واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: كوین اسپیسی با چهره آرام و بی احساس و موهایی كمپشت و پیشانیای بلند، كمتر شباهتی به ستارگان سینما دارد و براحتی میتوان او را در موقعیتهای شغلی پیش پاافتادهای مثل یك... در جستجوی جنبههای نامكشوف رفتارهفته گذشته كوین اسپیسی، بازیگر مشهور سینما موفق به دریافت نشان هنری از كشور انگلستان به پاس فعالیتهای هنریاش شد. او مدال افتخار سلطنتی انگلستان را برای خدماتش در خانه تئاتر اولد ویس در لندن دریافت كرد. تئاتر اولد ویس در جنوب لندن، سال 1818 بنا شده و اجراهای مشهوری توسط بازیگرانی چون لارنس اولیور، جودی دنچ و پیتر اتول در آن انجام شده است. اسپیسی از سال 2003 در این مركز خدمت كرده است. به این مناسبت نگاهی داریم به فعالیتهای هنری این بازیگر در عرصه سینما.كوین اسپیسی متولد 26 جولای 1959 نیوجرسی آمریكاست. مادرش منشی و پدرش نویسنده برنامههای تبلیغاتی و صنعتی بود. بیكاری مدام پدر باعث میشد خانوادهاش دائما از ایالتی به ایالت دیگر سفر كنند. دوران تحصیلی اسپیسی در مدارس مختلف سپری شد. وی در سان فرناندو راهی مدرسه بازیگری شد و فعالیت آماتوری هنری خود را با هنرپیشگی در تئاتر آغاز كرد. پس از چند ماه به توصیه دوستش وال كیلمر كه بازیگر فیلم بود، در یكی از كالجهای لسآنجلس به آموزش حرفهای بازیگری رو آورد. نخستین بازی حرفهایاش را در نمایش «ارواح» نوشته هنریك ایبسن تجربه كرد و نبوغش نمایان شد. موفقیتهای تئاتری خود را با نمایش «سفر ورود راز به شب» در كنار جك لمون، اسطوره دوران كودكیاش ادامه داد. فعالیت حرفهایاش در سینما را با ایفای نقش كوتاهی در فیلم «Heartburn» در سال 1986 آغاز كرد. در جوانی اسپنسر تریسی ستاره محبوب او بود. در نتیجه او با تركیب نام و فامیل اسپنسر تریسی نام فامیل اسپیسی را برای خود برگزید. كوین اسپیسی در دهه 90 برای نخستین بار جایزه تونی را به علت درخشش در نمایش «گمشده در یانكرز» دریافت كرد و بعد از آن علاوه بر تئاتر، فعالیت در تلویزیون و سینما را گسترش داد. البته این به آن معنا نبود كه وی سینما را به تئاتر ترجیح میداد بلكه بعكس بشدت شیفته تئاتر بود. از او در این زمینه نقل شده است كه: «اولویت من تئاتر است نه سینما. نمیخواهم 10 سال دیگر از عمر خود را در هتلها بگذرانم و سالی 3 یا 4 فیلم بازی كنم. عاشق تئاترم و میخواهم در نمایشهای چالشبرانگیز حضور یابم.» او كه به بازی در نقشهای عجیب و غریب، بیش از به عهده گرفتن نقش نخست علاقه دارد، همواره با احتیاط و وسواس نقشهایش را انتخاب میكرد و همین دلیل او را به یك بازیگر شاخص تبدیل كرده است. درخشش او در دهه 90 و با بازی در فیلمهایی همچون «هفت» ساخته دیوید فینچر در نقش یك قاتل و فیلم «مظنونین همیشگی» ساخته برایان سینگر وی را تبدیل به یك ستاره تمامعیار كرد. او در فیلم هفت، نقش قاتلی به نام جان دو را بازی كرد كه 7 قتل را براساس 7 گناه كبیره انجام میدهد. این قاتل پس از قتل پنجم بازی روانی خطرناكی را با ماموران پلیس (براد پیت و مورگان فریمن) آغاز میكند. همسر براد پیت هم یكی از قربانیان است كه براد با دیدن سر همسرش كه توسط قاتل برای او ارسال شده مرتكب گناه خشم میشود و جان دو را میكشد. پوزخند كوین در صحنههای پایانی فیلم و تصویر تازهای كه او از ابعاد پیچیده روانی یك جنایتكار بیرحم در این فیلم آفرید جزو شمایلهای فراموش نشدنی در سینماست.از سوی دیگر نقش وربال كینت در فیلم مظنونین همیشگی منحصرا توسط نویسنده فیلمنامه برای اسپیسی نوشته شده بود. انگشتان دست چپ او هنگام ایفای نقش در این فیلم با چسب به هم چسبیده شد تا معلول بودن دست او واقعیتر باشد. او در این فیلم نقش قاتلی خودپسند را داشت كه تا آخرین لحظه هویت واقعی خود را پنهان میكند و سرانجام از دست پلیس میگریزد. بازی او در این فیلم اسكار بهترین بازیگر نقش دوم را برایش به همراه آورد. كوین اسپیسی بازیگری است كه در نقشهای مثبت و منفی چهره كاملا متفاوتی ارائه كرده و بازی زیرپوستی هوشمندانهای را از خود به نمایش میگذارد. سال 1997 نخستین بار برای كارگردانی فیلمی تحت عنوان «Albino Alligatov» پشت دوربین رفت؛ فیلمی كه با بیاعتنایی منتقدان روبهرو شد. كوین اسپیسی سال 2000 برای ایفای نقش لستر برتهام در فیلم «زیبایی آمریكایی» برنده اسكار بهترین بازیگر مرد شد. او كه نخستین انتخاب برای ایفای این نقش در فیلم بود، به هنگام دریافت اسكار، جایزهاش را به جك لمون تقدیم كرد و چنین گفت: «از نظر من بازیام در این فیلم اصلا یك نمایش انفرادی نیست بلكه جزئی از یك كل بزرگ است و آنچه در این فیلم میپسندم، زیبایی و مصداق داشتن كل و اصل داستان است.» زیبایی آمریكایی، روایتگر از هم پاشیدگی یك خانواده كوچك آمریكایی است كه هر یك از اعضایش سراغ دلمشغولیهای وهمی خود میروند. كوین اسپیسی در این فیلم نقش پدر خانواده را دارد كه به بحران میانسالی رسیده است و بعد از آن كه كارش را در دفتر یك نشریه ترك میكند، سراغ وسوسههایی دون شان سن و موقعیت خود میرود و با بدنسازی تلاش میكند توجه دیگران را به خود جلب كند و همین رفته رفته او را به سمت انزوایی اوهامی پیش میبرد. این فیلم هجویهای درخشان بر ادعای خوشبختی خانوادههای آمریكایی بود كه در عمق زندگیشان جز تباهی و خیانت و وسوسههای مبتذل مشغولیت دیگری ندارند. این نقش طی یك نظرسنجی از كارشناسان سینمایی به عنوان یكی از 100 كاراكتر اول و به یادماندنی تاریخ سینما توصیف شده است. اغلب فیلمهایی كه اسپیسی در آن ایفای نقش كرده، دارای پایان غیرهمنتظرهای هستند. فیلمهایی مانند هفت، مظنونین همیشگی و زندگی دیویدگیل. او به عنوان یك بازیگر «شخصیتساز» در هالیوود مشهور است گرچه اعتراف كرده كه پس از همراهی با جك لمون در نمایش «سفر ورود راز بهشب»، تحت تاثیر اخلاقیات مثبت جك لمون قرار گرفته و از او چگونه بازیگر بودن را فرا گرفته است. كوین اسپیسی علاقه زیادی به جك لمون و شیوه بازی او داشت. آشنایی با او بود كه باعث شد تصمیم بگیرد به جای ستارهای بزرگ شدن، بازیگری بزرگ باشد و به جای نقش اول نقش شخصیتهای محوری یا تعیینكننده را به عهده بگیرد. اسپیسی نقشهای متنوعی را تجربه كرده است. در «كی پكس» نقش مرد غریبی را دارد كه مدعی است از فضا آمده و با این كه در روند داستان او را در بیمارستان روانی میبینیم و منطقهای دراماتیك دال بر جنون اوست، اما شیوه بازی اسپیسی به گونهای است كه نوعی تردید را در صحت و سقم ادعایش در ذهن مخاطب ایجاد میكند. در فیلم محرمانه لسآنجلس نقش یك پلیس را داشت كه تركیبی از تملق و توانایی و جذابیت را در وجود این كاراكتر تعبیه كرده بود. در فیلم «نیمهشب در باغ خیر و شر» به كارگردانی كلینت ایستوود نقش مرد متمول و فاسدی را ایفا كرد كه متهم به قتل پسرش میشود و دوگانگی شخصیتی فوقالعادهای را از خود نشان میدهد. كوین در فیلم «زندگی دیوید گیل» در نقش یك استاد دانشگاه حاضر میشود كه عقاید سفت و سختی درباره حكم اعدام دارد اما حالا خودش متهم به قتل شده است. در فیلم «شرینك» نیز كه جزو آخرین كارهای مهمش است، نقش یك دكتر روانپزشك را ایفا میكند كه به مواد مخدر معتاد است ولی دلسوزی و تعهد خود را به بیماران مختلفش حفظ كرده است. كوین اسپیسی در كار صداپیشگی هم آثار خوبی را ارائه كرده است كه جدا از چند انیمیشن، باید به فیلم «ماه» در این زمینه اشاره كرد كه سال گذشته روی پرده رفت و در آن صدای اسپیسی روی یك رایانه نشسته است؛ رایانهای كه در كره ماه به یك فضانورد سرویسهای مختلف میدهد و دست آخر مشخص میشود ماموریت اصلی او نظارت بر كار فضانورد برای مخفی نگه داشتن رازی بزرگ از او بوده است. صدای اسپیسی در این اثر با نوعی رازآلودگی موحش آمیخته شده كه هر آن انتظار رفتاری غیرقابل پیشبینی را در ذهن تماشاگر شكل میدهد. كوین اسپیسی با چهره آرام و بی احساس و موهایی كمپشت و پیشانیای بلند، كمتر شباهتی به ستارگان سینما دارد و براحتی میتوان او را در موقعیتهای شغلی پیش پاافتادهای مثل یك فروشنده دورهگرد هم فرض كرد. آنچه از او شمایلی موقر و معتبر در سینما خلق كرده است، نه جذابیت چهره بلكه تسلط روی جلوه نمایی پرتنوعی است كه او میتواند در نسبت با كاراكترهای مختلف از خود بروز دهد. جالب اینجاست كه او برخلاف بسیاری از همكارانش هم از گفتوگو درباره زندگی خصوصیاش پرهیز دارد و در این باره گفته است: «هر شهروند متمدنی كه به قوانین اجتماعی پایبند است، حق دارد اسرار زندگی خصوصیاش را پوشیده نگه دارد. به این قلمرو حساسیت زیادی دارم و دوست ندارم كسی وارد آن شود». از آنجا كه او در نقشهایش معمولا متمایل به كاراكترهای ناهنجار مانند قاتل و جانی و روانی و... است، برخی از رسانهها این روند را ناشی از تمایل شخصی او به این جور نقشها دانستهاند، در حالی كه خود او در برابر این ادعا ابراز كرده است: «خوبی یا بدی شخصیتی كه ایفاگر نقش او هستم برایم اهمیت چندانی ندارد. بلكه ابهام موجود در او مرا به خود جذب میكند. در بیشتر فیلمهایم برخی جنبههای ناشناخته روابط رفتاری میان آدمها مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد؛ جنبههایی كه به اعتقاد من میتواند بسیار هولناك و خطرآفرین باشد. همین جنبه برای من مهمترین عامل جذابیت این فیلمهاست.» اغلب كارگردانهایی كه با اسپیسی كار كردهاند بر این باورند كه او نظم و انضباط حاكم بر صحنه تئاتر را با خود به سینما آورده است و آن را در نقشآفرینیهایش به كار میگیرد. كورتیس هنسن كه با او در فیلم «محرمانه لسآنجلس» همكاری داشته چنین نظر داده است: «او و مریل استریپ در شیوه بازیگری خود وجوه مشترك زیادی دارند. هر دو آنها به اجرای دقیق متن اصلی فیلمنامه مقید هستند. اما بسیاری از بازیگران سینما براحتی متن را تغییر میدهند و نام آن را بداههپردازی میگذارند». فیلمشناسی كوین اسپیسی:دلسوخته (1986)- سفر طولانی به اعماق شب (1987)- قاتل مری فاگان (1988)- دختر شاغل (1988)- بد نبین بد نشنو/بابا (1989)- هنری و جون (1990)- وقتی مرا به خاطر میآوری (1990)-گلن گری گلن راس (1992)- بازیافته/ شنا با كوسهها (1994)- مظنونین همیشگی/ شیوع/ هفت (1995)- زمانی برای كشتن/ در جستجوی ریچارد (1996)- پرونده محرمانه لسآنجلس/ الیگاتور آلبینو/ نیمه شب در باغ خیر و شر (1997)- طرف مذاكره/ شیر تو شیر (1998)- زندگی یكحشره (انیمیشن1998)- زیبایی آمریكایی/ كاهونای بزرگ (1999)- تبهكار محترم و معمولی/ اولین قدم را تو بردار (2000)- كی پكس/ اخبار كشتیرانی (2001)- آستین پاورز در گلد ممبرز (2002)- زندگی دیوید گیل (2003)- آن سوی دریا (2004)- ادیسون (2005)- بازگشت سوپرمن (2006)- فردكلاوس(2007) تلاستار (2008)، شرینك (2008)، مردانی كه به بز خیره میشوند (2009)، پدر اختراع (2010) و كازینوجك (2010).
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 803]