واضح آرشیو وب فارسی:فارس: وبلاگ وب نوشتههای بهشتی
ماجرای موکبهای اجباری/ از خوابیدن در کف جاده تا گذشتن از خون جوان عشیره
موکبداران بر این باور بودند اگر روزی زائر کمتری به موکبی بیاید شاید مورد لطف و کرم حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) قرار نگرفتهاند، برای همین هر موکبداری سعی دارد بیشترین خدمت را به هر نحو ممکن برای زائرین انجام دهد.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس حسین شهریاری در وبلاگ وب نوشتههای بهشتی آورده است: تا به حالا زیاد شنیدهاید که موکب داران و آنهایی که خادمی زائرین اربعین را در کشور عراق بر عهده دارند برای آنکه زائری در موکبشان استراحت یا آب و چای میل کند بالاجبار زائر را به سمت موکب میبرند. بنده در طی این دوسفری که در ایام اربعین داشتم با مصادیق زیادی از این موارد روبه رو شدم اما آخرین مورد برای من خیلی عجیب بود و آنچه که آنها مد نظر دارند این است که اگر روزی زائر کمتری به موکب ایشان بیاید شاید مورد لطف و کرم حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) قرار نگرفتهاند. برای همین هر موکب داری سعی دارد بیشترین خدمت را به هر نحو ممکن برای زائرین انجام دهد؛ در زیر دو روایت که اولی را با عینه دیدهام و دومی هم شنیدهای است که از یکی از خطبا در مجلسی شنیدم و برای آنکه خوانده شود و ثبت شود در اینجا نقل میکنم : هنگام خروج از کشور عراق در مسیر نجف به شهر مرزی مهران در آن جاده خلوت سوار بر یک ون بودیم که راننده آن با سرعت حدود 130 کیلومتر بر ساعت در حال حرکت بود، ناگاه همگی سیاهی را بر کف جاده در چند صد متری مشاهده کردیم، کمی که نزدیک شدیم دیدیم انسانی کف جاده دراز کشیده و راننده با سرعت پا بر روی ترمز گذاشت و خودرو کمی منحرف شد. مرد عرب از کف جاده بلند شد و به سمت راننده آمد و با زبان عربی از راننده خواهش کرد که مسافرینش را برای صرف نهار پیاده کند تا موکبش افتخار پذیرایی ما را داشته باشد، اما غافل از اینکه راننده چند کیلومتر قبلتر برای صرف نهار ایستاده بود، مرد عرب چشمانش خیس اشک شد اما راننده رویش را بوسید و به راهش ادامه داد.
در ایام محرم امسال در یکی از مجالس روضه روحانی اهل قم مشغول سخنرانی بود و روایتی را از اربعین سال قبل در کربلا تعریف کرد که به این شرح است: بعد از ساعتها پیاده روی شب را تصمیم گرفتیم در یک موکب استراحت کنیم و حدود یکی دو ساعتی از خواب ما گذشته بود که دیدیم صدای شلیک گلوله به گوش میرسد ؛ خود را سریع به بیرون از موکب رساندیم که مشاهده کردیم که خادمین موکب کناری در حال جر و بحث و مرافعه با خادمین موکب ما هستند که هر دو از دو عشیره ی مختلف بودند. بنده چون روحانی بودم به وسط دعوا رفتم و دلیل را جویا شدم که بزرگ خادمین موکب کناری جلو آمد و با حالت بغض عرض کرد که عشیرهای که شما هم اکنون در موکب آنها به استراحت میپردازید سال قبل جوانی از عشیره ما را به قتل رسانده است و ما هیچ شکایتی نکردهایم اما امشب زائری در موکب ما نیست و آمدهایم اینجا و از آنها خواهش کردهایم که ما از خون جوانمان گذشتیم و هیچ شکایتی نداریم اما اگر میشود تعدادی از زائرینتان را به ما بدهید تا در موکب ما شب را به صبح سپری کنند. بیشک دیدهها و شنیدهها از این رویداد بزرگ به حدی است که قلم و زبان از نوشتن و گفتن آن عاجز است. وبلاگ خود را به ما معرفی کنید بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
93/09/25 - 10:54
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 37]