واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: تخیلات فانتزی احمدینژاد برای یک کلاه گشاد دیگر!
مردم ايران بازگشت به گذشتهاي که روزهاي سختي را برايشان به ارمغان آورده را دوست ندارند و سعي ميکنند به فردايي نگاه کنند که اميد، تدبير و عقلانيت حاصل ميشود.
مصطفی داننده- «روزي مردي ثروتمند، پسر بچه كوچكش را به دهي برد تا به او نشان دهد مردمي كه در آنجا زندگي ميكنند چقدر فقير هستند. آنها يك روز و يك شب را در خانه محقر يك روستايي به سر بردند. در راه بازگشت و در پايان سفر، مرد از پسرش پرسيد: «نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟»
پسر پاسخ داد: «عالي بود پدر»
پدر پرسيد: «آيا به زندگي آنها توجه كردي؟»
پسر پاسخ داد: «فكر ميكنم!»
پدر پرسيد: «چه چيزي از اين سفر ياد گرفتي؟»
پسر كمي انديشيد و بعد به آرامي گفت: «فهميدم كه ما در خانه يك سگ داريم و آنها چهار تا. ما در حياطمان فانوسهاي تزئيني داريم و آنها ستارگان را دارند. حياط ما به ديوارهايش محدود ميشود اما باغ آنها بي انتهاست!»
در پايان حرفهاي پسر، زبان مرد بند آمده بود. پسر اضافه كرد: «متشكرم پدر كه به من نشان دادي ما واقعا چقدر فقير هستيم»
ماجراهاي جريانها و افراد سياسي در ايران کما بيش شباهتي به اين داستان پندآموز دارد. معمولا اين جريانها پيامهاي مخابره شده از سوي مردم را بد متوجه ميشوند؛ يکي از نمونههاي بارز آن جرياني خاص بعد از انتخابات رياست جمهوري 92 است. با اينکه مردم به آنها « نه» گفتند بازهم دم از نمايندگي مردم ميزنند و خود را وکيل ملت ايران ميدانند و سخن خود را از زبان مردم ميزنند. در اين يادداشت کاري به اين گروه ندارم بلکه ميخواهم به سراغ فردي بروم که در انتخابات رياست جمهوري 92، مردم « نه» اصلي را به او گفتند و اعلام کردند که ديگر به او و تيمش اعتماد ندارند.
محمود احمدي نژاد و جريان منتسب به او در انتخابات رياست جمهوري يازدهم، بازنده بزرگ بودند و مردم به کسي راي دادند که سخت مخالف سياستهاي داخلي و خارجي دولت دهم بود. رفتار محمود احمدي نژاد بعد از هشت سال و تناقضهاي بي شمار او از شروع آغاز به کار در سال 84 و تا پايان دوران رياست جمهورياش در سال 93، باعث شد تا مردم به سراغ فردي بروند که بسياري او را يا غار هاشمي رفسنجاني مينامند.
مردم دلزده از احمدي نژاد کاپشنپوش روزهايي ابتدايي رياست جمهوري و احمدي نژاد کت و شلوار پوش روزهاي پاياني رياست جمهوري، دست بيعت خود را به سمت تفکري دراز کردند که احمدي نژاد آن را عامل عقب ماندگي کشور اعلام کرده بود. مردمي که روزي از تريبون سفرهاي استاني ميشنيدند، احمدي نژاد يعني مردم و دگر روز شنيدند احمدي نژاد يعني مشايي، خوب فهميدند که به نام عدالت و مهرورزي چه کلاه گشادي برسرشان رفته است و سعي کردند در خرداد 92 اين اشتباه بزرگ را جبران کنند.
حالا بيش از يک سال از آن دوران گذشته است و روحاني جاي پاي خود را در کشور سفت کرده است که از گوشه و کنار صداي جريان احمدينژاد به گوش ميرسد که: هاي مردم، ما ميآييم و حقتان را پس ميگيريم. براي خودشان کابينه تشکيل ميدهند و احمدي نژاد را رئيس جمهور دولت دوازدهم مينامند.
آري، اين روزها احمدي نژاديها در فکر بازگشت هستند که هيچ ايرادي نيز به آن وارد نيست، مسئلهاي که در اين ميان قابل تامل است، اين است که آنها هنوز مردم را با خود ميدانند. همان مردمي که در انتخابات شوراي شهر و مجلس، به خواهر و نزديکان احمدي نژاد راي ندادند تا آنها در هيچ مسئوليتي حضور نداشته باشند. اين بار نه تهرانيها، بلکه بسياري از مردم شهرهاي بزرگ و کوچک، به احمدي نژاد نه گفتند چون پروژههاي نيمه تمام استانها و شهرهاي خود را ديدند. وعدههاي عمل نشده را مشاهده کردند، ديدند وقتي رئيس جمهور به وزير در جريان يک سخنراني عمومي ميگويد: «بدهيد برود، با من» فقط يک شعار بود!»
امروز احمدينژاديها مانند کودک داستان ما به جاي اينکه پيام انتخابات 92 را درک کنند، براي خود فلسفههايي ساختهاند و از اسطورهشان، رئيس جمهور دوبارهاي ساختهاند. مردم ايران بازگشت به گذشتهاي که روزهاي سختي را برايشان به ارمغان آورده را دوست ندارند و سعي ميکنند به فردايي نگاه کنند که اميد، تدبير و عقلانيت حاصل ميشود.
آنها نميخواهند بازهم با تصميمات و حرکات و الفاظ نسنجيده و احساسي کشور در حلقه تحريمها و در گوشه عزلت ببيند.درپايان بازهم بايد به اين معنا اشاره شود، که حضور احمدي نژاد و طيف سياسي نزديک به او در فضاي کشور به هيچ عنوان ايرادي ندارد بلکه زمينه ساز بالنده نشدن فضاي سياسي کشور خواهد شد اما يادمان باشد که صحنه سياسي کشور جاي ديدن واقعيتهاست نه زندگي با تخيلات فانتزي!
۲۱ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نامه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]