واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۲۷ آذر ۱۳۹۳ (۸:۴۸ق.ظ)
قدس: ناکامي احزاب در کشورهاي عربي
به گزارش خبرگزاري موج، روزنامه قدس چنين نوشت:
بسياري از گروه هاي سياسي که در دوران معاصر در جهان عرب شکل گرفته اند و مي توان کارکردشان را با حزب يکي دانست ، خود به جاي استفاده از اصطلاحاتي چون «جمعيت» و «تجمع» استفاده مي کنند.
در دهه هاي 1970ـ 1950، مردم سالاري و تکثر حزبي به بهانه هاي بسيار، از جمله اولويت دادن به وحدت ملي و قضيه فلسطين که به تأخير افتاده بود و غالبآ حزبي واحد، يا در بهترين حالت، يک تکثر حزبي ظاهري وابسته به حکومت، مبناي حکومتهاي عربي به شمار مي آمد و در اواخر دهه 1980و ابتداي دهه 1990، نظامهاي سياسي حاکم بر جهان عرب به سوي کثرت گرايي حزبي و اعطاي آزادي به احزاب روي آوردند، زيرا جامعه مدني در کشورهاي عربي تقويت شده بود و ديگر شعارهاي ملي گرايانه عربي، مبارزه با استعمار و عدالت اجتماعي، براي طبقه متوسط اين کشورها جاذبه نداشت و موضوع آزادي، مردم سالاري و کثرت گرايي در بين نخبگان جهان عرب رواج يافته بود.
در اين مدت نيز موضع دولتهاي عرب در برابر احزاب متفاوت بوده است. اگرچه آنها همواره پذيرش عرفي گرايي (سکولاريسم) و نوگرايي را اصلي ترين معيار تشکيل احزاب دانسته و اما اغلب از مجوز دادن به گروه هاي اسلامي براي تشکيل احزاب جلوگيري کرده اند و کشورهايي هم که تکثر حزبي را پذيرفته اند، به نظر برخي تحليلگران در عمل، بيشتر نظام تک حزبي حاکم را مرجح دانسته و به ديگر احزاب، در بهترين حالت، جايگاهي حاشيه اي داده اند.
در برخي ديگر از اين دولتها، تکثر احزاب و آزاديِ فعاليت آنها منوط به پذيرش برخي قواعد نامتعارف (مانند پذيرش حکومت مادام العمر رؤساي جمهوري) بوده است.
از سوي ديگر، دولت بر فعاليت بسياري از احزاب مهم نظارت دارد و به تحکيم سيطره خود بر آنها مي پردازد و در امور حزبي آنها دخالت مي کند . همچنين به رغم وجود مطبوعات و نشريات حزبي در کشورهاي قائل به تکثرحزبي، نقش اين روزنامه ها بسيار محدود بوده و همواره، به بهانه هايي، در فعاليتها و اعلام ديدگاه هاي خويش با محدوديت روبه رو هستند .
اين نکته نيز گفتني است که در جهان عرب، احزاب سياسي از همان آغاز، بيشتر براي مبارزه و پايان دادن به سلطه بيگانه تشکيل شده اند تا به منظور تحکيم فرهنگ حزبي و تربيت توده ها براي مشارکت سياسي. به اين سبب، توده ها با حمايت از احزابي با شعار ملي گرايي، به جاي پشتيباني از يک نظام چند حزبي، از نظامي تک حزبي به رهبري احزاب ملي گرا پشتيباني کرده اند و البته اين نظام تک حزبي در پايان نتوانسته براي نهادهاي مردم سالارانه و رقابت حزبي آزاد، بنياني و استوار پديد آورد .
همچنين با پايان سلطه بيگانگان و دوران استعمار، مهمترين و بارزترين احزاب جهان عرب علت وجودي خود را از دست دادند و احزاب برجامانده نيز از سازماندهي دوباره خويش بر پايه آموزه هاي مردم سالاري بازماندند، چرا که در اين احزاب، رهبري و عضويت در حزب، وابسته به پيوندهاي شخصي و خانوادگي بود.
اين گونه احزاب با گردآوردن اعضا پيرامون يک شخصيت برجسته سياسي، که هيچ کوششي براي پيوند با توده ها نمي کرد، پايگاه اجتماعي و توده اي گسترده اي نداشته اند . احزاب اسلامگرا بويژه در دوراني که بر مسند قدرت نشسته اند، از بحرانهاي مرکبي رنج مي برند و همين امر عاملي اساسي در ناتواني آنها بوده و مسيرشان را پيچيده تر کرده است. برخي مظاهر اين ناتواني را در چند مورد مي توان مشاهده کرد، از جمله ناتواني در ارايه يک برنامه ديني متکامل که به جاي ساير منابع مشروعيت بتواند مشروعيت ديني را جايگزين کند. همچنين اين احزاب فاقد يک رويکرد اصلاح طلبانه و تدريجي بوده و در ضمن کادرها و ابزارهاي لازم را براي اجراي برنامه هاي خود در سطحي که مطلوب مي شمارند، ندارند.
شايد بي تجربگي سياسي و شتاب زدگي براي چيدن ميوه هاي آني قدرت و نيز منازعه با ساير جريانهاي سياسي را بتوان از جمله دلايل اين ناکامي ها برشمرد.
به هرحال، احزاب عرب تجربه اي ناقص از خود به جاي گذاشته و نمي توانند روند سياسي خود را چنان که انتظار مي رود، تکميل کنند. بي ترديد اين ناکامي ها مي تواند درس عبرتي تلقي شده و در تصحيح عملکرد اين احزاب براي سالهاي آينده مؤثر و مفيد باشد.
نويسنده:دکتر حسين تقوي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]