واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: بی اعتمادی چه بر سر جامعه می آورد؟ تهران- ایرنا-دروغ، کلاهبرداری، سرقت، خیانت و امثال اینها وقتی اتفاق می افتند اثر اولیه شان این است که فرد و یا افرادی را که مستقیما در معرض آن قرار داشته اند به گونه ای دچار خسران و ضرر می کنند اما مساله به همین جا ختم نمی شود. اثر ثانویه ای نیز همواره با چنین مسائلی همراه است که چه بسا ماندگارتر است و آن، کم رنگ شدن اعتمادها در جامعه و در عوض، ایجاد بی اعتمادی و سوءظن است.
«بی اعتمادی چه بر سر جامعه می آورد؟» عنوان سرمقاله روزنامه «آفرینش» به قلم «زهرا کیان بخت» است که در ادامه آن می خوانیم: معلوم است در شرایط عادی و در یک جامعه ی سالم، وقتی افراد از سوی دیگران به کمک فراخوانده می شوند، به حکم انسانی قضیه، درصدد همراهی و کمک رسانی برمی آیند. ولی در جامعه ای که به دلیل مبتلا شدن به دروغ و ناهنجاری های رفتاری مشابه، افراد، بارها و بارها با موارد ساختگی این چنینی مواجه می شوند، هیچ بعید نیست در مورد قضایایی هم که فریب و دروغی در مورد آنها در کار نیست طبق همان ذهنیت های قبلی، رفتار کنند و به دلیل عدم قدرت تشخیص نسبت به راست یا دروغ بودن آن موقعیت، برخوردشان، برخوردی انسانی نباشد.
این یعنی گسست بین افراد در جامعه که بی اعتمادی به یکدیگر، آن را ایجاد کرده است.
خلاصه اینکه ما مسائلی از قبیل روراست بودن و صداقت، خیرخواهی برای دیگران، پای بند بودن به قول ها و وعده ها، انصاف به خرج دادن در روابط و فقط به فکر کسب سود برای خود ولو به قیمت متضرر شدن دیگران نبودن و... را اغلب در زمره مسائل اخلاقی و شخصی به حساب می آوریم اما در نگاه وسیعتر، آثار رعایت یا عدم رعایت این نوع رفتارها در سطح یک جامعه، آن قدر گسترده است که می تواند سرنوشت جامعه را تحت الشعاع آن قرار دهد.
این را بسیار شنیده ایم که در گذشته، افراد به قدری نزد یکدیگر از وجهه اخلاقی برخوردار بوده و چنان به یکدیگر و قول و سخن هم اعتماد و باور داشتند که در مبادلات اقتصادی با هم، با گرو گذاشتن یک تار موی خود، به عنوان ضامن، با یکدیگر به مواردی همچون خرید و فروش و وام دهی و وام گیری می پرداختند و به موقع هم ادای دِین می نمودند، اما چیزی که امروز شاهدش هستیم چک هایی است که بارها در زمان موعد، برگشت می خورد و حتی خود ابزارهای مثل چک و سفته، به عنوان وسیله ای برای کلاهبرداری مورد استفاده قرار می گیرد. یا به عنوان یک مثال کوچک، می توان به خرید و فروش در بخش مسکن اشاره کرد و کلاهبرداری ها و تقلبهایی مثل فروش یک واحد مسکونی به چندین نفر و موارد مشابهی که در این مقال نمی گنجد، اما چهره نازیبایی را از جامعه مان رسم می کند.
در واقع برقرار کردن اعتماد که مولفه ی یک ارتباط موثر و سالم است در جامعه، به رعایت صداقت در چند طیف، نیاز دارد. از یک جهت، صداقت در تعامل بین فرد فرد جامعه، به سلامت جامعه کمک می کند و از طرف دیگر و در گستره وسیع تر، وقتی روش و منش تصمیم گیرندگان بر مبنای سوق دادن جامعه به سمت شفاف سازی و صداقت باشد، بدون شک این مساله در زندگی عموم افراد نیز تاثیرگذار خواهد بود.
اهمیتی که مساله یاد شده دارد، ایجاب می کند هم افراد، با سعی در پای بندی به قوانین انسانی، از کمرنگ شدن اعتماد در جامعه، پیشگیری کنند (جامعه ای که خود نیز قرار است در آن زندگی کنند) و هم مسئولین با جدی گرفتن مسائلی که می تواند اعتماد را در یک جامعه دستخوش تزلزل کند نسبت به برقرار بودن امنیت روانی و تقویت اعتماد در بین افراد، حساس باشند. در غیر این صورت، چگونه می توان در سطح یک جامعه، به روابط انسانی موثر و باکیفیت، ولی فاقد گزینه ی اعتماد، امیدوار بود؟
اول**1368**
17/08/1393
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]