محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843168617
گزارشی از سیدمهدی شجاعی/3 این کار عاقلانه نیست اما عاشقانه است
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزارشی از سیدمهدی شجاعی/3
این کار عاقلانه نیست اما عاشقانه است
دهانم از تعجب باز میماند حمله چریکی در روز روشن؟! یکی از برادران سپاه همه سؤالهایم را در یک جمله پاسخ میدهد و ذهن کنجکاوم را به آتش میکشد. «بله عاقلانه نیست ولی عاشقانه است»
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، سید مهدی شجاعی نامی است که اهل مطالعه حتما با او آشنا هستند. شجاعی از جمله نویسندگان متعهد کشورمان است که نشان داد بر خلاف بعضی نویسندگان دیگر در دوران جنگ و سختی نیز در کنار ملت خویش است. قلم سید مهدی گیراست و اغلب آثارش را که میخوانی تو را تا ته ماجرا میکشاند. آنچه خواهید خواند گزارشی است ادبی و زیبا از روزهای آغازین جنگ در جبهه غرب که وی با حضور در منطقه و کنار رزمندگان از حال و هوای آن شب ها نوشته و به خوبی شما را در فضا غرق میکند. او اینگونه گزارش خود را آغاز کرده است: *** ولی ایمان چه چیز عجیبی است و عشق چقدر عجیبتر. ما از عشق فقط حرفش را شنیده بودیم، در اینجا میشود عشق را با همه قداستش لمس کرد و بویید. برادری که همسرش را چند ساعت پس از ازدواج رها کرده بود و به عشق امام به سنگر آمده بود تصویر عشق را برایم کشید، از وجود اینهمه حنظله و عمار و حبیب و قاسم و... که عارض زیبای شاهد تاریخمان را آرایش جاودانه خواهد کرد و بر زیرگونههای او خون تازه خواهد دواند در خود احساس غرور میکنم. اینجا هم مثل چند جبهه دیگر نیروها را قر و قاطی چیدهاند و گاهی وقتها تانک و توپ و ضدهوایی از نیروهای پیاده جلوتر قرار گرفته است حتماً براساس مصالحی است من که نظامی نیستم که این چیزها را بفهمم. اتفاقاً برادران سرباز و سپاه هم همه جا به این مسئله اعتراض داشتند. خوب آنها هم نظامی نیستند درست است که اینگونه مسائل تا به حال خسارات زیادی به ما وارد کرده است اما مسلماً بعضی از فرماندهان دلایل محکمی برای اینکار داشتهاند مثلاً فکر کردهاند بهتر است ما این خسارتها را ببینیم و این برادران را از دست بدهیم در عوض بعداً آنها را محاصره کنیم و مثل تاریخ گذشته خودمان آنها را در خاک دفن کنیم من که گفتم از مسائل نظامی اصلاً سر در نمیآورم. برادران در سنگرهای گودی که مثل جوی درست کرده اند و روی آن را با آهن و جعبههای پر از شن پوشاندهاند مستقر هستند؟ سعی میکنیم مزاحم کسانی که معتقد به استحباب قیلوله هستند، نشویم. سراغ دیدهبان را از برادران میگیریم. سنگر کوچکی را در 1500 متری نشان میدهند، فکر میکنم حال که آنقدر دیدهبان به نیروهای خودمان نزدیک است بهتر است سری هم به او بزنیم و «خسته نباشیدی» هم به او بگوییم بچهها معتقدند «خطرناک است و دشمن میزندتان» که در همین موقع صفیر خمپارهای در هوا میپیچد و یکی فریاد میکشید: «بخوابین داره میآد اینور» و همه حتی این دوستمان که لباسش قدری نو است و معمولاً به جای اینکه بخوابد دولا میشود، بر روی زمین تخت میشویم خمپاره با صدای وحشتانکی در نزدیکی ما به زمین میافتد، ترکشهایش دست یکی را زخمی میکند، کلاه فلزی دیگری را قر میکند، یک تکهاش هم در ضلع شرقی سر حقیر به فاصله چند سانتی متری به زمین میافتد که وقتی آن را برمیدارم که حساب کنم اگر به رأس اینجانب فرو میرفت چه میکرد از داغی، آن را دوباره به زمین میاندازم ولی این مسئله اصلاً باعث نمیشود که ما از زیارت دیدهبان منصرف شویم. یکی از برادران داوطلب میشود که ما را تا سنگر دیدهبان همراهی کند ژ-3اش را برمیدارد، به ما سفارشات لازم را میکند قدری از راه را دولا دولا میرویم. ولی شدت خمپاره و حتی کالیبر پنجاهها زیاد است این است که مجبور میشویم سینهخیز برویم اما دشمن که نمیفهمد ما داریم ملاحظه میکنیم و سینهخیز میرویم همچنان شلیک میکند و ما به هر ترتیب خودمان را به سنگر دیدهبان میرسانیم از این سنگر کاملاً مواضع دشمن و تردد و انفعالات آنها مشخص است، از چهار پنج نفری که آنجا هستند جز یک نفر که حتی در موقع حرف زدن هم سرش را بیش از چهار سانتیمتر از سنگر بیرون نمیآورد بقیه روحیهشان بسیار خوب است و معتقدند اگر کمی همآهنگی باشد صددرصد پیروزی نصیبمان خواهد شد. در این فاصله دشمن حتی از نثار گلولههای اسلحه سبک هم دریغ نمیکند، بعد از گپی یک ساعته که بچهها معتقدند میشود سیگار را با ترکش گداخته خمپارهها روشن کرد به خط اول بازمیگردیم با همان وضعی که آمدهایم وقتی برمیگردیم حدود بیست نفر از بچههای سپاه و سربازان با ایمان را میبینم که دور هم نشستهاند و برنامهریزی حمله چریکی را میکنند. دهانم از تعجب باز میماند حمله چریکی در روز روشن؟! یکی از برادران سپاه همه سؤالهایم را در یک جمله پاسخ میدهد و ذهن کنجکاوم را به آتش میکشد. «بله عاقلانه نیست ولی عاشقانه است» آرپیجیها را برمیدارند، فشنگها را دور کمر میپیچند زیر لب دعایی میخوانند، همین، و راه میافتند. بر شبنم اشکهایمان چون گل لبخند میزنند، خدا میداند که چند نفرشان سالم برمیگردند. اینان چه آرام و استوار به دیدار معشوق میروند. خدا قطرهای از این دریای آرامش را نصیب کویر قلب ما کناد. راهی سنگرهای دیگری میشویم بوی عشق در فضا پیچیده است اما هر گلی بوی خودش را دارد، امیر اهل کاشان است میگوید از سنگر برای کاری بیرون آمدم خمپاره در سنگر افتاد و همه چیز را متلاشی کرد از اسلحه گرفته تا دفترچه یادداشتم، اما دعای کمیل که روی دفترچه یادداشت بود سالم مانده است. معجزه نیست؟ اگر از بین میرفت شبها به خدا چه میگفتم؟.... از گریهام گریهاش میگیرد چشمهای خیسش را میبوسم و از آنها گل امید میچینم. ناهار را در زیر نخلهای استقامت و بر سفر سبز صداقت با قاشق محبت میخوریم، کولهبارمان را از ایمان پر میکنیم با برادران، همچون دو یار قدیمی وداع میکنیم و راه میافتیم. این نخلها با همه زیباییش برای بچهها نفرتانگیز است. میگویند: این نخلها عجیب باعث درد سر شده است، ستون پنجم دشمن در لابلای این نخلها مخفی میشود و دردسر ایجاد میکند همین چند روز پیش دوازده نفر از منافقین را در لابلای همین نخلها با بیسیم و تشکیلات دستگیر کردیم، اینها تازه کسانی هستند که از جای دیگر آمدهاند و منطقه را خوب نمیشناسند عربهایی که به آنها وابسته شدهآند که وضعشان روشن است. میپرسم این گروهها چرا چنین میکنند؟ با زهرخندی پاسخ میدهد مبارز، مبارزه است در هر جا و برای هر کس بخصوص که اینها در اینجا از نظر چهار راه مضیقه هستند و امکان برپایی پلاکارد و عکس و کتابفروشی ندارند، این است که با بیسیم و چراغ قوه و کلاشینکف مبارزه میکنند. امروز و فردا قرار است از جبهههای ذوالفقاری و ایستگاه هفت و ایستگاه دوازده دیدن کنیم. اینجا ساختمان درهم شکسته ایران گاز است در چند کیلومتری آبادان به طرف ماهشهر. ما در پشت لولههای نفت که از آبادان شروع میشود و تا ماهشهر ادامه مییابد هستیم در این لولهها جز ته ماندههای نفت سیاه خبر دیگری نیست. از زیر لولههای نفت عبور میکنیم و به خط اول جبهه میرویم. قبل از اینکه به سنگر برادرانمان برسیم یکی از داخل سنگر فریاد میکشد: «بخوابین میبیننتون» لااقل دولاشین سریع بدوین». و ظاهراً هم اشتباه نمیکند، رگبار فشنگ است که از چپ و راست و بالای سرمان عبور میکند و به زمین میافتد به پشت سنگری که از تل خاکی تشکیل شده است میرویم، رگبار فشنگها همچنان ادامه دارد هنوز از سلام و علیک فارغ نشدهایم که اولین خمپاره در بیست متری جلوی سنگر به زمین میافتد، یکی از برادران ارتشی دستش را محکم به پشت دست دیگرش با ناراحتی میزند و میگوید: «دیدنتون دیگه شروع شد الان یه پذیرایی گرم و نرمی ازتون میکنن. اگر سنگرمون امروز نره رو هوا خیلی شانس آوردیم» میپرسم: «مگر چقدر به ما نزدیکند»؟ دوربین را به دستم میدهد ولی ظاهراً زیاد هم به دوربین احتیاج نیست، دشمن نزدیکتر از آن است که برای رؤیتش احتیاج به دوربین باشد. دوربین فقط این کمک را میکند که مواضع و سنگرهای بتونی خودمان را که به دست دشمن افتاده است و لولههای توپ و تانکی که از آن بیرون آمده است ببینیم و ببینیم که چگونه تانک از پشت سنگرهای خودمان بیرون میآید ما را زیر آتش میگیرد و تا بیایند سمت و گرا بدهند و توپخانه بزند یا نزند به سنگر بازمیگردد. ولی مثل اینکه دشمن راستی راستی میخواهد از ما پذیرایی کند و چه پذیرایی گرمی! به ما حضری بسنده نمیکند و هرچه که دارد برایمان میآورد از کالیبر پنجاه و خمپاره گرفته تا توپ و تانک و حتی موشک تاو. یا ما باید خیلی مهم باشیم یا دشمن باید خیلی احمق باشد که برای نفر موشک بفرستد و دومی به عقل بیشتر جور درمیآید و عجیب این است که این چند موشک تاوی که برایمان ارسال میکنند با این همه دم و دستگاه هیچکدام به درد ما نمی]ورد همه به خاک میافتد هر چند در دو متر و سه متری ما. گلولههای تانک عیبشان این است که صوت و صفیری ندارند و تا آدم بیاید بفهمد که چیست و از کجاست کار از کار گذشته است علت زخمی شدن این دو برادر هم همین است، همه منتظر شنیدن صفیر خمپاره یا چشم براه آتش موشک تاو هستیم که گلوله تانک از این فرصت استفاده میکند و در پشت ما به زمین مینشیند. من مطمئنم که شهادت که چه عرض کنم لیاقت زخمی شدن را هم ندارم. یکی از برادران زخمش سطحی است ولی دیگری که ترکش با شکم و رودهاش کلنجار رفته حالش نسبتاً وخیم است. او را به هر زحمتی هست روانه بیمارستان میکنند و هنوز آتشبازی دشمن تمام نشده که یکی فریاد میکشد هلیکوپتر و با دست نقطه دوری را نشان میدهد. همه یقین میکنند که هلیکوپتر دشمن است. به سرعت دو برادر پشت ضدهوایی قرار میگیرند و قبل از اینکه نزدیک شود شروع میکنند به زدن. در نتیجه وقتی که هلی کوپتر کاملاً نزدیک میشود فشنگ جعبه ضد هوایی تمام شده است، مجبوریم صاف صاف بنشینیم و هلی کوپتر را تماشا کنیم. - البته برایش دست تکان نمیدهیم - فقط چند تا از بچهها که خیلی دلشان شور میزد با ژ-3 شروع به تیراندازی میکنند که قدری دیر شده است هلی کوپتر چند کیلومتر آن طرفتر بر روی نیروهای خودی مختصری راکت پراکنی میکند و از راه دیگر برمیگردد. برادری اصفهانی که ایمان و روحیهاش تحسین برانگیز است به برادری که پشت ضدهوایی نشسته است میگوید: «جان تو چیزی نمونده بود بپرم و یک ماچ آبدار ازت بکونم اما...» من که بقیه حرفش را نشیندم. هوا رو به تاریکی است و باید هرچه زودتر خودمان را به آبادان برسانیم. مجال شرح جبهههای دیگر آبادان و خونین شهر نیست. باید هرچه زودتر مقال را به دروازه پایان رساند. پس از رجعت از جبهههای دیگر آبادان و خونین شهر بر آن میشویم تا سری هم به گلخانه شهدای (سردخانه شهدا) آبادان بزنیم، شهدای جبهههای اطراف و خود شهر را همه به این سردخانه میبرند و چه دلی دارند این چند برادر با ایمان که جسدهای سوخت و قطعه قطعه شده و سرخ و سیاه را بستهبندی میکنند و برای خانوادههایشان میفرستند. میگویند چند روز اول در این سردخانه عظیم جسدها را چند طبقه گذاشته بودند و باز هم جا کم آورده بودند. صحبت با این برادران قدری به طور میانجامد و تا فیلمبرداری مختصری هم بکنیم یک ربعی از تاریک شدن هوا میگذرد و ما آنقدر سر این بچههای پرشور و ایمان را گرم میکنیم که آنها یادشان میرود که یک چراغکی در طبقه فوقانی روشن مانده است. و ما هنوز با ماشین از داخل محوطه سردخانه خارج نشدهایم که چند سرباز مسلح دورمان میریزند و ما را مؤظف میکنند که از جایمان تکان نخوریم و دستهایمان را بر روی سرمان بگذاریم. روز بعد در زیر آتش خمپارهها از آبادان به طرف اهواز حرکت میکنیم. وضع آوارگان خونین شهر و آبادان در شادگان آنچنان دردآور است که قلم مرا یاری بیان یک قطره از آن دریای درد نیست. شرح حال بچههای کوچکی که پدر و مادر و خویشاوندانشان را از دست دادهاند و کاسه به دست در شهر به قول خودشان به دنبال نعمت میگردند، کپرهایی که اتاق و طویله و آشپزخانه و.... همه هست، کودکی که مگس صورتش را پوشانده است. سرنوشت و آینده دختر پانزده - شانزده سالهای که همه کسش را در خونین شهر از دست داده است. درد سوزنده چشمان مادری که هشت شهید داده است... شرح اینهمه، کجا از عهده این قلم عاجز برمیآید؟ پایان انتهای پیام/ب
93/10/01 - 09:20
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]
صفحات پیشنهادی
گزارشی از سیدمهدی شجاعی/۱ اینجا پادگان ابوذر است
گزارشی از سیدمهدی شجاعی ۱اینجا پادگان ابوذر استاینجا پادگان ابوذر است با ساختمانهای بلند و محکمش که چیزی نمانده بود ما از آن فقط خاطرهای داشته باشیم اینکه چطور مانده است شاید بعدها بشود گفت به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس سید مهدی شجاعی نامی است که اهل مطالعه حتماگزارشی از سیدمهدی شجاعی/2 از شنیدن این خبر سرما خوردم
گزارشی از سیدمهدی شجاعی 2از شنیدن این خبر سرما خوردمکدام شراب چهل ساله میتواند به قدر حرفهای این جوان بیست و چند ساله ما را به مستی بکشاند و به خلسه بنشاند اما افسوس و صد افسوس که هجوم سرد خبری مستی را از سرمان میپراند به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس سید مهدی شجااجمالی/ رونمایی مجموعه 10 جلدی فیلمنامههای سیدمهدی شجاعی شجاعی: یکی از دغدغههایم این است که منتقد درست در ب
اجمالی رونمایی مجموعه 10 جلدی فیلمنامههای سیدمهدی شجاعیشجاعی یکی از دغدغههایم این است که منتقد درست در بخش ادبیات نداریممجموعه ۱۰ جلدی از فیلمنامههای نوشته شده توسط سید مهدی شجاعی رونمایی شد به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس مجموعه 10 جلدی از فیلمنامههای نوشتیزر نماینده سینمای افغانستان در اسکار/ عاشقانهای در بستر مهاجرت -
تیزر نماینده سینمای افغانستان در اسکار عاشقانهای در بستر مهاجرت شناسهٔ خبر 2442573 یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰ ۵۹ هنر > سینمای ایران Loading دریافت فایل تیزر فیلم چند متر مکعب عشق با حجم 23 MB فیلم چند مترمکعب عشق که به عنوان نماینده افغانستان در اسکار 2015 حضور دارد ازگزارشی از همکاری امنیتی باکو و تل آویو |اخبار ایران و جهان
گزارشی از همکاری امنیتی باکو و تل آویو یک روزنامه صهیونیستی طی مطلبی با اشاره به بازداشت یک روزنامهنگار در جمهوری آذربایجان نوشته است که با توجه به موقعیت راهبردی و روابط ویژه تلآویو و باکو بعید به نظر میرسد که اسرائیل اعتراضی به وضعیت حقوق بشر در جمهوری آذربایجان داشته باشبسته گزارشی روزانه فارس انتخابات مجلس دهم؛ از عارف اصرار و از اصلاحطلبان انکار!/ برملا شدن علت توجه یک جریان
بسته گزارشی روزانه فارسانتخابات مجلس دهم از عارف اصرار و از اصلاحطلبان انکار برملا شدن علت توجه یک جریان خاص به تجمعات درگذشت پاشاییپلیس آمریکا از دروغ تا واقعیت در ایران خشونت حاکم است و برملا شدن علت توجه یک جریان خاص به تجمعات درگذشت پاشایی از جمله مطالب امروز بسته گزارتفکر شجاعی خلاء میان جریان ضد دین و کاسب کار را پر می کند -
رونمایی از فیلمنامه های سید مهدی شجاعی-۲ تفکر شجاعی خلاء میان جریان ضد دین و کاسب کار را پر می کند شناسهٔ خبر 2444814 سهشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۸ ۴۹ فرهنگ > شعر و ادب سید رضا میرکریمی در مراسم رونمایی از فیلمنامه های سید مهدی شجاعی گفت تفکر سید مهدی شجاعی در جامعه ما بدنبال پرگزارشی از بازار کار کودکان در دل پایتخت/کودکان شغلهای سیاه در بازار تهران
گزارشی از بازار کار کودکان در دل پایتخت کودکان شغلهای سیاه در بازار تهران اقتصاد > بازارکار - اقتصاد نیوز نوشت عرفان مردانی از متروی شلوغ گرفته تا خیابانهای 15 خرداد و مولوی و میدان توپخانهای که مجموعهای از بازارها در آنها شکل یافته است همگشکست الشحانیه با حضور شجاعی، پولادی و جوکار |اخبار ایران و جهان
شکست الشحانیه با حضور شجاعی پولادی و جوکار کد خبر ۴۵۹۶۸۹ تاریخ انتشار ۲۹ آذر ۱۳۹۳ - ۰۷ ۵۸ - 20 December 2014 تیم فوتبال الشحانیه با اینکه سه بازیکن ایرانی خود را در اختیار داشت در لیگ ستارگان قطر متحمل شکست شد به گزارش تسنیم تیم فوتبال الشحانیه در هفته پانزدهم لیگ ستارگان قطهزینه ستادی کاروان در بازیهای آسیایی برعهده کمیته بود شجاعی: 16 درصد نسبت به سال گذشته کاهش بودجه داریم/850 م
هزینه ستادی کاروان در بازیهای آسیایی برعهده کمیته بودشجاعی 16 درصد نسبت به سال گذشته کاهش بودجه داریم 850 میلیون به فوتبال کمک کردیمخزانهدار کمیته ملی المپیک میگوید در بودجه پیشنهادی به مجلس کمیته نسبت به سال گذشته 16 درصد کاهش بودجه داشته است و ما پیگیر هستیم تا آن را افزایشعاقلانه ازدواج و عاشقانه زندگی کنیم
ازدواج صحیح عاقلانه ازدواج و عاشقانه زندگی کنیم یکی از عواملی که مانع از به جریان افتادن صحیح و مطلوب نیروهای جسمی و ذهنی می شود تسلط تمایلات جنسی بر وجود انسان است امیر المومنین علیه السلام می فرماید خوش اخلاقى در سه چيز است دورى كردن از حرام طلب حلال و فراهم آوردن آسايش وتلنگری به کمرنگ شدن روحیه همکاری تجلی یک همدلی عاشقانه به شکرانه توانمندی در کالبد «نذر فرهنگی»
تلنگری به کمرنگ شدن روحیه همکاریتجلی یک همدلی عاشقانه به شکرانه توانمندی در کالبد نذر فرهنگینذر فرهنگی تداعی و تجلی یک همدلی عاشقانه به شکرانه توانمندی و تلنگری به کمرنگ شدن روحیه همکاری است به گزارش خبرگزاری فارس از کرمانشاه نذر واژه آشنایی است برای همه ما معاهدهای زیباگزارشی از شرکت هایی که طرح توجیهی می نویسند/ از طرح توجیهی کارخانه فولاد تا مزرعه پرورش قورباغه
گزارشی از شرکت هایی که طرح توجیهی می نویسند از طرح توجیهی کارخانه فولاد تا مزرعه پرورش قورباغه اقتصاد > اقتصاد کلان - سایت صدای اقتصاد نوشت اگر به فکر راه اندازی کارگاه و یا کارخانه ای هستید و به دنبال اخذ مجوز اولین گامی که باید بردارید تهیه طرح توجیهی است طرح هابازیکنان ایرانی الشحانیه، کمک خوبی برای هم هستند شجاعی: عربها از تیم ملی ایران وحشت دارند/اگر حمایت شویم، می
بازیکنان ایرانی الشحانیه کمک خوبی برای هم هستندشجاعی عربها از تیم ملی ایران وحشت دارند اگر حمایت شویم میتوانیم کار مهمی در آسیا انجام دهیممهاجم ملیپوش الشحانیه قطر گفت مطمئن هستم که همیشه تیمهای عربی از تیم ملی ایران وحشت دارند و همیشه روی ما حساب ویژهای باز میکنند محماصلاح نظام اداری در دستور کار دولت است
وزیر دادگستری اصلاح نظام اداری در دستور کار دولت است تهران - ایرنا - وزیر دادگستری گفت دولت اصلاح نظام اداری را در دستور قرار داده و اکنون ساختارهای اداری را به صورت منظم تعقیب می کند به گزارش خبرنگار حقوقی قضایی ایرنا حجت الاسلام والمسلمین مصطفی پورمحمدی روز دوشنبه در حاشیهبرنامه هایی برای پیوند صنعت و دانشگاه در البرز در دستور کار است -
طهایی برنامه هایی برای پیوند صنعت و دانشگاه در البرز در دستور کار است شناسهٔ خبر 2438811 دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶ ۴۲ استانها > البرز کرج - استاندار البرز با تاکید بر اهمیت ارتباط و پیوند صنعت و دانشگاه گفت برنامه هایی برای ایجاد پیوند بین مراکز تحقیقاتی و پژوهشی صنعت و بخشرئیس شورای اسلامی شهر بروجرد تأکید کرد ضرورت اجرای سازوکار لازم برای برونرفت از معضل ترافیک
رئیس شورای اسلامی شهر بروجرد تأکید کردضرورت اجرای سازوکار لازم برای برونرفت از معضل ترافیکرئیس شورای اسلامی شهر بروجرد بر ضرورت اجرای سازوکار لازم برای برونرفت از معضل ترافیک تأکید کرد به گزارش خبرگزاری فارس از بروجرد محسن روحبخشان عصر امروز در صحن علنی شورای اسلامی شهر بروج-
گوناگون
پربازدیدترینها