تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 29 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز شب، موجب رضايت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايمان، آس...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831029149




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سيدجمال را مسلمان نمي‌دانم


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: سيدجمال را مسلمان نمي‌دانم
نویسنده : محمدرضا كائيني 
سيد جمال واعظ اصفهاني از جمله مشروطه‌خواهاني است كه درباره هويت اعتقادي وي، سخناني مهم، اما كمتر شنيده شده وجود دارد. با اين همه درباب چند و چون اين هويت، چهره‌هايي نامتجانس از احمد كسروي و اعتماد‌السلطنه گرفته تا بسياري از عالمان شاخص شيعه هم داستان هستند و وي را عنصري «بي اعتقاد» تلقي مي‌كنند، برخي نيز او را به برخي فرق ضاله از جمله «بابيت» و«ازليت» منتسب مي‌دانند. درگفت‌وشنود حاضر، عالم ارجمند آيت‌الله حاج شيخ هادي نجفي اصفهاني، با اتكا به برخي اطلاعات خانوادگي و مستندات تاريخي، اين مقوله را مورد ارزيابي قرار داده است. اين نكته نيز ناگفته نماند كه اين مصاحبه براي سالمرگ سيدجمال تهيه شده بود كه اينك با اندكي تأخير به حضورتان تقديم مي‌شود. اميد آنكه مفيد افتد. بسياري بر اين باورند كه با سپري شدن بيش از يك قرن از رويداد مشروطه ايران، لازم است كه واقعيت ِ انديشه و عمل برخي چهره‌هاي نقش‌آفرين واكاوي شود. بي‌ترديد يكي از اين چهره‌ها، سيد جمال واعظ اصفهاني است. برخي بدون اعتنا به بخشي از اسناد تاريخي كه به كژ اعتقادي او دلالت دارد، صرفاً راه ثناخواني و تجليل از او را در پي گرفته‌اند... خب، سيد‌جمال در مشروطه شخصيت مهمي است. سيد جمال خدماتي به مشروطه كرده و شهيد مشروطه است، بنابراين احياي او طبيعي است... اما اين بخشي از واقعيت است، ما هنگامي كه در صدد ارزيابي گرايشات اعتقادي او باشيم، نمي‌توانيم صرفاً به كلي‌گويي و تكرار سخنان گفته شده بسنده كنيم. شما كه از ناحيه پدري به خاندان علمي نجفي و از سوي مادري به خاندان صدر، يعني خاندان سيد‌جمال واعظ منتسب هستيد، اينگونه داوري‌ها را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. همه اينها طبيعي است. سيد جمال واعظ اصفهاني و ملك‌المتكلمين جزء لاينفك مشروطه هستند. يك وقت شما مي‌خواهيد مشروطه را نفي كنيد كه حسابش جداست، ولي اگر بخواهيد تصديق كنيد، اينها جزء لاينفك مشروطه هستند... در اين موارد معمولاً همگان، سخناني يكسان دارند، اختلاف درباره رويكرد اعتقادي اين فرد است؟ در اينكه سيد جمال واعظ، مردي خطيب و واعظي نمره يك است، كه شكي نيست، يك وقتي به او صدرالمحققين مي‌گفتند! عمري هم نكرد كه او را كشتند، زير 50 سال بيشتر نداشت، با اين حال به‌خوبي از عهده تحريك احساسات مردم و ايراد خطابه برمي‌آمد. از جنبه خاندان هم كه برجسته است. او از خاندان صدر است. البته از اولاد آسيد صدرالدين نيست، بلكه از اولاد پدر آسيد صدرالدين است، ولي بالاخره از خاندان محترمي است و مورد توجه. پس براي خودش شخصيتي است و كسي نمي‌تواند منكراصل اهميت او بشود. او در ماجراي تأسيس شركت اسلاميه، از طرف مرحوم آقاي آقانجفي اصفهاني به شيراز مي‌رود كه براي اين شركت تبليغ كند. رساله «لباس التقوي» را در تأييد و ترغيب مردم به شركت اسلاميه مي‌نويسد، بنابراين او را دست‌كم نگيريد، سواي اينكه رساله «رؤياي صادقه» هم معلوم نيست كه متعلق به سيد جمال واعظ باشد. انتساب اين كتاب به سيد جمال قطعي نيست و سر اين موضوع دعواست... نظر مشهور اين است كه متعلق به سيد جمال است. نظر شما چيست؟ به هرحال دراين باره اختلاف است، يك عده مي‌گويند مال ملك‌المتكلمين است، از جمله پسرش ملك‌زاده كه مي‌گويد: اين رساله مال پدر من است. رساله‌اي است كه سرش دعواست و دقيقاً معلوم نيست مال سيد جمال است يا ملك‌المتكلمين يا اصلاً شخص سومي در بين هست. بعيد نيست متعلق به شخص سومي باشد، بنابراين مؤلف اين رساله، محل سؤال است. علاوه بر اينكه قول مشهور سر جاي خودش هست، شيوه نگارش سيد جمال با توجه به ساير رساله‌هايش، قابل تشخيص است... به هرحال اين جهات بايد بررسي شوند. سيد جمال واعظ، به مشروطيت خدمت كرده. آدم مشروطه‌خواهي بوده و براي مشروطه منبر مي‌رفته و در اثر مشروطه‌خواهي هم در همدان كشته شده، تنها يك نكته دراين ميان باقي مي‌ماند كه: او در دستگاه آخوندي آدم خوشنامي نيست! ممكن است روشنفكرها، منورالفكرها و سكولارها بعضي از خصلت‌ها را نقطه ضعف ندانند و بگويند: اينكه چيزي نيست! به هر حال سيد جمال واعظ از لحاظ اعتقادي و شخصيتي، در نظام روحانيت مطرود است. مي‌دانيد كه ايشان از عموزاده‌هاي آسيد اسماعيل صدر است و شايد نسبت ديگري هم با ايشان داشته باشد. اين مطلبي كه مي‌خواهم بگويم از مشايخ و بزرگان مسموع شده است و از اطلاعات خانوادگي ماست. مسموع است كه وقتي سيد جمال به نجف و نزد مرحوم آيت‌الله آسيد اسماعيل صدر مي‌رود، با اينكه پسرعمو هستند و شايد از جانب مادري هم با هم نسبت داشته باشند، آسيد اسماعيل صدر كه مرجع زمان خود است، وقتي سيد جمال از نزدش مي‌رود، به اهل خانه دستور مي‌دهد استكانش را آب بكشند! اين يعني چه؟ يعني اينكه حتي او را مسلمان هم نمي‌داند، يعني تكفير سيد جمال! پس نگاه روحانيت، آن هم يك عالم روحاني از خاندان خود او و نه يك غريبه به او، اينگونه است. نسبت آنها، هم پدري است و هم مادري و لذا مرحوم آسيد اسماعيل صدر ايشان را ‌خوب مي‌شناسد و وقتي به خانه‌اش مي‌آيد كه نمي‌تواند در را به رويش ببندد. در خانه علما و مراجع هميشه باز است، ولي وقتي مي‌رود، مي‌گويد: استكانش را آب بكشيد، يعني او را مسلمان نمي‌دانسته است! نكته ديگر اين است كه سيد جمال متهم به «بابيت» و «ازلي بودن» است. بعضي‌ها گفته‌اند شايد اين اتهام به دليل اين بوده كه گاهي «تردامني» مي‌كرده است، اما امروز كه برخي نزديكانش نسبت به اين مسئله اذعان كرده‌اند، ديگر اين مسائل تصديق شده و اتهام نيست. كدام آخوندي، آن هم 100 سال پيش با زن مكشفه مراوده داشته؟ يا زن خودش را مكشفه و در مجلس حاضر مي‌كند؟ آن روزها اين حرف، اتهام بود، چون سيد جمال كمي در مقابل مردم كمي مراقبت و مسئله را پنهان مي‌كرد. البته من شخصاً سيد جمال واعظ را بابي يا ازلي نمي‌دانم! ... چرا؟ سيد جمال واعظ «بي‌دين» است! آن موقع ديني به اسم بي‌ديني نداشتيم، ولي امروز داريم! آنهايي كه مي‌خواستند تظاهر به بي‌ديني كنند يا گرايش‌هاي بي‌ديني داشتند، به سمت بابيت و ازليت مي‌رفتند يا چنين حرفي را درباره‌شان مي‌زدند. سيد جمال عاقل‌تر از اين حرف‌هاست كه برود بابي شود، فهميده‌تر از اين است. سيد جمال را نمي‌شود گول زد و برد و بابي كرد! قدرت فهمش به گونه‌اي نيست كه فريب اين جماعت را بخورد، لكن سيد جمال بي‌دين است. آن موقع بي‌دين‌ها تظاهر مي‌كردند به اينكه بابي هستند، درست مثل پسرش. جمال‌زاده هم تا آخرش بي‌دين بود و البته نيازي هم نداشت تا به فرقه‌اي تظاهري بكند. سيدجمال واعظ، بابي و ازلي نيست، اما «تردامني» دارد و شايد انتساب او به بابي بودن هم به همين علت باشد. به هرحال سيد جمال شخصيتي است با بيان خوب و دانش وسيع. اينها را كسي نمي‌تواند منكر شود. در جواني هم كشته شده و قتلش هم مسلم است، با وضع نسبتاً فجيعي هم كشته شد. شخصيتي هم هست كه حتي در معارف‌الرجال نوشته شده كه از مرحوم حاج ميرزا حسين نوري صاحب مستدرك اجازه روايت داشته، معذالك شرح حالش در كتاب‌هاي آقاياني كه به ثبت و ضبط و تراجم علما مقيد بودند، نيست! مثلاً در نقباءالبشر شيخ آقابزرگ تهراني ذكري از او نيست در حالي كه نسب و فعاليت‌هاي اجتماعي سيد جمال واعظ قابل ذكر است... درحالي كه جايگاهي بوده كه علي‌القاعده بايد شرح حالش را مي‌آوردند؟... بله، مخصوصاً اينكه در اين مجموعه‌ها، شرح حال كساني را كه كمتر از او هستند، آورده‌اند. آنهايي كه هم رتبه علمي كمتر و تأثيرات اجتماعي به مراتب محدودتري از سيد جمال واعظ داشته‌اند را آورده‌اند، پس چرا ذكري از او نمي‌كنند؟ چطور است كه مرحوم شيخ آقابزرگ در نقباءالبشر اسمي از او نمي‌برد؟ چرا مرحوم علامه شيخ عبدالحسين اميني در شهداءالفضيله كه شهداي عالم را ذكر مي‌كند، نامي از او نمي‌برد؟ مگر او را نكشتند؟ درحالي كه به برخي شهداي مشروطه از جمله آيت‌الله شيخ فضل‌الله نوري هم اشاره كرده است، خب اين هم يك مورد... آقاي اميني صاحب الغدير، در شهداءالفضيله، مرحوم شيخ فضل‌الله نوري و بقيه علماي شبيه به او را آورده، خب اين را هم كه كشتند، سيد اولاد پيغمبر(ص) هم بوده، نسب، دانش، شخصيت و حركات اجتماعي‌اش هم كه واضح بوده، كسي هم نبود كه مردم او را نشناسند. شخصيتي است كه همان موقع هم در ايران مطرح بود. پس چرا آقاي اميني در كتابش نامش را نمي‌آورد؟ چرا آشيخ آقابزرگ شرح حالش را نمي‌نويسد؟ به خاطر همين اتهاماتي است كه به او مي‌زنند، يعني آنها اساساً سيد جمال واعظ را بي‌دين و يا دست كم مشكوك مي‌دانستند. بنابراين چگونه مي‌توانستند كسي را كه لامذهب مي‌دانستند، جزو شهداءالفضيله، يعني شهدايي كه در راه دين كشته شدند بياورند؟ بنابراين بايد روي اين جهات دقت كرد كه با اينكه سيد جمال واعظ در حد خودش يك شخصيت ممتاز و سخنور است و در قضاياي اجتماعي هم تأثيرگذار بوده، از جانب روحانيت مطرود است، چون جامعه روحانيت او را متدين نمي‌داند و كافر تلقي مي‌كند. ظاهراً رابطه سيد جمال واعظ با حضرات آيات نجفي ـ هم حاج شيخ محمدتقي و هم حاج‌آقا نورالله ـ اوج و فرودي داشته است. از يك طرف سيد جمال در تأسيس شركت اسلاميه، همراه اين دو بزرگوار است و حتي جمال‌زاده ادعا مي‌كند كه مدتي هم در مسجد حاج‌آقا نورالله منبر مي‌رفته، اما روشنفكران يا حاميان سيد، اصطكاك‌هاي بعدي اينها با هم، كه حتي منجر به اخراج او از اصفهان شد را درز مي‌گيرند! جنابعالي از فراز و فرود اين تعامل چه گفتني‌هايي داريد؟ ظاهراً سال 1318ق بوده كه سيد جمال واعظ به نمايندگي از آيات نجفي به شيراز مي‌رود و به نفع شركت اسلاميه تبليغ مي‌كند. آدم سخنور و توانايي بود و آنها هم از او استفاده كردند و به او مأموريت دادند به شيراز برود و به او اجازه دادند در مسجد سخنراني كند، چون سخنور توانايي بود و آنها هم نمي‌دانستند او مشكل عقيدتي دارد... هنوز هويت اعتقادي او مكشوف نشده بود؟ احسنت! خود حاج‌آقا نورالله هم مشروطه‌خواه و به تعبيري، پدر مشروطيت ايران است! مرحوم آخوند خراساني، ولو در آن وقت پيشواي مشروطيت بوده، ولي در نجف به سر مي‌برد و در ايران نيست. اگر بخواهيد كسي را كه در ايران بزرگ‌ترين حامي مشروطه است، مشخص كنيد، آن فرد مرحوم حاج‌آقا نورالله است. سيد جمال هم مشروطه‌خواه است. حاج‌آقا نورالله كه مي‌نويسد:« اگر مشروطه بيايد بيل‌هاي شما هم طلا مي‌شود»، طبيعي است به سيد جمال واعظ كه مشروطه‌خواه و سخنور است، ميدان بدهد كه درمسجد او منبر برود و در دفاع از مشروطه صحبت كند. پس اين در آغاز كار، يك امر طبيعي است. فاصله بين اينها از جايي افتاد كه داستان انحراف فكري و عقيدتي او برملا شد و اخبار و گزارش‌هايي رسيدند كه نشان مي‌دادند، ايشان از لحاظ فكري با عقايد و احكام اسلام زاويه دارد. وقتي اين گزارش‌ها رسيدند، ديگر نمي‌شد منبر امام حسين(ع) را به كسي كه مسلمان نيست، داد! با همه اينها من هنوز هم نسبت به كتاب رؤياي صادقه مشكوكم و نمي‌دانم كار كيست؟ از روي سبك‌شناسي مي‌شود تشخيص داد... به هر حال مشكوك است و مي‌دانيد كه درآغاز، در ايران هم چاپ نشد و در روسيه چاپش كردند! البته در ساليان آغاز انقلاب، يك بار در تهران هم چاپ شد كه برحسب اطلاع با اقدام شما يا فرد ديگري از خاندان نجفي و با دستور حضرت امام(قده) جمع‌آوري شد. اين اتفاق چگونه روي داد؟ بله، آقاي سجادي و خانم هما ناطق اين كتاب را همراه با «لباس‌التقوي» چاپ كردند. قضيه مال اوايل دهه 60 است. گمانم سال 64يا 65 بود. ما موضوع را به اطلاع مرحوم امام رسانديم و ايشان دستور دادند كتاب جمع و خمير شود. اگر مي‌خواهيد سيد جمال واعظ را بشناسيد بنا به مصداق «اَلوَلَدُ سِرُّ اَبِيه»، از افكار و نوشته‌هاي آقاي سيد محمدعلي جمال‌زاده بشناسيد، جمال‌زاده پسر همان پدر است. در واقع پسر مي‌تواند ابعاد و جوانب گوناگون و حتي نامكشوف شخصيت پدر را نشان دهد؟ بله، پسر آيينه تمام‌نماي پدر است. فقط فرقشان اين است كه پدر جوانمرگ شد و او را كشتند، ولي جمال‌زاده عمر بلندي كرد... بله، حدود 103 سال. البته من باز هم عرض مي‌كنم كه نه منكر دانش سيد جمال واعظ هستم، نه منكر خدماتش به مشروطه و نه منكر قدرت خطابه‌ و تحريك احساسات مردم و نه منكر اينكه قتلش در زندان همدان «قتل ظُلماً» است، مسلماً او را مظلوم كشتند. درست است كه از حيث عقيده با سيد جمال واعظ زاويه داريم، ولي جنبه‌هاي مثبت كارنامه او را منكر نمي‌شويم. حتي امروز من كتاب روياي صادقه را هم چندان جدي نمي‌گيرم، من الان به آن صرفاً به عنوان يك طنز نگاه مي‌كنم، لذا اگر 20 سال پيش فكر امروزم را داشتم، براي جمع كردنش اقدامي نمي‌كردم! چون امروز وقتي رساله رؤياي صادقه را مي‌خوانم، تنها مي‌خندم و به صورت يك نمايشنامه طنز به آن نگاه مي‌كنم! براي مخاطب سطحي و متعلق به طبقه متوسط اجتماعي كه اينگونه نيست و مسلماً بر ذهن آنها تأثير مي‌گذارد. اينطور نيست؟ براي من كه طنز است و روايت تاريخي نيست. هجو را براي همه مي‌گويند، او هم در باب علما گفته است و لذا اگر امروز هم چاپ شود، اقدامي در جهت جمع شدنش نمي‌كنم! البته خدمات سيد جمال به مشروطيت هم سر جايش هست و تكذيبش نمي‌كنم. انسان بايد انصاف داشته باشد، اما او را مسلمان نمي‌دانم! سكولارها و كساني كه با دين كاري ندارند، مي‌گويند: ما خدمات اجتماعي او را لحاظ مي‌كنيم و اعتقادش هرچه مي‌خواهد باشد، به آن كاري نداريم! «تردامني»‌هايي هم اگر كرده، به خودش مربوط است! اين هم طرز تفكري است، ولي ما كه آخوند هستيم، اين جهات را لحاظ مي‌كنيم، چيزي كه در درجه اول برايمان اهميت دارد، اسلام و مذهب فرد است. ما با اينكه با خاندان سيد جمال واعظ و آسيد اسماعيل صدر قرابت داريم و ايشان جد امّي ماست، لكن سيد جمال واعظ را مسلمان تلقي نمي‌كنيم! اگر براي كسي اين وجه مهم نيست، آن فعاليت‌هاي سياسي جاي تقدير دارد. فرزندش محمدعلي جمال‌زاده هم لامذهب و لادين است. ريشخندهايش به دين و متدينين در كتاب‌هايش هست و جاي انكار ندارد... خودش مي‌گفت من خرافات ديني را نقد مي‌كنم، با اصل دين و مذهب مشكلي ندارم! اين منطق از نظر شما قابل قبول است؟ بگويد، اين يك راه فرار است! بعد از انقلاب و با مشاهده تحولي كه در جامعه ايران ايجاد شده، اين‌جور حرف‌ها را مي‌زد. در «صحراي محشر»، قيامت و معاد را مسخره مي‌كند. معاد خرافه است؟ معاد كه جزو اصول همه اديان الهي است. كسي كه معاد را به تمسخر مي‌گيرد، معلوم است اعتقاد ديني ندارد. منتها كسي نمي‌گويد: جمال‌زاده بابي يا ازلي است، چون لامذهبي امروز يك دين است و او هم صراحتاً اعلام مي‌كند من عقيده‌اي ندارم! اگرچه همين جمال‌زاده‌اي كه دين ندارد، جايگاه ادبي بلندي دارد. در قصه‌نويسي ايران و ادبيات فارسي شخصيت برجسته‌اي است و ما نمي‌توانيم اين موضوع را انكار كنيم. خاطرم هست كه بعد از انقلاب، دو بار خواستند اسمش را روي دو خيابان در اصفهان بگذارند. هر دو بار شخص بنده اقدام كردم و با اينكه در تهران خياباني به اسمش هست، نگذاشتم در اصفهان اين كار را بكنند. علتش هم اين بود كه گفتم: اين آدم بي‌دين است، چرا مي‌خواهيد اسم يك بي‌دين را روي خيابان‌ها بگذاريد؟ بعد از انقلاب با اين همه شهيد و كشته، قرار است بي‌ديني را ترويج كنيد؟ در لادين بودن جمال‌زاده كه ترديدي نيست، لذا با همين استدلال دو تابلوي خيابان را پايين كشيديم و دو اسم ديگر سر جاي آنها رفت. منكر نثر خوب فارسي و قصه‌نويسي آقاي جمال‌زاده نيستم. اينها همه سر جاي خودش، ولي من يك آخوند و روحاني هستم و نمي‌توانم يك بي‌دين و لامذهب را تبليغ كنم. اينكه اسم ايشان روي خياباني باشد از نظر من ترويج است و لذا جلوي اين ترويج را گرفتم و به اين موضوع مفتخر هم هستم!

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۱۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن