اسلامی سیاسی، رویکرد جریانات انقلابی و حضرت امام در ایام مبارزه، نسبت اسلامیت و جمهوریت نظام و همچنین جرم بزرگ سران فتنه و مجازات متناسب با آن و همچنین نقش حکم حکومتی رهبر انقلاب در جلوگیری از اجرای این مجازات اشاره کرد.متن این گفتگو به شرح زیر است:بسم الله الرحمن الرحيماولين سوالي که مطرح است با توجه به بيانات مقام معظم رهبري در ديدار با نمايندگان مجلس است که ايشان به مسئله مبارزه و اينکه مسئولان کشور هميشه در مسير مبارزه اند، اشاره کردند و پيدايش و بقاي نظام اسلاميرا هم با همين مبارزه دانستند و بعد فرمودند که مبارزه تمام شدني نيست چون شيطان و جبهه شيطان هميشه وجود دارد. البته شيوه هاي مبارزه شايد متفاوت باشد اما سئوال ما اين است که از نگاه شما مبارزه امروز با مبارزه در دهه چهل حتي دهه پنجاه و يا در مقايسه با سال هاي نخست انقلاب چه نسبتي و چه تفاوتي دارد؟آيت الله مصباح: بسم الله الرحمن الرحيم. ما چون عادت کرده ايم به بحث هاي طلبگي، در هر بحثي ابتدا سعي ميکنيم که اول واژهها را تعريف کنيم تا لااقل در آن گفتگو، منظور از آن تعبيرات روشن بشود. کلمه مبارزه يعني چه؟ در ادبيات سياسي وقتي مبارزه گفته ميشود، يک معناي عاميدارد که هم شامل برخوردهاي فکري، اعتقادي و آرماني ميشود، هم شامل فعاليت هاي جناحي، گروهي و حتي رقابت هاي شخصي؛ همه اينها اسمش مبارزه است. ما که ميگوييم مبارزه، به عنوان يک تکليف واجب که از امام (رضوان الله عليه) آموختهايم، معنا و مصداقي خاص از مبارزه را منظور داريم که آن هم مبتني است بر نگاه خاصي که اساساً به زندگي و به مسئوليت هاي فردي و اجتماعي داريم.ما معتقديم که انسان در اين عالم آفريده شده تا بعد از شناختن هدف زندگي اش، راه هاي صحيح رسيدن به آن هدف را بشناسد و با انتخاب خودش بپيمايد و چون همه اين راهها با جزئياتش فقط با عقل و تجربه قابل شناختن نيست، خدا پيغمبران را فرستاد. بنابراين انسان بايد در اين عالم، قبل از هر چيز بفهمد که براي چه خلق شده؟ هدفش از زندگي چيست؟ چه راه هايي بايد برود، چه راه هايي نبايد برود؟ چه کساني مانع راه او هستند، آنها را بشناسد، و اين که چگونه با آنها برخورد کند؟ هم با دشمنان دروني خود هواي نفس و شيطان، هم با دشمنان بيروني - چه داخل جامعه خودش و چه در سطح بين المللي- بداند که چه رفتاري بايد داشته باشد. همه اينها اسمش دين است. يعني ما ياد بگيريم چگونه بايد زندگي کنيم، هدف کجاست؟ چگونه بايد برويم؟ چگونه با ديگران برخورد کنيم؟ اين مجموعه با هم ميشود دين.وقتي به اين تعريف از دين توجه کنيم، خواهيم دانست که جايگاه دين، تمام و سراسر زندگي انسان است و هيچ بخشي از زندگي خارج از حوزه دين نميماند. عرصه هاي مختلف اقتصادي، سياسي، بين المللي، نظاميو هر عرصهي ديگري شما براي زندگي انسان فرض کنيد، همه اينها بايد از دين سرچشمه بگيرد. اين بينشي است که ما نسبت به دين داريم. آن وقت مبارزه هم همينجا معنا پيدا ميکند. يعني مبارزه آن است که دين از ما بخواهد، در راه رسيدن به اهداف دين باشد. شيوه مبارزه آن است که دين تعيين ميکند و ساير مسائلي که در اينجا مطرح ميشود، همه در قالب دين براي ما مطرح است و چيز ديگري نداريم. آنجايي که مسائل شخصي باشد، هوسهاي فردي باشد اينها خارج از حوزه دين است و ارزشي نخواهد داشت. همه آنچه که ارزش دارد آن است که در سايه دين واقع شود و نهايتاً براي رسيدن به هدف دين که قرب خداست. آيا اين نگاه مورد قبول همه آحاد جامعه هست؟ يعني همه افراد همين فهم از مبارزه را دارند؟ آيت الله مصباح: طبعاً اين نگاه مورد قبول همه جامعه نيست. نميخواهيم درصد و آمار تعيين کنيم اما بسياري از افراد جامعه حتي خواص هستند که براي دين يک حوزه تأثيرگذاري محدودي قائلند. معتقدند دين همين است که آدم اصول دين را قبول داشته باشد و نمازي بخواند، روزهاي بگيرد، خيلي آدم خوبي باشد، براي سيدالشهداء عزاداري کند، اطعام کند، از نگاه خيليها چنين آدميديندار است. اما اينکه اقتصادش چگونه باشد؟ روابط اقتصادياش چگونه تنظيم شود؟ مسائل سياسياش چگونه باشد؟ معتقدند اينها ربطي به دين ندارد! احياناً با خود ميگويند اينها دنياست. دين و دنيا را در مقابل هم ميبينند، دين ميشود فقط همين مسائل شخصي و اعتقادي و مناسک عبادي و بقيه مسائل ميشود دنيا.در واقع جامعه از اين نظر به دو دسته تقسيم ميشوند: مردم ديندار به معنايي که ما ميگوييم و دسته دوم ديندار به معناي فراگيرش به معناي عامش، ديندارِسکولار. اين چيزي است که در زمان همه پيامبران مطرح بوده. زمان خود پيغمبر اکرم (صلي الله عليه و آله) بعد از وفات و قبل از دفن ايشان، اين مطلب بارز شد و بعد هم ادامه پيدا کرد تا همين امروز. اين نوع نگاه به دين الان به عنوان سکولاريسم مطرح است و يک کساني به اين عنوان شناخته ميشوند و در يک زماني هم در ايران خيلي رسميترويج ميشد و شخصيت هاي درجه اول کشور هم روي آن مانور ميدادند و حتي گاهي ميگفتند اگر دين هم بخواهد وجود داشته باشد، بايد دينِ سکولار باشد. حالا هم کم و بيش اگر به زبان نيايد در دلها هست.وقتي اين نگاه بود، دين ميشود يک چيزي در کنار اينها، براي همين در جامعهشناسي امروز، دين يک نهادي است در کنار نهادهاي ديگر؛ ما نهاد خانواده داريم، نهاد آموزش و پرورش داريم، نهاد سياست داريم، نهاد حقوق داريم، در کنار آنها يکي هم نهاد دين است. حالا اين چه اندازه است؟ در حقيقت براي خالي نبودن عريضه، به عنوان يک نهاد، جايگاهي هم براي دين قائل شدند. به عنوان واقعيت اجتماعي ميگويند دين هم يک چيزي است که مردم دارند! اين هم يک نهادي است ولي اينکه در حل مشکلات مردم نقشي دارد، چنين اعتقادي ندارند. در حالي که به عقيده ما اصلاً نهاد حقيقي زندگي انسان آن است که در سايه دين باشد. يعني دين در همه عرصههاي زندگي انسان است و زير چتر دين است که شاخههايي مثل سياست، اقتصاد، حقوق و شاخههاي ديگر پيدا ميشود. اين اختلاف ريشهاي است و شوخيبردار نيست، نميتوانيم پنهانش کنيم. ما چون معتقديم که بايد آن نظر اول را پذيرفت، بنابراين در رفتارها - چه رفتار فردي باشد، چه گروهي، چه خانوادگي، چه اجتماعي و چه جهاني - آن چيزي که با دين و فرهنگ ديني ارتباط داشته باشد، داراي ارزش است و به يک معنا چون اساس فرهنگ هم باورها و ارزشهاست، بايد گفت که اصلاً دين يک مقوله فرهنگي است. چون دين هم يک سلسله باورها و ارزشهاست که حاکم بر همه رفتارهاي فردي و اجتماعي انسانها شده است.بنابراين براي ما مبارزهاي معنا دارد که براي دين باشد، با شيوهاي انجام ميگيرد که دين ميپسندد، هدفش ترويج دين و رسيدن به هدف دين يعني تقرب به خدا باشد. به غير از اين اصلاً چيزي نميشناسيم. هر رفتار ديگري که به خاطر دين نباشد، حرفهاي بچهگانه دنياپرستان است و چنين نگاهي متعلق به کساني است که اسلام و قرآن، خيلي از آنها را «کالانعام» مينامند و خيليهاشان را «شَرُّ الدَّوابّ» نام ميگذارد. البته کالانعام دانستن اين افراد محترمانه است ولي بدترش، شرّالدواب دانستن آنهاست، بدترين جنبدهها! اين فرق اساسي مسئله بين دو نگاه است. ما اگر مبارزه سياسي داريم يعني مبارزه سياسياي که دين ميپسندد و براي تحقق اهداف دين است. اگر در اين مبارزه سياسي، دين نباشد کاري با آن نداريم.از کجا ميتوانيم اين را بفهميم که اين مبارزه سياسي، فرهنگي، اقتصادي ما مبارزه ديني است؟ شاخصهاش چيست؟آيت الله مصباح: از هر راهي که ميشود دين را شناخت، ميتوانيم مبارزه ديني را هم بشناسيم. بايد ببينيم دين حقيقي را چگونه ميشود شناخت.با اين نگاه بايد بگوييم که چون در بخشهاي مختلف اين حوزه، مبارزه فرهنگي است پس اين نوع مبارزه اصالت و اهميت بيشتري نسبت به امور ديگر دارد.آيت الله مصباح: به يک معنا عرض کردم که خود دين هم يک مقوله فرهنگي است. اين دوتا خيلي به هم نزديک هستند. البته فرهنگ، تعاريف بسيار مختلفي دارد و در همه آنها اين قرابت نيست ولي در اکثر تعاريف چون اساس فرهنگ، باورها و ارزشهاست، فرهنگ با دين خيلي قرابت پيدا ميکند.يکي از آسيبهايي که در حال حاضر داريم و ما در شماره هاي مختلف هفته نامه 9دي به آن پرداخته ايم اين است که مبارزه نکردن يا سازش کردن را با ادبيات ديني جلوه ميدهند، يعني براي آن ايدئولوژي سازي ميکنند. حتي اين نگراني وجود دارد وقتي که گفته ميشود پيام عاشورا مذاکره و تعامل است يا گفته ميشود که صلح حسني سختتر از جهاد حسيني است، به نوعي در راستاي همين ايدئولوژيسازي باشد.آيت الله مصباح: بله؛ البته همين طور که عرض کردم قضاوت در اينباره بستگي دارد به اين که معرفت هر کس از دين چقدر صحيح و واقعي باشد. حقيقتش اين است که بسياري از ما از وقتي که دين را شناختيم، دين همان تعريفي را داشته که اشاره کردم، يعني همين مناسک عبادي، نماز و روزه و روضه و گريه و همينها بوده نه اينکه در تمام ابعاد زندگي جاري باشد. يادم هست اولين باري که من فعاليتهاي اجتماعي و مبارزات سياسي را به عنوان يک امر ديني شناختم، از مرحوم آيتالله کاشاني (رضوانالله عليه) بود. يک روزنامهاي - که يادم نيست اسمش چه بود - چاپ ميشد و طرفدار آقاي کاشاني بود و عکس ايشان را چاپ ميکرد، روزنامههاي ديگر همه درباري بودند. همان وقتهايي بود که ايشان را تبعيد کرده بودند به لبنان و از لبنان برگشته بودند و استقبالي از ايشان شد. ما از آن طريق آيتالله کاشاني را شناختيم. در آن روزنامه به نقل از آيت الله کاشاني نوشته ميشد که من اين کارهاي سياسي را به عنوان اينکه وظايف دينيام است، انجام ميدهم. ولي جامعه ديني آن روز اين نگاه را نميپذيرفت و معمولاً گفته ميشد که ايشان يک رجل سياسي است و به همين خاطر آقاي کاشاني را در رديف مراجع حساب نميکردند با اينکه شايد از هيچکدام از مراجع آن زمان هم کم نداشت ولي نگاه عمومي اين بود. ايشان و مرحوم آقاي سيد احمد خوانساري همدرس بودند، بعضيها ميگويند ايشان حتي در بعضي جهات از آنها هم مقدم بود، در استعداد و در فراست مقدم بود ولي اين شخص بزرگ را به عنوان يک رجل سياسي ميشناختند.آن وقت اين سئوال برايم پيش آمد، بين اين ديني که ما بلد هستيم، يعني همين نماز و روزه و روضه، با ديني که اين آقا ميگويد چه نسبتي است؟ آن روز ما بچه بوديم و اين به عنوان يک سئوال برايمان مطرح بود. بعد کم کم در اثر فعاليتهاي فداکارانهاي که ايشان کرد، يکي دوتا گروه هم در کنار ايشان به عنوان طرفداري در اين اردوگاه شکل گرفت، يکي فداييان اسلام بود و يکي مجاهدين اسلام. آقاي شمس قناتآبادي رهبر مجاهدين اسلام بود و مرحوم نواب صفوي هم رهبر فداييان اسلام؛ اينها طرفدار آقاي کاشاني بودند. البته اختلافاتي هم کم و بيش داشتند و گاهي هم تنشهايي بينشان واقع ميشد ولي معمولاً روزنامهنگارها اين دو را به عنوان دو بازوي آيتالله کاشاني معرفي ميکردند. اين مسائل ذهن ما را مشغول کرده بود تا اينکه آمديم قم و از درسهاي امام استفاده کرديم، ديديم ايشان گاهي در درسهايش براي مسائل فقهي مثال از مسائل سياسي ميزنند! من يادم هست ميگفتند اگر حاکم اسلامي، اگر فقيه جامع الشرايط بگويد اين عبايت را بايد براي اسلام بدهي، واجب است، بايد بدهي، اين حکم حکومتي است و فقيه واجب الاطاعه است.در مبارزه با همين تعريفي که فرموديد، از نظر شخصيتي حضرتعالي به امام و آيتالله کاشاني نزديکتر بوديد؟آيت الله مصباح: من کسي نيستم که بگويم به چه کسي نزديک بودم. گفتم از اينها ياد گرفتم، ابتدا شايد از مرحوم آقاي کاشاني بود بعد هم از حضرت امام(ره). شخصيت برجسته ديگري که بگويم در کنار اينها مطرح باشند، يادم نميآيد. البته حقيقت اين است که مسائل و وظايف اجتماعي را اساساً از امام ياد گرفتم و باور قلبي کردم. نه صِرف تقليد باشد بلکه از امام ياد گرفتم. هيچ کس ديگر مانند ايشان پا به ميدان نگذاشته بود که اينطور صريح بگويد بخش اعظم فقه مربوط به سياست است. اين را فقط امام بيان ميکرد! کساني ديگر فعاليتهايي داشتند، قبلاً هم بودند، زمان مشروطيت هم مراجع دخالتهايي داشتند و در آن زمان هم، از علما کساني بودند که از مرحوم آقاي کاشاني حمايت ميکردند، هم از علماي درجه اول و هم از فضلاي ديگر، اسمشان يادم است مثل حاج محمد آقاي تهراني بود که هيأت قائميه را در تهران تأسيس کرده بودند. ايشان هم فاضل و تحصيلکرده نجف بودند ولي علاقهمند به اين جناح بود، يک گروه فعالي بودند. اما آن که ميتوانم بگويم دينم را با اين تعريف از او ياد گرفتم، امام(ره) بود که رسماً به بنده آموخت که فعاليتهاي اجتماعي در کنار نماز و مثل نماز واجب است.اخيراً از سوي بعضي کساني که در انقلاب سابقهاي هم دارند، ادعا ميشود که آقاي مصباح در يک برههاي به صورت جدي اهل مبارزه نبود، حتي در هفتههاي اخير گفتند آن اسناد دالّ بر مبارزه سياسي که شما امضا کردهايد، بيانيههايي براي دهه 40 بوده و بعد از سال 42 تا سال 55 انقطاعي حاصل شده و آقاي مصباح اهل مبارزه نبودند. به نظر مي رسد با اين توضيحي که الان فرموديد، ظاهراً تلقي شما از مبارزه با تلقي اين آقايان از مفهوم مبارزه متفاوت بوده و اين منجر ميشده که آنها فکر کنند شما مبارز نيستيد؛ در حالي که از نگاه شما اساساً آن رفتاري که آنها قائل به مبارزه بودند - مثل همکاري با منافقين براي سرنگوني رژيم پهلوي - را اساساً شما مبارزه نميدانستيد. آيت الله مصباح: اين که اختلاف در رفتار اشخاص پيش ميآيد دلايل مختلفي دارد. يکي همين است که اصلاً از ريشه، دين را شامل اين مسائل نميدانند، اصلاً قائل به مبارزه ديني نيستند. فقط دين را در حوزه مسائل فردي و مناسک عبادي محدود ميدانند. ما الحمدلله از امام اين را آموختيم که اين طور نيست. از فرمايشات اميرالمومنين(عليه السلام) در نهجالبلاغه همين برداشت ميشود. نکته ديگر اين که بالاخره باور کرديم بخش عظيمياز دين - اگر نگوييم اعظمش - مربوط به مسائل اجتماعي و سياسي است. طبعاً انجام آن وظيفه اجتماعي و سياسي در بسياري از موارد احتياج به مبارزه دارد. وقتي آدم در مقابل دشمن قرار ميگيرد بايد مقاومت کند، بايد دشمن را بکوبد، مانع را از سر راه بردارد. خب در اينها اختلاف ميشود. اين يک جور اختلاف است که آيا فلاني مبارز است يا نيست. فرض بفرماييد وقتي نهضت حضرت امام شروع شد و گروههاي مختلفي همکاري کردند؛ در همان زمان کساني بودند مبارزه ميکردند و زندان ميرفتند و در معرض خطر واقع ميشدند، ولي مارکسيست بودند. آنها مبارزه ميکردند؛ با شاه هم مبارزه ميکردند، با آمريکا هم مبارزه ميکردند ولي با طرز فکر ديگري بود. خب طبعاً آنها کسي که همراهي شان نميکرد، ميگفتند اين آدم اهل مبارزه نيست!با همين نگاه، قبل از نهضت، امام را که ملاحظه ميکردند ميگفتند ايشان که مبارز نيست! چرا؟ چون امام مشغول درس و بحث بود، يا اين که مشغول تربيت شاگرد بود ولي چون از نگاه آنها کاري نميکرد، مبارز هم نبود. قبل از رحلت مرحوم آقاي بروجردي، من به ياد ندارم حضرت امام حتي يک بيانيه، يک سخنراني راجع به مسائل سياسي و اجتماعي ايراد کرده باشد. البته در بحثهاي نظري همانطور که عرض کردم گاهي حتي براي مثالهاي درسي هم از مسائل اجتماعي و سياسي مثال ميزد اما اين که يک اقدام عملي براي مبارزه کرده باشد، اينطور نيست. در آن زمان ميگفتند امام مبارز نيست، آنها مبارزه را همان ميدانستند که خودشان عمل ميکردند. اين هم يک طور اختلاف بود.يک وقت اختلاف در شيوه مبارزه است. عدهاي بعد از اينکه فهميدند اسلام حق است و براي اسلام بايد مبارزه کرد و مصداقش هم مبارزه با آمريکا و شاه است، اختلاف بر سر اين ميشد که چگونه بايد مبارزه کرد، آيا همه بايد يک طور رفتار کنند؟ يا بايد تقسيم کار شود؟ گروههاي مختلفي بودند؛ مثلاً اين صحيح است که ما با مارکسيستها اتحاد کنيم؟ عدهاي ميگفتند ما ميخواهيم با شاه مبارزه کنيم، چه فرقي ميکند، آنها هم براي حذف شاه مبارزه ميکنند. يادم نميرود يکي از کساني که بعدها در انفجارها به شهادت رسيد در مجلسي - که الان حتي به ياد دارم در کجا و چه اشخاصي از بزرگان و علماي امروز هم حاضر بودند - ايشان ميگفت ما و مارکسيستها هرکدام نصفي از اسلام را داريم، از نگاه آن آقا اسلام به معني خدا پرستي و عدالت بود! بعد معتقد بود که ما خداپرستياش را گرفتهايم و مارکسيتها عدالتش را گرفتهاند! بعد ميگفتند چرا به مارکسيستها بد ميگوييد، آنها هم حق دارند به ما بد بگويند. اين را يک روحاني ميگفت که بعدها شهيد شد!با اين نگاه طبعاً وقتي کسي عليه شاه با مارکسيستها همکاري نميکرد، ميگفتند اين فرد، مبارز نيست! آن زمان عدهاي بودند که صريحاً ميگفتند ما الان يک مبارزه ضد امپرياليستي داريم و عين اين تعبير را ميگفتند که ما و مارکسيستها و مجاهدين نبايد با هم ستيزه کنيم و خودمان را از آنها جدا بدانيم، چون ما الان در حال مبارزه در يک جبهه ضد امپرياليستي هستيم. در نگاه اين افراد، هدفْ مبارزه با امپرياليسم بود. طبعاً اين نگاه براي بنده هيچ ارزشي نداشت! من گفتم براي ما آن مبارزهاي ارزش دارد که براي دين باشد، آنوقت دين را بگذاريم کنار و برويم ضد امپرياليسم مبارزه کنيم!؟ خاطرهاي که از آن فرد روحاني نقل کرديد و بعد فرموديد که شهيد شد، خاطره عجيبي بود. هر چند از ايشان اسم نياورديد ولي ما حساس شديم بدانيم که اين بنده خدا تا آخرين لحظه عمرش يعني تا زمان شهادتش هم ديدگاهش همين طور بود يا عوض شد؟آيت الله مصباح: اواخر عمرش من با ايشان ارتباط نزديک نداشتم، نميدانم. ان شاءالله که عاقبت بخير بوده و آن برداشت هم اشتباهي بوده؛ ولي بعضيها اينطور بودند. البته اين امروز براي شما عجيب است ولي در آن زمان و در آن خفقان که خيليها ميخواستند آن رژيم سرنگون شود، از اين ديدگاهها که موجّه جلوه ميکرد، کم نبود.خدا ما را عاقبت بخير کند. چون ايام يوم الله 9 دي نزديک است و ما هم در طول سال با انتشار نه دي اهداف آن روز را دنبال مي کنيم؛ چند سئوال در اين خصوص مطرح است. اينکه مقام معظم رهبري فرمودند فتنه، خط قرمز است، منظور ايشان دقيقا چه ابعادي از فتنه بود؟ آيا منظور سران فتنه است؟ شخصيت هاي مؤثر در فتنه است؟ اخيراً که حضرت آقا مريض احوال بودند، بعضيها واسطه گري کردند تا يکي از چهرههاي اصلي فتنه به بهانه عيادت به ديدن ايشان برود و به نحوي خصوصي عذرخواهي کند و موضوع تمام شود. اما حضرت آقا فرموده بودند که اين افراد بغي کردند و باغي بر انقلاب بودند و بايد مصداق آن آيه بشوند که خداوند فرمود «الّا الذين تابوا و اصلحوا و بيّنوا» توبه کنند و اصلاح کنند و آشکارا عذرخواهي کنند، تا نظام از آنها بگذرد. سئوال اين است که چرا ايشان نميگذارند موضوع فتنه به فراموشي سپرده شود و مدام بر بزرگداشت 9دي و خط قرمز بودن فتنه تأکيد ميکنند؟ آيت الله مصباح: اينکه من عرض ميکنم در حد فهم قاصر خودم است. آقا نيتشان چه بوده و چه چيزي را لحاظ کردند، خودشان بايد بفرمايند. اولاً حضرت آقا با بسياري از سياستمداران در ريشه اين مباحث با هم اختلاف دارند. اينکه عرض کردم امام همه جا صحبت از اسلام ميکردند؛ شما سخنرانيهاي امام را واژهشماري کنيد، بيشترين واژه در کلمات حضرت امام، اسلام بود، اما ديگران اينطور نيستند. معلوم نيست در عمرشان چند بار در سخنرانيها اسم اسلام را برده باشند! اما امام در يک سخنرانياش شايد چندينبار روي اسلام تأکيد ميکردند. آقا هم همينطور است، ايشان هم شاگرد آن مکتب است.کسان ديگر اينطور فکر نميکردند، ميگفتند ما داريم با امپرياليسم مبارزه ميکنيم. اگر خيلي فکر عالي داشتند ميگفتند مليگرا هستيم و داريم براي ايران عزيز فداکاري ميکنيم! در نگاه اينها اسلام حاشيه است، گاهي هم شايد اسمي از آن برده شود براي اينکه مردم خوششان بيايد و الّا اعتقادي ندارند به اينکه نظام اسلامياست، حکومت اسلامياست، جمهوري اسلامياست. ميگويند اين پسوندي است که بعد از انقلاب شايع شده! چون اصلاً نميشود مملکت را با دين اداره کرد! بنابراين وقتي ايشان ميگويند که فتنه خط قرمز ماست چون چيزي که بخواهد با اسلاميبودن نظام تلاقي داشته باشد، اين خط قرمز است و فتنه سال 88 اسلاميت نظام را هدف گرفته بود. فتنه آن حرکتي است که باعث ميشود اين روح اسلامي بودن نظام از بين برود. غير اين ميشود يک نظام دموکراتيک، حالا خوب است يا بد، براي خودشان است. بالاخره واقعيت اين است که اين يک چيزي است و آن يک چيز ديگري است. بحث بر سر اين است که ما دلمان بسوزد براي اين که احکام اسلام تعطيل ميشود، يا دلمان بسوزد براي اينکه مثلاً ديکتاتوري است؟ اصلاً فکر برخي اين است که ما بر ضد ديکتاتوري مبارزه کرديم، مردم خودشان تصميم ميگيرند آقا بالاسر نداشته باشند. اين بهترين تعبير است که از يک طرز تفکر سکولار ميشود بيان کرد.نکته دوم اينکه حالا ما معتقديم که بايد نظام سرکار باشد و قانون اساسي ما اسلام را مورد تاکيد قرار داده؛ ولي آيا اين کاري که ميخواهيم انجام دهيم، به نفع اسلام است يا به ضرر اسلام؟ مسأله در تشخيص مصداق است! اينجا هم باز افکار و انديشهها با هم فرق ميکند. کساني مهمترين مصالح دنيوي را عزت اسلامي ميدانند و ايران هم اگر ميگويند براي اين است که ايران تنها کشور مدعي پيادهکردن اسلام است و ما انقلاب کرديم براي اسلام. شايد کساني فکر کنند که ما ميتوانيم اين پسوند اسلامي را کمرنگ کنيم تا بعضي از موانع و دشمنيها را کم کنيم، تا چه حد اگر اين کمرنگ شود مجاز هستيم؟ من فکر ميکنم که مقام معظم رهبري مثل حضرت امام (رضوان الله عليه) اصل را اسلام ميدانند و براي همه چيز در سايه اسلام ارزش قائل هستند. بنابراين اگر چيزي به اسلاميبودن نظام لطمه بزند، جلوي آن ميايستند و اين، خط قرمز است.به نظر ميرسد که حتي وجه تمايز، واژه «اسلاميت» در اين نظام نيست، و الّا کنار ما جمهوري «اسلامي» پاکستان هم هست و ما هم جمهوري اسلامي ايران؛ ولي ما يک مقوّمي براي اين اسلاميت داريم که آنها ندارند... آيت الله مصباح: البته آن اسلام هم اشتراک در اسم است و الّا اصلاً هويت پاکستان به خاطر اين که از هند جدا شود و مستقل شود، اسلاميتش بود، اگر اسم اسلاميت نبود مردم نميآمدند کمک کنند.نماد اسلاميت نظام ما ولايت فقيه است. حالا اگر کساني در داخل نظام باشند ولي با ترديد نسبت به آن عمل کنند، چه بايد کرد؟ آيت الله مصباح: همه دنيا ميدانند که ولايت فقيه سمبل اسلاميبودن اين نظام است. اما کساني از اول اصلاً نسبت به اين موضوع موافق نبودند، ميگفتند اين يک ديکتاتوري آخوندي است، ديکتاتوري نعلين! بعضيها هم اصلش را پذيرفتند و گفتند که چون مردم رأي دادند ما آن را قبول کرديم، حالا اگر مردم رأيشان را پس بگيرند، ما هم قبول نداريم! اصلاً يک بار ديگر رفراندوم کنيم تا ببينيم مردم ولايت فقيه را ميخواهند يا نميخواهند؟ زمينهسازي کنيم براي اين کار تا جايي که حرمتها شکسته شود و حتي مردم نسبت به امام هم تعرّض کنند. سالهاي قبل بعضي مديران بالادست کشور گفتند اينطور نيست که همه مردم امام را دوست بدارند، نه خيليها هم با امام ميانهاي ندارند. صريح گفتند و در روزنامههايشان هم نوشتند.اگر يادتان باشد يکي از رؤساي جمهور گذشته ميگفت که ما ولايت فقيه را از اين جهت قبول داريم که در قانون اساسي آمده يعني اگر فردا در قانون اساسي نوشتند ما وليّ فقيه نميخواهيم، من اعتقادي به ولايت فقيه ندارم. اگر فردا اصلاحيهاي به قانون اساسي خورد و اين حذف شد، مانعي ندارد هرچه مردم بگويند، تعبيرش هم همين است: هرچه مردم بگويند!صحبت اين بار مقام معظم رهبري درباره فتنه، خيلي صريح بود با اينکه پنج شش سال از فتنه گذشته ولي صريحتر از هميشه درباره فتنه صحبت کردند و تعبيرشان اين بود که فتنه خط قرمز نظام است. حتي گفتند که دولتمردان همانطور که در جلسه رأي اعتماد قول دادند، به فاصلهگذاري با فتنه و فتنهگران پايبند باشند. به نوعي ايشان خواستند توجه به مصاديق پيدا بشود. آيت الله مصباح: مقام معظم رهبري که جانشين امام (ره) هستند و به تعبير مسامحهآميزي، روح امام راحل در کالبد ايشان وجود دارد، مانند امام عزيز مصالح را مقايسه ميکنند و بيان ميکنند. ممکن است مطلبي در زماني گفتنش لازم باشد و يک زماني لازم نباشد. همان طور که ميدانيد، غير از مسئله تشخيص هدف و تشخيص روش، تشخيص مصاديق هم مهم است. حالا بر فرض که ما در هدف توافق کرديم و روش مبارزهمان هم مشخص شد و دشمن را هم کاملاً ميشناسيم و در تشخيص دشمن هم اشتباهي نداريم؛ اما اين مورد آيا مصداق اين مبارزه هست يا نيست؟ مصداق اين وظيفه شرعي هست يا نه؟ مصلحت جامعه انقلابي هست يا نيست؟ در تعيين اين مصاديق طبعاً اختلافات بيشتر خواهد بود. آن اختلاف، يک اختلاف ريشهاي بود. آنجا دو دسته ميشدند، سکولار و غيرسکولار؛ اما به اينجا که ميرسد در تعيين مصداق طبعاً اختلافات خيلي بيشتر ميشود، در هر مورد خاصي ممکن است اختلاف سليقه باشد، اين که فلان عمل اهميت دارد يا آن؟ ضرورت دارد يا نه؟ مخصوصاً در رعايت اولويتها اختلاف سليقه زياد ميشود.اوايل نهضت در بين علماي قم دو نفر بيشتر به هم نزديک بودند، يا لااقل ترويج ميشد که اينها يکي هستند، حتي عکسهاي امام و آن نفر ديگر با هم به عنوان دو رهبر مبارزه چاپ ميشد و معرفي ميشدند. اما بعد از اينکه ساواک براي بار اول امام را گرفتند و مدتي در قيطريه بودند، وقتي ايشان آزاد شدند، کم کم بينشان فاصله افتاد. بعد از مدتي نزديکان و ديگران هم فهميدند که بين اين دو نفر در کيفيت ارتباط با دربار و درباره شيوه مبارزه اختلاف نظر وجود دارد.يادم ميآيد که يکي از دوستانمان آن وقت تازه از زندان آزاد شده بود، شخصيت بسيار معروف و شناخته شدهاي هم هست. ما و مرحوم آقاي دکتر باهنر و مرحوم آقاي رباني شيرازي و به نظرم دکتر مفتح و يکي از مراجع فعلي، رفتيم ديدن آن آقا که تازه از زندان آزاد شده بود. آنجا صحبت شد که زمينه اختلافي بين مراجع در حال تحقق است و اين براي انقلاب خطرناک است و خوب است براي اينکه از اين وضع جلوگيري شود تلاش کنيم. در همان جلسه تصميم گرفتيم برويم با هردو بزرگوار ملاقات کنيم و بگوييم که اين اختلاف، باعث ضرر به انقلاب ميشود و شما به آن راضي نباشيد، ببينيد منشأ اختلاف چيست تا زودتر حل شود.آن مرجع ديگر - که اسم نبردم - گويا مريض احوال بودند و در منزل خوابيده بودند و به نظرم به وسيله يکي از آقاياني که بيشتر با ايشان ارتباط داشت و الان هم يکي از مراجع فعلي هستند، خواهش کرديم تا از ايشان تقاضا کند ما را بپذيرند و برويم خدمتشان مسئله را مطرح کنيم. آن آقا هم تماس گرفتند و وقت گرفتند، عصري بود و ما هم با جمع دوستان که اسم بردم رفتيم اول منزل اين آقا بعد هم منزل امام. ايشان خوابيده بودند به زحمت بلند شدند تکيه دادند و نشستند و ما بحثمان را مطرح کرديم که براي چه آمدهايم. ايشان گفتند که آقا، مبارزه با اين وضعي که در پيش است کار سادهاي نيست، کار يک روز و دو روز نيست، کار يک نفر و دو نفر هم نيست. اين کار زمانبر است و حتماً طولاني خواهد بود. ما اگر بخواهيم در اين مبارزه پيروز بشويم، بايد همه روحانيون مشارکت داشته باشند. طبعاً اگر بخواهيم همه مشارکت داشته باشند بايد يک جلساتي باشد تا مشورت کنند و بعد دستهجمعي تصميم بگيرند، نه اينکه کسي يک نفري تصميم بگيرد و بگويد شما هم بايد دنبال من بياييد. به نظرم اين جمله را هم گفتند که اگر بنا شد ما با دستگاه سلطنت مخالفت کنيم، آيا اين کار صحيح است؟ بايد فکر کرد به کجا منتهي ميشود؟آقايون هم سکوت کرده بودند - چون تقريباً روشن بود که جواب چيست - ميخواستند پا شوند که من گفتم اگر ممکن است شما کساني که به نظرتان بايد با آنها همفکري کنيم را معرفي کنيد چون ما قصد داريم برويم خدمت آقاي خميني، يک وقت ايشان ميپرسند که حضرتعالي نظرتان چيست و چه کساني مشارکت کنند، بدانيم چه جوابي بدهيم؟ ايشان چند نفر را اسم بردند غير از مراجع آن زمان، از کساني که يادم است ايشان نام آوردند يکي آقاي سيد صادق روحاني بود و يکي حاج ميرزا ابوالفضل زاهدي که مفسّر بودند و در مسجد امام نماز ميخواندند و درس تفسير داشتند؛ درس تفسير عمومي در حوزه قبل از آقاي طباطبايي منحصر به ايشان بود. من حدس ميزدم که ايشان منظورشان چه کساني هست ولي خواستم تصريح بشود که براي دوستان شبههاي نباشد.رفتيم خدمت امام؛ تابستان بود و در حياط منزلشان تخت گذاشته بودند. امام تشريف آوردند و مرحوم آقاي اشراقي هم همراه ايشان بودند. دوستان همينهايي بودند که عرض کردم، آقايي که از نزديکان آن مرجع بودند و الان خودشان از مراجع فعلي هستند، صحبت کردند و گفتند که اختلافاتي پيش آمده و اين وضع به صلاح نيست و حتي ممکن است کساني در بيت شما عليه آن آقا صحبت کنند. اينها صلاح نيست، خوب است جلوگيري بشود.امام شروع کردند به صحبت (رضوان الله تعالي عليه) فرمودند که اگر منظور از اينکه همفکري شود و دستهجمعي تصميم گرفته شود، اين است که ما راجع به اصل مبارزه بنشينيم فکر کنيم آيا ما بايد مبارزه کنيم يا نه؟ من عقيدهام اين است که اگر هيچ کس با من همراهي نکند و من تنها باشم، بنا بر وظيفه شرعيام واجب است که مبارزه کنم ولو هيچ کس مرا همراهي نکند. اين قابل بحث نيست! تشخيص من اين است. اما اگر در شيوه مبارزه بايد بحث کنيم، من موافقم که دسته جمعي باشد ولو مبارزه، کمرنگتر شود؛ ولي چون اين به صَلاح اسلام است، موافقم ولو وظيفه خودم را حرکت تندتر تشخيص ميدهم ولي حاضرم آرامتر عمل کنم براي اينکه دستهجمعي اقدام شود. اما اينکه گفتند که عدهاي در منزل من ميآيند و چيزي ميگويند، خب آنجا هم عدهاي مينشينند و ميگويند خميني کيست؟ حالا من بروم گله کنم که چرا در خانه شما چنين حرفي زدهاند؟ من گفتهام دست همه مراجع را ميبوسم، اهانت به مراجع را حرام ميدانم ولي همه افراد را که نميتوانم کنترل کنم.منظورم از ذکر اين داستان اين بود که اين اختلاف، هم در شيوه مبارزه بود و هم وقت آن، در اينها ممکن است تشخيصها مختلف باشد. حالا علل تشخيصها چيست خود يک مسئله روانشناختي است و بنده تخصصي در اين زمينه ندارم. بنابراين ممکن است مصلحت واحد، هدف هم واحد باشد، شيوه هم واحد است اما بخاطر شرايط خاصي مراتب داشته باشد. مثلاً وقتي کسي تنها باشد يک وظيفهاي دارد و اگر بخواهد دستهجمعي عمل کند طور ديگري بايد رفتار کند. آن که ملاک است اين است که مجموعه اين کار به اين صورت که پيشنهاد ميشود به نفع اسلام است يا به ضرر اسلام؟ از نگاه مقام معظم رهبري در اين مقطع، چنين تأکيدي براي حفظ اسلام و انقلاب لازم بود.تاکنون چندبار در سخنان حضرتعالي تأکيد شده که يکي از مهمترين مشکلات کشور اين است که بسياري از مديران کشور از عمق وجود به مسئله ولايت فقيه اعتقاد ندارند! برخيها که اين را ميشنوند، ميگويند اين که اکثر مسئولان کشور اعتقاد ريشهاي و مبنايي به ولايت فقيه ندارند، عيب نظام جمهوري اسلامياست و نبايد اين را گفت. آيت الله مصباح: مگر صدر اسلام چطور بود؟! همه اعتقاد داشتند به اين که هر چه پيغمبر ميگويند از طرف خداست؟ هر چه ميگويد بايد پذيرفت يا نه؟ آيا اين عيب نظام دوره پيامبر نبود؟ بله اين عيب دارد ولي چه کار بايد کرد؟ همان عيبي که جامعه زمان پيغمبر داشت، جامعه ما هم دارد. شايد کمرنگترش و جامعه آن زمان بدتر هم بود!البته توجيه ميکنند ميگويند ولي فقيه که معصوم نيست. بالاخره ما در حد فهم مديريتي خودمان ميتوانيم تصميماتي بگيريم ... آيت الله مصباح: اگر ملاحظه کرده باشيد در صدر اسلام کساني -که بعد از رحلت پيغمبر جاي ايشان نشستند- بعضي احکام که نازل ميشد اينها اعتراض ميکردند! حکم شرعي را پيغمبر بيان ميکردند ولي اينها اعتراض ميکردند! در کتابهايشان آمده که وقتي آيه راجع به احکام حج تمتع نازل شد، کساني آمدند به پيامبر گفتند - عين همين تعبير -که آيا ما برويم احرام حج ببنديم در حالي که از عورتمان مني ميچکد؟! با همين تعبير! ضعف ايمان و اعتقاد و اشتباه در فکر، کم نبوده است. آن طرفش کم است. نکتهاي که در جلسه بعد از انتخابات سال 88 نمايندگان کانديداها در آن جلسه مشهور با مقام معظم رهبري داشتند، اين بود که ايشان در آن جلسه از جمهوريت نظام دفاع کردند. در حالي که طرفداران فتنه شعار اصالت رأي مردم و حتي در مواردي حاکم بودن رأي مردم بر رأي الهي را همواره مطرح ميکردند. آيت الله مصباح: بله؛ اولين کسي که اين مسئله را خيلي پررنگ در نوشتهها و سخنراني هايش مطرح کرد، رأس جبهه اصلاحات بود. ميگفتند که تا به حال فقط از اسلاميت نظام سخن گفته شده در حالي که ما جمهوري اسلاميهستيم، پس جمهوريتش چه ميشود؟! البته درباره اين موارد يک بحث شناختشناسانه لازم است که واقعاً ما عقيدهمان راجع به اسلام چيست و چه چيزي را حق ميدانيم و چه چيزي را باطل ميدانيم. به چه معتقديم و به چه معتقد نيستيم. خود قرآن در مقام مقابله با ديگران که مخالف هستند دو نحو برخورد فکري دارد. با آنهايي که بتپرست بودند يک وقت ميگويد که حضرت ابراهيم ميگفت: آيا اينهايي که شما ميپرستيد حرف شما را ميشنوند؟ کاري براي شما ميتوانند انجام دهند؟ پس براي چه اينها را ميپرستيد؟ اين يک طور بحث است که طرف مقابل را بر اساس منطق قانع کنند. اين بحث را ميگوييم بحث برهاني.ولي شيوه برخورد دوم بحث جدال است؛ «و جادِل بِالّتي هِيَ أَحْسَن». ممکن است ما اگر بخواهيم مطلبي را برهاني اثبات کنيم چندين مقدمه بخواهد که فقط پذيرفتن مقدماتش بحث دارد و استدلالهاي شما هم به راحتي براي طرف مقابل پذيرفته نميشود، اما اگر بر اساس مباني خود فرد بخواهد بيان شود، خيلي راحت براي طرف مقابل قانعکننده خواهد بود و کار عُقلايي در مقام محاورات عرفي، اغلب روي اقناع طرف مقابل است. براي اينکه ميخواهيم با هم دعوا نکنيم، ميخواهيم با هم زندگي کنيم. پس سعي کنيم طرف بر اساس منطق خودش قانع شود؛ در اين صورت ديگر لزومي ندارد ما بحث را بر سر مباني اوليه گسترده کنيم و بر سر اصول موضوعه بياييم بحث کنيم.بتپرستهاي مکه و حجاز بطور کلي معتقد بودند که اين بتهايي که ما ميپرستيم، نمادهايي از فرشتگان هستند و آن فرشتگان، دختران خدا هستند. قرآن روي همين مبناي آنها ميگويد شما که دختر را بد ميدانيد چطور براي خدا دختر قائليد؟ چطور براي خدا دختر ميگوييد ولي براي خودتان پسر قائليد؟ «أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَ لَهُم الْبَنُونَ»؟ شما بايد پسر داشتهباشيد و خدا بايد دختر داشتهباشد؟ اين شيوه بحث با طرف مقابل، منطق قرآن است. بنابراين رهبري ميگويد شمايي که معتقديد مردم، جمهور هستند، پس چرا وقتي 65 درصد مردم رأي بدهند به کسي، آن را نظر جمهور نميدانيد؟! تعبير حقالناس از سوي رهبر انقلاب هم بر همين اساس بود؟ آيت الله مصباح: بله، رهبر انقلاب به اينها چه بگويند؟ طبعاً رأيي که از مردم گرفته شده امانت است. حضرت سجاد (سلام الله عليه) فرمود اگر قاتل پدرم شمشيري که با آن سر پدرم را بُريده بود به امانت نزد من ميگذاشت، به او باز ميگرداندم. ما که ميآييم رأي ميگيريم يعني ما امين مردم هستيم. رأي مردم حقالناس است يعني همين. يعني ما خودمان را به عنوان امين مردم معرفي کرديم و ميگوييم شما آرايتان را بگوييد ما شمارش ميکنيم هر چه اکثريت است، اعلام ميکنيم. حالا اگر کسي آمد و تقلّب کرد، قطعاً خيانت کرده است.به نظرم مقام معظم رهبري اصل را اسلام ميداند مانند امام . اگر کساني - ولو به خيال خودشان - مصلحت کشور را در اين ببينند که با دشمنان اسلام بسازند براي اينکه تحريمها رفع بشود، شايد ايشان مصلحت بدانند؛ اما اگر لازمه اين کار، لطمه خوردن به اصل نظام و اسلاميت نظام باشد، حتماً ايشان اين کار را صحيح نميداند و اجازه نميدهد. ميگويند آن مصلحت وقتي قابل استيفا است که ضرر بالاتري نداشته باشد و ما در اين نظام، بالاتر از اصل نظام چيزي نداريم. ايشان بالاترين مصلحت را حفظ دين ميدانند اما ديگران اين تشخيص را ندارند. مقام معظم رهبري خيلي تلاش کردند که آقايان موسوي و کروبي را برگردانند داخل جبهه انقلاب، حتي بعد از عاشوراي سال 88 تا يک سال اينها در حصر نبودند اما در سال 89 وقتي تلاش کردند تا با اعلام راهپيمايي 25 بهمن به جاي راهپيمايي 22 بهمن شکاف هاي جامعه را بيشتر کنند با نظر شوراي عالي امنيت ملي، حکم حصر براي آنها تعيين شد. اين جرم يا گناه بغي، گناه بزرگي است و حضرت امام فرمودند حفظ نظام از اوجب واجبات است؛ حالا وقتي يک نفر عليه نظام قيام ميکند، اين کار از اکبر کبائر است. آيا اساساً از چنين گناه بزرگي توبهکردن ممکن است؟ اين توبه چه مقدماتي لازم دارد؟ آيت الله مصباح: همه اينها جوابش بستگي به حکم حکومتي دارد. اگر حکم حکومتي نبود، هم طبق شرع و هم قوانيني که ما داريم اينها بايد مجازات بشوند و حکمشان هم اعدام است. چه کسي اينها را از اعدام نجات داد؟ اگر حکم و نظر وليّ فقيه نبود، اينها بايد اعدام ميشدند. براي توبه هم شرايط به حکم حکومتي بستگي دارد. آن مصلحتي که ايجاب ميکند تا از حکم اوليه اعدام صرف نظر شود، مصلحت جامعه اسلامياست که وليّ فقيه تشخيص ميدهد. هرچه تشخيص دهد نظر او معتبر است. اگر مصلحت نبود طبق روال عادي اينها بايد دادگاهي ميشدند و بدون شک محکوم به اعدام بودند. حتي نه يکبار اعدام بلکه به دلايل مختلف بايد اعدام شوند.به نظر ميرسد اين جريانات نفاق يا غربزدهها در ايران در دوره نزديک به ما پيچيدهتر شده اند. مثلاً مدتي قبل به صراحت و آشکارا ميگفتند که تقليد کار ما نيست و آن را تشبيه ميکردند به کار ميمون يا زمان ديگري تشيّع را يک مذهب خشن معرفي ميکردند ولي الان کار را کمي پيچيده کردهاند تلاش ميکنند تا از معارف ديني براي اين اعتقادات خودشان شاهد تاريخي بياورند يا از سيره شخصيتهاي بزرگ روحاني مثال بياورند. در برابر اين فضاي متأخر چه راهبردي را بايد پيش گرفت؟ آيت الله مصباح: نکتهاي که فرموديد کاملاً طبيعي است و اختصاص به اهل نفاق ندارد، هر مجموعهاي وقتي در هر راهي قرارگرفتهباشند وقتي چند نسل آن، کاري را تجربه کردند، نقطههاي ضعف و قوت خودشان را شناسايي ميکنند و در دوره بعد سعي ميکنند آن نقاط ضعف را جبران کنند. يکي از معاني رشد جامعه همين است که از تجربههاي گذشته، نسل بعد استفاده ميکنند و آنها ديگر آن اشتباهات را تکرار نميکنند و نقطههاي مثبت را سعي ميکنند بيشتر تقويت کنند.البته هيچ يک از اينهايي که شما فرموديد کار نويي نيست. همه اينها در طول تاريخ نمونههاي برجسته دارد. حالا فرض کنيد راجعبه همين که يک لفظي را بگويند و يک معنايي را اراده کنند يا تفسيري جديد از آن داشته باشند. قرآن راجع به يهود ميگويد که «لا تقولوا راعنا و قولوا اُنظرنا» ميگفتند راعنا و عربها از اين ميفهميدند که يعني مراعات ما را بکنيد ولي آنها معني عبرياش را ميگرفتند که معني توهينآميزي داشت. اينکه از يک لفظي دو جور معنا استفاده کنند و مغالطه کنند، آنقدر در طول تاريخ از اين شگردها به کار بردهاند که ديگر نخنما شدهاست. البته هر زماني به شکل و با ويژگيهاي خاصي که مقتضاي آن زمان است که عين آنها در تاريخ نبوده ولي روح همه اينها يکي است. براي مردم تهديد است و تطميع و فريب دادن. مغالطه در مقام بحث است؛ در مقام عمل هم اگر اطاعت نکنيد، تهديد و اگر اطاعت کنيد تطميع ميکنند.شما ميبينيد امروز هم کارهايي که آمريکا ميکند يا بزرگترين سياستمداران پيچيده عالم ميکنند از اين مقولات خارج نيست. يا فريبکاري در مقام بحث و مغالطه است يا در مقام عمل تهديد است که بمب اتم مياندازيم و يا تطميع است که اگر با خواستههاي ما موافقت کنيد تحريمها را برميداريم، نفت را گران ميکنيم، اقتصادتان خوب ميشود. همين کاري که معاويه و ديگران ميکردند؛ هيچ چيز تازهاي نيست. البته شکل کار عوض ميشود و بستگي دارد به اين که نسل آينده چقدر باهوش باشد و از گذشته استفاده کنند. اين همان امدادي است که خداي متعال ميفرمايد: «مَن کان يُريد العاجِله عجَّلنا له فيها ما نَشاءُ لِمَن نُريد» البته بعدش هم ميگويد «کُلّاً نُمِدُّ هؤُلاءِ و هؤُلاءِ مِن عَطاءِ ربّک» يعني ما همه را کمک ميکنيم. آنهايي هم که دنيا پرستند ما کمکشان ميکنيم. يعني اول اجازه ميدهيم بروند انتخاب کنند، انتخاب که کردند اجازه ميدهيم پيش ببرند و کمک ميکنيم در همان راه اشتباهشان، «و ما كان عَطاءُ رَبِّك مَحظوراً» ما دست از بخششمان برنميداريم. اگر اين راه را ميخواهند بروند، ما کمک ميکنيم بروند.کلام در اين است که ما ياد بگيريم از آنها عقب نمانيم، ما هم سعي کنيم از مددهاي خدا استفاده کنيم. اين خيلي عيب است که آنها از مددهاي خدا در راه باطلشان استفاده کنند و ما که پيرو خدا هستيم و ميخواهيم راه خدا را ترويج کنيم، از مددهاي خدا در راه حقّمان استفاده نکنيم! اين خيلي نافهمي است. اين تعجب نيست که آنها هر روز آگاهانهتر کار ميکنند، نقشههايشان پيچيدهتر ميشود. در يک زماني در همين عصرهاي اخير؛ ابتدا يک کساني رسماً با دين مخالفت ميکردند مثل منکرين و ملحدين ميگفتند اين خدايي که ميگوييد چيست؟ اين کارهايي که شما به خدا نسبت ميدهيد، براي اين است که ريشه علميآن را نميدانيد، وقتي ما سرّ علمياش را کشف کرديم، ميفهيم که اين کار ارتباطي به خدا ندارد. بعد فراماسونري که رواج پيدا کرد، کسي مثل فتحعلي آخوندزاده که از سران فراماسونري بود به آنها گفت اين چه کاري است شما ميکنيد؟ چرا خدا را انکار ميکنيد! بياييد ظواهر اسلام را حفظ کنيد، ظاهر را قبول کنيد ولي باطنش را تغيير دهيد! شما نگوييد حج چيست؟ خدا چيست؟ بگوييد خدا درست است، امام حسين درست است ولي باطنش را عوض کنيد. به جاي آنکه بگوييد امام حسين براي حفظ دين خدا آمد، بگوييد براي آزادي، براي رونق اقتصادي، براي تعامل، براي مذاکره آمده است. نگوييد امام حسين خشونتطلب بود، باطن قيام حسيني را عوض کنيد.بعضي از روشنفکران ما هم از همانها ياد گرفتهاند و در تحليلهايشان از مسائل اسلامي، تحليل اشتباه کردند بعد خودشان هم عملکردند، ظواهر را حفظ کردند ولي روحش را عوض کردند. ابداع و نوآوري همين است! در ميان گذشتگان هم بعضيها آمدند صريحاً گفتند که مثلاً دين در مقابل آزادي مقاومت نميکند والّا خودش از بين ميرود. بعد گفتند چرا اين طور بگوييم؟ نه! اصلاً دين يعني آزادي. چرا ميگوييم دين مخالف آزادي است؟ اصلاً دين آمده براي ارزش هاي انساني و بالاترين ارزش انساني هم آزادي است!اين خاطره که عرض ميکنم واقعي است! آقاي تسخيري ميفرمودند که ما به آقاي مهاجراني گفتيم اسم وزارتخانه شما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است، شما براي اسلام چه کردهايد؟ مهاجراني گفت: اين پسوند اسلامي در اين وزارتخانه تش
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 118]
صفحات پیشنهادی
آیتالله مصباحیزدی: سرانفتنه با حکمحکومتی اعدام نشدند
آیتالله مصباحیزدی سرانفتنه با حکمحکومتی اعدام نشدند آیت الله مصباح یزدی گفته است اگر حکم حکومتی نبود هم طبق شرع و هم قوانینی که ما داریم سران فتنه باید مجازات بشوند و حکمشان هم اعدام است به گزارش نامه نیوز آیت الله مصباح یزدی در گفت و گویی با هفته نامه نه دی دربارمصباح یزدی: موسوی و کروبی بواسطه حکم حکومتی اعدام نشدند
مصباح یزدی موسوی و کروبی بواسطه حکم حکومتی اعدام نشدند آیتالله مصباح یزدی تعبیر رهبری به مطهری زمان را درباره خودش به صفات برجسته آن شهید یعنی جامعیت و نقش او در انقلاب مرتبط دانسته است به گزارش آنا گزیدهای از گفتوگوی مفصل نشریه نه دی به مدیرمسئولی حجتالاسلام حمید رسحکم سران فتنه قطعاً اعدام است
حکم سران فتنه قطعاً اعدام است کوثری گفت اگر سران فتنه دادگاهی هم بشوند به خاطر این جرم سنگین آنها که امنیت ملی را به مخاطره انداختند حکمشان قطعاً اعدام است اسماعیل کوثری نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی پیرامون برخی اقدامات در راستای رفع حصر سران فتنه اظهار داشت افرادی کحکم سران فتنه افساد فیالارض و بغی بر نظام اسلامی است -
امام جمعه موقت اصفهان در گفتگو با مهر حکم سران فتنه افساد فیالارض و بغی بر نظام اسلامی است شناسهٔ خبر 2446666 شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳ ۳۰ سیاست > احزاب و تشکلها حجتالاسلام محمدتقی رهبر با تاکید بر اینکه اگر دادگاه صالحه تشکیل شود حکم سران فتنه را باغی اعلام میکند گفت حتیاکرمی: حصر سران فتنه حکم شورای امنیت ملی است/ رفع حصر جزء وظایف و اختیارات رئیس جمهور نیست
اکرمی حصر سران فتنه حکم شورای امنیت ملی است رفع حصر جزء وظایف و اختیارات رئیس جمهور نیست رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری با بیان اینکه در ۹ دی مردم از حادثه سازان فتنه۸۸ تبری جستند گفت حصر سران فتنه حکم شورای امنیت ملی است و رفع حصر جزء وظایف و اختیارات رئیس جمهور نیستمرجع صدور حکم حصر سران فتنه اعلام شد
سید رضا اکرمی اعلام کرد مرجع صدور حکم حصر سران فتنه اعلام شد رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری با بیان اینکه در ۹ دی مردم از حادثه سازان فتنه۸۸ تبری جستند گفت حصر سران فتنه حکم شورای امنیت ملی است و رفع حصر جزء وظایف و اختیارات رئیس جمهور نیست به گزارش جام نیوز به نقزمان اجرای حکم سران فتنه به پیشنهاد شورای امنیت ملی به رهبری معطوف میشود/ مصلحت زمان و مکان امری مهم است
ابوترابی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران زمان اجرای حکم سران فتنه به پیشنهاد شورای امنیت ملی به رهبری معطوف میشود مصلحت زمان و مکان امری مهم است عضو کمیسیون قضایی مجلس درباره قانون اقدامات تأمینی حصر سران فتنه گفت این امر بدین معناست که زمان و مکان در شرایطی است که مصلحت ایجاب ن۹ دی روز تبری جستن از فتنه گران/حصر سرانفتنه حکم شورای عالیامنیت است -
حجت الاسلام اکرمی در گفتگو با مهر ۹ دی روز تبری جستن از فتنه گران حصر سرانفتنه حکم شورای عالیامنیت است شناسهٔ خبر 2446507 شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۲ ۰۰ سیاست > دولت رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری با بیان اینکه در ۹ دی مردم از حادثه سازان فتنه۸۸ تبری جستند گفت حصر سران فامام جمعه میانه: جرم سران فتنه ۸۸ با اعدام نیز پاک شدنی نیست /۹دی رفراندم ملی در دفاع از نظام و ولایت بود
امام جمعه میانه جرم سران فتنه ۸۸ با اعدام نیز پاک شدنی نیست ۹دی رفراندم ملی در دفاع از نظام و ولایت بودامام جمعه میانه با اشاره به این موضوع که سران فتنه به هوا و هوس چوب حراج زدند افزود حماسه ارزشمند ۹ دی باعث افزایش اقتدار و استحکام نظام و مقبولیت آن در میان مردم در مقابل چشرئیس شورای قرارگاه عمار: سرانه فتنه باغی هستند/ اگر دادگاهی شوند، حکمشان بالاتر از حصر خانگی است
رئیس شورای قرارگاه عمار سرانه فتنه باغی هستند اگر دادگاهی شوند حکمشان بالاتر از حصر خانگی است رئیس شورای قرارگاه عمار همچنین جرم سران فتنه را برای نظام محرز دانست و تاکید کرد اگر بنا باشد دادگاه صالحه ای برای رسیدگی به جرایم سران فتنه برپا شود حکم آنها بسیار بالاتر از حصر خطائب: سرانه فتنه "باغی" هستند/ اگر دادگاهی شوند، حکمشان بالاتر از حصر خانگی است
طائب سرانه فتنه باغی هستند اگر دادگاهی شوند حکمشان بالاتر از حصر خانگی است سیاست > احزاب و شخصیتها - مهر نوشت رئیس شورای قرارگاه عمار همچنین جرم سران فتنه را برای نظام محرز دانست و تاکید کرد اگر بنا باشد دادگاه صالحه ای برای رسیدگی به جرایم سران فتنه برپا شودهمه فرصتهایی که رهبرانقلاب به سران فتنه دادند اما...
بازخوانی گوشهای از بیانات امام خامنهای در خصوص فتنه ۸۸ همه فرصتهایی که رهبرانقلاب به سران فتنه دادند اما آنچه در زیر می آید گوشه ای از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی و تلاشهای ایشان برای جلوگیری از جداشدن فتنه گران از انقلاب اسلامی و غلطیدن در دامن ضد انقلاب است بهرئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری: حصر سران فتنه قانونی است
رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری حصر سران فتنه قانونی است رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری و عضو مجمع روحانیون مبارز در گفت و گویی به تشریح علل شکل گیری حماسه ۹ دی و رفع حصر سران فتنه پرداخت به گزارش نامه نیوز جتالاسلام سیدرضا اکرمی رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری ورئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری: درباره «حصر سران فتنه» نباید حرفی وجود داشته باشد/ قانون و سخنا
رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری درباره حصر سران فتنه نباید حرفی وجود داشته باشد قانون و سخنان رهبری در این باره معیار استحجت الاسلام اکرمی گفت رئیس شورای فرهنگی نهاد ریاست جمهوری و عضو مجمع روحانیون مبارز در گفتوگویی به تشریح علل شکل گیری حماسه 9 دی و حصر سران فتنه پرداختامام جمعه شیراز: سکوت خواص خیانت است/ از فضای اعتدال برای تطهیر سران فتنه سوءاستفاده می شود
امام جمعه شیراز سکوت خواص خیانت است از فضای اعتدال برای تطهیر سران فتنه سوءاستفاده می شود سیاست > احزاب و شخصیتها - تسنیم نوشت نماینده ولی فقیه در استان فارس گفت عدهای از فضای اعتدال به وجود آمده در جامعه قصد سوءاستفاده دارند و در این فضا اهداف خود را از جتطهیر چهره سران فتنه نقشه جدید دشمنان/ دگرگونی واقعیت و حقیقت در فارس -
آیت الله ایمانی تطهیر چهره سران فتنه نقشه جدید دشمنان دگرگونی واقعیت و حقیقت در فارس شناسهٔ خبر 2441472 چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۸ ۳۷ استانها > فارس شیراز – نماینده ولی فقیه در استان فارس گفت تطهیر چهره سران فتنه نقشه جدید دشمنان است به گزارش خبرنگار مهر آیت الله اسد اللهاردن اجرای حکم اعدام را بعد از 8 سال از سر میگیرد
دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۰ ۰۱ دولت اردن بعد از گذشت هشت سال اجرای حکم اعدام را در این کشور از سر گرفت به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا به نقل از شبکه خبری اسکای نیوز مسئولان اردنی حکم اعدام 11 تن را به اتهام قتل عمد اجرا کردند تحلیلگران معتقدند که این اقدام مسئولان اردنی-
گوناگون
پربازدیدترینها