تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
راهنمای انتخاب شرکتهای معتبر باربری برای حمل مایعات در ایران
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1867442202

مردی که تا پای مرگ رفت و برگشت
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
مردی که تا پای مرگ رفت و برگشت
سال 86 بود، حتی نمیتوانستم آشغال جمع کنم و بفروشم و مواد بخرم! جنازههایی را موقع بردن میدیدم که تا همین دیروز باهم کنار جوب میخوابیدیم! برای من هم شمارش معکوس شروع شده بود.

جامجم آنلاین نوشت: کمانعلی رهنما هستم. سال 1357 در روستای نظرعلی بلاغی شهرستان بیله سوار به دنیا آمدم، در استان اردبیل. پنج برادر و چهار خواهر بودیم من بچه پنجم خانواده بودم. در همان روستا چهار کلاس درس خواندم، اما آن موقع ها رسم بر درس خواندن نبود. بچه از همان بچگی باید کار می کرد تا کمک خرج پدر باشد. این شد که سال 69 ترک تحصیل کردم و با همان سن و سال کم برای کار رفتم اردبیل، تا شاید بتوانم جایی کار کنم و پول وپله ای برای خودم جمع کنم. 14 سال بیشتر نداشتم و کاری هم بلد نبودم. جایی بهتر از قهوه خانه برای کار کردن پیدا نکردم. دو سال اول کژدار و مریز گذشت، کار می کردم و پولی می گرفتم. سیگار و تریاک را تازه شناخته بودم و گاهی می دیدم که می کشند، اما سراغ شان نمی رفتم. از سال سوم که سال 72 بود، بتدریج در تور افرادی افتادم که به قهوه خانه رفت و آمد می کردند، و مصرف مواد را شروع کردم. همین طور که یواش یواش میزان مصرفم بالا می رفت، رفتم در یک کارگاه خیاطی برای شاگردی. این کار را یاد گرفتم. 19 سالم که شد رفتم خدمت. در طول خدمت هم گاهی سیگار و تریاک می کشیدم. بعد از خدمت، ماجرا پیچیده تر شد. کم کم با آدم هایی آشنا شدم که هروئین می کشیدند و همین باعث شد به سمت هروئین کشیده شوم. همان زمان ها گاهی وارد فاز شیشه و کراک هم می شدم. اوایل که هروئین می کشیدم، به ذهنم رسید اگر نامزد کنم و وارد زندگی شوم شاید این کارها از سرم بیفتد و ترک کنم. هروئین لامصب یک ویژگی مهم دارد و آن هم فریب مصرف کننده است. فکر می کنی هر وقت اراده کنی می توانی ترک کنی، اما زهی خیال باطل. زمان گذشت و دیدم توانایی ترک ندارم، به نامزدم ماجرا را توضیح دادم. بهش گفتم طلاق بگیریم، اما مگر قبول می کرد از من اصرار و از او انکار! با توسل به راه های مختلف اذیتش کردم تا این که برادرش فهمید و از من شکایت کرد. در نهایت در محضر او را راضی به طلاق کردند و کار تمام شد. سر تا ته ازدواجم فقط دو سال دوام داشت! دو سالی که بیشتر از نامزدم به فکر مصرف هروئین بودم، در عین حال البته قبول هم نمی کردم که معتاد شده ام. وقتی معتادی را می دیدم که از خانه شان فراری شده به او نیشخند می زدم و حتی گاهی زیر لب یک چیزهایی حواله اش می کردم! کارتن خواب ها را می دیدم دلم برایشان می سوخت، نمی دانستم چه سرنوشتی در انتظار خودم است. بیست و شش ساله بودم زمانی که از خانه زدم بیرون. هر طور شده پول کرایه اتوبوس جور کرده و راهی تهران شدم. باید بیشتر مصرف می کردم، اما در اردبیل گیر نمی آمد. خماری اذیتم می کرد. در تهران، هروئین و شیشه و کراک بلایی سرم آورد که به چند ماه نرسیده، در پل خزانه کارتن خواب شدم. از کارهای خلاف، پول مواد را تامین می کردم. حتی یک بار وقتی حسابی گیر کردم، تصمیم گرفتم گدایی کنم. در ترمینال دستم را پیش دو جوان دراز کردم، اما نتوانستم چیزی بگویم و پول بخواهم، رویم نشد. دیدم در ترمینال نمی شود، خواستم بروم در کوچه ها و با زدن در خانه ها، گدایی کنم. اولین در را که زدم، خانمی در را باز کرد. چشم هایمان به هم گره خورد. هم او می دانست من برای چه زنگ خانه را زدم و هم من، اما باز هم نشد، نتوانستم. آدرسی پرسیدم و برای همیشه از خیر گدایی گذشتم. روزهایم بی هیچ هدفی می گذشت. روزها به دنبال مواد به آب و آتش می زدم و شب ها از درد به خود می پیچیدم. دار و ندارم کارتنی بود که در کنار پل خزانه زیرم انداخته بودم و رویش می خوابیدم. هر کسی از کنارم می گذشت چیزی زیر لب زمزمه می کرد و می رفت. بعضی هاشان هم راهشان را کج می کردند تا از شر من در امان باشند. بی کار و بی عار روزهای عمرم را سپری می کردم و تنها فکر و ذهنم تهیه مواد بود. کار به جایی رسید که دیگر قدرت حرکت هم نداشتم، سال 86 بود. حتی نمی توانستم آشغال جمع کنم و بفروشم و مواد بخرم! جنازه هایی را موقع بردن می دیدم که تا همین دیروز باهم کنار جوب می خوابیدیم! برای من هم شمارش معکوس شروع شده بود. می دانستم که همین روزها، جنازه من را هم می آیند جمع می کنند و می برند. تصمیم گرفتم دوباره به اردبیل بیایم. حداقل در اردبیل می توانستم در خانه پدری و دور از سرما بخوابم. رفتم ترمینال آزادی، اما هیچ اتوبوسی حاضر نشد مرا به اردبیل بیاورد. التماس هایم فایده ای نداشت، هیچ راننده ای نمی خواست مسافرانش با دیدن من حال شان بهم بخورد. بعد از چند روز، شاگرد یکی از اتوبوس ها که مرا می شناخت، حاضر شد سوارم کند و بیاوردم اردبیل، اما نه در خود اتوبوس، در بوفه اش. نمی خواست مردم با دیدن سر و وضع من و لباس هایم، ناراحت شوند! به اردبیل که رسیدم حتی یک ثانیه هم شکنجه هایی که در کارتن خوابی کشیده بودم از ذهنم خارج نمی شد. خسته شده بودم، از حال و روزم، از زندگی ام، از همه چیز. تصمیم گرفتم ترک کنم. به خودم گفتم «یا ترک یا مرگ». در زمستان سال 86 و درست 3 روز مانده به شروع محرم تصمیم ام را با خوابیدن در خانه عملی کردم، بدون این که از کمپ و دکتر کمکی بگیرم. نماز می خواندم و دعا می کردم. اولش 3 روز پشت سر هم در خانه خوابیدم. درد بود که می کشیدم. دردی که از حد تصور هر کسی بیرون است. یکی دو جای بدنم سوراخ شده بود و از سوراخ ها چرک بیرون می آمد. در خانه قدم می زدم و از درد می نالیدم. گاهی از حال می رفتم و تشنج می کردم. چشم هایم را که باز می کردم، می دیدم فقط «ننه»ام بالای سرم است. تنها همدمم در آن روزهای سخت و طاقت فرسا بود. پدرم هم که یک پیرمرد و کارگر بود، هر چند روز یکبار کمی پول به من می داد. دو سال تمام روزهایم اینچنین گذشت. استخوان هایم درد می گرفت. داد می زدم، گریه می کردم و در نهایت کمی درد تسکین پیدا می کرد. بالاخره مزد زحماتم را گرفتم. تا دم مرگ رفته بودم، اما برگشتم. سال 88 بود که دیگر برای همیشه از شرش خلاص شدم. زندگی ام از این رو به آن رو شد. حالم که خوب شد، ماه ها خودم را وقف آدم هایی کردم که می خواستند ترک کنند. می رفتم خانه شان و از آنها نگهداری می کردم. دوست داشتم بدانند من در کنارشان هستم و قوت قلب بگیرند. حدود 20 نفر را ترک دادم. بعد از چندی ترد دوست دوران کودکی ام «حبیب کوهی» رفتم. خیاط بود ازش خواستم کمکم کند. بنده خدا خیلی تحویلم گرفت، حتی کلید مغازه اش را به من داد. مشغول شغلی شدم که از آن سررشته داشتم. کار می کردم و پول هایم را پس انداز. کمی که وضع مالی ام بهتر شد، خواستم به زندگی ام سر و سامان بدهم و ازدواج کنم. از طریق یکی از آشنایان با دختری آشنا شدم. همه سرنوشتم را از سیر تا پیاز برایش صادقانه گفتم. وقتی صداقتم را دید و مطمئن شد که برگشته ام، قبول کرد و نامزد شدیم. بعد از نامزدی، تلاشم را بیشتر کردم، حدود یک سال بعدش، یعنی سال 90 عروسی گرفتیم و زندگی مان شروع شد. حدود یک سال بعدش هم خدا دختری به ما داد که الان شیرینی زندگی مان است. این روزها یک مغازه خیاطی در یکی از خیابان اصلی شهر دارم و از زندگی راضی هستیم. هم من و هم همسرم. دیگر کاری به گذشته ام ندارم. آدم اگر مدام به پشت سرش نگاه کند جلو را نمی بیند و زمین می خورد. باید فقط پیش رو را دید و حرکت کرد. چند سالی است که در زندگی حسابی محتاط شده ام. حتی اگر در جایی چایی بخورم دقت می کنم که آیا چای است یا چیز دیگر. کاش بقیه هم همیشه احتیاط کنند، حواسشان به دوروبرشان باشد، به دوست هاشان، به همه چیز. آدم که گرفتار شود دیگر برگشتن سخت می شود، هر کسی از عهده اش برنمی آید... . مطلب فوق مربوط به سایر رسانه ها می باشد وخبر گزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
93/09/01 - 14:59
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]
صفحات پیشنهادی
مردی که برای سرقت رفته بود با پای شکسته برگشت
مردی که برای سرقت رفته بود با پای شکسته برگشت سارق منزلي که هنگام فرار از ترس دستگير شدن توسط صاحبخانه از طبقه سوم خود را به پايين پرت کرد پايش شکست و دستگير شد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از خراسان فردي پس از آن که منزلش را ترک کرده بودحکم مرگ مرا ترساند اما از مواضعم عقب ننشستم/ مردی با تیشرت «فلسطین آزاد» -
میزگرد مهر با کاریکاتوریست برزیلی حکم مرگ مرا ترساند اما از مواضعم عقب ننشستم مردی با تیشرت فلسطین آزاد کارلوس لتوف کاریکاتوریست برزیلی که برای انتشار آثار ضد صهیونیستی اش از سوی حزب لیکود به مرگ محکوم شده است معتقد است که اگر چه این حکم کمی او را ترسانده اما باعث نشده که ازمرگ البغدادی به معنای پایان کار داعش نیست -
تلگراف مرگ البغدادی به معنای پایان کار داعش نیست یک روزنامه انگلیسی با اشاره به انتشار خبرهایی در مورد وضعیت نامعلوم سرکرده داعش و احتمال کشته شدن وی هشدار داد که نباید اینطور گمان شود که در صورت کشته شدن ابوبکر البغدادی کار داعش نیز تمام شده است به گزارش خبرگزاری مهر به نقلمردی با سابقه سیاه از شرارتها به زندگی عادی برگشت
مردی با سابقه سیاه از شرارتها به زندگی عادی برگشت متهم اصلی پرونده قتل نوه مولتی میلیاردر انگلیسی با وجود سابقه سیاه شرارت با تخفیف چند ساله مجازات به زندگی عادی برگشت به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران «جورجهالبتی»مردی که از همسرش برای اغفال دختران استفاده میکرد/ اخاذی، پایان رابطههای شیطانی
مردی که از همسرش برای اغفال دختران استفاده میکرد اخاذی پایان رابطههای شیطانی مردی که طی طرح دوستی با زنان و اغفال آنها و تهیه فیلم از آنان اخاذی میکرد توسط ماموران پلیس امنیت شهرستان ملارد غرب استان تهران دستگیر شد سرهنگ برزو همتی فرمانده انتظامی شهرستان ملارد غرب استان تمعاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی ایلام تاکید کرد لزوم برپایی دورههای آموزشی برای مقابله با مرگ و میر مادران د
معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی ایلام تاکید کردلزوم برپایی دورههای آموزشی برای مقابله با مرگ و میر مادران در ایلاممعاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی ایلام گفت برپایی دورههای آموزشی برای مقابله با مرگ و میر مادران در ایلام ضروری است به گزارش خبرگزاری فارس از ایلام راضی ناصریفدر سخنرانی به مناسبت سالمرگ یاسر عرفات عباس : قدس پایتخت فلسطین است و از این موضع کوتاه نمیآییم
در سخنرانی به مناسبت سالمرگ یاسر عرفاتعباس قدس پایتخت فلسطین است و از این موضع کوتاه نمیآییمرئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در دهمین سالمرگ یاسر عرفات رئیس سابق این تشکیلات از مقام وی تمجید کرد و گفت که او برای ارمان فلسطین تا آخر نفس مبارزه کرد به گزارش گروه بینالملل خبرگزار-تا دم مرگ رفتم، اما برگشتم
تا دم مرگ رفتم اما برگشتم درد از حد تصور بیرون بود یکی دو جای بدنم سوراخ شده بود و از سوراخها چرک بیرون میآمد در خانه قدم میزدم و از درد مینالیدم گاهی از حال میرفتم و تشنج میکردم کمانعلی رهنما هستم سال 1357 در روستای نظرعلی بلاغی شهرستان بیله سوار به دنیمردی که پس از آزادی ذوقمرگ شد و جان سپرد!
مردی که پس از آزادی ذوقمرگ شد و جان سپرد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس کشکول جام نیوز مردی که از شدت خوشحالی نتوانسته بود احساساتش را کنترل کند از زندان راهی قبرستان شد یک زندانی مصری روز پنجشنبه با شنیدن خبر آزادی خود در محل دادگاه جدید قاهره از خوشبا انجام دیدارهای هفته پایانی دور برگشت پاس قوامین قم به مرحله دوم لیگ کاراته نوجوانان کشور راه یافت
با انجام دیدارهای هفته پایانی دور برگشتپاس قوامین قم به مرحله دوم لیگ کاراته نوجوانان کشور راه یافتتیم کاراته پاس قوامین استان قم موفق به کسب مجوز صعود به مرحله دوم مسابقات لیگ کاراته رده سنی نوجوانان باشگاههای کشور شد به گزارش خبرگزاری فارس از قم تیم کاراته پاس قوامین امسال یافشای راز مرگبار مردی در یک اتفاق ساده
افشای راز مرگبار مردی در یک اتفاق ساده یک مرد در سرقت از پاساژی در فردیس استان البرز دست به جنایت زد غافل از اینکه در دعوا با راننده تاکسی راز جنایت فاش خواهد شد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران سرهنگ «ایوب احمدی» فرماندهحرفهای چند دقیقه قبل از مرگ مردی که دیروز در مشهد اعدام شد
حرفهای چند دقیقه قبل از مرگ مردی که دیروز در مشهد اعدام شد من حق دخترم و همسرم را پایمال کردم از روی مادرم نیز خجالتزده هستم ما اعضای یک باند خانوادگی سرقت از طلافروشیها بودیم و خدا میداند که آنها چه عذابی میکشند برادر بزرگم در راه خلاف کشته شد من این طوری و پسر برادرم نیپایان 3 سال فرار عامل شلیک مرگ به پسرعمو
پایان 3 سال فرار عامل شلیک مرگ به پسرعمو قاتل فراری پس از سه سال به دام پلیس افتاد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران فرمانده پلیس شاهرود گفت قاتلی که سال 90 پسر عموی 34 ساله خود را با شلیک گلوله در یکی از روستاهای شاهرود از پای در آورده و متامام جمعه اندیمشک: 4 آذر یادآور پایمردی و مقاومت مردم اندیمشک در جنگ تحمیلی است
امام جمعه اندیمشک 4 آذر یادآور پایمردی و مقاومت مردم اندیمشک در جنگ تحمیلی استامام جمعه اندیمشک گفت چهارم آذرماه سال 65 یادآور حماسه پایمردی و مقاومت مردم اندیمشک در طولانیترین بمباران هوایی در طول هشت سال دفاع مقدس است به گزارش خبرگزاری فارس از اندیمشک حجتالاسلام نعمتاللهمرگ فجیع مردی به دست فوتبالیست جوان آمریکایی
مرگ فجیع مردی به دست فوتبالیست جوان آمریکایی فوتبالیست 22 ساله تیم اورگان آمریکا به خاطر قتل یک مرد دستگیر شد به این مطلب امتیاز دهید به گزارش سرویس حوادث جام نیوز به نقل از ایران «اسمیت» یک هفته قبل در جنایتی هولناک مردی به نام «مایکل همپشایر» را به قتلنماینده مردم تفرش، آشتیان و فراهان در مجلس: قرار گرفتن تفرش در پایینترین رتبههای برخورداری از عدالت اجتماعی
نماینده مردم تفرش آشتیان و فراهان در مجلس قرار گرفتن تفرش در پایینترین رتبههای برخورداری از عدالت اجتماعی نگران کننده استنماینده مردم تفرش و فراهان در مجلس شورای اسلامی گفت قرار گرفتن این شهرستان در پایینترین رتبههای برخورداری از عدالت اجتماعی نگران کننده است به گزارش خبرگدرگیری مرگبار در قهوه خانه/ قاتل در یک قدمی چوبه دار رضایت اولیای دم را جلب کرد
درگیری مرگبار در قهوه خانه قاتل در یک قدمی چوبه دار رضایت اولیای دم را جلب کرد پسر جوانی که در یک درگیری خونین در قهوه خانه دوست خود را به قتل رسانده بود پس از گرفتن رضایت از خانواده اولیای دم از جنبه عمومی جرم محاکمه شد به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران پنجم شهریور ماه-
گوناگون
پربازدیدترینها