واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: بهمن فرمان آرا: در دو صنعت ورشکسته مشغولم؛ سینما و نساجی! /من شبیه شخصیت گنج قارون نیستم
من شبیه شخصیت گنج قارون نیستم اما اگر اتفاقی به رودخانه میافتادم و دو جوان نجاتم میدادند، میبردمشان کارخانه و میگذاشتمشان پای خط تولید تا احساس خوشبختی کنند و من هم احساس رضایت خاطر میکردم.
به گزارش نامه نیوز، هفتهنامه تجارت فردا درشماره جدید خود - شماره 110- گفت گویی خواندنی با «بهمن فرمانآرا» کارگردان نام آشنای سینمای ایران را منتشر کرده که این بار نه تنها درباره سینما که درباره اقتصاد و کسب و کار خانوادگی نیز هست.
عنوان این گفت و گو -«پیله فرمانآرا» - ناظر به خواست پدر این کارگردان از وی برای ترک سینمای آمریکا و بازگشت به ایران برای «اداره شرکت کارخانجات پیله» است.
به گزارش عصر ایران و به نقل از «رصد» او در این گفت گو از دغدغه های خود درباره صنعت نساجی می گوید و این که با وجود مشکلات زیادی که در این صنعت وجود دارد «کارخانجات خانوادگی پیله برای من حکم معبد را دارد.»
کارگردان و تهیه کننده سینمای ایران، همچنین به طعنه از این که بد اقبال بوده و در دو صنعت ورشکسته سینما و نساجی مشغول به کار است، ابراز تعجب کرده است.
هفته نامه تجارت فردا -که با تحریریه ای مرکب از جمعی از روزنامه نگاران حرفه ای- منتشر می شود در این شماره ضمن مرور برخی خبرهای مهم هفته همچون بلاتکلیفی لایحه خروج از رکود در مجلس، ابهام در سرنوشت اتاق بازرگانی ایران و آمریکا، تحقیق و تفحص از وزارت صنایع، آلودگی آب تهران، مشکلات اقتصادی بیمارستانهای خصوصی و تصادف های جادهای، به اظهارنظر جنجالی و پرسرو صدای اکبر ترکان در مورد مزیت نسبی صنایع ایران نیز پرداخته و آن را به بحث و بررسی گذاشته است.
پیشبینی تورم و موضوع فیلترینگ هوشمند، موضوع دیگر گزارشهای تجارت فردا را به خود اختصاص داده است. در گزارش مربوط به فیلترینگ، از این مدل محدود سازی پیام به عنوان «پروژه شکستخورده چند میلیاردی» نام برده شده است.
بحث واردات سیگار هم دیگر موضوع مورد بحث در این شماره است که مدیرعامل شرکت دخانیات در این رابطه گفته است که رقابت در بازار سیگار، کیفیت آن را افزایش میدهد. تخلفات صورت گرفته با کارتهای بازرگانی، رشد اقتصاد ایران و ماموریتهای جدید بانک مسکن از دیگر مطالب شماره ۱۱۰ تجارت فرداست و در کنار آن به سرنوشت «خصولتیها» یعنی شرکتهای شبه دولتی در بازار نفت نیز پرداخته شده است.
در گزارش دیگر این شماره با عنوان «یکهزارم درصدیها» به سهم اقلیتهای مذهبی از بودجه عمومی پرداخته شده و سپس در سوژهای ورزشی، درآمدهای مربیهای فوتبال بررسی شده؛ درآمدهایی که جلال طالبی گفته، کفاف زندگی را نمیدهد.
در بخشی دیگر از این شماره که در ۱۴۸ صفحه و با قیمت ۵۰۰۰ تومان منتشر شده، موضوع مشارکت زنان در اقتصاد، بحران اقتصادی صنعت نشر و خبرهای مهم بینالمللی نیز مورد توجه قرار گرفته و ترجمه برخی مقالات مهم رسانههای جهانی نیز به چاپ رسیده است.
به گزارش عصر ایران برخی از اظهارات بهمن فرمان آرا از این قرار است:
- درسینمای آمریکا مشغول به کار بودم که پدرم خواست برگردم و مدیریت شرکت کارخانجات پیله را بر عهده بگیرم.
- با شروع کارم احساس کردم وارد یک بازی سخت و پیچیده شدهام.
- شرکت خانوادگی ما سالها زیان میداد اما سال گذشته ماشینآلات جدید وارد کردیم و دو سال است که شرکت سود ده شده است.
- زمین کارخانه امروز میلیاردها تومان ارزش دارد اما در تمام سالهای گذشته که کارخانه به ورطه زیاندهی افتاده بود، هیچوقت به فکر فروش کارخانه نیفتادیم.
- کسی که فیلم محمد رسولالله را به ایران آورد و درآمد زیادی هم به دست آورد، تاجر نخود و لوبیا بود به نظر من بعد از ابلاغ اصل 44 قانون اساسی، موجودیت بنیاد فارابی زیر سوال است.
- من فکر میکنم بزرگترین مشکل سینمای ایران این است که بازار آن به درستی شکل نگرفته است.
- از بچگی به فیلمسازی علاقه داشتم و راه خودم را انتخاب کردم اما صنعت نساجی هم دغدغه بزرگی است که هیچوقت نمیخواهم کنارش بگذارم.
- کارخانجات پیله زمانی 450 کارگر داشت امروز هم 150 خانواده سر سفرهاش نشستهاند و این شرکت برای من و خانوادهام حکم عبادتگاه را دارد.
- بی ثباتی آزاردهندهترین چیزی است که در اقتصاد ما وجود دارد.
- کار کردن در سینما به مراتب سختتر از کار کردن در اقتصاد است البته این هم از بدشانسیهای من است که در دو صنعت ورشکسته سینما و نساجی کار میکنم.
- آرزو میکنم درهای سینماهای کشور به فیلمهای جهانی باز شود تا تماشاچیان دوباره به سالنها برگردند.
- سینما اول باید زیرساخت خوب داشته باشد بعد بازار آن شکل میگیرد و بعد فیلم خوب ساخته میشود. ما چسبیدهایم به ساخت فیلم و به زیرساختها فکر نمیکنیم.
- نگاه امنیتی و سلیقهای به سینما خیلی آزارم میدهد.
- من شبیه شخصیت گنج قارون نیستم اما اگر اتفاقی به رودخانه میافتادم و دو جوان نجاتم میدادند، میبردمشان کارخانه و میگذاشتمشان پای خط تولید تا احساس خوشبختی کنند و من هم احساس رضایت خاطر میکردم.
۰۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]