تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 14 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس كارى او را اندوهگين و به خود مشغول كند و او با اخلاص براى خدا بسم اللّه‏ ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804401059




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چرا سیدالشهدا(ع) تنها ماند؟ (بخش پایانی)


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



چرا سیدالشهدا(ع) تنها ماند؟ (بخش پایانی)
به ما دستور داده‌اند مهيّاي ظهور باشيد؛ چون ظهور ناگهاني واقع مي‌شود، اصحاب امام زمان(ع) به علت آمادگي، به محض شنيدن نداي حضرت، همگي در مكّه جمع مي‌شوند.



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش سرویس دینی جام نیوز، در بخش های اول و دوم این نوشتار به دلایلی از تنها ماندن امام حسین سلام الله علیه در قیامشان برای احیای دین اسلام در محرم 61 هجری قمری اشاره شد. در بخش پایانی به سایر علل اشاره می شود:   1/3ـ علاقه به دنيا اگر در دل انسان هوسي باشد اين هوس در جايي راهش را از اولياي خدا جدا مي‌كند ولو ممكن است قدم‌هايي همراه با اولياي خدا برود اما آنجايي كه اين هوس سر بر مي‌دارد راه انسان را از وليّ خدا جدا مي‌كند. تأخيرها، سستي‌ها، كم معرفتي‌ها و... از همه مهم‌تر، تعلق به دنياست كه موجب مي‌شود انسان تا مرز ريختن خون سيّدالشّهدا(ع) پيش برود. همان كساني كه براي سيّدالشّهدا نامه نوشته بودند، براي حفظ دنيا و غنيمت بردن از يكديگر سبقت مي‌گرفتند تا پيش ابن زياد، عزيز شوند. كار آنها در اثر حبّ دنيا به جايي رسيد كه صفشان را از سيّدالشّهدا(ع) جدا كردند. عمر سعد كسي است كه در لشكر صفين،‌ اگر فرمانده نبوده لااقل شركت داشته است اما حالا فرماندهي لشكر ابن زياد را قبول كرده است!‌ طمع در ملك ري، ريشه‌ي اين تغيير موضع بود. وقتي به او پيشنهاد فرماندهي لشكر را دادند يك شب مهلت خواست. در واقع ابن زياد نوعي تزوير كرد،‌ اول لشكر را تجهيز كرد و فرماندهي آن را همراه با حكومت ري، به عمر سعدداد چون ري،‌ آن روز بخش عظيمي از منطقه‌ي حكومت اسلامي بود، بعد كه براي حركت آماده شد به او گفتند: شورش خوابيده و سركوب شده بايد به كربلا بروي. گفت:‌ نمي‌روم، گفتند مهم نيست. حكومت ري را برگردان. گفت: اجازه دهيد فكر كنم، تا صبح قدم مي‌زد و تأمل مي‌كرد و مي‌گفت: «مي‌گويند» يك آخرتي هست يعني از لفظ «يقولون» استفاده مي‌كرد و بالاخره به جنگ سيّدالشّهدا(ع) رفت. حضرت بين دو لشكر با او صحبت كردند و فرمودند: چرا در اين كار شركت كردي؟!‌ گفت: دنيايم چنين و چنان است. حضرت فرمودند: من، تأمين مي‌كنم. بهانه‌هاي زيادي آورد، آخر هم نپذيرفت!   تعلّق خاطر به دنيا درجايي انسان را رودرروي اولياي خدا قرار مي‌دهد و اين خطر براي همه ما جدي است. بعضي از بزرگان تعبير خيلي زيبايي دارند، مي‌گويند يكي از اقسام گريه در مراسم سيّدالشّهدا(ع) گريه‌ي خوف است كه انسان واقعاً خائف باشد، نكند روزي پيش بيايد مثل مدعياني كه نامه نوشته بودند كه، باغ‌هاي ما آماده، نهرهاي ما جاري و مزارع ما خرم و آباد و منتظر قدوم شما هستيم اما وقتي كه وليّ خدا آمد تيغ روي او كشيدند، بعد از دعوت،‌ او را محاصره و شهيد كردند، ما نيز با امام خود چنين كنيم.   2/3ـ جمع بين دنيا و آخرت عامل ديگري كه موجب جدايي از سيّدالشّهدا(ع) و حتي موجب قرار گرفتن در صف ابن زياد شد، اين بود كه عدّه‌اي مي‌خواستند بين دنيا و آخرت جمع كنند. با خود تصفيه‌ي حساب نكرده بودند تا بتوانند يكي از اين‌دو را انتخاب كنند؛ لذا خداوند متعال فتنه‌ها را پيش مي‌آورد تا انسان يكي را انتخاب كند. عده‌اي گفتند: سري كه درد نمي‌كند دستمال نمي‌بندند، نه با سيّدالشّهدا(ع) مي‌جنگيم و نه با ابن زياد درگير مي‌شويم، چون سهم ما از بيت‌المال قطع مي‌شود. ابن زياد با 20 الي 30 نفر سرباز به اضافه‌ي 10 يا 20 نفر از سران اقوام در دارالاماره بودند. ابن زياد اول چند نفر از اين سران را بالاي دارالاماره فرستاد، گفت: مردم را موعظه كنيد و بگوييد لشكر شام در راه است مقاومت بي‌فايده است. چرا مي‌خواهيد بجنگيد؟ شما كه در مقابل لشكر شام نمي‌توانيد مقاومت كنيد. بعد هم گفت: به مردم بگوييد هر كس تا شب در اينجا باقي بماند سهمش از بيت‌المال قطع مي‌شود، بعد هم به يكي از همين سران دستور داد تا يك پرچم سفيد به دست بگيرد و بگويد: هر كس زير اين پرچم بيايد در امان است مردم هم گروه گروه زير پرچم مي‌آمدند، لذا آن چند نفر، چهار هزار نيرو را با نيرنگ جمع كردند.   اينكه آدم بخواهد جمع بين دنيا و آخرت كند؛ يعني هم نماز بخواند، هم دين داشته باشد، نه با يزيد بجنگد نه با سيّدالشّهدا(ع)، مثل كوفيان مي‌شود اراده‌ي جمع بين دنيا و آخرت موجب شد قدم به قدم آمدند به لشكر نخيله، آمدند با اين نيّت كه انشاءالله صلح مي‌شود، بعد هم گفتند: برويم كربلا انشاءالله اتفاقي نمي‌افتد، كم كم كار به جايي رسيد كه از همديگر سبقت مي‌گرفتند مبادا از غنيمت عقب بمانند و مبادا پيش ابن زياد بگويند: اين افراد كوتاهي كردند. غافل از اينكه؛ تنها ماندن سيّدالشّهدا(ع) بزرگ‌ترين جرم است، لازم نيست با ايشان بجنگيم. همين كه دو صف ايجاد شد (صف سيّدالشّهدا(ع) و صف يزيد)، بايد به هر قيمتي شده در صف سيّدالشّهدا(ع) باشيم نه در صف ابن زياد، ولو آخر كار صلح شود. اينكه انسان خيال كند اگر كار به كشتار و ريختن خون سيّدالشّهدا(ع) نرسد، در لشكر ابن زياد بودن جرم نيست، از نقطه ضعف‌هاي اساسي است. عده‌اي بر اين فكر بودند كه مي‌شود مسلمان بود ولو زير چتر ابن زياد!! حالا ابن زياد حاكم باشد يا امام حسين(ع) چه فرقي مي‌كند. مثل كساني كه الآن در آمريكا هستند و خيال مي‌كنند دينشان را هم حفظ مي‌كنند، زيرا آمريكا نمي‌گويد نماز نخوانيد، اصلاً كاري به دين ما ندارند؛ اتفاقاً در آنجا مسلماني بهتر و بيشتر است!! غافل از اينكه نبودن در صف سيّدالشّهدا(ع) گناه كبيره و اعظم كبائر است. حر(ره) يك شخصيت بسيار بسيار محترم و فوق‌العاده است، و با توبه خود، معجزه كرده است و يكي از نمونه‌‌هاي توبه است. وقتي براي عذرخواهي خدمت سيّدالشّهدا(ع) آمد، به آقا عرض كرد؛ گمان نمي‌كردم كار ابن زياد با شما به اينجا برسد!! اين فكر،‌ خودش عين جرم است، بر فرض كه كار ابن زياد با سيّدالشّهدا(ع) به اينجا نمي‌رسيد، مگر بايد كار به جنگ برسد تا انسان در صف سيّدالشّهدا(ع) قرار بگيريد؟! مگر انسان معذور است، در صف ابن زياد باشد و سيّدالشّهدا(ع) را تنها بگذارد؟     3/3 ـ احساس عدم احتياج به وليّ خدا جرم را تا به آخر نرسيده، جرم ندانستن و به دنبال جمع دنيا و آخرت بودن، تأخير داشتن، خود را محتاج وليّ خدا نديدن، اينكه مي‌شود جز‌ء اولياي خدا بود و بهشت رفت اگرچه همسفر سيّدالشّهدا(ع) نبود، جرم‌هايي است كه وجود داشته و علت تنهايي سيّدالشّهدا(ع) شده است. خيال مي‌كردند براي اصلاح شدن نيازي به سيّدالشّهدا(ع) نيست؛ لذا طواف كرده، نماز مي‌خواندند، چله نشيني مي‌كردند تا مهذب شوند.   به ما دستور داده‌اند مهيّاي ظهور باشيد؛ چون ظهور ناگهاني واقع مي‌شود، اصحاب امام زمان(ع) به علت آمادگي، به محض شنيدن نداي حضرت، همگي در مكّه جمع مي‌شوند. اينها كه بيكار نيستند ولي طوري آماده‌اند كه اگر آب دستشان باشد، زمين گذاشته، مي‌روند. حبيب بن مظاهر در ميان راه حمام با مسلم بن عوسجه برخورد كرد و گفت: كجا مي‌روي؟ گفت: مي‌روم حمام، گفت: وقت اين كارها نيست از سيّدالشّهدا(ع) نامه رسيده، بايد رفت. از وسط راه، خانه نرفته به طرف كربلا رفتند. اين آمادگي خيلي فرق مي‌كند با آن كسي كه در زمان رسيدن سيّدالشّهدا(ع) به كربلا، تازه براي زن و بچه‌اش آذوقه مي‌برد. خيلي هم دوست دارد به حضرت كمك كند ولي از قبل فرصت‌ها را تخمين نزده، خودش را مهيّا نكرده، اهل سرعت و سبقت نبوده، پيدا است چنين آدمي عقب مي‌افتد. اشتغال انسان به كار خويش و اينكه دل‌مشغولي انسان، وليّ خدا نباشد، يا اينكه صبح كه بلند مي‌شود فكرش اين نباشد كه، امروز در كار امام زمان(عج)چه وظيفه‌اي دارم، مشكل ساز است. البته بار ما را امام زمان(عج) برمي‌دارد، نه اينكه ما ايشان را ياري كنيم. در صلواتي كه از امام حسن عسكري(ع) براي امام عصر(ع) نقل شده، آمده است: « اللهم ّانصره و انتصر به لدينك و انصر به اوليائك و اوليائه و شيعته و أنصاره»[1] خدايا او را ياري كن و به وسيله‌ي او، دوستان خود را و دوستان او را و شيعيان و ياران او را، ياري كن. به هر حال بايد ديد كجاي اردوگاه امام خالي است، همانجا را پر كرد. دنبال كار خودمان نباشيم، اگر ما به دنبال آيت‌الله شدن باشيم و آن يكي، به دنبال خانه خريدن باشد، و سومي به دنبال چيز ديگر حتماً اين تعلقات، ما را از وليّ خدا دور مي‌كند. اگر آمادگي و حالت انتظار وجود داشت انسان به نصرت وليّ خدا موفق مي‌شود، همين‌كه حضرت پرچم برداشت چنين شخصي آماده است. همه‌ي‌ كارهايش را كرده، نه اينكه وقتي جنگ شروع شد تازه به فكر نماز و روزه‌هاي قضا و به فكر قرض‌هايش باشد. حالا كه سيّدالشّهدا(ع) به ميدان آمده، وقت نماز قضا خواندن نيست اينها را بايد قبلاً مي‌خواند بايد خود را به هر قيمتي شده به سيّدالشّهدا(ع) برساني ولو اينكه اين دو ركعت نماز را نخواني ولو همه‌ي قرض عالم روي دوش تو باشد، تا بروي قرضت را بدهي كار تمام شده است.   در هر صورت، اين آماده‌ نبودن‌ها و غفلت‌ها، سلسله عواملي است كه موجب جدا شدن افراد مختلف، از سيّدالشّهدا(ع) و تنها شدن حضرت شد.       پی نوشت: 1ـ محدّث قمي، مفاتيح‌الجنان، ص 1015    




۱۱/۰۸/۱۳۹۳ - ۱۴:۳۸




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن