تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه سپر آتش (جهنم) است. «يعنى بواسطه روزه گرفتن انسان از آتش جهنم در امان خواهد بود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804696793




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

-عملیاتی کردن طرح ژنرال پترائوس


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:

برگزیده سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح دوشنبه عملیاتی کردن طرح ژنرال پترائوس روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «ارتش 20‌ میلیونی حسینی(ع)»،«توقع من!»،«پیام حضور میلیونی در اربعین حسینی»،«عملیاتی کردن طرح ژنرال پترائوس»،«حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد»،«معنا‌یابی چرایی حمایت مجدد بیگانگان از فتنه‌گران»،«چند نکته درباره اصلاح نظام پولی‌و‌بانکی»،«دیپلماسی به سبک ایرانی در کربلا»،«فسادزدایی با اصلاح ساختارها»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
 

کیهان:ارتش 20 میلیونی حسینی(ع) «ارتش 20 میلیونی حسینی(ع)»عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم محمدهادی صحرایی است که در آن می خوانید؛اربعین آمد و رفت و سپاه غیرتمند سیدالشهدا با پاهایی پُرتاول که به یادگار می برند عازم شهرهاشان شدند آنان به راهی سر نهاده بودند که هر خاری از آن دارد نشانی از کف پایی. به وطن ها شان برگشتند با تن هایی خسته از راه و دلهایی پر از شعف و شور و شوقی که عاشقی به معشوقش رسیده دارد. گویی در اوج آسمان اند و از زیارت خدا بازمی گردند که فرمودند زیارت حسین مثل زیارت خدا در عرش است. آنان می آیند و بوی رسول مهربانمان را به سوغات می آورند و این بار ما مردمان، عطر محمدی را از اویس قرن هایمان می نیوشیم چرا که پیغمبر اعظم به مصافحه با زائر حسین می آید. آنها می آیند و همچون روزی که از مادر متولد شده اند پاکند و پاکیزه چون که زائر حسین به هر قدمی که در این راه برمی دارد گناهی از او محو می گردد و حسنه ای برایش ذخیره می گردد. پس ای برادران و خواهران بهشتی و با ایمان انظرونا نقتبس من نورکم 1 که دلهامان تنگ است و یک آسمان هوای حسین دارد خصوصا اکنون که شما می آیید و نسیمی جانفزا می آید و بوی کرب و بلا می آید. لشکریان اربعینی حسین، حجکم مقبول و سعیکم مشکور که فرمودند زیارت کربلای حسین بیش از هزار حج می ارزد و این عجیب نیست که کربلا با کعبه قیاس شود وقتی که هر دو نماد عبودیتند و زیارتشان به دستور خداست و برای قرب به او. کعبه بنا شد برای عبادت خدا که ره گم نشود و حسین فدا شد که تا کعبه گم نشود و بندگان خدا از جهالت و حیرت گمراهی برهند و اسلام بماند که ماند و به غیر از اسلام تمام ادیان ابراهیمی مدیون حسین است چرا که اگر او نبود که به ناحق از دیارش دفع شد به جرم آنکه می گفت خدای من الله است دیرها و کلیساها و کنشت ها و مساجدی که نام خدا به فراوانی در آن برده می شود ویران می گردید. 2 و حسین حسین است چه ما از ابتدای نهضتش انقلابی گری بیاموزیم و انجام تکلیف را و چه از تداوم نهضتش حفظ نظام اسلام و انقلاب را بفهمیم و نیز نه تنها شیعه که اهل سنت هم و نه تنها مسلمانان که تمام ادیان ابراهیمی و بودا و بی دین همگی مدیون حسینند مگر ما در تاریخ نخوانده در عاشورا و اربعین ندیده ایم. اگر نیست پس آن سنی سر از پا نشناخته حسین که در اربعین کربلا خود را به رنج سفر انداخته و آنهایی از آنان که نام حسن و حسین بر فرزندانشان نهاده اند، و آن کلیمی ایستاده در صف غذای حسین یا آن مسیحی گریان دخیل بسته به عباس حسین از حسین چه می خواهد؟ چرا حاجاتشان را از ارباب کریم ما می گیرند؟ و شفای کودکانشان را از عباس و زینب. و برای رقیه اسباب بازی نذر می کنند؟ هر چند که می دانیم در خانه کریم گدا موج می زند. گاندی رهبر هند از حسین فاطمه چه آموخته که تنها راه نجات کشورش را در تبعیت از حسین می داند؟ و هزاران شاهد مثال دیگری که همگی ما را به حسین فرا می خوانند، تنها برای بشر عذر تقصیر است به پیشگاه حسین. فاطمه ای مادر همه خوبیهای عالم چشمتان روشن. مباد که دیگر دل نگران عزاداران حسین باشی. ببین که بیست میلیون عاشق حسین تو در یک روز چه قیامتی برای فرزند غریبت به پا کرده اند و برای او چگونه عزاداری می کنند. گویی عزیزترین عزیزانشان را از دست داده اند. چه کسی برای پدر و مادرش صدها و هزاران کیلومتر را با پای پیاده طی می کند که اینها برای حسینت پیموده اند؟ چه کسی برای عزیزش در این سرما سختی سفر به تن خود و عزیزانش می خرد و شیرخواره و کودکش را پیاده به آغوش و دوش گرفته می برد که برای حسینت این گونه می کنند؟ روزگاری تن این خسته دلان پایی داشت که آن را در راه شما آزرده اند و دل به پاییز نسپرده اند و اگر داغ دل بود، دیده اند و اگر خون دل بود، خورده اند و اگر دل دلیل است آورده اند و کجایی قیصر که بگویی اگر پای پر آبله شرط عشق است آورده اند و این خون حسین است که بعد از 1375 سال هنوز می جوشد که شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع. در این مجال و مقال نامی از وهابیت سعودی و تکفیری های داعشی و عثمانی نبردم چون که در بین بیست میلیون زن و مرد آماده به رزم و جهاد حسینی که فوج فوج در کربلا و نجف و کاظمین موج می زنند ده بیست هزار جیره خوار فریب خورده و تهی مغز و نادان که تنها زن و بچه و بی سلاح می کشند دیده نمی شوند و زیر دست و پا له شده اند و از ذلت و خفت در بیابانهای جهالت و سفاهت و ضلالت به دنبال جمع کردن عقرب و مار برای گزیدن زائرانند و این نهایت منطق و عقلانیت این حیوانات هاری است که آمریکا و انگلیس زاییده و پای درس مفتی های وهابی که مفت نمی ارزند بزرگ شده اند. آنها که کرند و کورند و کودن و به جز خون چیزی جنونشان را سیراب نمی کند و این را آمریکا و اسرائیل پاسخ دهند که اگر این بیست میلیون نفر هر کدام یک سطل آب به ارتجاع و تحجر بریزند چه بر سر این سرمایه های آنها خواهد آمد؟ این ضرب شست، تظاهرات یک روزه حسینیان است که از ترستان هیچ انعکاسی در شبکه های خبری ای که مدعی گردش آزاد اطلاعات و اخبار در آنها هستید نیست و به کلی آن را مسکوت گذاشته اید. به جهنم که نیست و چه خوب شد که نیست. اصلا رسانه و سازمانی که اسس علی الکذب و الافتراست و برای مطامع شیطانی استکبار برنامه ریزی شده و طبق میل آمریکا و اسرائیل دروغ در بوق می کند نمی تواند و نباید صفای بی نظیر عاشقان حسین را به تصویر و صدا بکشد. از این می گذریم که جهان سلطه و استکبار از این راهپیمایی بی نظیر حسینی در وحشت افتاده و اگر از آن عظمت نمی گویند و نمی نمایانند ولی به شدت پیگیر و رصدکننده آنند و آنها که با اعتراضات به حق چند صد نفری مردمشان به نفس نفس می افتند با این خیل میلیونی اربعین چه می کنند؟ تاسوعا و عاشورایمان بماند. 1- درنگی کنید و ما را بنگرید تا از نورتان فروغی گیریم (سوره حدید آیه 13)
2- الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله.... لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا.... (سوره حج آیه 40) خراسان:پیام حضور میلیونی در اربعین حسینی «پیام حضور میلیونی در اربعین حسینی»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مجید محمدی فر است که در آن می خوانید؛دوره ای تاریخی از تلاش همه جانبه، در جهت: جعل - تحریف و بدعت در اسلام ناب محمدی، با کمک دشمنان قسم خورده اسلام، گشوده شد و در سال جاری از نتیجه سال ها تفکر و پژوهش و تحقیق و برنامه ریزی، رونمایی شد و گروه افراطی داعش با نام جعلی دولت اسلامی، چهره واقعی خود را با خشونت های غیرقابل تصور و غیرمنطبق با هر اندیشه انسانی، نقاب از چهره خویش بر گرفت و به نام اسلام، نه تنها به شیعه و سنی رحم نکرد بلکه کودکان را نیز به مسلخ جنایات خویش برد و اسنادی هولناک از جدیدترین حرکات غیرانسانی و البته برخاسته از بطئی ترین و پست ترین خوی حیوان صفتی را به معرض نمایش جهانیان گذارد و به نمادی از وحشت و ترس و وحشی گری بی انتها و قدرت طلبی غاصبانه، تبدیل شد. در پاسخ به این عملکرد مفتضحانه و متحجرانه کفر، دنیای اسلام نیز به پا خاست و دست به حرکتی مدبرانه و آگاهانه و مبتنی بر آموزه های ناب و اصیل اسلامی زد و با تشکل و حضور بیست میلیونی مسلمانان از سراسر جهان در روز اربعین، علیرغم تهدیدها و خطرات بزرگ احتمالی، خود نمادی شد تا به مبارزه جهانی خود علیه کفر معنا و مفهوم جدیدی ببخشد. خیل بیست میلیونی زائران کربلا در اربعین حسینی نمادی از حضور واقعی اسلام در گفت وگوی تمدن هاست و پاسخی سترگ و دندان شکن، به تمامی کفر است که داعش نه تنها اولین فرزند نامشروع اتحاد فکری آنان است بلکه آخرین آنان نیز نخواهد بود و در آینده ای نه چندان دور، نطفه دیگری از یک گروهک افراطی با چهره ای خشن تر و هولناک تر از چهره های پیشین، در اتاق های فکر دشمنان انسانیت، منعقد خواهد شد. مسلمانان معتقد به راه امام حسین(ع) و واقعه کربلا، اعم از شیعه و سنی امسال به میدان آمدند و باب گفت وگوی تمدن ها را با تمام جهانیان در روز معطر و مقدس اربعین و در کنار مرقد این امام بزرگوار و این انسان آزاده گشودند و کربلا را به بزرگترین میقات مسلمانان پس از میقات کنگره بزرگ جهان اسلام: یعنی حج، تبدیل نمودند.اربعین حسینی در امسال به گفت وگویی تبدیل شد که محور آن پیام امام حسین(ع) و شهادت مظلومانه آن حضرت به عنوان یک انسان آزاده است که برای عدالت خواهی و استقرار صلح و آرامش و برادری و برابری در سراسر جهان حتی از ریخته شدن خون خود و نزدیکان وفادار و خانواده اش نیز دریغ و ابایی ندارد.گر چه خیل این عزیزان از سراسر جهان و بدون هیچ گونه فراخوان و زد و بندهای سیاسی، به طور خودجوش در کربلا تجمع یافتند، سلاح آن ها نیز سلاحی نبود که توسط سردمداران و مخالفان انسانیت و بشریت به آن ها مهیا گردیده باشد. سلاح آن ها، سلاحی متفاوت با همه سلاح های مخرب جهان و جان پناه انسان در عصر حاضر بود. سلاح آن ها: زبان گویا - شعار آتشین - دست های بر سینه نقش بسته و سینه های مالامال از عطش و عشق به اسلام و اشک های جاری از چشم، به پاس آزادگی امام و رهبر خویش و سوگ ناشی از اوج مظلومیت او و یاران وفادارش بود.این جمعیت بی شمار، پرچمی را برافراشتند که بی شک تمایل دارند تمامی منادیان آزادی و آزادگی و آرامش و صلح در سراسر جهان در زیر آن تجمع یابند و امید است که در سال های آینده نیز این حرکت انسانی برخاسته از شعور و خرد انسانی جهان اسلام، پرشورتر و گسترده تر و در میقاتگاه کربلا و در اربعین حسینی، گفت وگوی دیگری از اسلام ناب را در معرض مناظره با جهانیان علاقه مند به بشریت ارائه نمایند. رسالت:فضیلت مبادی آداب بودن «فضیلت مبادی آداب بودن»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن می خوانید؛عصر روز سه شنبه، هجده آذر نود و سه، تالار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، صحنه تهاجم کوبنده دکتر یوسف علی اباذری به پدیده «مرتضی پاشایی» بود. او این پدیده را «مسخره» و «دروغ گو» و موسیقی او را «مبتذل ترین موسیقی جهان» و آواز وی را «فالش» توصیف کرد، و مردم و دولت روحانی را هم پیمان در مسیر ابتذال + «فاشیسم» دانست. ایشان از ابتدا تا انتها عصبانی و خروشان بود. جلسه به گفتگوی خشمگین و هولناک برخی شرکت کنندگان معترض و دکتر یوسف علی اباذری منتهی شد. در انتها دکتر یوسف علی اباذری گفت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین می کنم. برای این که این ملت نشان داده که باید به او توهین شود تا بفهمد»؛ و سپس،... تشویق حضار. ابتدا خبرگزاری «شفقنا»، یک روز بعد، چهارشنبه، 19 آذر، ساعت 18:28، طی خبر شماره 23072، موضوع را پوشش داد. سپس، خبرگزاری «دانشگاه آزاد اسلامی (آنا)»، در روز پنج شنبه، 20 آذر، ساعت 13:52، طی خبر شماره 127597، به جنجالی که در شبکه های اجتماعی نیز افروخته شده بود پیوست. و بالاخره، و نهایتاً، «ایرنا» هم خود را به موضوع رساند، و ساعت 4:17 بامداد روز شنبه 22 آذر 1393، در خبر شماره 81424280 (4391181) خود، بحث را به اطلاع عموم رساند. حالا، و بویژه با پرداخت «ایرنا» به موضوع، بحث از آکادمی خارج شده است، و نظر به توجه گفتارها و اهانت ها به مردم، باید اعضای آکادمی در مورد آن اعلام موضع کنند. تبصره پیش از پرداختن به اصل موضوع این که یکی از دلایلی که کرسی های آزاداندیشی در دانشگاه ها افروخته نمی شود، همین است که مباحث درون آکادمی به بیرون و نزد عموم درز می کنند. خب؛ این بحث ها، مشق فکری است، و چندان قابل انتشار نیست. هر چند که در همین مشق های فکری هم رعایت ادب ضروری است، ولی اگر در مواردی مانند مورد اخیر، رعایت ادب نشد، آن وقت، این جامعه است که جریحه دار می شود. صورت بندی قضیه؛ مبادی آداب بودن 25 دقیقه و 25 ثانیه پر اضطراب و پر التهاب در دانشکده علوم اجتماعی. غیر از تعارف اول که «با کمال میل و علاقه به این صحبت ها گوش کردم، خیلی هم لذت بردم»، بلا فاصله و از جمله بعد، همه، خشونت و اهانت و انکار و مالامال از منفی نگری بود، و به سرعت و در عرض چند ثانیه، معلوم شد که نه «کمالی» بود، نه «میلی»، نه «علاقه ای»، و نه «لذتی». او پاشایی را «دروغ گو» خطاب کرد، اما در واقع، خودش مکنون قلبی خود، یعنی «با کمال نفرت و خشم به این صحبت های گوش کردم، و خیلی هم رنج بردم» را وارونه و به صورت «با کمال میل و علاقه به این صحبت ها گوش کردم، خیلی هم لذت بردم» بیان کرد. دکتر یوسف علی اباذری، به سرعت، حمله خود را به سمت یکی از سخنرانان پیش از خود و جمعی از حضار معطوف کرد و سیزده دقیقه طوفانی را رقم زد. البته طبعاً برخی مخاطبان معترض هم نمی توانستند از تنش بر کنار باشند، و آنان هم به مدت دوازده دقیقه و بیست و پنج ثانیه، دکتر یوسف علی اباذری را با تعابیری مانند «آدم نیستی» نواختند. دست آخر هم، کار به جمله ای موهن از سوی دکتر اباذری خاتمه یافت: «بسیار خوشحالم که دارم توهین می کنم. برای اینکه این ملت نشان داده که باید به او توهین شود تا بفهمد». اگر چنین آمد و شد لفظی در خارج از دانشگاه روی می داد، هر چند که «قطعاً جرم بود و عقوبت داشت، اما چندان وقیح نبود»، چرا که این روزها با نقش آفرینی این روشنفکران، سطح توقع از مردم کف بازار و خط مترو، برای «مبادی آداب بودن» مشخص است. اما در دانشگاه، آن هم دانشگاه تهران، آن هم یک دانشکده از مجموعه علوم انسانی، و آن هم دانشکده علوم اجتماعی، حکایت «نمک» و «ماهی» و «گندیدن» و «وای به روزی» است. هر چند که «جرم هم بود، اما قطعاً بسیار قبیح هم بود»؛ مسئله، «مبادی آداب بودن» است. واقع آن است که آنچه اکنون، مایه نگرانی است و باید گفت که کم و بیش یکی از مسائل محوری جامعه ماست، گسیختگی فاحش در اخلاق عمومی و «مبادی آداب بودن» است؛ از اهانت های مکرر و لاینقطع رئیس جمهور به منتقدان، تا درگیری های لفظی در پارلمان، و تا این درگیری در دانشگاه که ابداً اولین آن نبوده است. درست روشن نیست که مبانی اخلاقی جامعه ما روی چه سنگی بند است، و نهایتاً به کدام سو می رود. این تزلزل اخلاقی که از کودتای دکتر عبد الکریم سروش علیه آداب و شریعت در حمایت از نسبیت گرایی و اصول گریزی اصلاح طلب آغاز شد، بعدها توسط علی میرسپاسی و همین دکتر یوسف علی اباذری در حمایت از «آیرونی» و برخورد غیر جدی،مطایبه گون، و پراگماتیک با رویدادها تقویت شد، و با آهنگی روز افزون در گفتمان اصول گریزی اصلاح طلب ادامه داشته، تا آنکه اکنون، به یک مرحله ی انفجاری رسیده است. منظور آن است که خارج از استثناها، یک نحو بریدگی از «اصول» آداب، حاکم گردیده است. خشمی سراسری در قشر روشنفکر، علیه «مبادی آداب بودن». پرسش این است که دکتر یوسف علی اباذری که هم در منش شخصی و هم در منش نظری، پایبند به قواعد و آداب نیست، نه کلاس های او تابع درس نامه و طرح مشخص است، نه رساله های پایان نامه او مقید به قاعده ای است، و نه...، چطور اکنون، یک خواننده و هوادارانش را به ابتذال محکوم می کند، و به «سبک» تأکید می ورزد؟ منظور گفتار من، طرح این تناقض های رفتاری نیست، بلکه می خواهم بکاوم که چرا در آن 25 دقیقه و 25 ثانیه، تمام ضوابط «مبادی آداب بودن» زیر پا گذاشته شد؟ کاربرد الفاظ رکیک متقابل، قطع کردن حرف یکدیگر، سخن گفتن از ماتحت مهوش، فاشیست خواندن «دولت»، نفهم شمردن همه ملت و شایسته اهانت دانستن آنها،.... همه اینها در یک تالار دانشگاه رخ داده است! رگ و ریشه قضیه من گمان می کنم که نشانه خوبی نیست که در یک جامعه، حرکت بر سبیل آداب برای بیان منظورها و راه های مستقیم و صواب، نامرغوب و ناکارساز شناخته شود، و هر کسی تمایل داشته باشد، یا ناگریز گردد که راه های اعوجاجی و عجیب برای بیان منظور خود در پیش گیرد. نتیجه این می شود که ذهن، رفته رفته به این عادت بیفتد که در خط مستقیم و بی تنش حرکت نکند، و نوعی حرکت یک دستی زدن، دور زدن، دست پیش گرفتن، در گوشی، چشم و ابرو، مواضعه مشکوک، بده بستان نا مشکوک، درازگوش خویش را از پل گذراندن... و نظایر آن در میان مردم رایج گردد؛ زیرا، بشر فارغ از آداب، خواستار این است که حوائج خود را به هر طریق برطرف کند، وقتی از راه راست نشد آن راهی که می شود در پیش می گیرد. آداب اجتماعی، به طور کلی، یا از وجدان بر می خیزد، یا از شناخت و برهان و معرفت اکتسابی، یا از معتقدات دینی، یا از عرف و سنت و پیشینه تمدّنی؛ و البته، در جهت دیگرش قانون و شریعت، ضامن اِعمال آن است؛ زیرا، ترس از مجازات، انسان را به فکر و ملاحظه و احتیاط وا می دارد. ما اکنون، وقتی از خود می پرسیم، کدام یک از این ها رفتار طبقه متوسط شهری روشنفکر زده ما را هدایت می کند، در جواب لنگ می مانیم. «آزادی منفی» که در روحیه روشنفکران راهبر طبقه متوسط شهری پیداست، «مبادی آداب بودن» را نحوی استعداد استبداد قلمداد می کند. آن ها وجدان، برهان، دین، سنت و قانون و شریعت را قبض و بسط می دانند و انکار می کنند. مصائب امروز طبقه متوسط شهری به رهبری روشنفکران، از همین جا آب می خورد؛ شکاف نسل ها (که گردد پدر بر پسر چاره گر)، افزایش طلاق و گسیختگی خانوادگی، جدایی میان اعضاء خانواده، سرد شدن نگاه ها و خفقان عاطفی در راهروهای مترو، و این که هر کس چنان غرق در مشکلات خود باشد که به هر یک از همنوعان خود به عنوان حریف و رقیب بالقوّه نگاه کند و «سود» خود را در زیان دیگران ببیند. همه ی این ها در تزلزل اخلاقی است که می تواند جامعه ای را تا پای انفجار یا اضمحلال برساند. کاوش عمیق تر در قضیه وقتی وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت قبض و بسط تلقی شد، وقتی «آیرونی» و مطایبه و به مضحکه گرفتن قواعد و ضوابط آکادمی، روش معهود یک استاد و دانشجویان محب او گردید، از قضا آن وقت است که باید از فاشیسم نیچه ای شدیداً آشکار در رفتار آن ها ترسید. در اوج نهیلیسم پسامدرنیستی و پراگماتیستی این جماعت، تنها چیزی که به عنوان معیار عمل می ماند، «انگیزش پیشرفت» و سری در سرها در آوردن است. این طرز فکر در یک جمع، لشکر موریانه ای است که هر کنده تنومندی را پوک می کند. در میان این جمع، وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت، یعنی، ملاط همگانی و تفاهم اجتماعی به حدّاقل رسیده، و به ناگزیر، راهی که در برابرشان باز می ماند، به فکر خود بودن یا خود را خالی کردن است. نیز، چون در چنین فضای روانی، به اسم رویارویی با «محافظه کاری»، مجالی برای ملاحظه «فردا» و «دیروز» باقی نمی ماند، همه چیز در حس و حال «امروز» متمرکز می گردد و همه همّ شخص مصروف گذراندن کار روز و خلاصی از مخمصه ای می شود که هم اکنون، در آن است. روشن است که با مسائلی که بشر این زمان دارد، غفلت از «آینده»، نسل را در ابهام فاجعه آمیزی غرق خواهد کرد. هر نسل می تواند برای آیندگانش ناقل آبادی باشد یا ویرانی، بسته به آن که چه روشی در پیش گرفته، و تا چه اندازه خود را مسئول امانتی شناخته که گذشتگان به او تحویل داده اند؛ و این امانت همان زمینه زندگی بخش حیات است. در جمعی که وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت، خریدار ندارد، هیچ کار درستی انجام نمی گیرد، و همه کار در آن شدنی به نظر می رسد؛ این که یک استاد دانشگاه در مورد مردم خود بگوید: «بسیار خوشحالم که دارم توهین می کنم. برای این که این ملت نشان داده که باید به او توهین شود تا بفهمد»، و در جواب هم، یک شاگرد او بگوید: «آدم نیستی». در چنین بازار شلوغی، همه چیز، از شیر مرغ تا جان آدم، یافت می شود، و در عین حال، هیچ چیز به دست نمی آید. ممکن و ناممکن مانند دو خواهر کنار هم زندگی می کنند. این باور شیطانی در بخشی از افراد تحمیل شده و مرکوذ ذهن آن ها گردیده که راه راست به مقصد نمی رسد و تجربه هر روزه آن را تأیید می کند. ادب مانند لولایی است که اگر کار نکند، زنگ می زند، و به خش خش می افتد، کار نکردن به جای خود، وای به وقتی که ادب کالای نامرغوب قلمداد گردد، و در میان این جماعت نهیلیست، مبادی آداب بودن، واقعاً کالای نامرغوبی محسوب می شود. تعاون اجتماعی تنها آن نیست که یکی استاد باشد دیگری دانشجو و یکی هم خواننده به مثابه سوم شخص غایب؛ خلاصه، هر کسی به شغلی و اینان محصول کار خود را مبادله کنند و چرخ اجتماع بچرخد. اگر نحوی همبستگی روانی، اشتراک آرمان و هدف و فکر در تعاون اجتماعی نباشد، جماعت به یک بازار داد و ستد و رقابت خشک تبدیل می گردد که در آن ارضاء حس خودنمایی غایت مقصود منحصر شناخته خواهد شد. فرجام ما در فرهنگ خود، در وجدان و برهان و دین و سنت و قانون و شریعت خود، مایه های کافی برای یک بسیج اخلاقی داریم، باید راه کارساز کردن آن ها را بیابیم و قبل از هر چیز، راه برطرف کردن موانع را. تجربه های ناکام این صد و ده ساله مشروطه باید اکنون، دیگر چشم های ما را باز کرده باشد. اگر الآن نیاموزیم، پس، دیگر کی؟ تا کی روشنفکر با انکار داشته های مردم خود، به آن ها توهین می کند، و بدون آن که راه تضمین شده ای برای آینده ارائه دهد، آن ها را قال می گذارد؟ قدس:عملیاتی کردن طرح ژنرال پترائوس «عملیاتی کردن طرح ژنرال پترائوس»عنوان یادداشت روز روزنامه قدس به قلم پیرمحمد ملازهی است که در آن می خوانید؛در روزهای اخیر قبایل پشتون واقع در دو سوی خط مرزی مورد مناقشه پاکستان و افغانستان در «باجور»، منطقه آزاد قبایلی، نشست مهمی داشتند که کمتر مورد توجه قرار گرفت. در این نشست درخواست اصلی سران قبایل، برداشتن برخی موانع مرزی و آزاد گذاشتن تردد پشتونها از خط مرزی افغانستان و پاکستان بود. این واقعیت که در ذهنیت قبایل پشتون، مرز از همان اعتباری که در کابل و اسلام آباد از آن برداشت می شود، برخوردار نیست و وجود خارجی ندارد، بحثی نیست، زیرا وابستگی قبایل دو سوی مرز «دیورند» و اساسا ساختار زندگی قبایلی در منطقه محدودیتهای مرزی را ایجاب نمی کند و عبور و مرور تا حدی آزادانه قبایل در فصولی از سال در قالب نوعی از ییلاق و قشلاق با تمامی امکانات زیستی و احشام اجتناب ناپذیر است، اما این شیوه خاص زندگی با آنچه که در نشست «باجور» از سوی قبایل پشتون درخواست شد، تفاوتهای اساسی دارد. در واقع می توان گفت که درخواست سران قبایل در باجور، عملیاتی کردن طرح «ژنرال پترائوس» آمریکایی است که در آن خط «دیورند» برای قبایل پشتون برداشته می شود و تنها برای دولتهای مرکزی در اسلام آباد و کابل اعتباری محدود خواهد داشت. این طرح در زمان ارایه آن با واکنشهای گوناگونی روبرو شد و مخالفان، آن را طرحی برای تجزیه دو کشور، بدون سر و صدا ارزیابی کردند و موافقان، آن را بخشی از طرح مصالحه ملی در افغانستان و واگذاری جغرافیا به طالبان در ازای پذیرش صلح دانستند. اینکه تحلیل کدام گروه درست است، تاکنون همچنان در ابهام باقی مانده است، اما اگر ابتکار عمل اجلاس «باجور» صرفاً محلی نباشد و اجلاس سران قبایل دو سوی مرز «دیورند» بر اساس منافع خود و بدون دخالت منابع قدرت صورت گرفته باشد، آنگاه پرسش مهم این خواهد بود که ابتکار عمل در دست چه جریانی بوده است. شاید نظری گذرا به تحولات اخیر در ارتباط با مبارزه با رادیکالهای اسلامی در وزیرستان شمالی و سفر اخیر ژنرال «راحیل شریف» فرمانده ارشد ارتش پاکستان به آمریکا و توافقهای احتمالی به عمل آمده تا حدی گویا باشد، بویژه آنکه در پی همین سفر، ارتش پاکستان در عملیات خود در وزیرستان شمالی به صورت قاطع تر از گذشته عمل کرده و تعدادی از سران و رهبران تحریک طالبان پاکستان و اعضای موثری از سازمان القاعده را به قتل رسانده است. در این باره که ارتش پاکستان تغییری اساسی را در جهت گیری سیاست راهبردی اش در افغانستان داده باشد، هنوز برای قضاوت زودهنگام است و نشانه ها هنوز به قدر کافی گویا نیستند، اما اگر چنین تحولی صورت گرفته باشد، آنگاه قابل تصورخواهد بود که نشست سران قبایل پشتون در شهر «باجور» نمی تواند صرفاً ابتکاری محلی و ناشی از منافع محدود سران قبایل که از قاچاق کالا سود می برند باشد. شباهت درخواست آنها برای رفع موانع مرزی و اجازه قبایل برای تردد بدون محدودیت از مرز شباهتهای انکار ناپذیری با طرح «ژنرال پترائوس» دارد. تصور شده است که صلح در افغانستان در گرو همکاری آمریکا و ژنرالهای ارتش پاکستان و تغییر ماهوی در سیاست جهادی این ارتش است. اگر بتوان گفت که در «باجور» طرحی در حال عملیاتی شدن است که آمریکا آن را از ارتش پاکستان طلب می کند، آنگاه قابل فهم تر خواهد بود که چرا ارتش پاکستان در پی سفر ژنرال راحیل شریف به آمریکا، به یک باره فشار نظامی خود را بر وزیرستان شمالی تشدید کرده است و اشرف غنی و عبدا... در دولت وحدت ملی افغانستان نگاه امیدوارانه خود را به اسلام آباد دوخته اند. در هر حال جنوب آسیا در آستانه تحولات مهمی قرار گرفته است. اینکه صلح در افغانستان در سایه این تحولات ممکن خواهد بود یا نه، هنوز چندان روشن نیست، اما نشانه های اولیه حکایت از آن دارد که افغانستان و پاکستان به طرف نوعی کاهش تنشها در مناسبات خود که در چند دهه گذشته کم سابقه بوده است، جهت گیری کرده اند. ظاهراً در یک طرف فشارهای آمریکا و مشروط کردن ادامه کمکها به ارتش پاکستان و از طرف دیگر فشار گروه های رادیکال اسلامی بر هر دو کشور و سازماندهی عملیات انتحاری که در روزهای اخیر در کابل و سایر شهرهای مهم افغانستان تشدید شده است، بی ارتباط با این گونه تحولات نیست. تشدید عملیات طالبان را اگر نشانه ای از تمرد از منابع یاری دهنده آنها ندانیم، به احتمال زیاد مقدمه ای بر عملیاتی کردن طرح ژنرال ارشد آمریکایی خواهد بود که کلید آن در باجور به دست سران قبایل پشتون زده شده است. سیاست روز:توقع من! «توقع من!»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم اسد الله افشار است که در آن می خوانید؛همایش ملی ارتقای سلامت نظام اداری و مبارزه با فساد روز دوشنبه مورخ ۱۷ آذرماه ۱۳۹۳ با حضور سران سه قوه برای مبارزه با فساد برگزار گردید. رهبر معظم انقلاب در خصوص برگزاری این همایش و در حاشیه نامه اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری پیامی خطاب به سران سه قوه صادر فرمودند که بدین شرح است: «نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین می کنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزه ای کند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امید بخشی که از لحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمی گیرد که نتیجه را همه به طور ملموس مشاهده کنند. توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون سمینار، تصمیمات قاطع و عملی و بدون هرگونه ملاحظه ای بگیرند و اجرا کنند. موفق باشید.» در این ارتباط ملاحظاتی وجود دارد که بی پرده باید مطرح و مورد توجه جدی قرار گیرد و با آسیب شناسی علمی و عملی و به دور از حب و بغض جناحی و سیاسی به رفع چالش ها در این زمینه اقدام و قیام نمود تا به تعبیر رسای رهبر معظم انقلاب نتیجه را همگان به طور ملموس مشاهده کنند و این مهم محقق نمی گردد مگر با تصمیمات قاطع و عملی و بدون هرگونه ملاحظه و اجرای بی چون و چرای آن. این قلم برحسب وظیفه ذاتی روزنامه نگاری خود دراین باب نکاتی را یادآور می شود: ۱- چنانچه بخواهیم فساد را در قالب یک معادله ارائه دهیم این معادله بدین صورت خواهد بود: انحصارطلبی به علاوه سوء استفاده از قدرت منهای پاسخگویی و شفافیت عملکرد مساوی با فساد است. مهمترین دلیل بروز و ظهور انواع فساد در یک نظام سیاسی و یا اداری وجود مدیران ناکارآمد و یا آلوده و نیز فقدان نظارت قوی و مستمر است.
۲- مراقب باشیم و جدی بگیریم؛ فساد سیاسی، اداری و اقتصادی از درجه مشروعیت و اثر بخشی دولت ها می کاهد تا آن اندازه که می تواند دولت ها و نظام های سیاسی را با بحران مشروعیت و مقبولیت مواجه سازد. فساد از هر نوع آنکه باشد ثبات و امنیت جوامع را به خطر انداخته و تهدیدی جدی علیه امنیت ملی محسوب می شود. فساد، ارزش های اسلامی، اخلاقی و آزادی سیاسی را مخدوش ساخته و از این طریق مانع توسعه سیاسی و اجتماعی جامعه می شود.
۳- آنچه پیداست پدیده مفاسد اقتصادی در سومین دهه از حیات جمهوری اسلامی اشکالی پیچیده پیدا کرده است و شهروندان و دولتمردان به یکسان نگران تداوم مناسبات فساد آلود در شبکه های اقتصادی و مالی کشور هستند و نخبگان اقتصادی نیز انکار نمی کنند که پیمودن راه اصلاح و توسعه بدون جراحی این ساختارهای آفت زده امکان پذیر نیست. ۴- در سال های اخیر اقتصاد کشور از دو زاویه تحریم و مفاسد اقتصادی در شرایط دشواری قرار گرفت هر چند مقوله تحریم از مفاسد اقتصادی جداست و شاید بتوان گفت تحریم برای کشور ما یک نعمت بود اما مفاسد برای ما فقط عقب ماندگی اقتصادی را به همراه دارد بنابراین وقت آن رسیده است که ما یک استراتژی جدید ایجاد کنیم. ۵- موضوع مبارزه با مفاسد اقتصادی یکی از موضوعات مهم و کلیدی و در عین حال بحث انگیز جامعه ما در شرایط کنونی محسوب می شود. در طول سه دهه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی هر گاه اقدامی در مبارزه با مفاسد اقتصادی آغاز شده، پس از مدتی با مشکلات عدیده ای مواجه و به حال خود رها شده است. طرح مبارزه با مفاسد اقتصادی که قبلاً با عناوینی چون مبارزه با ثروت های باد آورده مطرح شده و ناتمام مانده بود، متعاقب فرمان مهم هشت ماده ای مقام معظم رهبری به سران سه قوه، مجدداً در دستور کار مسئولان قرار گرفت ولی فراز و فرود در این موضوع بسیار زیاد بوده است. متاسفانه مسئولان کشور به جای پیروی از فرمایشات مقام معظم رهبری به گفتار درمانی می پردازند در حالی که امروز نیازمند عمل مدبرانه هستیم. ۶- خشکانیدن ریشه‏ فساد مالی، اقتصادی و عمل قاطع و گره‏گشا در این باره، مستلزم اقدام همه جانبه بوسیله‏ قوای سه گانه مخصوصاً دو قوه‏ مجریه و قضائیه است. قوه‏ مجریه با نظارتی سازمان یافته و دقیق و بی‏اغماض، از بروز و رشد فساد مالی در دستگاه ها پیشگیری کند، و قوه‏ قضائیه با استفاده از کارشناسان و قضات قاطع و پاکدامن، مجرم و خائن و عناصر آلوده را از سر راه تعالی کشور بردارد. بدیهی است که نقش قوه‏ مقننه در وضع قوانین که موجب تسهیل راه کارهای قانونی است و نیز در ایفای وظیفه‏ نظارت، بسیار مهم و کارساز است. ۷- در فرمان هشت ماده‏ای رهبر انقلاب به سران قوا آمده است: «کار مبارزه با فساد را چه در دولت و چه در قوه‏ قضائیه به افراد مطمئن و برخوردار از سلامت و امانت بسپارید. دستی که می خواهد با ناپاکی در بیفتد باید خود پاک باشد، و کسانی که می خواهند در راه اصلاح عمل کنند باید خود برخوردار از صلاح باشند.» ۸- در موضوع فساد اقتصادی لازم است به هزینه هایی که دیده نمی شوند هم توجه کرد. به عنوان مثال ایجاد انحصار برای مالکان فعالیت های فاسد گاه سبب می شود تا منابع مالی بسیار بیشتر از آنچه که آن شرکت ها صرف ایجاد شغل یا اقدامات خیریه ای می کنند در اختیار مالکان قرار گیرد. منابعی که سبب انحصار در خرید یا فروش کالاها شده و بازار را تحت تاثیر قرار خواهد داد. یادمان که هست ایجاد انحصار برای برخی وارد کنندگان نهاده های دامی در سال های گذشته که طی یک رانت و فساد اقتصادی ایجاد شده بود سبب چه تلاطم هایی در بازار مرغ شد. ۹- مبارزه با مفاسد اقتصادی هنوز موضوعی تازه از صحنه اقتصادی و عرصه رسانه ای ایران است. هر روز و هر هفته می توان انتظار داشت که با نطق یک نماینده یا یک وزیر و یا هر مسئول بلند پایه کشوری با گشودن یک پرونده، مسأله دیر پای مبارزه با مفاسد در فضای ایران زنده شود. اما موضوعی به این اندازه خبرساز و پر دامنه در صحنه عمل، مسیری پر از ابهام طی می کند و این فصلی تراژیک از قصه مبارزه با فساد اقتصادی است و معمایی عجیب برای آنها که پرسش از آینده بحث مبارزه با مفاسد دارند. ۱۰- مبارزه با فساد به جای آنکه محتاج نشست و همایش و ستاد باشد، بیشتر از هر چیز نیازمند یک عنصر اساسی دیگر است؛ «تصمیم!» همان که در پیام کوتاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی چنین رخ نموده است: «توقع من از آقایان محترم این است که چه با سمینار و چه بدون آن، تصمیمات قاطع و عملی بدون هرگونه ملاحظه ای بگیرند و اجرا کنند.» طبیعی است که مقدمه تصمیم، آن هم از نوع قاطع و عملی آن، مستلزم باور به وجود فساد، اعتقاد به مبارزه با آن، در اختیار داشتن وسیله شناسایی آن و عزم و اراده است. همه این عناصر که کنار هم قرار گیرد، کنار گذاشتن «ملاحظه» است که به نظر صاحب نظران، گیر اساسی کار در همین واژه است. ملاحظه وابستگی و خویشاوندی سیاسی، ملاحظه در معرض خطر قرار گرفتن منافع مادی و معنوی، ملاحظه آبروریزی سیاسی و طایفه ای و حتی ملاحظه تشویش اذهان عمومی که این آخری بیشتر از همه دستاویز اهمال و کوتاهی قرار می گیرد. وطن امروز:حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد «حنای آمریکا دیگر رنگی ندارد»عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم پروفسور کوین برت استاد دانشگاه ویسکانسین آمریکا است که در آن می خوانید؛ گزارش کمیته اطلاعات «سنا»ی آمریکا جزئیات هولناکی را از برنامه شکنجه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا موسوم به «سیا» فاش کرد اما مساله ای که وجود دارد این است که در این گزارش، مهم ترین موضوع نادیده گرفته شده است و آن، این است که هدف اصلی شکنجه ها چه بوده است؟ هدف پشت پرده شکنجه های سیا این بوده که مظنونان را شکنجه دهند تا از آنها اعترافات دروغین دریافت کنند. عاملان واقعی حملات 11 سپتامبر به برج های دوقلو در آمریکا در واقع صهیونیست ها و متحدان آنها در دستگاه امنیت ملی ایالات متحده بودند و به همین دلیل به شواهد ساختگی نیاز داشتند تا حمله به برج های دوقلو در آمریکا را گردن مسلمانان بیندازند؛ به همین دلیل افراد بی گناه را شکنجه می کردند تا شواهد جعلی و ساختگی به وجود آورند. انتشار این گزارش تأثیرات منفی بر وجهه ایالات متحده در سطح جهان خواهد داشت و موجب می شود آمریکا احترام خود را در جهان از دست بدهد. نظرسنجی های صورت گرفته حاکی از آن است که افکار عمومی جهان در حال حاضر آمریکا را یکی از تهدیدات اصلی برای صلح جهانی می دانند و از این پس ادعاهای آمریکا درباره این مساله که رهبری جهان در مسائل مربوط به حقوق بشر را در دستان خود دارد، بیش از پیش به یک مساله مزخرف و پوچ تبدیل خواهد شد. آمریکا به طور مداوم کشورهای دیگر در سراسر جهان را به رعایت مسائل حقوق بشری موعظه می کند. مساله ای که در اینجا وجود دارد این است که موضوعات حقوق بشری همیشه آلوده به مسائل سیاسی می شود و اهداف سیاسی را دنبال می کند. آمریکا با استفاده از حقوق بشر به عنوان یک سلاح، به مخالفان خود حمله می برد اما حاضر نیست مسائل حقوق بشری را در خود این کشور رعایت کند یا گام هایی در جهت اصلاح نقض حقوق بشر در آمریکا و کشورهای همپیمان خود بردارد. امروز، مساله حقوق بشر در آمریکا به حاشیه رانده شده است؛ به همین دلیل جامعه جهانی دیگر درباره مسائل حقوق بشری، آمریکا را جدی نمی گیرد. «باراک اوباما» رئیس جمهور آمریکا بسیار تلاش می کند خود را به عنوان مدافع حقوق بشر به نمایش درآورد اما عملکرد او متقاعدکننده نیست. سوالی که برای بسیاری بعد از انتشار گزارش کمیته اطلاعات سنا از شیوه های خشن بازجویی از مظنونان توسط «سیا» مطرح است، آن است که دلیل انتشار این گزارش در حال حاضر چه بوده و چرا این گزارش پیش از این منتشر نشده است؟ در این باره می توان اینگونه گفت که جمهوریخواهان به طور مداوم، دموکرات ها را طوری به تصویر می کشند که گویی در قبال مساله «تروریسم» بسیار نرم برخورد می کنند. از طرف دیگر، دموکرات ها یک ضدسلاح بالقوه علیه جمهوریخواهان دوران ریاست جمهوری «جورج بوش» دارند و آن این است که آنها می توانند جمهوریخواهان را تهدید کنند که به اتهام انجام جرائم جنگی می توانند آنها را تحت پیگرد قانونی قرار دهند. سلاح نهایی سیاسی در واقع حقیقت حادثه 11سپتامبر است. این حقیقت برای همیشه حزب جمهوریخواه کنگره آمریکا را تخریب خواهد کرد اما به هر حال این یک «گزینه سامسون»1 است، زیرا به هرحال با برملا شدن حقیقت 11 سپتامبر، به طور کامل اعتقاد و باورهای مردم آمریکا به دولتشان تضعیف خواهد شد و از بین می رود و شرایط بی ثباتی بسیاری را درآمریکا به وجود آورد بنابراین دموکرات های کنگره به جای آنکه حقیقت کامل حادثه 11 سپتامبر را فاش کنند، به صورت بزدلانه حقیقت ناقصی را همچون گزارش شکنجه «سیا» منتشر کرده اند. گزارش شکنجه «سیا» نشان می دهد آمریکا وجهه اخلاقی خود را که زمانی مدعی آن بود از دست داده است اما با این حال این گزارش تا حدی وجهه دموکرات ها در مقابل جمهوریخواهان را بهبود می بخشد. جای تعجب نیست اگر نومحافظه کاران که اکثر آنها را جمهوریخواهان تشکیل می دهند، با به راه انداختن یک حمله دروغین دیگر همچون حملات 11 سپتامبر به این گزارش دموکرات ها واکنش تند نشان دهند. 1- «گزینه سامسون» نامی است که توسط عده ای از تحلیلگران نظامی به استراتژی بازدارندگی فرضی اسرائیل که براساس آن این رژیم ممکن است در مواجهه با خطری که موجودیتش را تهدید کند، از سلاح هسته ای به عنوان آخرین راه چاره استفاده کند، داده شده است. جوان:معنا یابی چرایی حمایت مجدد بیگانگان از فتنه گران «معنا یابی چرایی حمایت مجدد بیگانگان از فتنه گران»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم عباس حاجی نجاری است که در آن می خوانید؛هفته گذشته و همزمان با آنچه که در برخی دانشگاه های کشور در روز 16 آذر گذشت، خانم کلینتون وزیر خارجه سابق امریکا و یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات ریاست جمهوری 2016 امریکا در کنفرانس اندیشکده بروکینگز که به حمایت از «هیم سابان» میلیاردر صهیونیستی برگزار شده بود، با اشاره به فتنه 88 تأکید کرد که دولت امریکا اشتباه کرد که به صورت محکم از فتنه گران حمایت نکرد. وی که در جریان حوادث بعد از انتخابات 88 وزیر امور خارجه امریکا بود و نقش اصلی در هدایت برنامه های امریکا در حمایت از فتنه گران در آن دوران را داشت، در این نشست افزود که ای کاش دولت «باراک اوباما» رئیس جمهور امریکا بیش از این در سال 88 از جنبشی که آنها را حامی دموکراسی در ایران خواند، حمایت می کرد. کلینتون گفت: «شما هرگز نمی دانید که آنچه می گویید به افراد تا چه اندازه امید می دهد.» اذعان خانم کلینتون در حالی است که امریکا در آن دوران با اختصاص رسمی بودجه 55 میلیون دلاری برای حمایت از فتنه گران، عملاً تمامی ظرفیت شبکه های ماهواره ای و اینترنتی امریکا را در اختیار آشوبگران قرار داد و حتی به شبکه توئیتر که قرار بود برای تعمیرات، سرویس دهی خود را تعطیل کند 15میلیون دلار کمک کرد تا سرویس دهی خود را قطع نکند. خانم کلینتون در اسفند سال 90 در گفت وگو با بی بی سی بر این نکته تأکید کرده بود که: به شما می گویم که برای ما دوره سختی بود، چون می خواستیم با تمام وجود از آنچه در داخل ایران اتفاق می افتاد حمایت کنیم و به ما اخطار داده می شد که ممکن است با این کار جان مردم را به خطر بیندازیم، که این جنبش را از اعتبار بیندازیم، که ممکن است باعث تضعیف خواسته های مردم شویم. او در عین حال می گوید: ما ازخارج هم کارهایی کردیم، مثل این مورد که به توئیتر گفتیم به فعالیت خود ادامه دهد تا مردم بتوانند به ارتباط خود ادامه دهند. ما سعی کردیم مفید باشیم اما خیلی مواظب بودیم طوری به نظر نیاید که ما در این امر نقشی داشته ایم. او افزود: امریکا علاوه بر اظهارات علنی، اقدامات پنهانی فراوانی برای حمایت از سبزها در ایران انجام داده که نمی تواند آنها را بازگو کند. فارغ از حمایت های گذشته بیگانگان از فتنه بعد از انتخابات دهم آنچه در شرایط کنونی به موضوع اهمیت می دهد زمینه های داخلی است که به امیدواری بیگانگان و فراخوان آنها انجامیده است، آنگونه که کلینتون در سخنان خود در نشست بروکینگز برای برنامه ریزی و امید دادن به عوامل و عناصر فعال در داخل توصیه کرده و می گوید: «شما هرگز نمی دانید که آنچه می گویید به افراد تا چه اندازه امید می دهد.» آنچه امسال در روز 16 آذر در بعضی از دانشگاه ها به وقوع پیوست، مصداق بارزی از آن چیزی است که دشمنان از فضای سیاسی کشور به آن امید بسته اند. جایگزین کردن اولویت های حزبی و گروهی در شعارهای مراسم 16آذر نظیر «آزادی زندانیان سیاسی»، «رفع حصر سران فتنه» و «بازگشت اصلاح طلبان به قدرت» مراسم امسال را از مسیر اصلی خود که استکبارستیزی و مقابله با ترفندهای نظام سلطه بود منحرف کرد. محصول این روند تطهیر استکبار، بی اعتنایی به ریشه های حادثه16 آذر، تکرار حوادث سال ۸۸ در روز دانشجو بعد از پنج سال و ادامه گستاخی ها به ساحت مقدس امام(ره) بود در مراسم دانشگاه آزاد تهران واحد جنوب شعار «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» به شعار «اصلاحات، آزادی، جمهوری عدالت» تبدیل شد و یکی از میهمانان برنامه با توهین به علمای دین و مسئولان ارشد نظام، آیاتی از قرآن را زیر سؤال برد. در مراسم دانشگاه علوم پزشکی شیراز هم سخنران مدعو آنچنان هتاکانه سخن می گوید که هیچ کس مسئولیت دعوت او را نمی پذیرد. استانداری و فرمانداری توپ را در زمین ریاست دانشگاه می اندازند. در مراسم اصلی روز 16آذر که در دانشگاه علوم پزشکی ایران برگزار شد نیز آرایش داخلی سالن به نوعی طراحی شده بود که شعار رفع حصر، شعار اصلی گفتمان جنبش دانشجویی کشور قلمداد شود. حال سؤال اساسی این است که آیا این روند را می توان مصداق آن وعده ای که برای ادامه روند آموزش عالی کشور داده شده بود دانست؟ رئیس جمهور محترم در مراسم روز 16 آذر امسال می گوید: «دولت نسبت به دانشگاه ها، خط و راهی که داشته یکی است و از آن راه بازگشت نخواهد کرد. وزیر علوم جدید هم ادامه دهنده راه و مسیر عزیزان پیشین خود در دولت یازدهم خواهد بود. همان راهی که بنا بود نیلی منفرد طی کند و نگذاشتند؛ بنا بود دکتر توفیقی ادامه دهد و نگذاشتند؛ دکتر فرجی دانا آمد و برعهده گرفت. ادامه راه برای دکتر فرجی دانا ممکن نشد. همان راه را دکتر نجفی ادامه داد و همان راه را قرار بود دکتر نیلی احمدآبادی ادامه دهد و همان راه را قرار بود دکتر دانش آشتیانی ادامه دهد، و امروز دکتر فرهادی همان راه را ادامه خواهد داد.» تردیدی نیست که دشمنان نظام اسلامی در تحمیل فشارها و اعمال فلج کننده ترین تحریم اقتصادی هدفی جز القای ناکارآمدی نظام و باز داشتن آن از پیگیری آرمان ها و اهداف انقلاب ندارند و در این مسیر البته مهم ترین راهبرد به چالش کشیدن فضای داخلی کشور است. در ماه های اخیر تحرک جدید سران جبهه موسوم به اصلاحات در حمایت از سران فتنه و درخواست رفع حصر آنان به دلیل خدماتی که در گذشته داشته اند(!) به فاز جدید تبلیغاتی این جریان در ماه های اخیر تبدیل شده است. عاملان تحرک جدید برای رفع حصر بر این نکته واقفند که حصر بر اساس مصوبه شورای امنیت ملی است و رفع آن نیازمند رفع عوامل و زمینه های ایجاد این شرایط است. سران فتنه عامل اصلی هزینه عظیمی هستند که قبل و بعد از انتخابات مبتنی بر یک توهم به نام تقلب بر نظام تحمیل شد که طی آن بیش از 30 نفر شهید و کشته شدند و صدها نفر هم مجروح شدند و میلیاردها تومان خسارات مادی و مهم تر از آن خسارات عظیم معنوی بر نظام تحمیل شد که خدشه بر شعارهای اصلی نظام و هتک حرمت عاشورای حسینی تنها گوشه ای از آن است. تحریم فلج کننده کنونی که بیگانگان بر نظام تحمیل کرده اند، تنها یکی از آثار آن فتنه است و این در حالی است که به رغم ادعای وجود حصر برای سران فتنه، شرایطی که اکنون برای آنها مهیاست شباهتی به حصر ندارد، چراکه بهترین تیم های پزشکی کشور در اختیار آنهاست، دیدارهای خانوادگی و دوستانه را نیز دارند و بعضاً به امکانات ورزشی و... نیز دسترسی دارند که اغلب مردم از آن محرومند، بنا





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن