تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):وقتى مردى به همسر خود نگاه كند و همسرش به او نگاه كند خداوند بديده رحمت به آنان نگ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830302792




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

10 سال طول کشید تا عاشق چادر شدم


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: خانم ها حتما بخوانند؛
10 سال طول کشید تا عاشق چادر شدم
یادم هست که من و خواهرم تا قبل از اینکه برایمان چادر مشکی تهیه کنند تا مدتها با چادر نماز بیرون می رفتیم. چادر نماز را هم یادم است که حداقل از سال اول دبستان داشتم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل [email protected] ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد نکنید.

----------------------------------------------------



 از همان اول چادری بوده ام. یعنی از سال های آخر دبستان تا به حال. خانواده ام مذهبی بودند و البته آن موقع تمام فامیل و در و همسایه مان چنین بودند.

یادم هست که من و خواهرم تا قبل از اینکه برایمان چادر مشکی تهیه کنند تا مدتها با چادر نماز بیرون می رفتیم. چادر نماز را هم یادم است که حداقل از سال اول دبستان داشتم و چونکه چادر سر کردن بلد نبودم مادرم در محل چانه ی چادرم دو نوار پارچه ای دوخته بود که باید زیر چانه ام گره می خورد، و من همیشه به خاطر آنها و به خاطر اینکه چادرم مثل مال بقیه نبود خجالت می کشیدم و دوست داشتم چادرم مثل مال خواهرم کش داشته باشد که البته طرز استفاده از آن را هم بلد نبودم! اما این مسائل باعث نمی شد آن چادر را سرم نکنم.

هنوز طرح اولین چادر نمازم را به خاطر دارم، گل های ریز آبی با وسط های سبز و نقطه های نارنجی در اطراف آنها! آن هم بچه گانه ترین طرحی بود که خودم احساس می کردم به عمرم دیده ام و آن را هم دوست نداشتم. حالا که فکرش را می کنم می بینم از همان اول همیشه چیزهای خواهرم را بیشتر دوست داشته ام!!!

 خدا را شکر می کنم که مادرم از همان اول که بستن چادر و روسری را به ما یاد می داد به ما فهماند که این ها برای حفظ حجاب است، و ما الان هم برای بستن روسری بدون رعایت حجاب کامل هیچ معنایی قائل نیستیم.

نکته ی جالبی که در زندگی ما وجود دارد چادری شدن ما نیست، بلکه چادری نشدن دخترخاله ی ماست! دخترخاله ی ما مثل خواهر سوم ما بود. نمی توانم بگویم چقدر با هم صمیمی بودیم...با هم مسجد می رفتیم، با هم بازی می کردیم، با هم شعر می گفتیم، با هم داستان می ساختیم، با هم درد دل می کردیم، از تمام رازهای همدیگر آگاه بودیم، نصف اوقات او خانه ی ما بود و نصفه ی دیگر اوقات ما خانه ی آنها! و در آن عالم بچگی چقدر زیبا بود، هرگز غیبت کسی را نمی کردیم!!! هر سه مان چادری بودیم و خدایا... چه شد که او از ما جدا شد؟ نمی دانم چه شد که او تند خو شد ، نماز را ترک کرد و چادرش را هم..

مادرم بزرگترین اختلاف تربیتی ما را در یک چیز می بیند... و آن اینکه خودش هرگز لباس های نامناسب به ما نپوشانده، و حیای فطری ما را از همان کودکی سالم باقی گذاشته، در حالیکه خاله ام هر لباسی تن دخترش کرده، و او الان با معضلی به نام کمبود حیا روبروست...

.من و خواهرم از همان موقع که از ما جدا می شد تلاش کردیم برگردد. دائم او را امر به معروف و نهی از منکر می کردیم ولی شاید... فقط شاید راهش را بلد نبودیم . الان بعد از چند سال دوباره با هم رابطه داریم ولی رابطه مان خیلی سطحی است. با هم به گفتگو و خنده و شوخی و حتی بحث های مذهبی و فلسفی هم مینشینیم ولی اورا مجبور به قبول چیزی نمی کنیم . به این نتیجه رسیده ایم که فعلا برای جذب او بهترین کاری که می توانیم بکنیم حفظ صرف دوستی است
بگذریم. ما قبل از اینکه چادر مشکی داشته باشیم چادر سرکرده ایم. البته الان که فکرش را می کنم در شهر ما کاملا رایج بود- و هنوز هم هست- که دختر بچه ها تا قبل از یک سنی چادر مشکی نداشته باشند و با چادر نماز بیایند بیرون. اولین بار که چادر مشکی سر کردم را خوب یادم... منتظرید چه بگویم؟ خوب نیست! فقط می دانم به من حس خانم بودن و باوقار شدن داد. راستش را بخواهید هنوز هم آن حس تغییر نکرده.

چادر را دوست داشتم ولی ضرورت خاصی برای برتری آن بر سایر حجاب های کامل حس نمی کردم، تا این که رفتم به دانشگاهی در غیر شهر خودمان. جاییکه دخترهایی چادری آمدند و چادر را زمین گذاشتند، آنجا تازه به ضرورت چادر پی بردم. می خواهم وقتی که با مردی صحبت می کنم دلم قرص باشد که نگاهش از صورتم جلوتر نخواهد رفت.

هیچ کس نباید فراموش کند که من پیش از آنکه یک زن باشم، یک انسانم.





تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۳ - ۲۱:۳۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن