واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین:
ترکیه و رویاهای بیسرانجام امپراتوری نوعثمانیها در برابر غرب؛ مرمت یک اتحاد سست شاید مهمترین مساله جهان اسلام را در دوره معاصر و بویژه از سالهای اولیه قرن بیستم به بعد بتوان مساله «عقبماندگی» دانست.
علما و مردم کشورهای اسلامی بر مبنای ایمان خود به قرآن و سنت های اسلامی بر این باور بوده اند مردمی که پایبند به فرهنگ و موازین اسلامی هستند، شایسته سعادتند، اما آشنایی با جهان غرب بویژه دستاوردهای صنعتی و علمی اروپا، مسلمانان را در برابر این مساله قرار داد که چرا ما، با این فرهنگ و باورهای حق خودمان، از کفار غربی عقب مانده ایم. به تبع این موضوع، مساله مهم دوم برای مردم، علما و سیاستمداران جهان اسلام ایجاد شد؛ چگونگی مواجهه با غرب توسعه یافته. مسلمانان در برابر مساله دوم، واکنش های متنوعی را از خود نشان دادند، ولی مهم این است که پاسخ به مساله دوم، بسیار متاثر از نحوه پاسخ به مساله اول بود. اگر یک جامعه اسلامی علت عقب افتادگی مسلمانان را، همین جوامع غربی و اهداف استعماری آنها می دانست، مسلما مواجهه خصمانه ای را با غرب اختیار می کرد. ولی اگر یک جامعه اسلامی، علت عقب ماندگی را همان باورهای اسلامی قلمداد می کرد، پس با آغوش باز از غرب و باورها و علم و صنعت غرب استقبال می کرد و فرهنگ اسلامی را به حاشیه می کشید. اما در این میان یک راه سوم نیز وجود داشت و آن این که علت اصلی عقب ماندگی نه باورهای اسلامی بود و نه سیاست های چپاولگرانه غربی، بلکه علت اصلی از مسلمانان است، به عبارت دیگر، عیب از اسلام نیست، بلکه عیب از مسلمانی ماست. با همین نگرش بود که یکی از روشن اندیشان مسلمان معاصر گفت: «به جهان اسلام آمدم، مسلمانان را دیدم، ولی اسلام را ندیدم و به غرب رفتم، مسلمانان را ندیدم، ولی اسلام را دیدم.» کسانی که این راه حل سوم را پذیرفتند، در جوامع خود منشأ تحولات بسیاری شدند، اما نگرش آنها نیز نسبت به غرب متنوع بود. مثلا برخی مدعی بودند ما با بازگشت به باورهای ناب اسلامی به این نتیجه خواهیم رسید که چندان روی دوستی جوامع غیر اسلامی حساب نکنیم و البته تا زمانی که از سوی آنها مورد آسیب واقع نشدیم، چندان کاری با آنها نخواهیم داشت، دوست آنها نمی شویم، بلکه درنهایت با آنها همزیستی مسالمت آمیز خواهیم داشت، اما در میان حامیان راه حل سوم، افرادی نیز بودند که نسبت به غرب خوشبین تر بودند و شاید حزب عدالت و توسعه در ترکیه بهترین نمونه چنین اسلام گرایانی باشد. رهبران این حزب پس از به قدرت رسیدن از یک سو به ظهور فرهنگ اسلامی و مظاهر آن، از جمله حجاب در جامعه یاری می کردند و نیز در دیدارهای دیپلماتیک از حقوق مردم مسلمان فلسطین دفاع می کردند و حتی با نخست وزیر اسرائیل علنا بگو مگو و پرخاش می کردند و از سوی دیگر تعامل و حتی اتحاد با غرب را با جدیت تقویت کردند. ترکیه اردوغان صرفا مصداق یک سیاست اسلامی داعیه دار پیشرفت و توسعه مدرن نیست، بلکه یک متحد نظامی و دارای منافع مشترک با غرب است، اما از سوی دیگر ترکیه اردوغان همان حکومت اسلام گرایی است که برخلاف مشی لائیک مسلط در این کشور، حجاب دختران را در مراکز دانشگاهی به رسمیت شناخت. برای بسیاری از روشنفکران جهان اسلام، ترکیه اردوغان تحقق همان آرمانی بود که جهان اسلام بیش از یک قرن آرزوی آن را داشت، یعنی آشتی دادن اسلام با جهان توسعه یافته. از سوی دیگر ترکیه اردوغان، تحقق یک رویا برای غرب نیز بود و به نظر می رسید غرب بالاخره نمونه ای از اسلام گرایی را در خاورمیانه یافته است که بتواند با آن سر یک میز نشسته و به نتیجه برسد و با آن گفت وگو و تعامل کند و خلاصه این که افرادی را در خاورمیانه یافته که هم زبان غرب را بفهمند و هم غرب زبان آنها را بفهمد! از این منظر، ترکیه اردوغان تحقق یک رویا بود، رویایی که هم جهان اسلام و هم غرب آرزوی تحقق آن را داشت، حلقه ای واسط میان مدعیان والاترین فرهنگ از یک سو و مدعیان والاترین تمدن و علم از سوی دیگر. اما در سال های اخیر وقایعی در ترکیه رخ داد که دست کم نشان داد ترکیه اردوغان، تحقق هیچ رویایی نیست، نه رویایی که غرب درباره جهان اسلام داشت و نه رویایی که جهان اسلام برای تعامل عزتمند با غرب در سر می پروراند. فاصله ایدئولوژیک سیاستمداران عثمانی گرا پیش از انتخابات اخیر در ترکیه به اوج خود رسید، مساله آزادی بیان و حقوق بشر و اعتراض های نهادهای بین المللی مربوطه نشان داد که تقید به اسلام گرایی عثمانی در عین حفظ موقعیت روشنفکری و توسعه یافتگی، با تناقضاتی روبه روست که شیفتگان امروزین خلافت جهانی عثمانی، راهی برای حل آنها جز از طریق داد و نعره و سرکوب و تهدید و تکرار تناقض گویی ندارند. اما تناقض مهم تر و اساسی تری که بین ترکیه اردوغان و غرب هر روز خود را بیش از پیش آشکار می کند، در همان مساله «خلافت جهانی» نهفته است. ایده محوری عثمانی گری، خلافت است و خلیفه، رهبر سیاسی جهان اسلام است و جهان اسلام خلیفه میل به توسعه و گسترش مرزهای خود دارد. تاریخ اسلام نشان می دهد که خلفای اهل سنت عموما گسترش و توسعه جهان اسلام را نه بر مبنای گسترش فرهنگی، بلکه با اولویت قرار دادن گسترش نظامی پیگیری می کردند و از این رو در دوره ضعف و سستی کشورهای غیراسلامی همسایه، فرصت را غنیمت شمرده و به مرزهای آنها یورش می بردند. این سیاست، هرچند در ترکیه اردوغان به شکل بارز نمایان نشده، ولی در حمایت از گروهک های اسلام گرای خاص خارج از مرزهای ترکیه مانند داعش مشهود است. از سوی دیگر غرب، برای حفظ سلطه و هژمونی خود، تحت عنوان نظم نوین جهانی، حفظ مرزها را به رسمیت شناخته است. مدرنیته سیاسی غرب، هیچ گونه لشکرکشی و توسعه طلبی را از سوی یک کشور اسلام گرا به رسمیت نمی شناسد. بنابراین، غرب و ترکیه اردوغان رفته رفته با مسائل جدی تری مواجه خواهند شد، مسائلی که دست کم با اتحاد و اشتراک منافع غرب و ترکیه، همخوانی ندارد و برای حفظ این اتحاد و منافع مشترک، ترکیه بر سر یک دوراهی قرار خواهد داشت؛ یا باید از خیر هویت اسلامی و عثمانی خود بگذرد یا تعریف جدیدی از هویت اسلامی خود ارائه دهد. به نظر می رسد برخی سیاستمداران ترکیه سعی دارند راه حل دوم را انتخاب کنند، راه حلی که وقایع چند سال آینده، موفقیت آن را مشخص خواهد کرد. حسین برید / جام جم
 
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 74]