تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803990266




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

اهداف تأسيس فرهنگستان ايران و نقش فروغي درآن


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: اهداف تأسيس فرهنگستان ايران و نقش فروغي درآن
در روزهاي پيشين، به مناسبت سالمرگ محمدعلي فروغي، از نقش وي در تأسيس و تداوم سلطنت پهلوي‌ها سخن رفت.
نویسنده : نيما احمدپور 
با اين همه نبايد از نظر دور داشت كه كاركرد فرهنگي و اجتماعي اين فرد، اهميتي كمتر از كارنامه سياسي وي ندارد. از اين نظر مقال پيش روي را به بررسي يكي از سر فصل‌هاي مهم كارنامه فرهنگي فروغي يعني «تأسيس فرهنگستان ايران‌» اختصاص مي‌دهيم. نكته مهمي كه دراين ‌باب نبايد از نظر دور داشت آن است كه اساساً تأسيس فرهنگستان ايران را نبايد و نمي‌توان از رويه كلي سياسي ـ فرهنگي فروغي و در نگاهي كلان‌تر سياست‌هاي كلان اعمال شده در دوره رضاخان تفكيك نمود. اگر اين تفكيك صورت گيرد، ممكن است در داوري برخي شعارها و تظاهرات فروغي در اين عرصه، دچار اشتباه در داوري شده و تصور كنيم آنچه فرهنگستان در پي انجام آن بوده، فرايندي طبيعي و حتي همان است كه اينك درجمهوري اسلامي و از سوي فرهنگستان ادب فارسي نيز صورت مي‌گيرد! به شهادت اسناد تاريخي در دوران رضاخان مدر‌نيزه كردن ايران، در راستاي ايجاد ساز و كار نوين، براي تداوم استعمار انگلستان صورت گرفت و طبعاً در چنين فرآيندي، فاصله گرفتن از ساختارهاي فرهنگي سنتي و ديني در دستور كار قرار گرفت. تأسيس فرهنگستان ايران درچنين فرآيند و محملي بايد بازنگري و تحليل شود، چه آنكه به شهادت نوشته‌جات فروغي ـ كه به پاره‌اي از آنها در ادامه مقال اشارت مي‌رود ـ آنچه بيش از هر چيز مطمح نظر فرهنگستان بوده، كاستن از واژه‌هاي عربي در زبان فارسي و تقليل استعمال آن به موارد ناگزير بوده است. داوري درباره اينكه فرهنگستان تا چه حد توفيق يافت، از مجال اين نوشتار خارج است و اين مقال مي‌كوشد تا به برخي اهداف بانيان اين نهاد، با استناد به نوشته‌هاي ايشان، اشاراتي داشته باشد. فرهنگستان در گام آغازين برحسب اسناد، «فرهنگستان ايران» توسط محمدعلي فروغي و علي‌اصغر حكمت در خردادماه 1314بنيان نهاده شد. آنان هدف خويش را از تأسيس اين نهاد، «حفظ و توسعه و ترقي زبان و ادبيات فارسي» اعلام كردند. بخش مهمي از اساسنامه فرهنگستان، توسط خود فروغي نگاشته و گفته شد كه اين نهاد درپي: تدوين فرهنگ‌ها، وضع كردن واژه‌هاي فني، خارج كردن واژه‌هاي بيگانه ناسازگار، تنظيم مقررات مربوط به وضع واژه‌هاي فارسي و قبول و رد واژه‌هاي بيگانه و... است. او در سال 1316 اثر مشهور خود درباره اصلاح زبان فارسي را تحت عنوان «نامه‌اي به فرهنگستان ايران» منتشر ساخت. زماني كه فروغي نخست وزير بود، نيروي اصلي حامي فرهنگستان به شمار مي‌رفت. او عضو پيوسته فرهنگستان بود و به عنوان نخستين رئيس آن برگزيده شد. در آذرماه 1314 كه وي مغضوب شاه قرار گرفت و به استعفاي اجباري‌اش انجاميد، به بركناري‌اش از رياست فرهنگستان هم منجر شد. البته رضاخان اجازه داد عضويتش در فرهنگستان به عنوان عضو پيوسته برقرار بماند. او يك سال پس از استعفايش رساله «پيام من به فرهنگستان» را نوشت. فروغي در اين رساله مسائلي را كه زبان فارسي با آن روبه‌روست، به‌گونه‌اي سامان‌مند برشمرد و براي حل آنها پيشنهادهايي ارائه كردكه بررسي آنها، بخش عمده اين مقال را تشكيل مي‌دهد. ستيز با زبان عربي، لايه زيرين يك پيام! فروغي در اين پيام با برشمردن چالش‌هاي آن دوره زبان فارسي مي‌گويد: زبان فارسي در وضعيت كنوني‌اش «عيبي دارد و نقصي.» از اين گذشته «خطرهايي در پيش» دارد. اگرچه او مي‌پذيرد هيچ زباني نمي‌تواند از عوامل بيگانه پاك باشد، در ادامه مي‌گويد: «آميختگي فارسي به عربي از حد معقول تجاوز كرده است، به اين معنا كه شماره لفظ‌هاي عربي از عدد لفظ‌هاي فارسي در زبان ما بيشتر شده و آن لفظ‌ها از همه قسم است، يعني هم از اشياي مادي و هم از امور معنوي و هم چيزهايي كه معادل آن در فارسي نبوده و هم چيزهايي كه معادل آنها در فارسي بوده و هست و محل احتياج نبوده است و نيست. از اين بدتر آن‌كه الفاظ عربي با صيغه‌ها و قواعد نحو و صرفي و تركيبات عربي در زبان ما داخل شده و بنابراين در شيوه بيان فارسي تأثير و تصرف كرده است.» (1) او پس از توضيح درباره دلايل تاريخي آميختگي عربي با فارسي ـ مقصود حمله عرب به ايران و نياز به زباني مشترك در امپراتوري پهناور اسلامي ـ توجه خود را به اين نكته معطوف مي‌دارد كه اين عيب فارسي را چگونه و تا چه اندازه مي‌توان برطرف كرد. نخست ديدگاه‌هاي دو گروه را توضيح مي‌دهد كه آنها را افراطي مي‌داند. گروه نخست بر اين است كه هيچ اصلاحي لازم نيست و «به كار بردن لفظ‌ها، جمله‌ها و صيغه‌هاي عربي در زبان فارسي بي‌حد و شرط روا، بلكه نيكوست.» گروه دوم كساني هستند كه مي‌خواهند «زبان فارسي را يكسره از لفظ‌هاي عربي پاك كنند.» فروغي و انگيزه‌هاي ديني استفاده از واژه‌هاي عربي محمدعلي فروغي در نزديك شدن به محدوده «پاكسازي زبان فارسي از الفاظ عربي» شيوه‌اي محتاطانه و ميانه را در پيش مي‌گيرد. او نه به طور كل حذف واژه‌هاي عربي را درآن دوره، مفيد و ممكن تلقي مي‌كند و نه لحظه‌اي سخن گفتن در ضرورت پالايش زبان فارسي از لغات عربي را وا مي‌نهد! پاسخ فروغي به كساني كه مبلغ كاربرد عربي در فارسي به سبب جنبه مذهبي آن هستند، اين است: «اگر نظر به دلبستگي به اسلام بكوشيد همه كس زبان عربي را بياموزد و به حقايق و معارف اسلامي آشنا شود، كاري بسيار بجا و ثواب است، اما از اين‌كه زبان فارسي آميخته به عربي باشد چه سود به ديانت اسلامي ايرانيان مي‌رسد؟ اگر مي‌خواهيد اسلام را قوت دهيد، حقيقت آن را به مردم بياموزيد و محسنات آن را معلوم و وسايلي اختيار كنيد كه طبايع به ديانت راغب شود و سعادت دنيا و آخرت را در مسلمان بودن بيابند، وگرنه هرگاه ايراني‌ها به حقايق و اصول تعليمات اسلامي پي نبرند، به عقيده من هر قدر لفظ‌هاي عربي در فارسي به كار برده شود، براي اسلام سودي ندارد و تنها آميخته بودن فارسي به عربي ايمان مردم را استوار نمي‌سازد.» (2) فروغي همين پاسخ را به كساني مي‌دهد كه طرفدار طرد كامل كاربرد عربي در فارسي هستند: «در كارهاي علمي و عقلي با تعصب، مهر و كين نبايد وارد شد. بايد زشتي و زيبايي را سنجيد و اگر عيبي به نظر رسيد، در چاره آن عاقلانه كوشيد.» (3) در نقد كلام فروغي اشارت به نكات ذيل خالي از لطف نيست: اولاً: او استفاده از لغات عربي را تنها به كساني منحصر مي‌داند كه مي‌خواهند با معارف اسلامي آشنا شوند، گو اينكه هر مسلماني، به لحاظ تدين خويش به دين اسلام چنين وظيفه‌اي ندارد و اين مهم تنها تقليل يافته به گروهي خاص است. ثانياً: به تصديق روانشناسان، نفس استفاده از الفاظ و واژگاني كه تداعي‌گر بار معنايي و ديني خاصي هستند، بر ذهن و منش به كار گيرنده، به گونه‌اي ناخودآگاه تأثير مي‌نهد و به مرور هر فردي را به ورود به عرصه مفهومي و معنوي آن ترغيب مي‌كند. بنابراين منتفي دانستن تأثير استفاده از الفاظ قرآني بر انديشه و عمل استفاده‌كننده، منتفي است. فروغي و تأكيد بر ايرانيان در تمدن اسلامي همانگونه كه اشارت رفت، فروغي در مقام اثبات لزوم پيرايش زبان فارسي از الفاظ عربي، لحظه‌اي احتياط و تمجيد از فوايد اين زبان و لزوم يادگيري آن توسط ايرانيان را فرو‌نمي‌گذارد. به گفته او، سهم ايرانيان در تمدن اسلامي تا بدان پايه است كه اگر زبان عربي را نياموزند، خطا مي‌كنند. افزون بر اين، وابستگي ايرانيان به اسلام و مسئوليتشان در برابر تكامل و پيشرفت آن تسلط بر زبان و ادب عرب را ايجاب مي‌كند. فروغي مي‌افزايد: «ادبيات عرب به خودي خود قدر و قيمت عالي دارد و از ميراث‌هاي گرانبهاي عالم انسانيت است و ما با همه مناسباتي كه با آن داريم، اگر از آن بيگانه شويم به خود ظلم كرده و غبن و محرومي ناروا در حق خويش روا داشته‌ايم... به دلايل بسيار هر كس از ايرانيان بخواهد از اهل معرفت باشد، بايد به زبان و ادبيات عرب آشنا شود.» (4) پيشنهاد فروغي درباب پيرايش حداكثري زبان فارسي از لغات عربي به پيشنهاد محمدعلي فروغي، راه درمان عيب زبان فارسي نزد كساني است كه آن را مي‌آموزانند. او روشي پيشنهاد مي‌كند كه اگر به كار گرفته شود، شمار واژه‌هاي عربي را در زبان فارسي تا حد قابل قبولي كاهش مي‌دهد. اين روش مستلزم مراحل زير است: 1ـ استفاده نكردن از كتاب‌هايي كه واژه‌هاي عربي بسيار دارند در مدرسه‌هاي ابتدايي و متوسطه و جايگزين كردن آنها با درس‌نامه‌هاي تازه. به نظر فروغي درس‌نامه‌هاي تازه را بايد كساني بنويسند كه نه‌تنها زبان فارسي را خوب مي‌دانند، بلكه ذوق سليم داشته باشند كه «فارسي اختراعي و ركيك به جوانان نياموزند و به‌جاي اصلاح زبان افساد نكنند.» 2ـ آموزش‌گران، همواره بايد به برابرهاي فارسي واژه‌هاي عربي وقتي كه درس‌نامه‌هاي تازه را مي‌آموزند اشاره كنند و «تا آنجا كه ممكن است بايد از نوشتن عربي دوري كرد.» براي مثال فروغي مي‌گويد به‌جاي آن‌كه بنويسند «حتي‌الامكان احسان كن» كه تنها يك واژه عربي در آن به كار رفته است، مي‌توان نوشت: «تا مي‌تواني نيكي كن» كه كاملاً فارسي است. يا به‌جاي اين‌كه بنويسيم «احتراز از كذب و سرقت»، مي‌توان نوشت: «پرهيز از دروغ و دزدي.» 3ـ شعر فارسي را بايد سرمشق فارسي‌نويسي قرار داد. فروغي اين نظر را دارد كه «... زبان فارسي تمام‌عيار، همان زبان شعراي ماست.» او به اين نكته اشاره مي‌كند كه به‌طور كلي در شعر فارسي واژه‌هاي عربي به مراتب كمتري هست تا در نثر فارسي. به قول او از اين‌روست كه «ذوق شعرا در سخن‌گويي درست‌تر از نثرنويسان است... در شعر كمتر نظر به فضل‌فروشي داشته و بيشتر متوجه فصاحت و سلامت بوده‌اند.» 4ـ لازم است فرهنگي از واژه‌ها و جمله‌هاي عربي به كار رفته در زبان فارسي همراه با برابرهاي فارسي آنها تدوين شود. اين فرهنگ كار نويسندگان را آسان‌تر مي‌كند. فروغي مي‌پذيرد كه وظيفه پيراستن زبان فارسي از عربي كار آساني نيست. او واژه‌هاي عربي به كار رفته در فارسي را به سه دسته تقسيم مي‌كند: دسته نخست شامل واژه‌هايي است كه يكسره بايد كنار نهاد، زيرا براي آنها برابرهاي فارسي هست. فروغي واژه‌ عربي «رَماد» را مثال مي‌زند كه برابر فارسي آن «خاكستر» است. دسته دوم شامل واژه‌هايي است كه براي آنها برابرهاي فارسي نمي‌توان يافت و به ناگزير بايد آنها را به كار برد. دسته سوم واژه‌هايي است كه برابرهاي فارسي دارد، اما كاربرد آنها را بايد به ذوق نويسنده واگذار كرد، مانند «هَبَك» كه واژه فارسي متروكي است، به معناي «كف دست.» فروغي و پذيرش طبيعي بودن ورود لغات عربي به زبان فارسي آگاهان علم لغت بر اين باورند كه صرف نظر از انگيزه مذهبي فارسي‌زبانان، يكي از مهم‌ترين علل ورود اصطلاحات عربي به زبان فارسي، فصاحت و بلاغت عربي و نقصان فارسي در برخورداري از واژگان تخصصي و فني است. فروغي نيز اين نكته را مي‌پذيرد و مي‌گويد: «نقص» زبان فارسي نبودن شمار بسياري واژه و اصطلاح فني است. او اين‌گونه واژه‌ها و اصطلاحات را به دو دسته تقسيم مي‌كند. نخست معناهايي كه براي آنها واژه‌هاي فارسي نيست، اما عربي هست. دسته دوم معناهايي كه براي آنها نه واژه‌هاي فارسي هست و نه عربي. فروغي پيشنهاد مي‌كند اگر در دسته اول واژه‌هايي مأنوس و رايج باشد، بايد آنها را نگاه داشت. البته اگر واژه‌هاي عربي استعمال گسترده نداشته باشند و فقط گروه خاصي يا سازمان‌هاي دولتي آنها را به كار ببرند، پس بايد برابرهاي فارسي آنها را يافت يا ساخت. فروغي براي معناهاي دسته دوم سه گزينه پيشنهاد مي‌كند: پذيرفتن از عربي و تبديل كردن آن به اصطلاح فني. او مي‌افزايد هر سه گزينه سودمند است، «البته ساختن لفظ فارسي بر آن دو طريق ديگر برتري دارد، به شرط آن‌كه شدني باشد و اگر نشد، طريق سوم يعني استعانت از عربي ترجيح دارد.» فروغي و اصلاحات بي‌ضابطه در زبان فارسي فروغي در مقام پيرايش زبان پارسي و براساس پذيرش همان قاعده ميانه‌روي در آغاز راه، به خطري ديگر نيز اشاره مي‌كند كه از نظر او، دست‌كمي از ورود بي‌قاعده و حساب اصطلاحات عربي به زبان فارسي ندارد. او اذعان مي‌كند خطري كه زبان فارسي با آن روبه‌روست، قاعده‌هاي بي‌ضابطه براي برطرف ساختن «عيب» و «نقص» زبان فارسي است كه اگر متوقف نشوند، به اين زبان خسارت‌هاي جبران‌ناپذيري وارد خواهد شد. به گفته خود فروغي: «اكنون كساني كه معلوماتشان در زبان‌هاي خارجه و تسلطشان در زبان فارسي مطابق نمونه‌هايي است كه به دست دادم، مي‌خواهند زبان عنصري، فرخي، سعدي و حافظ را اصلاح، تهذيب و تكميل كنند و گمان مي‌كنم حاجت به توضيح نباشد اين اصلاح و تكميل چه نتيجه خواهد داد.» (5) فروغي و تعيين تكليف براي وعاظ و منبري‌ها! از علائم جهت‌دار بودن رفتار فرهنگي فروغي، تعيين تكليف او براي تمامي نهادهاي فرهنگي و تبليغي كشور، از جمله دستگاه وعظ و خطابه است. او در كتاب «آئين سخنوري يا فن خطابه» خويش، از مكنونات قلبي خود دراين‌باره پرده برداشته و مي‌گويد سخنوري منبري رايج‌ترين نوع در ايران است، اما مي‌افزايد: «سخنوري منبري ميان ما از همه اقسام سخنوري بيشتر معمول بوده و با آن‌كه بهترين و سودمندترين اقسام سخنوري است، در روزگار ما تأثيرش سودي نبخشيده، بلكه زيان كلي رسانيده است. پس دانسته مي‌شود آنچه بايد باشد نبوده و محتاج اصلاح است.» (6) او در‌باره اوصاف لازم براي سخنوري منبري مي‌گويد كساني كه به اين كار مي‌پردازند، بايد علم دين و اخلاق را به‌خوبي بدانند، ايمان كامل داشته و از اغراض نفساني دور باشند. افزون بر اين بايد از علم جديد شناخت كلي داشته باشند. با اين حال «كساني كه جامع شرايط باشند كمتر ديده شده‌اند» و او نداشتن اين شناخت را عامل «ضعف عقايد و سوء اخلاق مردم» مي‌داند. فروغي به دو مقوله درباره موضوعات سخنوري منبري قايل است: وعظ و ذكر مصائب ائمه معصومين(ع) يا روضه‌خواني. فروغي مي‌گويد تنها كساني لياقت بالا رفتن بر منبر را دارند كه عالم باشند: «ما وعظ را با ذاكر، يعني مصيبت‌خوان و روضه‌خوان فرق نمي‌گذاريم و معتقد نيستيم جماعتي فقط شغل خود را روضه‌خواني و ذكر مصيبت قرار بدهند، زيرا آن كس كه ذكر مصيبت مي‌كند اگر عالم است واعظ نيز هست. اگر عالم نيست، لياقت ذكر مصيبت را هم ندارد. ما غير از عالم كسي را لايق بالا رفتن بر منبر پيغمبر نمي‌دانيم و عقيده راسخ داريم بر اين‌كه آنچه در گذشته رفته، يعني اجازه داده شده اشخاص غيرعالم به منبر بروند، از موجبات فساد دين و دنياي ما بوده است.» (7) فروغي مي‌گويد: «ايران نياز به سخنوراني دارد كه به ايرانيان تعليم بدهند مسلمانان پاك...خداپرست...و وطن‌خواه» باشند. او مي‌پذيرد اسلام با ملي‌گرايي مخالف است و آرزو مي‌كند مسلمانان «برادر و متفق» باشند، اما مي‌افزايد: «طبع انسان» متمايل به ملي‌گرايي است! او برخي از ايرانيان را كه از تاريخ پيش از اسلام ايران به زشتي ياد كرده‌اند، «برخطا» مي‌داند و پيشنهاد مي‌كند براي برانگيختن علاقه ايرانيان به مباحث مذهبي، سخنوران منبري بايد سهم ايرانيان را در تمدن اسلامي به آنان يادآور شوند: «هرچه فقيه، حكيم، طبيب، منجم، رياضيدان، اديب، فاضل و هنرمند در اسلام ظهور كرده است، از 100 نفر 80 نفر ايراني بوده‌اند. تا آنجا كه علم عربيت را ايراني‌ها درست كرده‌اند. اگر نحو و صرف عربي است، ايران تنظيم كرده است. اگر قاموس لغت عرب است، ايراني فراهم ساخته است. حتي اينكه دلايل و اسرار معجزه بودن قرآن را ايرانيان دريافته و آشكار ساخته‌اند. چرا بر منابر سخنوري از اين فقرات هيچ گفته نمي‌شود تا عموم ايرانيان اسلام را از خود بدانند و به خود ببالند... و برانگيخته شوند كه از نياكان خود پيروي كنند.» (8) شايد درباب آنچه از فروغي در سطور بالا نقل شد، حاجت چنداني به نقد و بررسي وجود نداشته باشد، چه اينكه او وقتي از لزوم عالم بودن منبري و روضه‌خوان سخن مي‌گويد، مشخص نمي‌كند كه مقصود وي چگونه علمي است؟ اگر مراد وي علوم تجربي يا حتي علوم غير تجربي و نقلي از قبيل فلسفه و فقه درحد اجتهاد است كه كسي از جماعت اهل منبر، چنين توقعي ندارد واگر علم به احكام شرعي درحدي كه براي تعليم آن لازم است يا تاريخ و شرح حال بزرگان است كه اين امري است جاري و تذكر فروغي را نمي‌طلبد. پي‌نوشت‌ها: 1 ـ ر. ك به: پيام من به فرهنگستان، محمد علي فروغي، (تهران، پيام، 1316)ص10 2 ـ ر. ك به: همان، ص17 3 ـ ر. ك به: همان، صص18 ـ17 4 ـ ر. ك به: همان، ص27 5 ـ ر. ك به: همان، ص17 6 ـ ر. ك به: آئين سخنوري يا فن خطابه، محمدعلي فروغي، تهران كتابخانه دانش، ص7 7 ـ ر. ك به: همان، صص118 ـ 117 8 ـ ر. ك به: همان، ص131

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۲





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن