واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت/
بستر امنیتی خاورمیانه و نقش آن در داد و ستد امتیازات در مذاکرات هستهای ایران
برای تحلیل مذاکرات هستهای ایران و امتیازاتی که در جریان آن حاصل شده و یا واگذار میشود، توجه به بستر امنیتی خاورمیانه و راهبرد آمریکا برای کنترل منطقه حائز اهمیت ویژه میباشد.
گروه بینالملل خبرگزاری فارس - خاورمیانه این روزها بیشتر شبیه یک بمب ساعتی است که هر گوشه آن درگیر بحرانی خاص با ویژگیهایی منحصر به فرد است. تحولات بیسابقهای که طی چند سال اخیر و به ویژه در چند ماه گذشته در خاورمیانه به وقوع پیوسته، معادلات استراتژیک منطقه را به کلی دستخوش تغییر کرده است. سوریه هم اکنون بیش از سه سال است که درگیر جنگ داخلی است و بسیاری از زیرساختها و منابع قدرت خود را از دست داده است. عراق نیز که پس از تجاوز آمریکا به این کشور در سال 2003 با بحرانهای متعددی روبهرو شده و به شکل قابل ملاحظهای قدرت خود را در منطقه از دست داده بود، با حمله داعش بار دیگر دچار معضل امنیتی شده و با افزایش شکافهای قومی و مذهبی بیش از پیش در بحران فرو رفته است. در این میان ایران نیز بیش از یک دهه است که با پرونده هستهای خود و مسائل حقوقی و سیاسی آن از جمله تحریمهای اقتصادی سنگین دست به گریبان است. بررسی تحولات خاورمیانه بدون در نظر گرفتن مهمترین قدرت مداخلهگر بینالمللی، یعنی آمریکا امکانپذیر نمیباشد. خاورمیانه به دلیل موقعیت منحصر به فرد ژئوپلتیک، ژئواکونومیک و ژئوکالچری خود همواره مورد توجه آمریکا بوده است. از این رو این کشور از زمان پایان جنگ جهانی دوم همواره تلاش کرده است تا با دستیابی به متحدین وفادار منطقهای منافع خود را در این نقطه استراتژیک پیش ببرد. با بروز انقلاب اسلامی در ایران، این کشور از جرگه متحدین آمریکا خارج شده و عربستان و عراق به همراه اسرائیل تنها متحدین خاورمیانهای آمریکا باقی ماندند. ایران در این دوران به عنوان کشوری که میتوانست منافع آمریکا در منطقه و یا منافع و امنیت متحدان آن از جمله اسرائیل را تهدید کند، نگریسته شد. از این رو آمریکا همه تلاش خود را به کار بست تا به کاهش قدرت ایران بپردازد. جنگ ایران و عراق راهبردی بود که در مقطع پس از انقلاب در این راستا مورد توجه قرار گرفت، با این حال جنگ عراق نتوانست مطابق نظر آمریکا پیش رود. در پایان جنگ، قدرت منطقهای عراق به لطف تسلیحات گستردهای که آمریکا و سایر کشورهای غربی در اختیار آن قرار داده بودند به شکل چشمگیری افزایش یافت و معادله توازن قدرت در منطقه را جابه جا کرد. حمله عراق به کویت تنها یکی از نتایج ناخواستهای بود که تقویت دولت صدام به دنبال داشت. آمریکا برای اینکه بتواند قدرتی را که خود تقدیم عراق کرده بود بازپس بگیرد، ناگزیر شد با حمله به عراق و هزینه کردن میلیاردها دلار به تضعیف عراق بپردازد. راهبرد بعدی آمریکا برای مقابله با ایران که با آغاز قرن جدید میلادی کلید خورد، اعمال فشار بر ایران به بهانه برنامه هستهای این کشور بود. در دوران جدید، آمریکا راهبردی غیرمستقیم را مقابل ایران پیش گرفت. متهم کردن ایران به داشتن برنامه تولید سلاح هستهای بهانه لازم برای تحریم این کشور توسط کشورهای مختلف از جمله آمریکا و نهادهای بینالمللی همچون شورای امنیت را فراهم آورد. تحریمهای گسترده که از آن تحت عنوان نظام تحریمها یاد میشود بخشهای اقتصادی و نظامی ایران را به عنوان پایههای قدرت این کشور نشانه رفت، با این انگیزه که بتواند با کاهش قدرت ایران، امنیت مورد نیاز را برای رژیم اسرائیل که خود فاقد عمق استراتژیک است به دست آورد. تحلیل بحران سوریه نیز در همین چارچوب قابل تحلیل است. آمریکا برای حمایت از اسرائیل و آفرینش موقعیتی برتر برای این رژیم، ناگزیر از کاهش قدرت سوریه نیز بود. از سوی دیگر افول نسبی قدرت ایالات متحده، حضور مستقیم آن در منطقه و کنترل شرایط را برای آن بیش از اندازه دشوار و پرهزینه کرده بود. در همین راستا دامن زدن به اختلافات داخلی محدود و تسلیح معارضان سوری در دستور کار قرار آمریکا گرفت. در مجموع اینگونه میتوان تحلیل کرد که هدف ایالات متحده در خاورمیانه تضعیف عراق و سوریه برای حمایت امنیتی از رژیم اسرائیل بوده است و هم اکنون تنها سومین ضلع مثلث راهبردی آمریکا یعنی تحت فشار قرار دادن ایران برای صرفنظر کردن آن از توانمندی هستهای خود باقی مانده است. توجه به این معادله میتواند نشان دهد که مذاکرات هستهای ایران و امتیازت واگذار شده در مقابل امتیازات حاصل شده از جمله لغو یا تعلیق تحریمها تا چه اندازه حائز اهمیت خواهد بود. انتهای پیام/
93/09/05 - 10:58
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]