واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: تلخ و شيرين عشق پدري
فيلم همه خوب هستند به کارگرداني کرک جونز محصول سال 2009 آمريکا ميباشد. اين فيلم که يک ژانر خانوادگي است با مايههائي از يک درام اجتماعي ، بيانگر لحظات تلخ و شيرين يک زندگي و آرزوهاي يک پدر همسر از دست داده ميباشدپدري که بعد از مرگ همسر و بازنشستگي از کار با احساس تنهايي وسيعي در زندگيش روبرو شده؛ دربدر بدنبال جمع کردن فرزندانش است که به زعم خود با تلاش و رفتارهاي سختگيرانهاش باعث موفقيت آنها گرديده.در همه خوب هستند (يا ما همه خوب هستيم) رابرت دنيرو در نقش فرانک با دعوت از چهار فرزند خود که در نقاط مختلفي از آمريکا زندگي ميکنند خود و خانهاش را براي يک مهماني به ياد ماندني آماده ميکند. او پس از رسيدگي به امور خانه و نظافت اتاقها و مرتب کردن ساير وسايل و انجام امور باغباني به فروشگاه رفته تا براي شام بچهها بهترين گوشت استيک و مشروبات گرانقيمت را خريداري نمايد. خريد بهترين کبابپز جديد و مدرن در حالي که کبابپز قديمي در خانه بود از نشانههاي شوق فرانک براي ديدار فرزندانش و هر چه با شکوهتر برگزار کردن مهماني ميباشد.او که به هيچ چيز جز ديدن بچههايش فکر نميکند با صداي زنگ تلفن دست از کارهاي آماده سازي مهماني ميکشد و با پاسخ به تلفن و گوش کردن به مکالمات نوار ضبط شده در زماني کوتاه تمام برنامههاي خود را براي برگزاري آن جشن به ياد ماندني شکست خورده ميبيند.فيلم همه خوب هستند به کارگرداني کرک جونز محصول سال 2009 آمريکا ميباشد. اين فيلم که يک ژانر خانوادگي است با مايههائي از يک درام اجتماعي ، بيانگر لحظات تلخ و شيرين يک زندگي و آرزوهاي يک پدر همسر از دست داده ميباشدتمام بچهها در کمتر از يک دقيقه در تماسي کوتاه ضمن عذرخواهي بدليل مشغلههاي مهم کاري مهماني را کنسل ميکنند. فرانک که يک بار ديگر خود را خالي ميبيند تصميم ميگيرد در اقدامي که مخالف نظر پزشکش ميباشد با سفر به نقاط مختلف آمريکا از طريق قطار و اتوبوس و نه با هواپيما (طبق نظر پزشک) به ديدار فرزندانش برود. او که به دليل کار در يک شرکت توليد روکش pvc براي سيمهاي تلفن دچار بيماري التهاب ريه و مشکلات قلبي شده است قصد دارد در اين ديدارها فرزندانش را شگفت زده کرده و آنها را براي کريسمس دعوت کند تا در کنار هم تعطيلات خوش و به ياد ماندني را سپري کنند.در طول اين سفر سيمهاي تلفن نصب شده بر روي تيرهاي چوبي نمادي از ارتباطات بين افراد و همچنين نمادي از فعاليت فرانک در ايام کارش در کارخانه pvc جهت روکش کردن سيمها ميباشد که با نمايش در بک راند صحنههاي مختلف فيلم و پخش مکالمات دو دختر فرانک اِمي و رُزي با برادرشان رابرت درباره ديگر برادر گرفتارشان ديويد سعي در جست و جوي او و مطلع شدن از اوضاعش و همچنين پنهان کردن راز گم شدنش (قبل از اطمينان کامل) از پدر و آماده کردن خود و برطرف نمودن نقايص و کاستيهاي زندگيشان از ديد پدري که فکر ميکند فرزندانش به بالاترين درجات خوشبختي کاري و زندگي رسيدهاند ميباشند.
در اين فيلم که دستمايههايي از فرهنگ شرقي دارد، بر خلاف انتظار از فرهنگ مرسوم آمريکايي و کانون خانواده در آنجا، ميبينم در اين خانوادة آمريکايي همچون مردم شرق و ايران زمين با توجه به دوري از هم و بر خلاف تصورهاي رايج فرهنگ خانواده در آمريکا که فرزندان پس از بزرگ شدن با جدايي از کانون خانواده، پدر و مادر و ديگر اعضاء خانوادة خود را به فراموشي ميسپارند شديداً نگران وضعيت برادر گرفتار خود بوده و از هر امکاناتي تا حد گرفتن وکيل و ديدار سفير استفاده کرده و همچون شرقيان با عاطفه تا لحظهاي که از اخبار مطلع نشدهاند توجه پدر بيمار خود را به طرق مختلف از موضوع گرفتاري برادر با توجه به مشکلات موجود در زندگيهايشان به سمتي ميبرند که فقط ضمير آگاه پدر در رويا به موضوع پي ميبرد.فرانک که در طول سفر خود با حوادث مختلفي روبرو ميشود، در برخورد با فرزندانش (که در ابتدا و اولين لحظه ديدار آنها را در قامت کودکيشان ميبيند) متوجه ميشود در طول زندگي و در امر تربيت آنها دچار اشتباهاتي شده و انتظارات بيش از حد و سختگيريهاي نابجايش باعث بروز مشکلاتي براي آنها شده است و امروز آنها با پنهانکارهايي از زندگيشان و حتي در برخي از موارد با برخوردهاي سرد آن را نمايان کردهاند. اين داستان پس از طي فراز و نشيبهايي از رفتارها و برخوردها و انتظارات افراد يک خانواده از هم و خلق صحنههاي لطيف و ظريف در نهايت پس از حادثه سکته قلبي فرانک در هواپيما در راه بازگشت به خانه در صحنهاي فرانک در روياي خود فرزندانش را در قامت کودکي بدور ميز غذا جمع کرده و مشغول بازخواست و مواخذة آنها از بابت پنهانکاري و دروغ گفتنشان ميشود که آنها پدر را به سختگيري متهم ميکنند و در مقابل اين سوال که به مادرتان چي بگويم رُزي ميگويد، چيزي را به او بگو که دوست دارد بشنود. به او بگو "ما همه خوبيم" .او پس از اين رويا در حالي در بيمارستان چشم باز ميکند که همه بچههايش بجز ديويد در کنار او هستند و در پاسخ به سوال پدرشان درباره ديويد مجبور به پاسخ ميشوند. و فرانک در رويا هاي بعدي خود، در ديدار با ديويد از اتفاقات پيش آمده ابراز ناراحتي ميکند و به او ميگويد که اکنون باعث افتخارش ميباشد.در صحنه هاي بعدي فرانک در گفتگو با همسرش در کنار مزارش از اتفاقات پيش آمده ميگويد و اينکه اگر دوباره از اول شروع ميکرد انتظارتش را از بچهها کم ميکرد و فقط شادي آنها برايش مهم بود و بايد بيشتر به حرفهاي تو دقت ميکردم. او در ادامه ميگويد که البته اينها چيزهاي نيستند که تو منتظر شنيدنش باشي و اخبار خوب اين است که رابرت، اِمي و رُزي براي تعطيلات به پيشش ميآيند و ديويد، - اميدوار است، کريسمس را با تو باشد.اگرچه در پايان، فيلم با صحنههاي شاد دور هم بودن بچهها در خانه پدر و نمايي از تابلوي نقاشي ديويد از تيرها و سيمهاي تلفن و حرکت دوربين به سمت حياط و نمايش سيمهاي تلفن به پايان ميرسد اما يک نوع نگراني دروني نيز به صورت رواني به تماشاگر القا مي کند. روندي که در جامعه ي آمريکايي ديگر نهادينه شده و اين همانا دوري و سردي اعضاي خانواده ها است. همه خوب هستند به نوعي پيام آور اين رنج است و مي کوشد همين پيام نهادينه شده را به گوش جان تماشاگران برساند که اگر هم نهاد خانواده در چنين جامعه اي به لحاظ عواطف و احساسات سرد و خشک است ، اما هيچ وقت براي پيوند دوباره دير نيست.نوشته : بابک فعال - همشهري تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 444]