محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843253930
روایت تکاندهنده زن ایزدی از داعش موقع فرار، برخی بچهها در کنار مادرشان از شدت تشنگی میمردند/ مادر پیری برای اینکه مانع فرار پسرش نشود خودش را از کوه پایین انداخت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: روایت تکاندهنده زن ایزدی از داعش
موقع فرار، برخی بچهها در کنار مادرشان از شدت تشنگی میمردند/ مادر پیری برای اینکه مانع فرار پسرش نشود خودش را از کوه پایین انداخت
لیلی سیدو میگوید: مادر پیری برای اینکه مانع فرار پسرش نشود خودش را از کوه پایین انداخت.
سایت مشرق نوشت: «هیچ کس نمی تواند مصیبت کس دیگر را درک کند مگر آنکه آنچه او کشیده را با گوشت و پوست و استخوان خودش لمس کند. حالا چطور انتظار دارید کسی که که از دور نشسته و فقط خبرهای جنایات داعش را می خواند، حجم و عمق مصیبت قربانیان این سازمان خوانخوار را بفهمد؟». «لیلی سیدو» ، بانوی 26 ساله عراقی، با این جمله روایتش از داستان وحشتناکی که به دست داعش طی چند روز برای او خلق شده را در مصاحبه با روزنامه «الغد» اردن آغاز می کند. سیدو، روزنامه نگاری از اهالی شهر سنجار در غرب موصل در صحرای عراق است. وقتی شهر موصل به دست داعش سقوط کرد، آنان به یکی از کوه های اطراف شهر گریختند، و او یکی از زنانی است که توانست از محاصره و تعقیبی 9 روزه داعش در اطراف این کوه ها جان به در ببرد. سیدو در این مصاحبه، جزئیات تجربه وحشتناکش را تعریف می کند. از کلمه کلمه روایتش پیداست که این تجربه هرگز از خاطرش محو نخواهد شد، تجربه زیر پاگذاشته شدن بی شرمانه حقوق انسان در داستانی هراس انگیز و 9 روزه. او تنها یکی از قربانیان داعش است که به دلیل وابستگی به یکی از اقلیت ها در معرض هجوم قرار می گیرند. سیدو جزو طایفه ایزدی عراق است و هیچ وقت به ذهنش خطور نکرده بود که داشتن مذهب ایزدی ممکن است روزی زندگی خودش و دو فرزند خردسالش را به خطر بیفکند. سیدو سعی می کند در آغاز روایتش تا حد ممکن به خود مسلط باشد، می گوید: «عصر روز دوم آگوست [11 مرداد 1393] همراه با یکی از خانم های همسایه به بازار رفته بودم. در بازار که بودیم همسایه ام گفت شایعه شده که داعش همین روزها به سنجار می رسد.» سیدو می گوید که این شایعه را جدی نگرفته چرا که به روایت امنیتی دولت و احزاب موجود در شهر اطمینان داشته که تأکید داشته اند «شهر در برابر داعش، امن و امان است.» به رغم اینکه سیدو می خواسته این شایعه را بالکل ندیده بگیرد، آن همسایه سنی مذهبش به او توصیه می کند که احتیاط کند، خصوصا که ایزدی است و برای داعشی ها جزو «المغضوب علیهم» به حساب می آید. از اینجا، نگرانی به دل سیدو می افتد. با شوهرش (که در منطقه دهوک در نزدیکی سنجار بوده) تماس می گیرد تا درباره درستی آن شایعه پرس و جو کند. شوهرش هم با یک جمله ساده، صحت خبر را رد می کند: «تو مشکلت این است که هرچه می شنوی را باور می کنی.» سیدو می گوید عصر چند روز بعد، این شایعه کم کم تبدیل شد به یک «یک خبر نسبتا دقیق» و «سریعا درمحله محل سکونت ما شروع به پخش شدن کرد. من هم برای احتیاط از همان همسایه ام خواستم که آن شب را در منزل آنان بخوابم. آن شب تا دیر وقت از طریق شبکه های اجتماعی در اینترنت اخبار را دنبال می کردم. جالب آنکه همگی شان به ایزدی ها اطمینان می دادند که داعش ابدا به سنجار نزدیک نشده است و سنجار در امنیت کامل، و همه شایعات موجود بی اساس است.» تنها چند ساعت که گذشت، سیدو فهمید که تمام حرف های رسانه ها باد هوا بوده: در سحرگاه فردا با صدای همسایه اش از خواب بیدار شد که به او می گفت سریع خودش را جمع و جور کند و وسایل بچه هایش را بردارد و آماده شود که از منزل او بگریزد. چیزی که باعث شد مطمئن شود خبر نزدیک شدن داعش صحیح است دو تماس تلفنی بود که می گفت در منطقه «جرزریک» که تنها 15 دقیقه با سنجار فاصله دارد، درگیری سختی با داعش در جریان است. میگوید: «ما فقط دو راه داشتیم، یا فرار یا تسلیم شدن به مرگ. چیزی که تا قبل از آن خوانده بودیم این بود که وقتی حکومتی شکست می خورد، نظام می رود ولی مردم سر جایشان می مانند ولی درباره داعش قضیه کاملا فرق می کرد.» در ساعت 8 صبح، برادر همسرش می آید و او و دو بچه اش را با خود به بیرون سنجار می برد چرا که درگیری ها به نزدیکی سنجار رسیده بوده. در طول مسیر، مردم را می بیند که از ترس گلوله جنگی می گریزند. نهایتا به منطقه ای می رسند که پر بوده از موانع امنیتی شنی. فلذا مجبور می شوند بقیه راه را تا رسیدن به روستای «سُلاخ» پیاده بروند. در آنجا سیدو به خانه یکی از اقوام همسرش می رود: «در آنجا خبرهایی می رسید که سنجار به دست داعش افتاده است. اگر ده دقیقه دیرتر از خانه ام بیرون می آمدم جان خودم و بچه هایم توسط داعش گرفته می شد.» ادامه می دهد: «آن روز صبح، وقتی که در منزل اقوام همسرم بودم، از پنجره بیرون را نگاه می کردم که [در فاصله ای دور] مردانی سیاه پوش را دیدم که به سراغ مزار امامزاده سیده زینب (که زیارتگاه شیعیان بود) رفته و منفجرش کردند.» اینجا بود که سیدو و اقوام همسرش می فهمند که نیروهای داعش به نزدیکی روستای سلاخ رسیده اند: «سراسیمه رفتیم سراغ ماشین ها تا به کوه فرار کنیم. مردم را می دیدیم که به همان سمت فرار می کنند. داشتیم با چشم خودمان صحنه یک کوچ دسته جمعی را می دیدیم. موقعی که در راه بودیم، آواره هایی را می دیدم که با لباس های زیر در حال فرار بودند. برخی اشخاص را می دیدم که فرصت نکرده بودند کفش به پا کنند. در نهایت به پایین کوه رسیدیم.» آنجا که بودند، دوستان غیر ایزدی سیدو با او تماس می گیرند و توصیه می کنند که جانش را نجات دهد. می گوید: «یک دوست مسلمان داشتم که تلفن زد و پیشنهاد داد مرا بردارد و محجبه ام کرده و ادعا کند که مسلمانم [مسلمان از تعریف داعش]. ترسیدم که کارت شناسایی بخواهند. اینجا بود که چیزی ته دلم فروریخت. فهمیدم که واقعا زندگی خودم و خوانواده ام و همه کسانی که با مایند در خطر است و هر لحظه ممکن است که زندگی ام با یک گلوله داعش به پایان برسد.» سیدو ادامه می دهد: «شروع کردیم به برپا کردن چادر برای زن ها در پایین کوه. وسایل کمی همراهمان بود. این سؤال که چه شد سنجار سقوط کرد مدام در ذهنم می چرخید. تفسیری برای تغییر و تحولاتی که به سرعت برق و باد رخ داده بود نداشتم. آنجا که بودیم شایع شده بود هر کس بالای خانه اش پارچه سفیدی نصب کند این به معنای تسلیم شدن است [و داعش با او کاری نخواهد داشت]. به قوم و خویش همسرم پیشنهاد کردم که ما هم همین کار را بکنیم. به سلاخ برگشتیم و پارچه سفید بالای خانه زدیم. موقعی که برگشته بودیم، صدای گلوله مدام بیشتر و به ما نزدیک تر می شد. تا اینکه با کدخدای روستا تماس گرفته شد و به او اطلاع دادند که داعش در آستانه ورود به روستاست. ما هم [از ترس] برگشتیم به کوه. از اینجا، روز سوم محاصره شروع شد.» سیدو وضعیت سخت آنجا را توصیف می کند: چه از گرمای طاقت فرسا، چه از جهت اوضاع روحی در حال فروپاشی آواره های ایزدی در کوه و چه از جهت نگرانی بابت اینکه مواد ضروری همراه افراد، در آستانه اتمام بود. می گوید: «خبرهایی می شنیدیم که داعش به کوه نزدیک شده است. این باعث شد که مردها با کنار هم گذاشتن ماشین هایشان یک مانع ددرست کنند تا بتوانند از زن ها و بچه ها محافظت کنند.» سیدو از حالت همراهی انسانی در بین آواره ها صحبت می کند که در خوردن و آشامیدن یکدیگر را شریک می کردند و هر کس دست دیگری را می گرفت. می گوید: «یادم می آید در روزهای اول فرار، اولین مورد تولد در کوه رخ داد. چه قدر برایمان عجیب به نظر می رسید. ولی بعد که چند مورد دیگر هم در روزهای بعد تکرار شد، دیگر برایمان عجیب نبود. ما تقریبا مطمئن بودیم که آوارگی مان در کوه طول خواهد کشید و ما در مرز و آستانه یک کشتار دسته جمعی هستیم. منتظر مرگ بودیم. این وضعمان بود.» به یاد می آورد: «سحرگاه روز سوم، صدای شلیک گلوله در جایی نزدیک به گوشمان رسید. ماشین هایی از داعش به سمتمان می آمد. مردهایی که همراه مان بودند مقاومت را شروع کردند. ما هم شروع کردیم به بالا رفتن از کوه. زن و بچه و افراد پیر، از طریق یک گذرگاه تنگ شروع به بالا رفتن کردیم. ولی فقط مقدار کمی بالا رفتیم. چون بالار فتن از کوه خیلی سخت بود. وقتی داشتیم از کوه بالا می رفتیم، کم کم آثار خستگی در ما خودش را نشان می داد. ضمنا ذخیره آبمان تمام شد. به همین دلیل مجبور بودیم به پایین کوه برگردیم و آب برداریم. مردها مدام بالا می آمدند و برمی گشتند پایین. هر بار آب آوردن یک ساعت تمام طول می کشید. از روز پنجم، وضعیت بهداشتی آواره ها در کوه رفته رفته خراب می شد. بچه ها و پیرها می مردند. روز ششم تصمیم گرفتیم به منطقه مزار شرف الدین برویم. در آنجا مقاومت قوی بود و نیروهای رزمنده حزب کارگران کردستان در آنجا حضور داشتند. به سمت آنجا راه افتادیم.» پیش از ذکر رفتن به مزار شرف الدین، سیدو آخرین تصاویری که از کوه در ذهنش مانده را به خاطر می آورد و می گوید: «چیزهای زجرآوری در آنجا دیدم که در کل زندگی ام ندیده بودم. زن هایی بودند که زایمان می کردند و بچه هایشان به محض تولد می مردند. فریاد بچه ها و پیرهایی که کمک می خواستند، جوان هایی مثل دسته گل در عنفوان جوانی که ناگهان روی زمین می افتادند و نمی دانم که بیهوش می شدند یا می مردند.» اما صحنه ای که تأثیر بیشتری روی ذهن سیدو گذاشته قضیه دیگری است، زن پیری که تنها چند روز پیش از آواره شدن یک عملیات جراحی انجام داده بوده و در دوره نقاهت به سر می برده و در جریان بالا و پایین رفتن از کوه، پسرش همیشه او را بر دوش می گرفته است. سیدو به خاطر می آورد: «این زن رفته رفته حس می کرد که خطری برای جان پسرش شده است. یک بار که پسرش او را بر دوش گرفته بود از پسرش خواست که او را بر روی زمین بگذارد تا کمی استراحت کند. وقتی پسرش او را روی زمین گذاشت، خودش را از بالای کوه به پایین پرت کرد.» سیدو حرفش که به اینجا می رسید دیگر نمی تواند تحمل کند و شروع می کند به گریه ای طولانی و در همان حال ادامه می دهد: «فکرش را بکن، یک مادر پسرش را فریب داد تا بتواند خودش را بکشد [و جان پسرش را نجات دهد]. هنوز صدای گریه پسرش در گوشم است.» در مسیر فرار، برخی بچهها در کنار مادرشان از گرسنگی و تشنگی میمردند/مادر پیری برای اینکه مانع فرار پسرش نشود خودش را از کوه پایین انداخت سیدو جریان دیگری را هم تعریف می کند و می گوید: «زنی دو بچه اش را که از تشنگی و گرسنگی مرده بودند کنار خود روی زمین گذاشته بود. من هم چاره ای نداشتم جز آنکه خودم را برای مرگ فرزندانم و مواجهه با چنین وضعی آماده کنم.» سپس ادامه می دهد: «چشممان را می بستیم و آب های کثیف را می نوشیدیم. به چشم خودمان کرم ها را در آبهایی که می نوشیدیم می دیدیم. پسرم مدام از من می خواست برای کمک مان هواپیما بیاید. درد و رنجی کشیدیم که قابل وصف نیست. هر قدمی که برداشتیم شرحش یک داستان می خواهد. والله اشخاصی را دیدم که از گرسنگی برگ درخت ها را می خوردند. روز هشتم و برای درست کردن شیر خشک پسرم فقط یک چهارم شیشه آب داشتم. ولی بخش اعظم همان را هم دادم به زنی که بچه اش از تشنگی در حال مرگ بودم. فقط چند قطره آب ماند برای پسر خودم. به بچه دیگرم هم هیچ آبی نرسید. روز هشتم که به مزار شرف الدین رسیدیم، آنجا آب سالم نوشیدیم. پشت سرمان چندین جسد در مسیر به جا گذاشته بودیم. در مزار شرف الدین به ما غذا دادند ولی من نخوردمشان. احتیاطا برای بچه هایم در روزهای آینده غذاها را پنهان کردم.» سیدو اضافه می کند: «آنجا شنیدیم که نیروهای حزب کارگران کردستان یک تونل برای ما درست کرده اند که از آن طریق می توانیم به مرز سوریه فرار کنیم. ولی حتی فرار به آنجا هم احتمال مرگ داشت. ولی من در آن لحظات مطمئن بودم که دیگر به زندگی طبیعی برنخواهم گشت و دیگر هرگز همسرم را نخواهم دید. زندگی از نظر من تمام شده بود. برای همه کسانی که اطرافم بودند هم همینطور بود.» در مسیر فرار، برخی بچهها در کنار مادرشان از گرسنگی و تشنگی میمردند/مادر پیری برای اینکه مانع فرار پسرش نشود خودش را از کوه پایین انداخت سیدو ادامه جریانات را اینطور بیان می کند: «ساعت چهار همان شبی که به مزار شرف الدین رسیده بودیم، خبرهایی رسید که ادوات زرهی داعش دارند به آن سمت می آیند و قصد به راه انداختن یک کشتار دسته جمعی دارند. لذا تصمیم گرفتیم به صورت دسته جمعی به سمت تونلی که به سمت مرزهای سوریه می رفت راه بیفتیم. ماشین های حزب کارگران آمد و بچه ها و افراد پیری که بین مرگ و زندگی بودند را سوار کرد. ما برای رسیدن به تونل بیش از هشت ساعت پیاده راه رفتیم. صدای پسرم را می شنیدم که می گفت: "مامان دیگه نمی تونم تحمل کنم." حتی وزن لباس هم دیگر برای بعضی ها موقع راه رفتن سنگین به نظر می رسید. لباسشان را در می آوردند و به کناری پرت می کردند. یادم می آید که پدری لباس دختر خردسالش را در می آورد. دختربچه، کفش هم نداشت و از پایش خون می آمد.» به سختی نفسی می کشد و ادامه می دهد: «روز نهم به مرز رسیدیم. ماشین های حزب کارگران کردستان آمدند و ما را از مرز به سمت منطقه زاخوبد بردند که در اقلیم کردستان است و نیروهای پیشمرگه در آنجا هستند. در آنجا آواره ها را سه روز در مدارس و منازل اسکان دادند، سپس به اردوگاه رفتیم.» سیدو تعریف می کند: «وقتی همسرم پیشمان آمد، مرا که دید نشناخت. مدام می پرسید: "پس لیلی کو؟". وضع آواره های ایزدی از بقیه سخت تر بود. الان با خانواده ام در یک زیرزمین زندگی می کنیم که در همانجا پنج خانواده دیگر هم زندگی می کنند.» مطلب فوق مربوط به سایر رسانهها میباشد و خبرگزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است . بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
93/09/20 - 15:09
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]
صفحات پیشنهادی
روایت زن ایزدی از خودکشی های دختران جوان برای فرار از دست داعش
روایت زن ایزدی از خودکشی های دختران جوان برای فرار از دست داعش فرستاده لیبراسیون به دُهوک در اقلیم خودمختار کردستان عراق در دیداری با دو زن ایزدی که توانستهاند از دست داعش گریخته و به دُهوک پناه بیاورند گفت وگو کرده است به گزارش نامه نیوز یکی از دو زن آزاد شده از گروگان داعسرمربی تیم مهرام تهران: برخیها باید موقع باخت صبورتر باشند
سرمربی تیم مهرام تهران برخیها باید موقع باخت صبورتر باشندسرمربی تیم بسکتبال مهرام تهران گفت برخیها باید موقع شکست تیم خود صبورتر باشند سیدمصطفی هاشمی امروز در گفتوگو با خبرنگار فارس در ماهشهر اظهار کرد همانطور که پیش از این نیز گفته بودم بازی مقابل تیم پتروشیمی بندر امام بوقتی داعش مجبور میشود سرکردگانش را به دلیل فساد اخلاقی برکنار کند
وقتی داعش مجبور میشود سرکردگانش را به دلیل فساد اخلاقی برکنار کنداثبات فساد اخلاقی سرکرده داعش در منطقه القلمون و عناصر گروهک وابسته به وی این گروهک تکفیری را وادار به طرد وی و عناصرش از داعش و تجدید نظر در وضعیتش در منطقه القلمون کرد به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق دظریف: برای مبارزه با داعش در کنار عراق استوار خواهیم ایستاد
دوشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۳ - ۰۹ ۰۲ ابراهیم جعفری وزیر امور خارجه عراق بعداز ظهر روز یکشنبه با محمد جواد ظریف همتای ایرانی خود در تهران دیدار کرد و مسائل دوجانبه منطقه ای و بین المللی را با وی مورد بررسی و تبادل نظر قرار داد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا دکتر ظریف با اشاره ببرخی قمه میزنند اما به جنگ داعش و صهیونیستها نمیروند
حسن رحیم پور ازغدی برخی قمه میزنند اما به جنگ داعش و صهیونیستها نمیروند همه كسانی كه زمان اباعبدالله ع ایشان را تنها گذاشتند جزو مخالفان آن حضرت نبودند به گزارش سرویس دینی جام نیوز حسن رحیم پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در خیمه گاه حسینی و در ج-سرکردگان داعش چگونه دختران ایزدی را انتخاب می کنند
سرکردگان داعش چگونه دختران ایزدی را انتخاب می کنند یک زن آزاد شده از گروگان داعش میگوید گروههای تروریستی زنان ایزدی را پس ازتصرف روستاها به صف می کردند و شبه نظامیان داعش برای انتخاب کنیزان خود می آمدند اول سران و سرکردگان بودند که زیباترینها را انتخاب می کردند و بعد نوبت بهرحیم پور ازغدی در جمع عزاداران حسینی: عزای امام حسین(ع) مقدمه جهاد است/ برخی قمه میزنند اما به جنگ داعش و صهی
رحیم پور ازغدی در جمع عزاداران حسینی عزای امام حسین ع مقدمه جهاد است برخی قمه میزنند اما به جنگ داعش و صهیونیستها نمیروندرحیم پور ازغدی گفت امروز برخی قمه میزنند اما به جنگ داعش و صهیونیستها نمیروند پایگاه اطلاع رسانی حج نوشت حسن رحیم پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرگزارشی تکاندهنده از برخی نوجوانان تهرانی
گزارشی تکاندهنده از برخی نوجوانان تهرانی بچهخلافهای این روزهای دبیرستانهای تهران با گذشته فرق دارند آن وقتها که دختر و پسرهای دبیرستانی بزرگترین خلافشان دیر آمدن به مدرسه بود و نهایتا فرار از روی دیوارها برای دور دور کردن خیابانهای اطراف بچهخلافهای دبیرستانی اما اگرچهحسن رحیم پور ازغدی: برخی قمه میزنند اما به جنگ داعش نمیروند
در جمع زائران سیدالشهدا مطرح شد حسن رحیم پور ازغدی برخی قمه میزنند اما به جنگ داعش نمیروند آنها كه شیعه را منهای جهاد انقلاب و مبارزه میخواهند میخواهند اباعبدالله و عزای امام حسین ع را بی آبرو كنند به گزارش خبرنگار معارف باشگاه خبرنگاران حسن رحیم پور ازغدی عضو شورایدیدبان حقوق بشر خبر داد ۱۵۰۰ کودک ایزدی در اسارت داعش/هشدار درباره تربیت نسلی جدید با افکار تکفیری
دیدبان حقوق بشر خبر داد۱۵۰۰ کودک ایزدی در اسارت داعش هشدار درباره تربیت نسلی جدید با افکار تکفیریدیدبان حقوق بشر در گزارشی با اشاره به اسارت یک هزار و پانصد کودک اقلیت ایزدی موصل در نزد گروهک تروریستی داعش درباره تلقین عقاید تکفیری از سوی این گروه به کودکان ایزدی و عواقب خطرناک آروایت زن ایزدی از خودکشی های دختران
روایت زن ایزدی از خودکشی های دختران فرستاده لیبراسیون به دُهوک در اقلیم خودمختار کردستان عراق در دیداری با دو زن ایزدی که توانستهاند از دست داعش گریخته و به دُهوک پناه بیاورند گفت وگو کرده است یکی از دو زن آزاد شده از گروگان داعش میگوید گروهای زنان یزدی را پس ازتصرف روستامام جمعه جلگه چاه هاشم سکوت سران برخی کشورهای اسلامی علیه داعش رامحکوم کرد
امام جمعه جلگه چاه هاشم سکوت سران برخی کشورهای اسلامی علیه داعش رامحکوم کرد زاهدان- ایرنا- امام جمعه جلگه چاه هاشم با محکوم کردن سکوت سران بعضی از کشورهای اسلامی علیه جنایات داعش گفت حامیان مرتجع منطقه باید بدانند که روزی گرفتار حمایت های ضد انسانی خود از داعش خواهند شد به گزار500 اردنی در کنار تروریست های داعش نبرد می کنند
500 اردنی در کنار تروریست های داعش نبرد می کنند تهران - ایرنا - 500 تن از عناصر جریان سلفی های تندرو اردن برای نبرد در عراق و سوریه به گروهک تروریستی داعش پیوسته و در کنار تروریستهای این گروهک مشغول نبرد هستند به گزارش پایگاه اینترنتی روزنامه اردنی الغد کارشناسان و منابع جریانبا پخش مستندی از شبکه افق دانشجویان «زندگی در کنار آتش» را روایت میکنند
با پخش مستندی از شبکه افقدانشجویان زندگی در کنار آتش را روایت میکنندمستند زندگی در کنار آتش با موضوع اعتراض دانشجویان به بی توجهی مسئولین به وضعیت کارتن خوابهای تهران از شبکه افق پخش میشود به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس در دهه 80 شمسی و پس از اینکه چند کاامیرعبداللهیان عنوان کرد: ایران کمر داعش را شکسته/اظهارات خارج از شئون دیپلماتیک برخی مقامات بحرین
امیرعبداللهیان عنوان کرد ایران کمر داعش را شکسته اظهارات خارج از شئون دیپلماتیک برخی مقامات بحرینمعاون عربی و آفریقای وزیر خارجه کشورمان با بیان اینکه برخی سخنان منتسب به وزیر خارجه بحرین فاقد ارزش پاسخگویی است گفت اوضاع کنونی بحرین شرایطی را ایجاد کرده که برخی مقامات این کشوربيش از ۵۰ درصد اهل سنت عراق در آوارگي/ تصور برخي از اهل سنت عراق؛ ايران حامي داعش!
بيش از ۵۰ درصد اهل سنت عراق در آوارگي تصور برخي از اهل سنت عراق ايران حامي داعش تاریخ انتشار چهارشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۶ ۱۳ عداد مساجد شيعيان در عراق نسبت به اهل سنت خيلى كمتر است شيعيان نيازمند ساخت مساجد بزرگ و شاخص در عراق هستند به گزارش پارس آخرين گزارش منابع اطلاعاتضمن انتقاد از اظهارات برخی سیاستمداران خائن سازمان بدر عراق: بسیج مردمی نبود داعش بغداد را گرفته بود
ضمن انتقاد از اظهارات برخی سیاستمداران خائنسازمان بدر عراق بسیج مردمی نبود داعش بغداد را گرفته بودسازمان بدر عراق ضمن تقبیح اظهارات برخی سیاستمداران در توصیف بسیج مردمی در مبارزه با تکفیریها به شبه نظامیان گفت سقوط داعش به دست فرزندان برومند عراقی را به این سیاستمداران تسلیت م-
گوناگون
پربازدیدترینها