تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834142217




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چاپ داستان دختری که می‌خواست شمر پدرشوهرش باشد -


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
چاپ داستان دختری که می‌خواست شمر پدرشوهرش باشد

اگه زنش بشم می‌تونم شمر رو بغل کنم؟


مجموعه‌داستان «اگه زنش بشم می‌تونم شمر رو بغل کنم؟» نوشته محمداسماعیل حاجی‌علیان توسط انتشارات هیلا منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، عنوان این کتاب سوال‌برانگیز است و در مقام جواب باید گفت که از عنوان یکی از داستا‌ن‌های این مجموعه‌داستان گرفته شده است. این داستان با همین نام، اولین داستان کتاب است و درباره دختری است که از کودکی تعزیه را دیده و با این هنر آیینی آشناست. برای او خواستگاری می‌آید که فرزند یکی از شمرخوان‌های تعزیه است. عنوان داستان مورد نظر و همچنین کتاب از همین مفهوم گرفته شده است که در تورق کتاب در بخش پایانی این خبر،‌ آن را خواهیم خواند.این کتاب 14 داستان کوتاه را شامل می‌شود و به دلیل این که در داستان‌ها مسائل و موضوعات آیینی و بومی شهرستان‌های کشور بیان شده، واژه‌نامه‌ای هم بعد از داستان‌ها و در انتهای کتاب چاپ شده است.اسامی داستان‌های کتاب به ترتیب عبارت است از: «اگه زنش بشم می‌تونم شمر رو بغل کنم؟»، «ستاره‌ها کف سوئیت ملاقات شرعی»، «هفت خال خان‌باجی»، «شکلات سرد»، «گردوی کله‌گاوی»، «کفتر غریب»، «انگار روی شیشه جات مونده باشه»، «می‌شه یه تخم کفتر بهم بدی؟!»، «این‌جا یکی دیگه رو چال کردن»، «تو به سطوه... من بیدستان»، «خاتون»، «نارنج می‌خواستید آقا؟»، «میلَک جان».محمداسماعیل حاجی‌علیان از نویسندگان سمنانی کشور است که پیش از این، مجموعه داستان‌‌های «آدمک چوبی، سوت بلبلی» و «قربونی» و رمان «سمفونی بابونه های سرخ» چاپ شده است.در قسمتی از داستان «اگه زنش بشم می‌تونم شمر رو بغل کنم؟» می‌خوانیم:برای پسر سومی شمر که آمدند خواستگاری‌ام، به مامان گفتم: «اگه زنش بشم، می‌تونم شمر رو بغل کنم؟» توی آشپرخانه ایستاده بودم و داشتم چایی می‌ریختم. مادرم پوست بین انگشت شست و اشاره‌اش را گاز می‌گرفت و بعد تف می‌کرد پشت چادرش. گفت: «خجالت بکش! این چه حرفیه دختر یکی می‌شنوه؟ نمی‌خواد بیای بیرون، خودم ردشون می‌کنم.» از چشم‌های بُراق مادر فهمیدم که می‌‌شود. گفتم: «زنش می‌شم.»می‌خواست برگردد و برود بیرون که با آرنج همان دستی که گازش گرفته بود، سقلمه زد توی چال سینه‌ام. نفسم که بالا آمد، گفت: «بیجا کردی بی‌حیا!» گفتم:‌ «ما...مان!» چادر سفیدش را کشید روی سرش و برگشت که برود توی هال که گفت: «مرض... کوفت... زهر عقرب، گیس‌بریده!» دستم را بردم بالای سرم. وقتی داشت در را باز می‌کرد، داد زدم: «اگه نذاری می‌رم زن صیغه‌ایش می‌شم.» برگشت، چادرش را دور کمرش بست. پای عقبش سر خورد. سینه‌اش را جلو داده بود و می‌آمد طرفم.قوری چایی را از بالای سرم ول کردم که افتاد بین پای من و مامان. تفاله‌های چایی پاشیده بود به چادرمان. نشست روی زمین، دستش را بلند می‌کرد و می‌زد توی سرش و گریه می‌کرد. من هم نشستم روی زمین و تفاله‌های چایی را توی کف دستم جمع می‌کردم و می‌زدم توی سرم. گریه می‌کردم، مثل وقتی که خشت به سرش خورده می‌شد. رد چایی پیشانی‌ام را گرم کرد و از روی مژه‌هایم پل زد تا روی لب‌هایم...این کتاب با 175 صفحه، شمارگان 770 نسخه و قیمت 7 هزار و 500 تومان منتشر شده است.



یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن