تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خانه هاى عنكبوتى كه در اتاق هاى شماست، لانه شياطين است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836879979




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کرمولک کوچولوی قهرمان


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:


داستان خوانندنی؛
کرمولک کوچولوی قهرمان




  به گزارش سرویس خانواده جام نیوز، یکي بود یکی نبود، کرمولک کوچولوی قصه ما با پدرو مادرش در باغچه کوچولوی حیاط خانه ای زندگی می کرد...کرمولک دوستان زیادی داشت که هرروز باهم در این باغچه زیبا بازی می کردند.   کرمولک قصه ما خیلی بچه خوبی  بود اما خودش همیشه فکر می کرد که نمیتواند کارهای بزرگ را درست انجام دهد. او همیشه نگران بود که اگر اتفاق بدی بيفتد او توانایی هیچ کاری را ندارد.  

  او همیشه دوست داشت خیلی شجاع باشد و همیشه در رویاهایش خودش را خیلی قوی می دید ولی در واقعیت اینطور نبود! کرم کوچولوی قصه ما هر وقت تنها می شد با خودش فکر میکرد که ای کاش بتواند شجاع باشد ولی نمی توانست این شجاعت را نشان بدهد. گاهی که با دوستانش دور هم جمع می شدند و از کارهایی که می توانستند انجام دهند تعریف می کردند، کرمولک چون با خودش فکر میکرد نمی تواند کاری را درست انجام دهد ساکت میماند ودوستانش همیشه فکر میکردند که او یا خجالتی است یا ترسو و این باعث میشد کرمولک غصه بخورد.   یک شب کرمولک قصه ما با غصه این که او هرگز نمی تواند کار بزرگی را درست انجام دهد به خواب رفت ولی از شدت ناراحتی از خواب پرید ودید که مادرش در کنار اونشسته وبه آرامی او را نوازش میکند. مادرش علت پریشانی اش را پرسید و کرمولک هم به او توضیح داد که خیلی دوست دارد بتواند کارهای بزرگی را خودش به تنهایی انجام دهد ولی نمیتواند واین باعث شده تا دوستانش کمی به او بخندند...  

  مادر کرمولک به او گفت: «عزیزم، اتفاقا تو توانایی هایی داری که شاید دیگران نداشته باشند و با استفاده از این تواناییها میتوانی کارهایی انجام بدهی که خیلی بزرگ ومفید باشند، مثلا این خیلی خوب است که تو در مورد مشکلی که احساس می کنی وجود دارد فکر می کنی ودوست داری آن را حل کنی. »   کرمولک کمی در تخت خوابش این طرف و آن طرف کرد و فکر کرد تا این که فکری به خاطرش رسید. او به یاد آورد که پدرش همیشه می گوید با تمرین کردن کارهای سخت راحت می شود! پس لبخندی زد و با آرامش به خواب رفت. از فردای آن روز کرمولک در وقت تنهایی به جای این که به این فکر کند که هرگز کاری را درست انجام نمی دهد، تمرین میکرد تا بتواند از توانایی هایش استفاده کند. ورزش میکرد، به مادرش کمک می کرد، کارهایش را با دقت و به تنهایی انجام میداد.  

  کم کم دیگر آن احساس بد را نداشت و می توانست باور کند که میتواند، تا این که در یک روز بارانی یک چاله کوچک آب در باغچه جمع شده بود. بعد از باران بچه ها به دیدن رنگین کمان آمدند و خواستند کمی بازی کنند که یک دفعه موش کوچولو یکی از دوستان کرمولک که همیشه تندتر از همه حرکت می کرد، افتاد داخل چاله. كرم همه اش تکان میخورد چون نمی توانست از آن بیرون بیاید.   همه جا گلی و لیز بود و همه بچه ها ترسیده بودند. در همین حال بود که کرمولک فکری به ذهنش رسید و سریع رفت یک شاخه کوچک ونازک چوب پیدا کرد وبا شجاعت به چاله نزدیک شد و از دوستش خواست تا شاخه را بگیرد وآرام آرام بیرون بیاید. بعد از این که کرمولک دوستش را از چاله بیرون آورد تمام دوستانش برایش هورا کشیدند و همه به او میگفتند: «کرمولک قهرمان! » کرمولک خیلی خوشحال بود که توانسته بود کار بزرگی را به درستی انجام دهد و به یاد تصمیم مهمی که آن شب گرفته بود افتاد که باید تمرین کند تا از تواناییهایش درست استفاده کند.

پس زودی به خانه رفت و ماجرا را به مادرش گفت، مادر کرمولک او را بوسید و به او آفرین گفت، چون کرمولک فکر خیلی خوبی کرده بود وتوانسته بود مشکلش را حل کند. پس او حالا هم توانایی خوب فکر کردن را داشت و هم کمک کردن به دوستانش. کرمولک کوچولو آن شب خواب خوشی کرد.   شهرزاد/ 2014   «برای ارسال نقاشی های زیبای خود این قسمت را کلیک کنید»



۱۶/۰۹/۱۳۹۳ - ۱۴:۰۰




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 170]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن