تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فرزندان خود را به كسب سه خصلت تربيت كنيد: دوستى پيامبرتان و دوستى خاندانش و قرائت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1842035529




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اطلاعات موشکی مان را به هیچ کس نمی‌دهیم -


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سردار دهقان :
اطلاعات موشکی مان را به هیچ کس نمی‌دهیم

سردار دهقان


شناسهٔ خبر: 2446271 جمعه ۲۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۴۳
سیاست > امنیتی و دفاعی

وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران گفت: ما می گوییم توان دفاعی مان از جمله موشکی قابل مذاکره نیست. به گزارش خبرگزاری مهر، سردار حسین دهقان، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران مهمان این هفته برنامه «شناسنامه» به سردبیری محمدحسین رنجبران و محمد صراف بود. او در این برنامه به موضوعاتی همچون تشکیل حزب‌الله لبنان در زمان فعالیتش در لبنان، بی‌اخلاقی‌ها و دعواهای سیاسی در مورد انتشار خبر محاکمه برخی فرماندهان بعد از جنگ و فتنه 88 اشاره کرد.سردار دهقان گفت: بعد از اینکه در لبنان توفیق خدمت پیدا کردم در اولین گام تلاش کردم یک نوع وحدت و یک پارچگی در مجموعه‌های وابسته یا در ارتباط با جمهوری اسلامی ایجاد کنیم تا بتوانیم یک آهنگی در عمل را به وجود بیاوریم و توان موجود در آن جا را در جهت مقابله با اشغال اسرائیل به کار بگیریم. ذهنیت شکل گیری حزب الله و تشکل حزب الله از همین جا شروع شد.وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: صحبت در مورد محاکمه فرماندهان بعد از جنگ ناشی از دعواهای سیاسی نا به جایی است که در کشور می‌شود. این بیشتر بد اخلاقی است تا این که بخواهد دفاع باشد یا رعایت حقوق باشد. وقتی ما در نظام جمهوری اسلامی در زمان جنگ که اگر کسی بخواهد فرار کند باید اعدامش کنیم، احدی را اعدام نکردیم چطوری بعد جنگ کسی را اعدام کنیم.سردار دهقان درخصوص فتنه 88 گفت: تخطی کردن یا خروج کردن یا نپسندیدن یا هر اسمی که رویش بگذاریم از حکم ولی فقیه یک جفا در حق نظام و مردم یا اسلام است. هر کسی بخواهد باشد مهم نیست و این ثابت شده است. در گذشت زمان در این سی و چند سال، آن عنصری که همواره در گردنه‌ها و عقبه‌های جدی انقلاب و خطرات، این نظام را عبور داده شخص ولی فقیه بوده است.متن مشروح این برنامه را می‌توانید در ادامه بخوانید. از این جا شروع کنیم که برای بینندگان ما جذاب تر باشد. شما نخستین فرمانده سپاه جمهوری اسلامی در سوریه و لبنان بودید در سال61، می‌شود بگوید چه شد که رفتید آن جا. چطور انتخاب شدید؟ آن جا یک پادگان به نام حضرت ابوالفضل عباس در بقاع تشکیل دادید و آموزش رزمندگان حزب الله را شروع کردید. بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب دارم خدمت همه‌ی بینندگان عزیز. این را توفیقی می‌دانم که خدمت شان هستم. در رابطه با مسائلی که مطرح می‌شود توضیحی را عرض کنم. بعد از عملیات بیت المقدس، اسرائیل حمله کرد و لبنان را به اشغال خودش در آورد. به دنبال آن این تصمیم را فرماندهان گرفتند که یک تیپ از سپاه و یک تیپ از ارتش راهی لبنان شود. این مسئله برای مقابله با این اشغال در آن شرایط و گفتار ماندگار امام خمینی(ره) که راه قدس از کربلا می‌گذرد، مطرح شد. دشمن اقدامی انجام داده بود که توجه فرماندهان ما را از جبهه‌ی اصلی که جبهه‌ی جنگ است برگرداند. برخی دوستان برگشتند ولی تعدادی از بچه‌های سپاه آن جا ماندند برای این که کار آموزش و سازماندهی نیروهای انقلابی لبنان را انجام دهند تا آن‌ها خودشان بتوانند با به عهده گرفتن مسئولیت دفاع از سرزمین‌های خودشان به آرمان‌های خودشان عمل کنند. من اولین فرمانده نبودم. اولین فرمانده آقای شهید متوسلیان بودند. بعد از یک مدتی آقای کوچک محسنی مسئولیت بچه‌های سپاه را داشت. بعدا آقای کنعانی بودند و بعد از آن من رفتم. آن دوره دوره‌ی خاصی بود. از یک طرف اسرائیلی‌ها تا بیروت آمده بودند و نیروهای فرانسوی - آمریکایی تا سور سیدا آمده بودند. در خود بیروت آمریکایی‌ها و فرانسوی‌ها مستقر بودند. یک اشغال تمام عیار از طرف همگان بود. ضمن این که خود آمریکایی‌ها از دریای مدیترانه بعضا به بیروت حمله می‌کردند. جنگ داخلی هم بود. آن موقع هنوز تشکلی به اسم حزب الله شکل نگرفته بود. ما چندین گروه‌ سیاسی داشتیم که فعالیت می‌کردند و به یک نوعی هم با جمهوری اسلامی ارتباط داشتند ولی انسجام و یک پارچگی نبود که بگوییم این‌ها به عنوان یک مجموعه در جهت گیری خاصی حرکت می‌کنند. آن موقع بچه‌های دعوه بودند، بچه‌های امل بودند، یک سری از دوستان دیگر  تشکل‌های مختلف بودند. در همان زمان شهید سید عباس موسوی آقای سید حسن نصرالله و تعدادی از دوستانی که از امل جدا شده بودند خودشان تشکلی را داشتند. تشکل امل اسلامی هم بود که آقای ابوهشام در آن بود. این‌ها گروه مستقلی بودند که بیشترین ارتباط را با ایران داشتند و همکاری می‌کردند. سپاه یک مرکز آموزشی راه  انداخته بود در خود لبنان که به آنها آموزش داده می‌شد و در عین حال تسلیح هم می‌شدند که بتوانند عملیات انجام دهند. بعد که آن جا توفیق خدمت پیدا کردم در اولین گام تلاش کردم یک نوع وحدت و یک پارچگی در مجموعه‌های وابسته یا در ارتباط با جمهوری اسلامی ایجاد کنیم تا بتوانیم یک آهنگی در عمل را به وجود بیاوریم و توان موجود در آن جا را در جهت مقابله با اشغال اسرائیل به کار بگیریم. ذهنیت شکل گیری حزب الله و تشکل حزب الله از همین جا شروع شد. با تمامی سران و مسئولین سیاسی که در راس این گروه‌ها بودند، تک تک نشستیم صحبت کردیم و ضرورت این که بایستی ید واحده بود و کسانی که رهبری امام را پذیرفتند خودشان را در ادامه‌ی انقلاب اسلامی بینند و باید در تشکل واحدی خودشان را منسجم کنند و کار را جلو ببرند گفتیم. زمانی طول کشید. آن موقع آقای شیخ الاسلام در وزارت خارجه در زمانی که آقای ولایتی وزیر خارجه بودند خیلی کمک کرد. در مسائل سیاسی وزارت خارجه را او معاون سیاسی بود و پیگیری می‌کرد. در لبنان موفق شدیم این وفاق عمومی را ایجاد کنیم. یک شورایی تشکیل شد به نام شورای حزب الله. تقریبا تمامی مسئولین این گروه‌های مختلف را سعی کردیم در آن شورا جا دهیم که کسی از دایره بیرون نماند. خود این‌ها را گفتیم که انتخاب کنند. آقای شیخ صبحی طفیلی شد دبیر کل حزب الله در آن زمان که بعدا جدا شد و شهید سید عباس موسوی آمد و بعد هم که آقای سید حسن نصرالله آمد. این تشکل که شکل گرفت باید اقدامات بعدی را انجام می‌دادیم. گفتیم شما تشکل هستید پس یک نامی باید داشته باشید که شد حزب الله. بعد گفتیم این تشکل نمی‌تواند بدون زبان و ارگان باشد. یک نشریه به اسم هفته نامه عهد راه انداختیم. بعدا تغییرات در ان دادند و این هم شد نشریه‌ای که هفتگی مواضع حزب الله را اعلام می‌کرد. گفتیم نمی‌شود سخن گو نداشته باشید یکی باشد که مواضع شما را اعلام کند که هر کس از طرف شما صحبت نکند. یک سخنگو هم انتخاب شد. گفتیم نمی‌شود باید یک رسانه هم باشد. یک رادیویی هم باید داشته باشیم که رادیو حزب الله را راه انداختیم. این در زمانی بود آقای هاشمی در صدا و سیما بود. بچه‌های صدا و سیما خیلی کمک کردند. آقای شش حیدران مسئول این کار بودند. کم کم حزب الله شکل گرفت. بعد گفتیم شما نشان و علمی هم می‌خواهید. پرچم حزب الله را آن موقع یکی از دوستان سپاهی خودمان طراحی کرد و تکثیر کرد و در همه جای لبنان با همان رنگ سبز و کلمه ثوره الاسلامیه فی لبنان که بعدا کردند المقاومه الاسلامیه فی لبنان. در دوران دبیرکلی سید حسن نصرالله برای پوشش عام برای همه‌ی جریان‌های مقاومت همگان زیر نویسش عوض شد. آن موقع سید حسن نصرالله نسبت به بقیه مشخصه‌ای داشت؟ سه چهار ویژگی همان موقع داشت. یکی جوانی و پر نشاطی و شادابی اش بود یکی ذهن بسیار باز و روشنی که داشت. قدرت تحلیل مسائلی که بود و یکی هم این که در هر حوزه‌ای که قرار بود کار بکند خیلی راحت کار می‌کرد. مثلا همان زمان قبل از این که من بروم آن جا مسئولین این قطعات و جاهای مختلف که در بقاع بود بچه‌ها ایرانی بودند. من رفتم نگاه کردم یک لبنانی بود که آن لبنانی را گذاشتند مسئول و ایرانی را گذاشتند مشاورش. سید حسن نصرالله را گذاشتیم مسئول خود بُقا بعدا به بیروت فرستادیم شد مسئول بیروت. بعد شد معاون اجرایی، بعد شد عضو شورای حزب الله، بعد شد دبیرکل حزب الله. برخی‌ها زیر سوال می‌برند چنین سیاست گذاری را و می‌گویند ما چه احتیاجی داریم برای منطقه‌ای مثل لبنان و فلسطین و بازوی مقاومت کار بکنیم، حمایت بکنیم و آشکارا حمایت بکنیم. اوج این تفکر را در 88 شاهد بودیم. شعاری که می‌دادند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران. می‌خواهم بگویم اگر ما واقعا این کار را نمی‌کردیم الآن کجای راه بودیم؟ چه ضعف‌هایی داشتیم؟ این کارهایی که داشتیم چه نفعی برای ما داشته. این برمی‌گردد به دیدگاه و منظری که افراد به پدیده‌ی سیاسی یا اجتماعی می‌کنند. ما که از نگاه امنیت ملی نگاه می‌کنیم به موضوعات می‌بینیم که وضع امنیت لبنان یا سوریه یا عراق جزء امنیت ما محسوب می‌شود. به طور طبیعی ما در جهت تامین امنیت خودمان باید اقدام کنیم. این امر شناخته شده و مورد اذعان همه است نه این که ما در جمهوری اسلامی چنین حرفی می‌زنیم. من نمی‌خواهم خودمان را با کشورهایی که تجاوز کارند یا سلطه طلب هستند مقایسه کنیم چنین چیزی در مبانی اعتقادی و باورهای دینی و حکومتی ما نیست اما از آن طرف این بحث وجود دارد اگر قرار باشد ایران اسلامی ما اسلام را به عنوان اصل حاکمیت خودش قرار بدهد پس دفاع از حریم اسلام جز منافع ملی و مسائل امنیتی اش است حالا هر جایی که این بخواهد به یک نوعی مورد خدشه قرار بگیرد ما باید دفاع کنیم چه به لحاظ فرهنگی چه به لحاظ دفاعی باید از این حریم دفاع کنیم حضور ما در لبنان یا عراق یا سوریه حضور مستقیم به یک معنا نبوده و نیست به این معناست که آن‌ها جریان‌هایی وجود دارد به صورت رسمی فعالیت‌هایی را انجام می‌دهند چه به صورت رسمی از طریق دولت هایشان چه به صورت مستقل کمک‌هایی را از ما می‌خواهند ما در بادی امر در وادی معنوی آن‌ها را حمایت می‌کنیم تشویق می‌کنیم تامین می‌کنیم در جاهای مختلف از آن‌ها حمایت می‌کنیم این طبیعی است پس از این وقتی وارد میدان عمل شوند که دیگران معمولا همواره علیه این‌ها اقدام کردند طبیعی است ما باید کمک کنیم تا از خودشان دفاع کنند . در خاطرات یکی از دوستان می‌خواندم آن زمانی که شما در سوریه و لبنان بودید یک تیمی از سپاه پاسداران می‌آیند برای آموزش‌های موشکی در سوریه به سرپرستی حاج حسن مقدم ارتباط شما از آن موقع شروع شد یا از قبل؟ نه، با آقای مقدم که در دوران دفاع مقدس بود. خدا رحمت کند شهید شفیع زاده و آقای مقدم در توپ خانه بودند یک زمانی بنا بر این شد که وارد فضای موشکی شویم تعدادی از دوستان متولی این امر شدند آن موقع آقای سردار شهید مقدم بود سردار حاجی زاده که الآن فرمانده هوایی سپاه هستند، آقای موسوی که جانشین فرمانده نیروی هوایی سپاه هستند این مجموعه با تعدادی دیگر از دوستان شدند هسته‌ی اولیه‌ای که بحث موشکی را راه اندازی کنند. آن موقع موشک نداریم بحثی بود که در آینده بسازیم و این که بخواهیم بخریم. آن موقع سوری‌ها هم موشک‌های کوتاه برد هم اسکاد داشتند ما موفق شدیم از لیبیایی‌ها یک مجموعه موشکی را در اختیار بگیریم این تیم را آمدند برای آموزش در سوریه که آموزش ببینند برای این که به کار گیری کنند این سیستمی که از لیبی برای ما در اختیار گرفته بود آن موقع آموزش می‌دادند من هم فرمانده بودم در خدمت دوستان بودیم و کمک می‌کردیم که آموزش‌ها را خوب ببینند و برگردند بیایند ایران.سوری‌ها نقطه‌ی آغاز ما همان آموزش سوری‌ها بود. در زمینه آموزش موشک‌ها سوری‌ها انجام دادند. می‌خواندم که رابطه‌ی خوبی با سید حسن نصرالله دارید الآن هم این رابطه محفوظ است. رابطه‌ی ما رفاقتی است این توفیق را دارم هر بار ایشان تشریف بیاورند ایران یا من بروم لبنان حتما مفصل معمولا این طور می‌شود از مغرب می‌رویم نماز صبح را با هم می‌خوانیم می‌آییم ایشان استراحت می‌کنند. خاطره‌ی خاصی از ویژگی شان ندارید؟ جایی گفته اید یک ویژگی‌های شخصیتی شهید سید عباس موسوی داشت یک ویژگی‌های خاصی هم آسید حسن نصرالله داشت. من این را بگویم وقتی ما رفتیم لبنان و تشکل حزب الله را می‌خواستیم راه بیندازیم معمولا احزاب و تشکل‌ها اساس نامه و راه بردی می‌نویسند به اضافه‌ی این که برای خود تشکیلات حزب الله بایستی کاری می‌کردیم آن موقع کسی هم نبود بخواهد این کار‌ها را بکند من اسم همه را نمی‌برم آقای آسید حسن نصرالله یکی از کسانی بود که مسئولیت این کار را خواهش کردم انجام بدهند ایشان با دو تا از بچه‌های ایرانی و دو تا از بچه‌های لبنانی یک جایی را گرفته بودیم یک غرفه‌ای را که من گفتم تا صبح هم که شده بنشینید این‌ها را تحویل من بدهید ما هم عربی خیلی مسلط نبودیم این‌ها عربی می‌نوشتند من باید اصلاح می‌کردم خودش داستانی بود. بالاخره اساس نامه‌ی حزب الله را نوشتیم راه برد‌ها را نوشتیم برای میدان عمل و تشکل حزب الله را هم سازماندهی کردیم که تقریبا همان است به جز اصلاحاتی که در بعضی جاها شده بقیه اش فکر می‌کنم تغییری نکرده. شما از دانشجویان پیرو خط امام تسخیر کننده لانه جاسوسی بودید در سال 58 چطور چنین تصمیمی گرفتید به تبعاتش فکر کرده بودید؟ فکر می‌کردید امام حمایت بکند؟دهقان: نه آن موقع من در سپاه بودم در دانشگاه نبودم با دوستانم در ارتباط بودیم روزی که قرار بود لانه را اشغال بکنند جمعه بود نماز جمعه بودیم داشتیم می‌آمدیم بچه‌ها گفتند ما می‌رویم آن جا وارد شویم گفتم می‌رویم در سپاه هوایتان را داریم من خودم در لانه روز اول برای اشغال نرفتم بعد چون همه‌ی رفقای دانشجوی دانشگاهی بودند. این که ما برویم بچه‌ها بروند بمانند و چه اتفاقاتی بعدش بیفتد این نگاه نبود ولی بعد که اتفاق افتاد امام گفتند امام بزرگ تر از انقلاب اول. یعنی شما بعد از تسخیر به دانشجو‌ها اضافه شدید؟ نه من از قبل بودم دوستان خود ما بودند. آن روزی که از دیوار بالا رفتند در را باز کردند من آن روز سپاه بودم از نماز جمعه من به آن سمت رفتند دوستان از آن سمت رفتند دائم بعد سرکشی می‌کردیم نماینده می‌بردیم. الآن بعد از 35 سال که از آن موقع گذشته فکر می‌کنید اگر انجام نمی‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟ سوال‌های سخت می‌کنید شما. تاریخ را که ورق زدن به عقب به معنای این که اگر نمی‌شد چه می‌شد الآن شده کاریش نمی‌شود کرد ولی من فکر می‌کنم انقلاب اسلامی باید اثبات می‌کرد که اولا در هیچ شرایطی سر سازش با نظام سلطه در راسش آمریکا را ندارد و دوم جلوگیری کند از ذهنیت‌های داخلی که تمایل به آن طرف داشتند و سه طمع آن‌ها را از این‌ها قطع کند طبیعی است در اعتراض به یک چنین فضایی یک چنین اتفاق این چنینی بیفتد بعد که آن جا اشغال شد یکی از الطاف خفیه الهی نیست این که معلوم شد سفارت خانه نبود جاسوس خانه بود این که آمریکایی هر جا حضور دارند دنبال منافع ملی آن ملت نیستند تحت سلطه کشیدن آن ملت به نفع خودشان هستند و از این بگذریم هیمنه‌ی آمریکایی‌ها در ذهن جهانیان شکست چون آمریکایی‌ها هیچ حیثیتی ندارند جز این که می‌خواهند هویت هر ملتی را بگیرند و منافع را دریافت بکنند ریاست هم بکنند تا زمانی که آن نظام سیاسی همراهش است. چرا بعضی‌هایی که در آن ماجرای تسخیر بودند به تردید یا پشیمانی افتادند؟ فکر می‌کنم اگر امروز با ایشان صحبت کنید دیگر تردید دارند چون دارند می‌گویند درست بود. تردید ندارند به این معنا. من نمی‌دانم با آن‌ها بحث نکردم. ولی فضایی یک مقطعی از زمان در کشور به وجود آمد که این فضا یک سری عقب گردهایی را در خودش می‌خواست نشان دهد به دلیل مشکلات مسائلی که در اراده‌ی کشور در اثر محدودیت‌هایی که به وجود آمده ولی ما به آمریکایی‌ها هیچ وقت نمی‌توانیم با نگاه دوست نگاه کنیم یا یک کشوری که ما می‌توانیم با او همکاری آن چنانی بکنیم چون ماهیت ماهیت نظام ما نیست. البته ما هیچ جنگی با آمریکایی‌ها نداریم آن‌ها با ما جنگ دارند اگر جنگ کردند پاسخش را دریافت می‌کنند ولی قاعدتا اگر کسی آمریکا را ماهیت اش را بشناسد گذشته‌ی تاریخی اش را مطالعه کند در این پنجاه سال اخیر آن چه که به سر این کشور آورده این‌ها را ببیند قاعدتا نمی‌تواند از این کار یا اقدام علیه آمریکا اظهار پشیمانی کند. سال 61 در اوج بحران منافقین شدید فرمانده سپاه تهران چه کسی به شما پیشنهاد داد و چه جرئتی داشتید؟دهقان: من خودم شخصه ورودم را به سپاه یک جور دیگر شروع کردم به عنوان پاسدار عادی وارد سپاه شدم از نگهبانی انتظامات شروع کردیم بعد رفتیم پذیرش بعد شدیم مسئول بعد فلان بعد شدیم فرمانده این طور نبود از گرد راه من را بگذارند آن جا به طور طبیعی این اتفاق افتاد آن موقع مجموعه‌هایی بودند بررسی می‌کردند افراد را برای صلاحیت‌های فرماندهی یا معاونت‌ها شانس ما خورد بشویم فرمانده این که ما تلاشی بکنیم و اتفاقی بیفتد نه. مسئولیت خطیری هم بود. آن موقع ما جوان بودیم ما هر کاری را قبول می‌کردیم. بحث این بود که هنوز هم من خودم شخصا این گونه ام هر مسئولیتی به من پیشنهاد شود اگر احساس کنم از عهده اش بر می‌آیم نه نمی‌گویم چون مهم نیست چه باشد کجا باشد. مقطع سختی بود هنوز نیروهای نظامی شکل نگرفته بودند امنیت جا نیفتاده بود. به همین دلیل آن‌ها این کار را شروع کردند. آن موقع بچه‌هایی که در بخش اطلاعاتی کار می‌کردند بچه‌های پای کار سرزنده و فعالی بودند اطلاعات سپاه اطلاعات قوی بود ابتدائا آن‌ها مخلفی نبودند علنی بودند بعدا وقتی که رفتند در فاز نظامی کارهای مخفی را انجام دادند در آن موقع در تربیت معلم در مفتح است آقای ابریشمچی جلسه می‌گذاشت سخنرانی می‌کرد بچه‌های طرفدار منافقین می‌آمدند یا در دانشگاه شریف آقای رجوی برنامه می‌گذاشت همه می‌رفتند سمپاد‌ها در خیابان‌ها پیدا بودند مجله مجاهد دست شان بود یا سرتیم هایشان روشن بودند بعد که در فاز مخفی رفتند کار سخت می‌شد از آن موقعی که وارد فاز مسلحانه شدند مخفی هم شدند آن طرف هم اساسا من فکر می‌کنم ملت ما باید این را باور کنند چون من خودم با گوشت و پوست این را باور دارم که یک دستی همواره پشت سر این انقلاب بوده و او بوده که حمایت کرده نگهداری و حفظ کرده. به عنوان کسی که در عالی ترین مقاطع بعد از انقلاب مسئولیت امنیتی تهران را داشتید فتنه‌های 78 و 88 از اهمیت وافری برخوردار بودند از لحاظ بعد امنیتی چطور دیدید عملکرد همکاران خود را در جمع کردن خود فتنه؟ بحث منافقین را که نباید با این دو ماجرا یکی کرد یا از یک منظر نگاه کرد. آن‌ها اساسا آمده بودند که براندازی کنند. این‌ها به یک مسیری کشانده شدند. این دو بحث است. یعنی اگر خاطرتان باشد یا برگردید به تاریخ یک زمانی آقای رجوی گفته بود می‌خواهیم برویم خدمت امام و امام به ما وقت نمی‌دهد. امام در سخنرانی علنی شان فرمودند اگر من به اندازه یک ذره سایه‌ی آفتاب احتمال هدایت به این آقایان داشتم، من می‌رفتم پیش شان. این فاتحه‌ای بود که برای منافقین خوانده شد. حالا ماهیت آن‌ها جدا بود، ضد نظام بودند، برانداز بودند، اقدام مسلحانه کرده بودند، بعدا هم معلوم شد و رفتند در دل صدام و آمریکا و الآن هم نوکری شان برای نظام سلطه و غرب برای همه آشکار است. ولی اگر ما یک چیز را بپذیریم که هر نظام سیاسی فارغ از این که نوع آن مکتب حاکم بر آن چه باشد حتما دو وظیفه‌ی اساسی و بنیادین دارد. اول استقرار نظم در جامعه و بعد استقرار امنیت برای آحاد مردم. هر کسی در هر مقامی که این نظم را به هم بزند یا امنیت را مخدوش کند این به حکم قانون محکوم است. هر کسی می‌خواهد باشد اگر قانون محترم شمرده شود و نظم را هم به عنوان یک اصلی که اگر نباشد، زیست جمعی ممکن نیست بپذیریم. من همیشه به خودم یک فکری می‌کنم و می‌گویم اگر انقلاب اسلامی را امام هیچ کاری نکردند جز این که اصل بحث ولایت فقیه را در نظام سیاسی ما مستقر کردند برای همه چیز کافی است وقتی ما در کشوری هستیم نظامی داریم در راسش یک مجتهدی است که صاحب شرایط کامل است و این مسئول کلیت این نظام است تخطی کردن یا خروج کردن یا نپسندیدن یا هر اسمی که رویش بگذاریم این یک جفا در حق نظام و مردم یا اسلام است هر کسی بخواهد باشد مهم نیست و این ثابت شده در گذشته‌ی زمان در این سی و چند سال آن عنصری که همواره در گردنه‌ها و عقبه‌های جدی انقلاب و خطرات این نظام را عبور داده شخص ولی فقیه بوده و آن تبعیتی که مردم با رهبری داشتند در این دو مقطع هم این اتفاق افتاد یک عده از این مسیر خارج شدند. به لحاظ بعد تئوریک قشنگ اشاره کردید ولی به لحاظ امنیتی می‌گویم بچه‌های سپاه خوب از پس کار بر آمدند در این دو مقطع؟ ما باید بگوییم مردم خوب از عهده این کار برآمدند چون اگر حضور مردم نباشد چنین مسائلی قابل جمع و جور کردن نیست در این فضایی که مردم به این کیفیت نسبت به انقلاب حساسیت دارند یقینا هر جریانی که بخواهد مخالف جریان عمومی مردم باشد یا حذف می‌شود یا نادم می‌شود یا حصر می‌شود. شما یکی از فرماندهان بودید در هشت سال دفاع مقدس و نقش ویژه‌ای داشتید چه میزان اختلاف نظر داشتند سیاسیون و فرماندهان جنگ برای پایان جنگ. چرا این اختلاف نظر ایجاد شد آیا وقت‌هایی که ما قطع نامه را پذیرفتیم از منظر آقای دکتر دهقان بهترین مقطع بود. من فکر می‌کنیم یکی از اشکالاتی که دارد در جامعه‌ی ما دامن زده می‌شود طرح این سوالات است من باورم بر این است هر مقطعی از زمان کسانی که مسئول هستند هر تصمیمی می‌گیرند تصمیم است که با آن شرایط وفق دارد یک چیزی یادمان باشد هیچ نظامی در هیچ شرایطی پرچم سفید بالا نمی‌برد دلیلش آمده سربازی کند دلیلش وجودش برای این است که از امنیت مردم دفاع کند و جانش را در این راه بدهد و الا مردم چه دلیلی دارد که یک عمری مردم به او نان و آب بدهند که یک روز می‌خواهد بجنگد و آن روز هم نجنگد معنی ندارد لذا هیچ نظامی در هیچ شرایط در هر سختی هیچ وقت تن به تسلیم در برابر دشمن نباید بدهد چون شرف سربازی یعنی همین من نظامی هیچ وقت نمی‌گویم من نمی‌جنگم اما تصمیم در رابطه با جنگ و ادامه‌ی جنگ تصمیم سیاسی است نظامی نیست یعنی سیاست مداران و مسئولین کشور باید تصمیم بگیرند که ادامه بدهیم یا ندهیم ولی من باید با همان یک فشنگی هم که دارم بجنگم فشنگ نداشتم با قنداق تفنگ نشد با سرنیزه نشد با سنگ من به عنوان یک عنصر نظامی باید بجنگم. چون بعضی از سیاسیون می‌گویند بعد از درخواستی که نوشته شد که مثلا ما این تجهیزات را بخواهیم بعدش می‌گویند ما ایستاده ایم تا آخرین قطره‌ی خون این یک تعارف است. نخیر این طور نیست. من می‌گویم وارد این‌ها نشویم چون فردی می‌شود و کل ماجرا را ببینیم بهتر است. واقع مطلب این است که فروش نفت ما قیمت نفت ما وضع بودجه کشور محدودیت‌هایی داشتیم از بین رفتن زیرساخت‌ها و غیره واقعیت‌هایی هم است که بود نمی‌شود گفت نگفت ادامه‌ی جنگ هم بعد از آن که وقتی که از عملیات بیت المقدس می‌آییم به این طرف همه‌ی دنیا با همه‌ی ظرفیت اش می‌آید طرف صدام ما با همه‌ی دنیا داریم می‌جنگیم فرانسه انگلستان شوروی آن زمان آمریکایی‌ها اسرائیلی‌ها همه داشتند با ما می‌جنگیدند غربی‌ها و شرقی‌ها تامین تسلیحات می‌کردند آمریکا پشتیبانی اطلاعاتی می‌کرده و جنبه‌های سیاسی را پوشش می‌داده ما یک طرف بودیم دو کشور بودند یک مقدار با ما کار می‌کردند سوریه و لیبی که این‌ها خودشان هفت شان به هشت شان گرو بود در این فضا ما صدامی را در مقابل خودمان داریم که بیشترین سلاح را دارد پنجاه لشکر مسلح هلیکوپتر هواپیما توپ همه‌ی مرزهای حقوقی را زیر پا می‌گذارد شیمیایی گاز اعصاب و ساردین را به کار می‌گیرد ما هم این طرف داریم می‌جنگیم با آن چه در اختیار خودمان است وقتی جنگ کلاسیک می‌کنید موازنه‌ی قوا مطرح است تو چه داری من چه دارم وقتی ما می‌خواهیم با آن نظام و لشکر آن چنانی بجنگیم حالا می‌خواهیم اراده‌ی خودمان را غالب کنیم و می‌خواهیم تا مرز نبود صدام یا رژیم صدام هم جلو برویم این پشتوانه‌ی تسلیحاتی می‌خواهد ملت آمدند در صحنه سازماندهی می‌شوند اما باید مسلح شوند باید این کار را بکنیم من نظامی می‌گویم این امکانات را می‌خواهم برای این که با آن نظام مقابل بجنگم اگر من کاستی داشته باشم یا نداشتن داشته باشم می‌روم دیوار گوشتی در مقابل گلوله و توپ چه چیزی دست من می‌آید؟ این جا باید تصمیم گرفته شود که آیا امکان پشتیبانی برای چنین اقدامات و عملیاتی وجود دارد یا نه. من می‌گویم من با هر آن چه که دارم می‌جنگم اگر می‌خواهم کاملا بجنگم این امکانات را می‌خواهم حالا آن طرف باید تصمیم بگیرد که قادر است این امکانات را بدهد یا نه. این که بگوییم فرماندهان نامه نوشتند گفتند این چیزها را بخواهیم که در اصل تقصیر را گردن سیاسیون بیندازند تا سیاسیون بگویند نمی‌شود این حرف غلطی است چون این تصمیم بود که ما اگر بخواهیم جنگ را برای بازه‌ی زمانی ادامه بدهیم که فلان هدف را بگیریم فلان جا را تحت کنترل بگیریم اهداف عملیات روشن بود این کار را بکنیم که گامی برداریم در جهت سقوط صدام یک چنین امکاناتی را می‌خواهیم در عین حال جنگ که یک مقطع نداشته یک مرحله این بود ما متجاوز را از کشورمان بیرون کنیم که تا عملیات بیت المقدس ادامه پیدا می‌کند بعد بحث این بود که ما بازدارندگی ایجاد کنیم کاری کنیم که دشمن نخواهد تجاوز مجددی را بکند یا چون نظام سیاسی دنیا کل مجامع حقوقی حاضر به این نبودند که صدام را تنبیه یا محکوم کنند ما متجاوز را خودمان تنبیه کنیم و بعد این بود که اهداف عالی جنگی را ادامه دهیم در هر مقطعی شرایط و راهبرد و طراحی خاص خودش را داشته و مسئولین همه بودند این طور نبوده که بودند ولی دست آخر این که آیا می‌شود این امکانات را تهیه کرد یا نه بحثی است دیگر نه می‌شود گفتتامین نکردند که آن اتفاق بیفتد نه می‌شود گفت که نامه نوشتند تا آن اتفاق بیفتد. شما ماشاء الله زیبا تحلیل می‌کند آدم دوست دارد بیشتر بپرسد. یک چیزهایی اتفاق می‌افتاد شما بعضی مواقع می‌گویید هر چیزی در مقطع اش اتفاق افتاده اتفاق افتاده اما نسل جوان باید بدانند. هم زمان با هفته‌ی دفاع مقدس یک موجی اتفاق افتاد تلخ هم بود یک سری‌ها اظهار نظر کردند که بعضی از فرماندهان جنگ قرار بود بعد از پایان جنگ محاکمه شوند و بعضی‌ها آمدند جلوی محاکمه را گرفتند خیلی خبر رسانی کردند رسانه‌های معاند که چند تا از آقایان که در عرصه‌های سیاسی بودند جلوی محاکمه و اعدام برخی از فرماندهان جنگ را گرفتند واقعا این طور بوده؟ من از شما می‌شنوم. به صراحت هم گفته شد اسم من نمی‌برم کدام شخصیت که فلانی گفته بود اگر من وساطت نمی‌کردم طرف محاکمه شده بود بعد از جنگ. این‌ها دعواهای سیاسی نا به جایی است که در کشور می‌شود این بیشتر بد اخلاقی است تا این که بخواهد دفاع باشد یا رعایت حقوق باشد. وقتی ما در نظام جمهوری اسلامی در زمان جنگ که اگر کسی بخواهد فرار کند باید اعدامش کنیم، احدی را اعدام نکردیم چطوری بعد جنگ کسی را اعدام کنیم. که چی؟ چه مثلا گفتند یک سری از فرماندهان وظیفه‌ای را انجام نداند و تصمیم گیری اشتباه داشتند. نه من قبول ندارم من که امروز در وزارت دفاع نشستم هیچ وقت نمی‌خواهم خیانت کنم یا تصمیم غلطی بگیرم ولی عقل و درک و فهم من با امکاناتی که در اختیار دارم یک اقتضائاتی دارد من یک تصمیمی می‌گیرم شما از بیرون که نگاه می‌کنی بگویی این تصمیم غلط است اشکال ندارد معلوم نیست شما اگر این جا می‌نشستی این تصمیم را نگیری ولی بیرون نشستی موقعیت من را شرایط من را درک نمی‌کنی ملموس نیست می‌گویی فلانی معلوم نیست به نا کجا آباد می‌رود ولی من فکر می‌کنم به یک آبادی می‌روم تصمیم من از منظر من درست است از منظر شما قابل تحلیل است حالا این که ما بگوییم یک کسی در عملیات فلان طراحی فلان کرده عقلش را مجموعه علم و دانشش این بوده. بعضی از خانواده‌ها به ما مراجعه می‌کنند اکثر خانواده‌ها شهید دادند. بعضا ممکن است یک آقایی در ارگان نظامی هم باشد با یک بنده خدا مشکل فکری داشته باشد طرح چنین مسائلی روحیه‌ی مردم را تحت تاثیر قرار می‌دهد. من فکر می‌کنم یکی از برگ‌های زرین تاریخ حیات سیاسی ملت ما دفاع هشت ساله است برای اولین بار در طول تاریخ این ملت جنگی واقع شده هشت سال طول کشیده یک وجب از خاک این ملت جدا نشده به استقلال این کشور آسیب نرسیده نظام توانسته خودش را پایدار نگه دارد و مردم هم هیچ نقطه انفکاکی و یا فاصله‌ای با نظام سیاسی شان پیدا نکنند این خیلی برکت است خیلی افتخار است ما نباید اجازه بدهیم این افتخار و نقطه‌ی اوج تبدیل به یک مناقشه‌ی سیاسی شود کسانی که این جفا را در حق این ملت و شهدا و جانبازان می‌کنند به اعتقاد من کارشان با کرام الکاتبین باید باشد. شما این قدر سمت‌های مختلف داشتید که به هیچ کدام نمی‌توانیم برسیم. برای من لبنان و فرماندهی تهران و جنگ هم همین طور خیلی جذاب بود. سال 75 بنیاد تعاون رفتید. شش ماه. قبلا بنیاد تعاون تاسیس شده بود؟ سال 63 تاسیس شده بود. می‌گویند سپاه از دهه 70 رفت سمت کارهای اقتصادی. خیلی انتقاد در مورد این کارهای اقتصادی سپاه است. از کجا شروع شد چقدر این انتقاد‌ها را وارد می‌دانید. بنیاد تعاون در زمان جنگ بود تشکیل شد برای این که به پرسنل سپاه خدمات مسکن و رفاهیات بدهد بر همین مبنا هم شکل گرفت به طور طبیعی آن جا وارد یک حوزه‌های فعالیت اقتصادی شد که در آمد‌هایی را کسب کند که پشتیبانی مسکن کند وام بدهد این تا آخر جنگ هم بود هنوز هم هست تغییری نکرده بعد از این که جنگ تمام شد شما این را به یاد داشته باشید تقریبا تمامی ظرفیت نخبگی انقلابی کشور در سپاه جمع شده بود چون اگر ما این را می‌پذیرفتیم که مسئله‌ی اول کشور مسئله‌ی جنگ است هر کسی که با این زاویه نگاه به انقلاب و نظام می‌کرد وسط جنگ بود بسیاری از بچه‌های شهید دانشجو بودند فلان بودند مسئولین عموما این خصلت را داشتند یا بعدا در سطوح مختلف مدیریت کشور نگاه کنید در همین حالا اگر بخواهند آدم جمع کنند برای وزیر و معاون وزیر و فلان پر است. این استعداد انسانی آمده بود ظرفیت‌های سازمانی خوبی ایجاد شده بود این که نمی‌توانست معطل باشد این باید در خدمت سازندگی کشور قرار می‌گرفت از همین منظر مجموعه‌های مهندسی سپاه آمدند وارد برنامه‌های سازندگی شدند در دولت آقای هاشمی همان اوایل دولت آقای هاشمی در این ورود در طول زمان توسعه‌ی سازمان داند ابزار و تجهیزات و مدیریت و تخصص کسب کردند و به عنوان قوی ترین بخش الآن در خدمت سازندگی کشور هستند هیچ اشکالی ندارد بعضی‌ها می‌گویند این‌ها آمدند 40.00 رانت گرفتند از رانت استفاده کردند محیط کسب و کار را محدود کردند برای بخش خصوصی نه این طور نیست الآن فرض کنید اعلام شد که چهار هزار شرکت بخش خصوصی دارد با سپاه همکاری می‌کند پس بخش خصوصی هم است البته اگر بخش خصوصی ما توان پیدا کند کار کند اولویت با این است که بخش خصوصی کار کند نیروهای مسلح بخش فعالیت‌های اقتصادی شان با دو منظور انجام می‌شود یک این که دولت اعلام نیاز می‌کند و می‌خواهد که این‌ها وارد شوند و دوم منطق محرومی که آن جا ظرفیت‌های انسانی یا زیرساخت‌های لازم وجود ندارد که بخواهند برای مردم کاری بکنند با این دو شاخص نیروهای مسلح فعالیت‌های سازندگی و عمران را انجام می‌شوند. آن موقع هم دنبال حواشی هستند پارسال یادم است آقای روحانی در جمع فرماندهان صحبت کردند دعوت کردند سپاه بیاید در طرح‌های بزرگ کمک بکند امسال از یک صحبت ایشان در همین همایش آمدند یک چیزی برداشتند.ما دوباره برمی‌گردیم به همان که چرا ما مسائل را می‌آییم موضوع دعوای سیاسی می‌کنیم می‌شود این طور هم نگاه نکرد ولی وقتی نگاه می‌کنیم می‌گوییم دعوا هیچ بهانه‌ای نمی‌خواهد شما در خیابان یک طعنه بزن برمی‌گردد دعوا می‌کند این که هزینه‌ای نداشت ما در فضای سیاسی کشور دنبال بهانه می‌گردیم که دعوا کنیم. به عنوان آدمی که سالیان سال در سپاه بودید رابطه‌ی سپاه و دولت رابطه‌ی خوبی است؟ چرا بد باشد؟ نه. با دولت‌های قبلی هم مطلوب دیدید؟سپاه همیشه خواسته خودش را در خدمت نظام قرار بدهد به میزانی که دولت‌ها این ظرفیت را به کار گرفتند، گرفتند نگرفتند هم نگرفتند. بعضی‌ها می‌گویند سپاه کار سیاسی می‌کند از آقای رحیم صفوی از آقای جعفری پرسیدم همه جواب‌های یکسان پرسیدند که در مقاطع‌های انتخاباتی خیلی حاشیه درست می‌شود که نظر سپاه فلان است.دهقان: سپاه یک برداشتی از قانون تاسیس خودش دارد که خودش را حافظ انقلاب می‌داند و دستاورد هایش از این منظر سپاه را یک واحد نظامی کسی تلقی نمی‌کند سپاه خودش یک واحد سیاسی نظامی فرهنگی را نوشته اند از این منظر آن جایی که کلیت نظام مطرح باشد به طور طبیعی حضور پیدا می‌کند سپاه و سپاهی من سپاهی با شمای سپاهی نه یک مشرب سیاسی واحد داریم نه یک موضع واحدی نسبت به مسائل داریم ممکن است از بیرون از سازمان که برویم من بروم فلان جا تبلیغ شما را بکنیم ایشان تبلیغ فلان کس را این اتفاقات می‌افتد ما نباید از یک نهاد انقلابی انتظاری داشته باشیم که صفر و صدش در یک خط یک کاری بکند نه افراد آزاد هستند می‌روند در مسجد محله فلان صحبت می‌کنند این سپاهی است به عنوان سپاه تلقی می‌شود.سال 76 تا 82 شدید قائم مقام آقای شمخانی در وزارت سپاه چطور به شما پیشنهاد شد اصلا آن جا فعال بودید؟ نه ما که یک تیپ بچه‌های اولیه‌ی سپاه که رفاقت‌هایی از آغاز تاسیس سپاه داریم آقای شمخانی تشریف بردند نیروی دریایی پیشنهاد داشتند من آن جا جانشین شان شوم آمدند این جا گفت چون می‌شناسیم رفیق بودیم دیدگاه هایمان به هم خیلی نزدیک است و به طور طبیعی همکار هستیم من، آقای رضایی، آقای شمخانی رفیق هستیم. سال 78 سر قضیه‌ی 18 تیر یک سری از سرداران سپاه نامه‌ای امضا کردند برای آقای خاتمی شما جز امضا کننده‌ها نبودید؟ نه. 84 شما جز ستاد کسی نبودید؟ آقای احمدی نژاد؟ آقای لاریجانی؟نه من هیچ وقت جز هیچ گروه سیاسی نبودم. در آن انتخابات از منظر شما چه شد که آقای احمدی نژاد رای آورد. جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی زنده است این که بگوییم کسی آمد آقای احمدی نژاد را رئیس جمهور کرد چیز غلطی است این جامعه‌ی زنده همواره متناسب با نیاز خودش در هر مقطعی به کسی گرایش پیدا می‌کند فرض کنید در همان 76 انتخاب آقای خاتمی پاسخی بود به آن چه که در دوران آقای هاشمی اتفاق افتاده بود ملت این فضا را می‌خواست عوض کند به آقای خاتمی رای داد چون آقای ناطق را در ادامه‌ی آقای هاشمی می‌دید در دوران اصلاحات ملت حس کرد که یک سری از جنبه‌های مورد توجه اش مغفول واقع شده به آقای احمدی نژاد رای داد بعد از آقای احمدی نژاد یک سری از جنبه‌ها را در آقای روحانی دید به او رای داد یعنی این پویا و زنده بودن جامعه است حالا بعضا می‌خواهند اغراق کنند که نظام تصمیم گرفت آقای رنجبران شود رئیس جمهور بعد آقای رنجبران نمی‌شود چون ملت تعیین می‌کند این ملت هم به دلیل همین پویایی و زنده بودن خودش همواره نیاز خودش را در یک کسی متجلی می‌بیند به او اقبال می‌کند همه هم بگویند این اشتباه می‌کنید او اشتباه خودش را نمی‌کند ما باید اجازه بدهیم ملت هزینه‌ی تصمیمات خودش را با تحلیل درستی که از عملکرد منتخب خودش می‌کند همواره تصحیح کند که خطا و اشتباهش در آینده کمتر شود این که شما گفتید این که می‌گویید گذشته پس آینده چه موضوع همین است تاریخ عبرت است باید عبرت گرفت برای آینده تا خطایی که قبلا کردید تکرار نکنید و الا بحث دیگری نداریم.چطور شدید معاون آقای احمدی نژاد رفاقتی داشتید؟ ما معاون رئیس جمهور بودیم ادامه پیدا کرد در زمانی که من بنیاد بودم با شهرداری که ایشان بود خیلی مراوده داشتیم برای مباحث ایثار گران و سامان دهی بهشت زهرا و گلزارهای شهدای تهران رفت و آمد داشتیم نیم چه رفاقتی هم با هم داشتیم چون مسئول بنیاد را با نظر موافق رهبری بایستی جا به جا کنند به طور طبیعی یکی از جنبه هایش این بود که هم با ایشان رفاقت داشتیم هم نظر آقا ادامه‌ی کار من بود ما هم ادامه دادیم.تفاوت دولت‌های نهم و دهم را چه می‌گویید دولت اول و دولت دوم؟ احمدی نژاد دولت نهم یک شخصیت داشت دهم یک شخصیت داشت. سال 88 فردی مثل آقای دکتر دهقان که خیلی از شرایط مختلف و بحرانی را از اول انقلاب طی کرده آیا حس می‌کرد قرار است یک فتنه‌ای به این سطح و بزرگی اتفاق بیفتد؟این را باید گفت؟بله به عنوان یک تحلیل گر؟ فضا به گونه‌ای شکل گرفت که چنین اتفاقی طبیعی بود. منتظرش بودید.بله طبیعی بود. ظرف چهار پنج سال تمام رسانه‌های بیگانه آمده اند بحث مهندسی انتخابات را مطرح کردند بحث کاندیدای نظام را مطرح کردند بحث احتمال دست بردن به صندوق‌ها را مطرح کردند این را تبدیل کردند به یک واقعیت ذهنی. یک سال دو سال بود. نخیر چهار پنج سال بود این را شما شیب بدهید. این فضا به وجود آمده یک سوال مطرح می‌شود که حالا کسی که از صندوق می‌آید بیرون همان کسی است که به او رای داده اند اگر آن ذهنیت را ما بپذیریم که درست کردند ابهام ایجاد شده بود شما در زمان انتخابات آقای خاتمی 76.گل آقا نوشته بود بنویسید فلان بخوانید فلان. بله در جامعه بی اعتمادی نسبت به نظامات مستقری که مسئولند القا شده بود مهم نیست القا را چه کسی کرده این ذهنیت بالاخره شکل می‌گیرد حالا می‌شود این شایعه را سوار این ذهنیت کرد بعد می‌تواند تبدیل به یک واقعیت مجازی کرد بعد تبدیل به یک پدیده‌ی اجتماعی و بعد سیاسی کرد روند این طور می‌تواند بشود. بحث 88 را باید دو مقطع بکنید یکی تا انتخابات و اعلام مواضع حضرت آقا و نماز جمعه یکی بعد از آن. تا آن جا ملت همان طوری که حضرت آقا گفتند ملت تکلیف شان را انجام دادند هر کس هر کس را انتخاب کرده درست انتخاب کرده همین که حجت عقلی داشته ماجور است پس تا این جا انتخابات با شکوه انجام شده 85 درصد مردم آمدند رای دادند این که عزت و قدرت نظام است ولی این که اختلافی می‌شود خود آقا می‌آیند با روسای ستاد انتخاباتی آقایان جلسه بگذارند یک مهلت بدهند در شورای نگهبان برای اولین بار از یک حکم ولایی استفاده کنند بیایند مجددا باز نگری باز شماری کنند بعد باز هم این فضا دامن زده شود این همان چیزی است که جفا به نظام است ظلم به نظام است بالاخره همه‌ی مسیر‌ها باز بوده برای این که افراد اگر شکایتی داشتند اعتراض داشتند بروند مطرح کنند بعد از آن هم که تمام شد شورای نگهبان اتمام حجت کرد ولو با فرض محال من دو رای بیشتر از شما آوردم ولی گفتند کمتر شده این فرض محال است آقا گفتند شورای نگهبان مسئول تایید صحت انتخابات است تایید شد تمام شد رفت باید رفت در فاز بعدی موارد انتخاباتی را باید شروع کرد و رفت در فضایی که برای دور بعدی آماده شد کجای دنیا این طور است که اگر حضرت آقا می‌فرماید کف خیابان که تعیین نمی‌کند صندوق تعیین می‌کند گردن می‌گذاشتیم به خصوص بعد از این که فصل الخطاب مسائل رهبری هستند هر چه ایشان گفتند تمام. سال 91 نامه‌ای را امضا کردید به رهبری در خصوص وضع موجود به همراه یک سری از وزرا که از کاندیدا سمتی نداشتند این نامه نگاری برای چه اتفاق افتاد هسته‌ی اولیه 5 نفر بودند. رانده شده. نه تقریبا تمام بچه‌هایی که در دولت نهم بودیم در این جمع بودیم در دهم تقریبا کسی به جمع ما بعدا که آزاد شدند پیوستند آن جا هم ضابطه‌ای که جمع شدیم این بود که کسانی بیایند که اساسا نگرش منفی یا واگرایی با دولت ندارند یعنی ما در اصل اصل نظام برای ما موضوعیت دارد دوم این که مسائل را می‌توانند تجزیه تحلیل درست بکنند و این اعتبار را هم برای خودشان قائل اند نه اعتبار من شخصی یعنی اعتمادی که نظام می‌تواند به آن‌ها بکند که اگر حرفی را بزنند می‌تواند مورد نگاه کردن قرار بگیرد آن موقع ما همه‌ی اتفاقاتی که افتاد نامه نوشتیم پیش بینی کردیم که این اتفاقات می‌افتد همه بعدی بود قرار نبود این نامه منتشر شود نه اعلام شود نه کسی بگوید نه مصاحبه شود معلوم نشد چطور شد.آقا جوابی دادند؟ نیازی نبود ما جوابی بگیریم دنبال جواب نبودیم دنبال این بودیم که ما مسائل را این گونه می‌بینیم والسلام. چطور وزارت دفاع به شما پیشنهاد شد؟ وقتی نتیجه‌ی انتخابات معلوم شد همان روز یا فردایش رفتم تبریک گفتم و خداحافظ شما دیگر سمت و سوی ستاد هم به آن معنا نبودم دوستان آن جا بودند مباحثی مطرح می‌شد یک روز ایشان صدا کردند که هم را ببینیم خدمت شان رسیدیم تحلیل اوضاع شد نتایج انتخابات شد چه اتفاقاتی می‌افتد همان بحث‌هایی که همیشه داشتیم انجام شد و بعد بحث بنیاد شهید مطرح شد که گفتم شما اگر پیشنهادی دارید بروید و افرادی هم مطرح شدند گذشت مجددا به من گفتند شما خودت بیا و برنامه بده تا این که اتفاق بیفتد یک مقدار طول کشید و برنامه دادیم. چند جا گفتید که توان موشکی ما با هیچ کس قابل مذاکره نیست و اطلاعات دانشمندان موشکی را هم به هیچ احدی نمی‌دهیم آیا این حرف همیشگی است یا ممکن است بر طبق سیاست‌ها تغییر بکند. اطلاعات موشکی مان را به هیچ کس نمی‌دهیم. اطلاعات دانشمندان؟ بحث دفاع مختص هر کشور و نظام سیاسی است که با توجه با تهدیداتی که تصور می‌کند ممکن است برایش اتفاق بیفتد خودش را تجهیز می‌کند آن چه که امروز ما در اختیار داریم در اصل توان و قابلیت بازدارندگی است که در کشور ایجاد شده برای پیش گیری از وقوع جنگ ما دنبال تهاجم و تجاوز به هیچ کشوری نیستیم اما این آمادگی و قابلیت را داریم که با هر متجاوزی برخورد قاطع تعیین کننده و پشیمان کننده بکنیم این بحثی است که ما می گوییم توان دفاعی مان  از جمله موشکی قابل مذاکره نیست؛ چون در بحث هسته‌ای بعضی از کشورها علاقه مند هستند که موضوع موشکی را هم در این وادی وارد کنند آن‌ها از این منظر مطرح کنند که ممکن است ما موشک‌هایی داشته باشیم که قابل حمل کلاهک هسته‌ای باشد با همان اتهام هسته‌ای بودن ما که بحث کنند اساسا ما در فاز نظامی نبودیم نیستیم و به طور طبیعی موشک‌های ما هیچ کدام در این زمینه نه طراحی شدند نه قرار است کاری بکنیم لذا ورود به این بحث را به هیچ کس اجازه نمی‌دهیم دلیلش بحث دفاع ما است و تامین امنیت خود ما است لذا این بحث در آن رابطه مطرح شده بحث اطلاعات در رابطه با افرادی که آن‌ها می‌گویند فرض کنید جناب عالی در بخش هسته‌ای کار کردید و من در بخش طراحی فلان کار کردم به آن‌ها چه ربطی دارد؟ این که ما اطلاعات افراد را به کسی و به دشمن ما بدهیم معنی ندارد هیچ کشوری این کار را نمی‌کند این با اصل استقلال و حاکمیت ملی در تعارض است ما بیاییم بگوییم یکی بگوید آقای رنجبران را تحویل ما بدهید چون در مصاحبه‌ی فلان فلان کار را کرده . این S300 روس‌ها بالاخره می‌دهند یا نه؟ما یک قراردادی با روس‌ها داشتیم که s300 را از ایشان خریداری کردیم قرارداد قرار بود اجرا شود یک زمانی رئیس جمهور روسیه آمده این قرار داد را لغو کرده. به بهانه‌ی تحریم؟ به هر دلیلی هیچ ربطی به تحریم وجود نداشته تحریم‌ها به ما سبق نبوده یعنی قراردادی اگر با کشوری داشتید تا پایان آن قرار داد را باید کشور طرف متعهد دنبال می‌کرد و هر جا ما داشتیم تقریبا این اتفاق آمده این‌ها با فشار اسرائیل و آمریکایی قرارداد را لغو کردند این حق ملت ما است حقوق ما است قراردادی داشتم تعهد متقابلی بوده ما به تعهد مان عمل کردیم ما آموزش دادیم نیروهایمان را سیستم ایجاد کردیم سازمان برای به کار گیری این سیستم سلاح ایجاد کردیم این را ما شایسته نمی‌دانیم یک دولت مقتدری که یک روزی ابر قدرت بوده بیاید برای امتیاز گرفتن یا امتیاز دادن به یک کشور دیگری بیاید قراردادش را نسبت به ما نادیده بگیرد یا لغو کند ما کماکان مدعی این قرار داد هستیم با روس‌ها هم بحث کردیم پیشنهاداتی هم متقابلا آن‌ها داده اند ولی کماکان ما





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 114]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن