محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846283818
نهضت کربلا از مستندترین بخشهای تاریخ اسلام است/ بررسی قيام و نهضت امام حسين(ع) -
واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
نهضت کربلا از مستندترین بخشهای تاریخ اسلام است/ بررسی قيام و نهضت امام حسين(ع)
مسئله قيام امام حسين عليه السلام و نهضت کربلا یکی از مسائل پیچیده تاریخ اسلام است و تفسیر و تحلیلهای مختلف و گاه متناقضی درباره آن به عمل آمده است؛ اما از آنجا که خوشبختانه در اغلب و شاید بتوان گفت در تمام حوادث این نهضت، اتفاق مورخین وجود دارد، نهضت کربلا از مستندترین بخشهای تاریخ اسلام نیز هست. به گزارش خبرگزاری مهر، مسئله قيام امام حسين عليه السلام و نهضت کربلا یکی از مسائل پیچیده تاریخ اسلام است و تفسیر و تحلیلهای مختلف و گاه متناقضی درباره آن به عمل آمده است[1]؛ اما از آنجا که خوشبختانه در اغلب و شاید بتوان گفت در تمام حوادث این نهضت، اتفاق مورخین وجود دارد، نهضت کربلا از مستندترین بخشهای تاریخ اسلام نیز هست. در نهضت امام حسین علیه السلام سه مسئله اساسی وجود دارد، كه در اين بحث، به طرح و تحلیل آنها مي پردازيم و با تحلیل آنها می کوشیم جوانبی از این حادثه عظیم، تا حدودی روشن گردد.
1)مسئله اول:
نهضت ِکربلا نهضت و حرکتی اسلامی بود: اسناد تاريخي نشان می دهند، حرکت و نهضت حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام حركت و نهضتي از نوع انقلابهاي چپي يا از نوع كودتاهاي نظامی زمان ما نبوده و نمی توانسته باشد. آنچه ایشان در نظر داشته و به آن عمل کرده اند، کاملا شکل اسلامی از یک حرکت و قیام را داشته است. همان اسلام مأنوس و مألوف و هميشگي كه همه كس حداقل با اصول اوليه آن آشناست. دو ـ سه پیشنهاد در این حرکت وسفر، به امام عرضه شد، و ایشان آنها را نپذیرفتند. این پیشنهاد ها راه پیروزی و بدست آوردن حکومت را نشان می دادند. جواب امام منفی بود، ومعلوم می شد که امام به پیروزی و حکومت نمی اندیشد؛ در حالی که ممکن نیست یک انقلابی چپ یا یک نظامی کودتاچی به پیروزی نیاندیشد.
الف) چنان که خواهیم دید، قبل از سفر به سوی کوفه محمد بن حنفیه برادر امام علیه السلام به ایشان پیشنهاد می کند: شما به مناطق دور دست پناه ببرید و از آنجا با فرستادن داعیان به این سوی و آن سوی عالم اسلام، مردم را به بیعت با خود دعوت کنید. اگر مردم با شما بیعت کردند، به مقصد رسیده ای وحکومت جدت رسول خدا را در میانشان زنده می کنی و اگر بیعت نکردند، جایگاه و اعتبار کنونی شما محفوظ خواهد ماند، و مشکلی پیش نخواهد آمد.
نظیر این پیشنهاد را عبدالله بن عباس در مکه به امام عرضه می کند. او بعد از اینکه به حضور امام آمد اظهار داشت: مردم عراق قومی حیله گرند، به آن ها نزدیک نشو. در همین شهر بمان که تو سرور اهل حجاز هستی. اگر مردم عراق چنان که می گویند: ترا می خواهند به آن ها بنویس که دشمن خویش را بیرون کنند. آن گاه بسوی آنها برو. یا اگر به هر صورت سر رفتن داری!؟ بسوی یمن برو که آن جا قلعه ها و دره ها هست، و سرزمینی پهناور است. پدرت در آن جا شیعیان دارد، و از دسترس مردمان دور خواهی بود، به مردم نامه می نویسی، و داعیان خودت را به این جا و آن جا می فرستی، در این صورت امیدوارم که آن چه می خواهی بی خطر بدست آوری.
در این دو پیشنهاد نظر این است که امام در امن حجاز بماند و آنجا هر چه می خواهد دنبال کند، و یا اگر حتما می خواهد از مکه و حجاز بیرون برود، به محل امن دیگری مثلا: یمن برود، و از آن به هر جای ممکنی دعوت کنندگانی بفرستد، تا مردم را به بیعت با او دعوت کنند. اگر موفقیت قرین بود که دولتی اسلامی بپا خواهد کرد، و به آرزویش می رسد، و اگر نه که در امن و امان است، و برای او مشکلی پیش نخواهد آمد. امام این پیشنهادها که ظاهرا می توانست پیروزی را بدنبال داشته باشد، و در نظر بدوی معقول بنظر می رسید نمی پذیرد. چرا؟
اولا: تشکیل حکومت یک وظیفه و یک واجب بود، و امام هنوز وظیفه تشکیل حکومت نداشت، و چنین وظیفتی نیازمند به تحقق شرایط و مقدماتی بود، و این دو راه پیشنهادی آن شرایط را تامین نمی کرد. ما این مسئله را در آینده توضیح خواهیم داد.
ثانیا: آن چه در خاطر برادر و پسر عموی امام می گذشت چندان با واقعیت مطابقت نداشت. حکومت یزید امنیت حجاز یا آن محل امن فرضی را برای او باقی نمی گذاشت، و امام به همین دلیل خیلی زود تر از زمان پایان اعمال حج، از شهر مکه خارج شد؛ زیرا دولت اموی گروهی مامور به آن شهر فرستاده بود که امام را در حال طواف به قتل برسانند، و یا حداقل ایشان را دستگیر کرده و به نزد یزید ببرند[2]، و مگر در گذشته ای نه چندان دور ـ در دوران حکومت و قدرت امیرالمومنین، 10 ـ دوازده سال قبل ـ لشگریان اندکی از شام، یمن را به خاک و خون نکشیده بودند؟[3] پس این سرزمین با این که ظاهرا دور بود، امنیتی که لازم بود تا طرح به اجرا دربیاید نداشت، و می توانست به اندک مدتی در معرض خطر جدی قرار گیرد.
2) در نیمه راه کربلا طِرِّماح بن عَدی[4] با سه تن از یارانش به کاروان امام می رسد. طرماح به امام عرضه می دارد: من نگاه می کنم چندان کسی را همراه شما نمی بینم. اگر همین ها که همراه حُرّ هستند، و از شما جدا نمی شوند، با شما بجنگند، برایتان کافی هستند. علاوه من یک روز قبل از خروج ازکوفه، جمعیتی دیدم که هیچوقت مانند آن را در یک جا جمع ندیده بودم. در باره آن ها پرسیدم. جواب شنیدم که این ها جمع شده اند که سان دیده شوند. سپس برای جنگ بسوی حسین روانه گردند. تو را به خدا قسم می دهم که حتی یک قدم هم به آن ها نزدیک نشوی! اما اگر می خواهی به جائی بروی که در آن خدا ترا حفظ کند، آنگاه در مورد آینده فکر و تأمل کنی تا روشن شود که چه کار باید کرد، حرکت کن که من شما را در کنار کوه «اجأ» درسرزمین خودمان منزل بدهم، و این کوهی است که ما با آن در برابر پادشاهان غَسّان و حِمیَر و نُعمان بن مُنذر و سیاه و سرخ مقاومت می کردیم. بخدای سوگند! در آن سرزمین هیچوقت به ما ذلتی وارد نیامده است. من همراه شما خواهم آمد تا شما را در یک آبادی، سکونت بدهم. آنگاه به نزد مردانی که در ( کنار دو کوه) اجأ و سلمی زندگی می کنند، خواهم فرستاد، سوگند که ده روز بیشتر نخواهد گذشت که مردان قبیله طیّ سواره و پیاده به نزد تو خواهند آمد. سپس هر قدر که میخواهی در میان ما بمان! اگر حادثه ای پیش بیاید، من ضمانت می کنم که بیست هزار مرد طائی با شمشیر های خویش در دفاع از تو صف بکشند. قسم می خورم تا یک تن از آن ها زنده باشند، دست دشمن به تو نخواهد رسید .
امام او و قومش را دعا کرد، و فرمود: بین ما و این قوم(حر و یارانش) سخنی رفته و قراری گذاشته شده است، و با وجود این قرار نمی توانم از او جدا شده و به راهی دیگر بروم![5] در این جریان طرماح پیشنهاد می کند: شما با من به سرزمین ما بیائید من تضمین می کنم که بیست هزار شمشیر زن در دفاع ازشما بیاورم. تا بحال هیچ صاحب قدرتی نتوانسته است به سرزمین ما دست درازی کند، و شما در آنجا کاملا در امان هستید. در چنین حالتی امام می توانست در یک امن پایدار به مسئله حکومت خویش بیاندیشد؛ اما مع الوصف ایشان آن را نپذیرفت؛ زیرا این پیشنهاد در آن وقتی است که حر با امام برخورد کرده بود، و بر این قرار بودند که ایشان نه به راه کوفه و نه به راه مدینه بلکه به راه سومی برود[6]، تا تکلیف از کوفه مشخص بشود ؛ بنابر این لازمه پیشنهاد طرماح این بود که امام این قرار را بهم بزند، و این کار جز از طریق آغاز یک جنگ ممکن نبود؛ اما امام می فرمود: من جنگ را آغاز نمی کنم؟! و چون نمی توانم جنگ را آغاز کنم، و از نظر شرعی این کار برای من جایز نیست ؛ پس نمی توانم دعوت شما را بپذیرم.
به روشنی دیده میشود که امام نه در پی امنیت بود و نه در پی موفقیت؛ اما در عین حال چون حرکت کرده بود، معلوم بود هدفی دارد، و ما معتقدیم به هدف خود نیز رسید، این هدف چه بود؟
2) مسئله دوم
نهضت مسلحانه ای در کار نبود، و امام اصلا قصد جنگ نداشت: حضرت اباعبدالله عليه السلام ده سال از دوره امامت خویش را در عصر حكومت معاويه گذرانده و اين عصر، برای ایشان عصر انتظار و سكوت است؛ البته مقصود سکوت مطلق نیست؛ زیرا ایشان آنچه به عنوان امر به معروف و نهی از منکر- در آن شرایط خاص- بعهده داشته عمل فرمود. درهمین راستا و به عنوان نمونه نامهاي از ايشان در دست داریم كه در آن، حكومت اموي را مورد اعتراض شديد قرارداده و برخلاف ها وخطاهای آن دست می گذارد، و آن ها را تقبیح مي کند[7].
یا آنگاه که سیاست معاویه بر این قرار گرفت که پسرش یزید را بعنوان خلافت بعد از خود، به عالم اسلام عرضه و تحمیل کند. امام در برابر آن به مخالفت ایستاد، وبه هیچ وجه زیر این بار نرفت، و همه می دیدند، و می دانستند، و از زبان ایشان شنیده بودند که ایشان حکومت یزید را نپذیرفته است.[8] بااین که معاویه در راه حکومت یزید حضرت مجتبی علیه الصلوه والسلام و سعد بن ابی وقاص و پسر خالد ابن ولید و عبد الرحمن بن ابی بکر... را مسموما بقتل رسانید.
اما ما رفتار ديگري بر روال حركت و قیام و نهضتي که بعد از معاويه انجام شد، از ايشان مشاهده نميكنيم، و امام ظاهراً آرام هستند. حتي با این که کوفیان بعد از شهادت امام مجتبی-علیه السلام- از ایشان تقاضاي حركت به سوي كوفه و مقابله با معاویه را داشتند. آن حضرت از این امر امتناع ورزیده و فرمودند: ما با اين شخص بيعت كردهايم، و امكان نقض آن وجود ندارد، و باید مدت آن به پايان برسد، و تا او هست بايد صبر كنيد، و پس از رفتن وي آن وقت تصميم خواهيم گرفت[9]، و لذا حدود ده سال از امامت حضرت امام حسين عليه السلام در عصر حكومت معاويه گذشته و آن حضرت هيچ نوع حركت تند و جهادي و نهضت مسلحانه نداشته اند، و درست بی درنگ و بی هیچ فاصله پس از هلاكت معاويه و جانشين شدن يزيد، قیام و نهضت امام شروع ميشود.
3) مسئله سوم
نهضتی برای امر به معروف: مقابله امام با دولت بنی امیه و نهضت و قیام ایشان از جايي آغاز شده است كه حاكم مدينه امام را به بیعت با یزید می خواند. در این حادثه اولین قدم از نهضت ایشان برداشته شده است. یعقوبی روشن تر از همه می نویسد: « یزید به حاکم مدینه، ولید بن عتبه بن ابی سفیان نوشت: هنگامی که نامه من به تو رسید، حسین بن علی و عبدالله بن زبیر را به بیعت بخوان. اگر زیر بار نرفتند، آن دو را گردن بزن، و سرهای آن دو را برای من بفرست. مردم را نیز به بیعت بخوان، و هر کس سر باز زد همان حکم را درباره او اجرا کن، و السلام»[10]
در نقل ابو مخنف و دیگر از مورخان ظاهر عبارت نامه به این غلظت و شدت نیست. طبری از ابومخنف و مفید از مدائنی و دیگر مورخان قدیم نقل می کنند: که یزید به همراه نامه اصلی خویش که در آن خبر مرگ معاویه درج شده بود نوشته بسیار کوچکی فرستاده بود، و در آن این دستور آمده بود: حسین و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر را بشدت به بیعت بخواه. هیچگونه رخصتی برای تخلف نیست، و باید بیعت کنند.[11]
شب بود که نامه به ولید کار گزار شهر مدینه رسید، و خبر مرگ معاویه ودستوراخذ بیعت را در خود داشت. این خبر برای ولید بسیار گران بود، و نیاز به کمک داشت ؛ بi ناچار به دنبال مروان از سران تیره خودشان، بنی امیه فرستاد، تا از وی در این مهم کمک گرفته و با او مشورت کند، و گفت: تو فکر می کنی که من چه کار باید بکنم؟ مروان معتقد بود که والی این بزرگان را بخواند، و قبل از این که آنها از مرگ معاویه با خبر بشوند، از آن ها در خواست بیعت کند. اگر بیعت کردند فبها ، و الّا آن ها را بقتل رساند. کارگزار شهر، این نظر و مشورت را تمام نمی دانست ؛ اما چاره نبود، کس فرستاد ، و امام حسین علیه الصلوة والسلام و عبدالله زبیر را به دار الاماره احضار کرد . ابن زبیر این دعوت را نپذیرفته ساعاتی را به دفع الوقت و لطائف الحیل گذراند، و سرانجام فرار را بر قرار ترجیح نهاده همان شب از بیراهه به فرار به مکه رفت؛ اما امام در دار الاماره حضور یافت. والی شهر پس اعلام مرگ معاویه و خلافت یزید، بيعت خليفه جديد را به امام عليه السلام عرضه كرد؛ ولی ايشان تن به بیعت نداد.
به اين شكل واز همین جا است كه مقابله و معارضه شروع ميشود، آنهم با اين طرح و نظریه كه امام می فرماید: من با يزيد بيعت نميكنم! خوب دقت كنيد! من با يزيد بيعت نميكنم! همهي سخن امام از سرآغاز نهضت خويش تا پایان آن همین است؛ زیرا امام معتقد است: به حکومت و خلافت رسیدن یزید با آن شرایط دو مشکل بزرگ پدید می آورد:
اولا: این خلافت وحکومت یک بدعت بزرگ است.
امام در نامه ای که به مردم بصره فرستاد نوشته بود:انّ السُّنةَ قد أُمیتت وإنّ البِدعةَ قد أُحییت[12]:سنت ها مرده و بدعت ها زنده شده اند، و در برابر سربازان لشکر حر که راه را بر او بسته بودند، فرمود:
« ای مردم! پیامبر خدا فرموده که هر که حاکم ستمگری را ببیند که محرمات خدا را حلال می شمارد ، و پیمان خدا را می شکند، و بر خلاف سنت پیامبر خدا رفتار نموده و میان بندگان خدا با گناه و تعدی عمل می کند، و به کردار یا گفتار تغییری ایجاد نکند، بر خدا فرض باشد که او را به همان جهنم که جایگاه آن ظالم است وارد سازد. بدانید که اینان(زمامداران) به اطاعت شیطان در آمده و اطاعت خدای رحمان را رها کرده اند، تباهی آورده اند، و حدود را معطل نهاده اند، و(اموال)غنیمت را خاص خویش کرده اند. حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام شمرده اند، و من شایسته ترین کس هستم که این تغییر را ایجاد کند.»[13]
ثانیا: به معنای نابودی کلی اسلام است. امام هنگامی که مروان به ایشان پیشنهاد بیعت بایزید می کرد، فرمود: علی الاسلامِ السلامُ اذ بُلیت الأمةُ براعٍ مثل یزید[14]:اگر امت به راهبری چون یزید دچارشود از اسلام هیچ چیز نمی ماند.
در پی حوادث
ادامه جریان بنابر نقل مورخان بزرگ چنين است: بعد از درخواست حاكم مدينه، امام عليه السلام با رعايت احتياط لازم و همراه بردن تعدادي از خويشان ووابستگان مسلح خود كه آنها را بيرون از دارالاماره، مترصد حوادث احتمالي قرار ميدهد، به نزد حاكم ميرود. حاكم مرگ معاويه را اعلام و به امام ميگويد: اين نامه اميرالمؤمنين يزيد است كه مرا مأمور كرده از شما براي او بيعت بگيرم. امام فرمود: «هدف شما از اين بيعت گرفتن چيست؟ مگر نه اين است كه ميخواهيد به مردم چنان بگوييد كه من با يزيد بيعت كردهام، و از اين راه بيعت ساير مردم را به دست آوريد؟ پس بيعت كسي مانند من، در پنهاني و خلوت بيهوده و بياثر خواهد بود. خوب است صبر كنيد تا فردا كه در يك مجلس عمومي از مردم بيعت ميگيريد، ما را هم دعوت نماييد تا نظر و رأي خود را بگوييم.»
حاكم مدينه وليد بن عتبه كه فردی ميانه رو و عافيت طلب بود، و دوست نداشت با پسر دختر پیامبر-صلی الله علیه وآله- درگير شود، با تكريم و احترام گفت: بسيار خوب. ما جز اين هم از شما انتظار نداشتيم، خدا شما را جزاي خير دهد، در پناه خدا تشريف ببريد، ولي مروان بن حكم والي سابق مدينه و معزول كنوني گفت: اي امير! اين پيشنهاد را هرگز نپذيريد. اگر حسين از اينجا بيرون رفت، و بيعت نكرد، ديگر هرگز به او دست نخواهي يافت! مگر این که خون های فراوان در میان ریخته شود. يا بايد بيعت كند، يا سر او را (چنانكه يزيد گفته) از تنش جدا كنید!
امام عليه السلام كه تا اين لحظه سعي بر آن داشت تا قضيه را به اجمال و ابهام بگذراند به خشم آمده و به مروان فرمود: «وَيْلٌ لَكَ يَابْنَ الزَّرقاء أ أنتَ تَأمُرَُ بِضَرْبِ عُنُقي؟ كَذَبْتَ وَ اللهِ وَ أثِمتَ...»:[15]واي بر تو! اي پسر زن كبود چشم! تو دستور ميدهي گردن مرا بزنند؟! به خدا قسم دروغ گفتهاي ، و گناه مرتکب شده ای!
در این جا ابن اعثم مورخ کوفه چیزی اضافه می کند که دیگران نیاورده اند، و می گوید: امام در این هنگام رو به وليد كرده و فرمود: «أيُّهَا ألْأمير إنَّا أهْلُ بَيْت النُّبوّة وَ مَعْدِنُ الرّسَالَه و مُخْتَلَفُ الْمَلائكة ،بنَا فَتَحَ اللهُ و بِنَا خَتَم الله وَ يزيدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْر قَاتِل النَّفس المُحَّرمةٌ مُعلِنٌ بِالفِسق وَ مثلي لَا يُبَايِعُ بِمِثْلِه، وَ لكِن نُصْبِحُ وَ تُصْبِحُونَ، وَ نَنْظُرُو تَنْظُرُون أيُّنَا أحَقُّ بِالْخِلافة وَ البَيْعَة ثُمَّ خَرَجَ عليه السلام»[16]:
اي امير ما اهل بيت نبوت و معدن رسالت هستیم، خاندان ما محل آمد و رفت ملائكه است، و خداي متعال ما را واسطه و وسيله رحمت خويش قرار داده، در حاليكه يزيد مردي است فاسق شرابخوار، آدمكش و گناهكار علني، و هرگز كسي چون من با فردي مثل يزيد بيعت نخواهد كرد، ولكن باشد تا فردا كه جوانب اين مسئله را بررسي كرده و معلوم كنيم كداميك از ما به خلافت و بيعت سزاوارتر است، اين را فرمود، و از مجلس خارج شد.
این یک حرف اصلي بود، و یکی از انگیزه هایّ نهضت امام عليه السلام را نشان می داد. خلاصه سخن این كه: يزيد مردی فاسق، شرابخوار، و قاتل است، و بی پرده و جسورانه گناه می کند، و كسي مثل من با فردي چون او بيعت نخواهد كرد! گذشتگان در ظاهر حفظ حرمت می کردند، و این چنین حکومتی با این پرده دری ها یک حادثه نو و بدعت تازه بود، و امام می خواست که با این بدعت همراهی نکند. او می خواست ،ومی بایست در مقابل بدعت بایستد؛ لذا می فرمود: من با يزيد بيعت نميكنم! اگر می توانست بایستی بدعت را از بین ببرد، و اگر تنها بود ونمی توانست بایستی آنرا فریاد بزند،ورسوا کند.فرداي آنروز امام عليه السلام در كوچههاي مدينه با مروان برخورد كرد، مروان به آن حضرت عرضه داشت: من ميخواهم شما را نصيحتي بكنم كه خير شما را در آن منظور دارم. امام فرمود: بگو تا بشنوم. مروان گفت: من شمارا به بيعت با يزيد دعوت ميكنم كه خير دين و دنياي شما در آن است.
امام عليه السلام فرمود: «إنّا لله وَ إنَا إليْهِ راجِعُون وَ عَلَي الْاسْلامِ السَّلام إذْ قَد بُلِيَتِ الْامَّةُ بِراعٍ مِثلِ يزيد، وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدّي رَسُولَ الله صَلَيّ الله علَيه و آلِهِ يَقُولُ: اَلْخلافة مُحَرَّمَةٌ عَلَي آلِ أبِي سُفْيان.»:[17] چه مصيبتي بالاتر از اينكه امت اسلامي به سرپرستي همچون يزيد دچار شده است، در چنين حالتي بايد با اسلام خداحافظي كرد، اسلام نابود شده است. من از جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شنيدم كه ميفرمود: خلافت بر فرزندان ابو سفيان حرام است و... . گفتگوي آنان طولاني شد تا آنكه مروان در حال غضب و ناراحتی از آن حضرت جدا شد.
در اينجا نيز امام عليه السلام به مروان فرمود: تو مرا به حساب خودت به خير و صلاح دعوت ميكني كه با يزيد بيعت كنم؟! اما من معتقدم با حکومت وخلافت یزید اصل اسلام نابود خواهد شد! حالا چگونه اسلام بر باد ميرود درآینده خواهیم دید. در این جا هم امام به دومین دلیل نهضت خودشان اشاره می کنند که اگر یزید به خلافت وحکومت اسلام برسد، اسلام به نابودی قطعی محکوم خواهد بود،وهیچ چیز از آن باقی نخواهد ماند. بنابراین امام عليه السلام تصميم به حركت گرفتند، چون پس از این ديگر ماندن در مدينه صلاح نبود،وممکن بود امام بخاطر این که به هیچ وجه زیر بار بیعت یزید نخواهد رفت، در خانه وشهر خودش کشته شود، واین کشته شدن هیچ نتیجه ای نداشته باشد؛ زیرا یزید به سرعت ولید بن عتبه که شخصیتی مسالمت جو بود عزل کرده وبجای او عمرو بن سعید بن عاص را به إمارت بر قرار کرد، واو کسی است که در اولین فرصت لشگری به جنگ عبدالله بن زبیر مخالف دیگر حکومت یزید فرستاد؛[18]پس می توانست اولین حرکت نظامی را علیه امام در مدینه انجام بدهد، وامام را در خانه خودش محاصره کرده وبقتل برساند.
مقصد امام ابتدا مكه بود. کمي قبل از حركت، محمّد بن حنفيّه برادر امام عليه السلام خدمت آن حضرت آمد، و گفت: « برادر! فدايت گردم! تو محبوبترين و عزيزترين کس در نزد من هستي، پس امكان ندارد كه من خيرخواهي و نصيحت خود را براي ديگري غير از تو ذخيره كنم، من مي- خواهم چيزي را به شما عرض كنم، و خواهشم اين است كه آن را از من بپذيري، امام فرمودند: برادر! هر چه دلت ميخواهد بگو كه من گوش ميكنم. عرض كرد: من از شما درخواست ميكنم كه خودت را از يزيد دور بداري، يعني به مقابله رودررو با يزيد نروی! و از شهرهايي كه در حدود نفوذ و قدرت حكومت اوست دوري نمائي. به كوهسارها و بيابانهاي دور دست بروی، و از آنجا با فرستادن ياران و دوستانت مردم را به بيعت با خود فرا خوانی، اگر مردم با شما بيعت كردند كه خوب چه بهتر،خدا بر آن ستایش خواهی کرد،و حكومت جدت رسول خدا را در ميانشان زنده ميكني، و اگر هم بيعت نكردند،دین وعقل ومروت و برتریت نقصی نخواهد یافت؛ چرا كه:
«إنّي أخَافُ عَلَيْكَ أنْ تَدْخُلَ مِصْراً مِنِْ الْأمْصارَ،اوتأتی جماعــه من الناس فَيَخْتَلِفُ النَّاسُ بَيْنَهُم فَمِنْهُم طائفَةٌ مَعَك وَ اُخْري عَلَيْكَ؛ فیقتتلون فَتَكُونَ لأوَّلِ الْاَسنَّةِ غَرَضاً؛ فَإذا خَيْرُ هذِهِ الاُمَّةِ کلِها نَفْساً وَ اَباً وَ اُمّاً اَضْيَعُهَا دَماً وَ اَذَلُّها اَهْلاً»[19]:
من ميترسم كه تو داخل يكي از شهرها شده یا به جمعی از مردمان(مثلا قبیله ای) وارد شوی، و مردم درباره تو اختلاف كنند، دستهاي با تو باشند، و گروهي بر عليه تو بسيج شوند، و در ميان آن هاجنگی در گیر شود،و آن کس که قبل از همه هدف نيزههاي دشمن قرار گيرد، تو باشي، آنوقت است كه خون بهترين و والاترين فرد اين امت از حيث شخصیت وپدر ومادر، از همة خون ها ضايع تر شده و اهل و اولادش خوار تر گردند!!»
و چه مصيبتي از اين هولناكتر!
«امام عليه السلام به او فرمود: پس كجا بروم؟ برادر! محمد جواب داد: ابتدا به مكه برو، اگر توانستي در مكه بماني كه خوب ميماني، چه بهتر، مكه از جهتي مركز اسلام است ، و بودن تو در آنجا بسياري از كارها را روبه راه ميكند، و اگر نتوانستي در آنجا بماني به سوي يمن برو كه در آنجا دوستان و شيعيان پدر و برادر و جد تو سكني دارند، و از تو حمايت خواهند كرد!» خوب دقت كنيد! اينها مشفقانه ترين نصيحت و بهترين خيرانديشي ممكن يك انسان تيزبين -که جامعه و روزگار خود را میشناسد-براي دوستان و خويشان خود ميتواند باشد، و شايد بتوان گفت:
دورانديشي و درايتِ سياسي بهتر از اين راه وروش كه محمد حنفيّه پيشنهاد ميكند، براي يك انسان معمولي، وجود ندارد. عموم مورخان گفته اند: امام عليه السلام پيشنهاد برادرش را صحیح دانست[20]؛ اما چیز دیگری نفرمود؛ ولی بنا به نقل فتوح ابن اعثم به او فرمود: «يَا أخِي! وَ اللهِ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِي الدُّنْيا مَلْجَأٌٌ وَ لا مَأويً لَما بَايَعْتُ يَزيدَ بْنَ مُعَاويّه»:[21]
اي برادر! به خدا قسم اگر در تمامي دنيا هيچ پناهگاه و جايگاهي هم نداشته باشم، هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد. دقت كنيد! امام در جواب او، نه آري قبول گفته، و نه گفتههاي او را رد كرده، بلكه به مسئله اصلي و علت اساسی حركت و نهضت اشاره كرده و باز هم ميفرمايد: « من با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد!» يعني اساس كار من اين است، حالا چه اينجا باشم، چه مكه، و چه هر جاي ديگر جهان! تا اينجا در سه نقطه اساسی، اين گفته تكرار شده است که : من با يزيد بيعت نميكنم.
خوب! امام عليه السلام از مدينه حركت كرده به سوي مكه رهسپار گرديد، در بين راه با مردي به نام عبدالله بن مطيع برخورد ميكند، آن مرد ميپرسد: يا اباعبدالله! جانم به فدايت! قصد كجا داري؟ امام ميفرمايد: الان قصد آن دارم كه به مكه بروم، و وقتي به آنجا رسيدم، از خدا درخواست خير ميكنم. عبدالله عرض كرد. خداوند خير و نيكي را در آنچه قصد كردهاي برايت مقرر دارد؛ ولي من فقط يك نظر مشورتي دارم كه خوب است از من بشنويد. امام فرمود: بگو آن چیست؟ عرض كرد: وقتي به مكه رسيدي بر حذر باش كه اهل عراق به فريبت دچار نكنند؛ زيرا در عراق بود كه پدرت كشته شد، و به برادرت سوءقصد نموده واورا زخمي كردند، آنچنانكه نزديك بود، جانش را از دست بدهد، در حرم (مكه) بمان كه تو در حال حاضر آقا و سيّد عرب هستي، ومردم حجاز کسی را بر تو بر نخواهند گزید، واز همه جا به سوی تو روی خواهند کرد. از حرم دور نشو! همه کس من فدای تو باد. به خدا قسم كه اگر تو كشته شوي، اهل بيت تو نيز به خاطر كشته شدن تو به هلاكت خواهند رسيد، و همه ما بباد خواهیم رفت.[22]
تا آنجا که می دانیم امام عليه السلام سخنان اورا شنید ؛ اما جوابی نفرموده او را وداع كرده و به سوي مكه روانه شد.
در مکه
امام روز سوم يا پنجم شعبان به مكه رسيدند. از اين تاريخ تا هشتم ماه ذيحجّه-يعني تقريباً حدود چهار ماه و اندي - در مكه ماندند ، و هشتم ذيحجه از این شهر خارج شدند. در اين مدت جريانات زيادي اتفاق افتاده كه فعلا مورد نظر نيست، و از محدوده بحث ما خارج است.
ابن هِشام مخزومی
در تاريخ طبري ،درحوادث سال شصت هجری،در بخش تاريخ كربلا، از مردي به نام عمربن عبد الرحمن بن حارث بن هشام مخزومي كه از بزرگ زادگان قريش است، نقل ميكند كه او گفته بوده است:
وقتي نامههاي اهل كوفه به امام عليه السلام رسيده بود، و ايشان آماده حركت به سوي عراق بودند، من در مكه به خدمت آن حضرت رفتم، و پس از حمد و ثناي پروردگار، عرض كردم: يابن رسول الله! من آمدهام تا نصيحتي را كه به نظرم رسيده به عرض شما برسانم، اگر مرا خيرخواه خودت ميداني، بگويم، و الاّ نه! امام فرمود: بگو، من فکر نمی کنم نظری نادرست داشته باشی،یا میل بدی در خاطر بگذرانی! يعني من تو را ميشناسم، و فكرت را درست ميدانم! او ميگويد: من عرض كردم:
به من خبر رسيده كه تو قصد مسافرت به سوي عراق را داري. من از اين سفر براي شما خائف و ترسانم، زيرا تو به شهري ميروي كه فرماندار و رئيس شرطهاش در آن مستقر و همه مأمورين حكومتي در جاي خود ثابت و برقرارند. شهري كه اموال بيتالمال در دست ماموران حكومت است، و چنانكه ميدانيد: إنَّما النَّاسُ عَبِيدٌ لِهذا الدِّرهَم و الدَّنانير: مردم بنده اين درهم و دينار هستند. من ميترسم همان كسي كه وعده نصرت و ياري به تو داده، همو با تو بجنگد، یا آنكه تو را خيلي بيشتر از يزيد دوست دارد، به خاطر پول با تو مقابله کند.
امام در جوابش فرمود: پسر عمو! خدا بتوجزاي خير بدهد؛ به خدا قسم من ميدانم كه تو خيرخواه من هستي، و سخنت را از روي عقل و درايت بيان كرده اي؛ اما: مَهْمَا يُقْضَ مِنْ اَمْرٍ يَكُنْ، هر چه قضای الهی است همان خواهدشد، خواه رأی تورا بپذیرم یا این که با آن مخالفت کنم؛ اما تو نزد من بهترین مشاور، خیر خواه ترین خیر خواهان هستی.[23]
عبدالله بن عباس
فرداي آنروز عبدالله بن عباس خدمت امام آمد و عرض كرد: فدايت شوم! در بين مردم چنین شايع شده كه شما قصد حركت به سوي عراق را داريد، و اين خبر جامعه اسلامي مكه را به لرزه درآورده و مضطرب کرده است. براي من بفرمائيد كه هدف شما چيست، و تصميمتان بچه شکل است؟ كيفيت سوال به گونهاي است كه ميخواهد بگويد: اين حركت غيرمنتظره شما مردم را به هيجان و اضطراب واداشته است. شما در روزهايي كه همه حُجّاج قصد احرام بستن برای حج و حركت به سوي عرفات را دارند، ميخواهيد از مكه خارج شويد؟! مردم اين شهر از حركت ناگهاني شما به اضطراب ونگرانی دچارشدهاند. به من بگوئيد علت اين كار و راز اين حركت چيست؟! امام فرمودند: بله، من همين امروز و فردا- انشاءالله- قصد حركت دارم، و لا حَولَ وَ لاقُوَّة إلّا بِالله العَليِّ العَظِيم.
ابن عباس گفت: من تو را از(خطرهای) اين راه به پناه خدا مي سپارم! خدايت رحمت كند، بگو بدانم: آيا به سوي قوم و مردم و شهري ميروي كه اميرشان رااز میان برداشته و شهر و ديارشان را خود بهدست گرفته و دشمن را از آنجا بيرون كردهاند؟ اگر چنين است، خوب برو، در چنين راهي خير و نيكي و رشد و صواب است؛ ولي اگر شما را به شهري دعوت كردهاند كه اميرشان ثابت و قاهر و قدرتمند است، و كارگزاران و مأموران حكومتي به كار روزمرّه خود اشتغال دارند ؛ پس ترا براي ورود در یک جنگ و قتال دعوت كردهاند، و من می ترسم که تو را فریفته و بتو دروغ گفته باشند، بعدهم باتو به مخالفت برخیزند، و اصلا یاریت نکنند، ودر برابر آن هنگام که برای جنگ با تو دعوت شوند از همه بدتر وسخت تر با تو بجنگند!! امام عليه السلام فرمود: من از خدا درخواست خير ميكنم، تا ببينم چه خواهد شد[24].
شايد همان شب ویا فرداي آنروز باشد كه بار ديگر ابن عباس به حضور امام آمده و عرض كرد: پسرعمو! من ميخواهم صبر كنم ، و چیزی نگویم؛ ولي نميتوانم! من از آن ميترسم كه تو به عراق بروي و كشته شوي، و آن وقت پس از تو هیچ چیز برقرار نمی ماند،وهمه چيز نابود خواهد شد!! اهل عراق مردمی غدّار و اهل فریبکاری هستند، و من ميترسم همان گونه كه با پدر و برادرت عمل كردند، با تو نيز همان كنند. تو در همينجا بمان، و اگر اهل عراق خواستار تو هستند، همان كه قبلا گفتم: بايد خودشان امير و فرماندارشان را از سر راه بر دارند، و پس از آنكه شهر را دردست گرفتند. تو را بدانجا دعوت نمايند.در غیر این صورت اگر بطور حتم مي خواهي بروي، به يمن برو كه نسبت به عراق محيط مناسب تر و امنتري است، و در آن دره ها ودژهاست، و پدرت درآنجاشیعیانی دارد. به آنجا برو، و از آنجا به اطراف نامه بنويس، و داعیان ازآنجا به اطراف گسیل دار، در این صورت امید دارم آن چه می خواهی به عافیت بدست آوری .
امام عليه السلام در جوابش فرمود: پسر عمو ، والله من ميدانم كه توخیر خواه ودلسوز هستي! اما من تصميم قاطع و عزم جزم دارم كه اين راه را بروم. ابن عباس گفت:حال که تصمیم داری بروی، این زنان وفرزندان را با خودت نبر، می ترسم تو در منظر چشم ایشان کشته شوی،واینان هیچ کار نتوانند انجام دهند! در اينجا مطابق نقل طبري ودیگران امام سکوت فرموده و جوابي به ابن عباس نداده است.[25]
ابن زبیر
پس از اين واقعه، عبدالله بن زبير با امام ملاقات کرده و مدتی با ایشان صحبت می کند. پیشنهادعبدالله این بود: شما در این شهر بمان ، من مردم برای تو جمع خواهم کرد. شما ولایت امر را بعهده می گیری. ما با تو بیعت وتورا کمک و مساعدت می کنیم. امام فرمود: پدرم برایم حدیث کرد که بزرگی دراین شهر کشته می شود، وکشته شدن او حرمت این خانه را می شکند. بعد اضافه ميفرمايد: اگر من يك وجب بيرون از حرم كشته شوم، دوستتر دارم از اين كه يك وجب داخل حرم به قتل برسم، و به خدا قسم كه اگر من در سوراخ خزندگان هم بروم بني اميه مرا بيرون كشيده و خواهند كشت! اينها به همانگونه قوانين خدا را زير پا ميگذارند كه قوم يهود آنرا زير پا گذاردند. [26]
در چنین شرایط امام-علیه السلام- از شهر مكه خارج شدند، البته جريانات دیگری نيز واقع شد كه از جمله آمدن عبدالله بن جعفر و امان گرفتن او از والي مكه، عمروبن سعيد براي امام، و آمدن برادر والي مكه يعني يحيي بن سعيد بن العاص در بين راه به خدمت امام، و دادن نامه امان و ممانعت او از حركت امام و امثال آن، كه چون مورد نظر و بحث فعلی ما نيستند از آنها ميگذريم.
در بين راه مكه و عراق امام عليه السلام با فرزدق شاعر معروف که به مکه میآمد، برخورد کردند. فرزدق توقف نموده و به امام اظهار ادب کرد. امام به او فرمودند: بَیِّنْ لَنَا نَبَأ النَّاسَ خَلْفَک: از اخبار مردمی که آنها را پشت سر گذاشتی (یعنی مردم عراق) برای ما بگو، توضیح بده که اوضاع آن مردم چگونه است؟ فرزدق گفت: از شخص مطلع و آگاهی سئوال کردی، من خیلی خوب از قضایای آن شهر مطلع هستم، وآن مردم را می شناسم. بعد عرض کرد: درکوفه: «قُلُوبُ النَّاسِ مَعَک وَ سُیُوفُهُمْ مَعَ بَنِی أمَیَّه»:دلهای مردم با تو است، یعنی تو را دوست دارند، ولی شمشیرهای آنها برای بنی امیه به حرکت میآید؛ زیرا دینارودرهم نزد بنی امیه است.
بعد اضافه کرد: اما قضا و قدر از آسمان می آید؛ یعنی با این حال که در مردم کوفه عرض کردم، تا خداوند نخواهد کاری صورت نخواهد گرفت، و خدا هم هر چه را بخواهد انجام خواهد داد. امام فرمود: راست گفتی کارها بدست خداست، و خدا هر چه را بخواهد انجام میدهد.[27]کوفه و اهمیت آن
اما چرا کوفه، و چرا مدام صحبت از کوفه و نامه های مردم کوفه، و بیعت مردم کوفه در میان است. در آن روزگار در عالم اسلام چندین شهر لشکر گاهی وجود داشت که«جُند» نامیده می شد: کوفه، بصره، دمشق، حِمص واسکندریه وو... لذا کوفه علاوه بر آنکه مرکز اداره مناطق وسیعی از بلاد اسلامی آن روز بود که بخش بزرگی ازعراق و ایران تا حدود هند را در بر میگرفت، یکی از مراکز نظامی حکومت خلافت، و به عبارت بهتر یکی از بزرگترین پادگان های نظامی شرق سرزمین اسلامی بود، و از نقاط مختلفی از عالم اسلام بویژه یمن در آنجا نیروهای جنگی و نظامی سکونت و حضورداشتند، بعلاوه که مدتی مقر حکومت امام امیرالمومنین علیه السلام بوده و بسیاری از مردم آنجا از دوستان و شیعیان و حتی بعضاً دست پروردگان آن حضرت بودند که به همین جهت کوشش های زیادی در مبارزة با دشمن به همراه آن حضرت و پس از او از خود بروز دادند.
خب! این مردم که دارای چنین اوصافی هستند، ناگزیر توجه و تمایلشان نسبت به کسی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ چون: اولاً بخش بزرگ وقابل توجهی از نیروهای جنگی در عالم اسلام در این شهرهستند، و بهمین دلیل بارها از تعداد شمشیر زنان آن شهر با اعداد بزرگی سخن گفته شده است. از جمله در ابتدای بنای کوفه در آن چهل هزار مقاتل و جنگجو شماره شده [28]که چون براساس شمارش های دولتی از حقوق بگیران رسمی است، می تواند معتبر ودقیق باشد. بعدها ناگزیر تعداد جمعیت شهر رشد کرده وجنگجویان آن فزونی یافته است، تا آن جا که در عصر امام امیر المومنین-یعنی حدود بیست سال بعد- عدد مردان جنگی این شهر تا شصت وپنج هزار نیز رسیده است. یعنی سربازان رسمی علاوه بر چهل هزار تن موجود در آمارهای گذشته، بیست وپنج هزار تن به آن اضافه شده است. این بیست وپنج هزارعبارتند: ازهفده هزارتن از ابناء، یعنی ایرانیانی که از سرزمین خود به آن شهر کوچ کرده وسکونت یافته بودند، و هشت هزارتن از غلامان وآزاد شدگان.[29]
باز چندین سال بعد در گفتاری که سلیمان بن صُرَد با امام مجتبی-علیه الصلوة والسلام- دارد، می گوید: در حالی که صد هزار شمشیر زن بهمراه داری چرا به صلح تن درداده ای؟[30] سلیمان یک شخصیت بزرگ وبا نفوذ کوفی است،[31] ومی تواند سخنش از سر آگاهی باشد؛ اما این گفتار چون در مقام احتجاج و یا حتی متأسفانه اعتراض است، بر مبنای مبالغه بنا شده وما نمی توانیم این عدد را دقیق بدانیم؛ امااین عدد در مواضع دیگر هم تکرار شده است.ازجمله:
در مآخذ معتبر آمده است: مردم کوفه قبل از آمدن حضرت مسلم-علیه السلام- به آن شهر به امام نامه نوشته و عرضه داشتند:«انّه معک مأئةُ الف»[32]:با تو صد هزارتن- مرد جنگی- همراه خواهند بود. امام بدنبال این نامه حضرت مسلم را به کوفه فرستاد، تا اوضاع آن شهر را تحقیق کند. دوران بررسی وتحقیق اوضاع شهر45 روز(پنجم شوال تا بیستم ذی قعده[33]) طول کشید. حضرت مسلم -علیه السلام- بیست وهفت روز قبل از این که به شهادت نایل بشود، به امام نامه ای فرستاد که در آن آمده بود: «جلودار کاروان به اهل کاروان دروغ نمی گوید: تمام مردم کوفه با شما هستند، بلا فاصله وقتی که نامة مرا خواندید، به سوی کوفه حرکت کنید.»[34] مردم کوفه نیز بهمراه او به امام نوشته بودند:«انّ لک ههنا مأئةُ الف سیفٍ فلا تتأخر.»[35]:تو در این جا صد هزار شمشیر در اختیار خواهی داشت؛ پس تاخیر نکن.
دقت در شرایطی که این نامه ها نوشته شده و تامل درعبارات آن ها نشان می دهد که این اعداد نیز نظربر آمار دقیق نداشته وفقط دلالت بر کثرت دارند. بنابرین نمیدانیم عدد مردان جنگی کوفه چه مقداراز آنچه در زمان امیر المومنین-علیه السلام- وجودداشته افزونی یافته باشد؛ اما اگر به هیچ وجه هم تعداد مرد جنگی افزوده نشده باشد، همان تعداد هم قابل ملاحظه بوده ومی توانست تعیین کننده باشد، وسرنوشت عالم اسلام را بدست گیرد.
ثانیاً علاقمندان به امام واهل بیت پیامبر در میان مردم کوفه فراوان بودند ، و لذا امام در راه از هر کس احوال مردم آن شهر را پرسجو کرد، جوابی همانند فرزدق گفتند: قلوبهم معک: قلبهای مردم با شماست.[36] علاوه می دانیم آنها برای امام نامه های فراوان[37] با مضامین مختلف نوشته وآن حضرت را به شهر خودشان دعوت کرده بودند. مهمترین آن ها نامه ای بود که از طرف سلیمان بن صُرَد ومُسیّب بن نَجبَه ورُفاعه بن شدّاد وحبیب بن مُظاهر شخصیت های طراز اول شهر و اجتماع از شیعیان آن حضرت امضا شده بود. دراین نامه نوشته بودند: «حمد خدائی را که دشمن جبارو سرسخت شما (معاویه) راهلاک کرد. او با قهروغلبه بر این مردم مسلط شده وخزانة کشور را به غصب برده بود، وبر خلاف رضایت عموم مردم بر آنها حکومت می کرد؛ آنگاه نیکان ایشان راکشت،وبدان را باقی گذارد .اموال خدا رادر انحصار قدرتمندان وثروتمندان قرار داد. لعنت خدا بر او باد. اینک ما را امام نیست. بیا شاید خدا بوسیلة تو مارا بر حق همدل ومجتمع گرداند.»[38]
این نامه 10روز از رمضان گذشته به امام رسید.چند روز بعد نامه بعدی را گسیل داشتند، ودر آن آمده بود: «هر چه زودتر تشریف بیاورید که مردم منتظر شما هستند، ونظر به هیچ کس دیگر ندارند؛ پس عجله کنید، عجله کنید»[39] از نامه ها مهمتر این بود که با رفتن نماینده امام- حضرت مسلم - به کوفه هجده هزار نفر بااو بیعت کرده بودند.[40] که البته تعداد بیعت کنندگان در پاره ای از مآخذ تا چهل هزار نیز گفته شده اند [41] که قابل اطمینان نیست.
پس در اینجا وظیفه دیگری نیز بر وظایف قبلی اضافه شد، دقت کنید! تا به حال وظیفه امام بیعت نکردن بود، که امام بیعت نکرده و همچنان هم بیعت نخواهد کرد، ولی حالا وظیفه دومی نیز پیدا شده است، و امام بایستی به آن عمل کند. وظیفه از آنجا پیدا شده بود که گروه عظیمی از مردم مسلمان، با عشق وشور به امام نامه نوشته و با امام بعنوان اعلام وفاداری واطاعت، بیعت کردهاند، آنها میگویند ما فقط تو را میخواهیم، و امام باید به اینها جواب بگوید، آن هم جواب مثبت، چنانچه پدرش امیرالمومنین علیه السلام نیز در بیان علت قبول خلافت و زمامداری خویش یکی از دلایل اصلی را همین بیعت و حضور مردم ذکر فرموده است، آنجا که در خطبه شقشقیّه پس از ذکر پاره ای از وقایع آن روزگاران و چگونگی زمامداری خلفای قبل از خود میفرماید:
«اَمَا وَ الّذی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَء النَّسَمَة لَوْلا حُضُورُ الْحَاضِر وَ قیامُ الحُجَّهِ بِوُجُود النَّاصر وَ مَا أخَذَ اللهُ عَلَی الْعُلَماء أن لّا یُقَارُّوا عَلی کِظَّه ظالِمٍ وَ لا سَغب مَظْلومٍ لَاَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلی غَارِبِها وَ لَسَقَیْتُ آخِرَها بِکَأسِ أوَّلِها وَ لألَفیْتُمْ دُنیَاکُمْ هذِهِ أزْهَد عِندی مِن عَفْطَة عَنْزٍ»[42]
سوگند به آن خدایی که دانه را شکافت، و انسان را خلق نمود؛ اگر حاضر نمیشدند آن جمعیت بسیار که با من بیعت نمودند، و نصرت و یاری نمیکردندکه بدین ترتیب حجت بر من تمام شود، و اگر نبود عهدیکه خدای تبارک و تعالی از علماء و دانشمندان گرفته تا راضی نشوند بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم ، هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم (تا هر که خواهد آن را برای خود بگیرد) و آخر آن را به کاسه اولش آب میدادم (یعنی چنانکه پیش از این نسبت به آن بیتوجه بودم، اکنون هم کناره میگرفتم) و شما میدیدید که این دنیای شما نزد من از عطسه بز ماده نیز بیارزشتر است.
پس اگر مردم اظهار همراهی و اطاعت و بیعت کردند، چون حجت برامام تمام میشود، باید قیام کند، و حکومت اسلامی رابا همراهی همان مردم تشکیل بدهد. چنانچه امیرالمومنین علیه السلام اینچنین کرد، و مدت نزدیک به پنج سال قبل از شهادتش، اولین حکومت اسلامی بعد از پیامبر را بر پا ساخت.
توضیح دیگری که لازم است داده شود این است که پیامبران و جانشینان آنها وظیفه اولیه و اصلی و تعطیل ناشدنیشان رساندن اسلام به مردم است. خوب دقت کنید! این به آن معنی است که چه مردم با آنها باشند یا چه نباشند، حمایت کنند یا مخالفت، فرقی نمیکند آنها وظیفه دارند که احکام و دستورات خدا را بگوش مردم برسانند، وسعی کنند که شنیده و فهمیده شود، و « بلاغ مبین»[43]باشد، یعنی تبلیغ اسلام و روشن کردن احکام در هر حال بر آنان واجب است، وهیچ پیش شرط ندارد؛ یعنی اگر مثلاً همة مردم هم به پیامبر پشت کنند، ایشان باید در میدان بماند، و اسلام را به گوش مردم برساند، و بگوید که خدا یکی است، پیامبرانی آمده اند، قیامتی هست، بهشت و جهنم ، عقاب و ثواب، حساب و عدالت ویا خلافت و امامت و... هست، و دستور خدا این است؛ ولی آنچه که با اقبال وعدم اقبال مردم، و آمدن و نیامدن آنها فرق میکند، مسئله تشکیل حکومت عادله اسلامی است، در اینجا است که اگر مردم به صحنه بیایند، و حمایت کنند تشکیل آن حکومت لازم و واجب است؛ ولی اگر مردم نخواستند، و نیامدند بر امام-در حالی که تنهاست وهیچ یاوری ندارد- برپاکردن حکومت واجب نیست ؛ یعنی وظیفة خاص برای شخص ایشان وجود ندارد که او خود به تنهایی وبشخصه بایستی به آن اقدام نماید، و بخواهد تشکیل حکومت بدهد؛ البته چنین کاری نه شدنی وممکن خواهد بود، ونه وظیفه و واجب است ؛ اما در ابلاغ و تبلیغ این چنین نیست، اگر دوستان اورا تنها بگذارند، و دشمنان هم بر او بتازند، و او یکه و تنها بماند، و از در ودیوار عالم بلا ببارد، باید به وظیفه تبلیغی خویش که وظیفة اصلی واولیه اوست عمل کند.
امام امیرالمومنین علیه السلام در جای دیگری به مناسبت جریان سقیفه فرموده بوده است:«لو وجدت اربعین ذوی عزم لناهضت القوم»[44]: من اگر چهل نفر صاحب عزم بیابم در برابر این قوم بپا میخیزم. آنروز چهل نفر صاحب عزم کافی بود؛ زیرا نیروی مقابل آنچنان قوی و منسجم نبود؛ ولی بعدها شرائط عوض شده بود، وآن حضرت با بیش از آن مقدار نیز به هدف الهی خود نائل نگشت؛ پس شرایط تشکیل حکومت اسلامی برای امام حسین علیه السلام ظاهراً مهیا شده و آن حضرت هم وظیفه داشت، به این خواست عمومی پاسخ گوید، چون ضوابط تشکیل حکومت همه فراهم آمده است، و مردم بیعت و اظهار وفاداری کردهاند.
امام علیه السلام به راه خود ادامه میدهند، و باز هم در بین راه با افراد مختلفی که برخورد میکنند، هر یک به نحوی امام را از رفتن به کوفه و قیام بر ضد حکومت یزید بر حذر میدارند؛ ولی امام علیه السلام هر یک را به فراخور حال و مقدار درک و بینش او پاسخی مناسب داده و میگذرد ؛ اما زمانی که ایشان به منزل ثَعلَبیه یامنزل بعد آن زُباله رسید، خبر قتل مسلم بن عقیل، هانی بن عروه، و عبدالله بن یَقطُر به ایشان رسید، و امام در جمع کسانی که به همراه آن حضرت آمده بودند ایستاد، و بیان ماوقع نمود، و فرمود: فَإنَّهُ قَدْ أتانَا خَبَرٌ فَظیعٌ قَتْلُ مُسلِمِ بْنِ عَقیل وَ هَانِی بْنِ عُروَة وَ عَبدُاللهِ بْنِ یَقْطُرُ و قَدْ خَذَلَتْنَا شیعَتُنا فَمَنْ أحَبَّ مِنْکُم الإنْصِراف فَلْیَنْصَرِفْ لیس علیه منا ذمام.[45]
خبر بسیار بد و سنگینی به ما رسیده که قتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یَقطُر است، و شیعیان ما ما را رها کرده و واگذاشتند و لذا هرکس از شما که میخواهد برگردد، برگردد که هیچ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]
صفحات پیشنهادی
امام جمعه خرمآباد: هدف از قیام و نهضت امام حسین (ع) امر به معروف و نهی از منکر بود
امام جمعه خرمآباد هدف از قیام و نهضت امام حسین ع امر به معروف و نهی از منکر بودامام جمعه خرم آباد گفت هدف از قیام و نهضت امام حسین ع امر به معروف و نهی از منکر بود به گزارش خبرگزاری فارس از خرمآباد حجتالاسلام والمسلمین ظهر امروز سیداحمد میرعمادی در خطبههای نماز جمعه اینماینده مردم قم در مجلس خبرگان رهبری: قیام امام حسین (ع) منبع نورافشانی برای همه ملتها است/قیام عاشورا مهمتری
نماینده مردم قم در مجلس خبرگان رهبری قیام امام حسین ع منبع نورافشانی برای همه ملتها است قیام عاشورا مهمترین حادثه تاریخ جهان اسلاماستاد حوزه علمیه قم گفت قیام امام حسین ع منبع نورافشانی برای همه ملتها است و با گذشت بیش از 14 قرن قیام عاشورا به عنوان مهمترین حادثه تاریخ اسلنماینده ولی فقیه در لرستان: قیام امام حسین باعث پایداری اسلام شد
نماینده ولی فقیه در لرستان قیام امام حسین باعث پایداری اسلام شدنماینده ولی فقیه در لرستان گفت قیام امام حسین باعث پایداری اسلام شد به گزارش خبرگزاری فارس از خرمآباد حجتالاسلام والمسلیم سیداحمد میرعمادی صبح امروز در دیدار با برگزارکنندگان نمایش فصل شیدایی در خرمآباد ضمن تقدامام جمعه بیلهسوار: بزرگترین پیام نهضت امام حسین (ع) امر به خیر و دوری از آلودگیهاست
امام جمعه بیلهسوار بزرگترین پیام نهضت امام حسین ع امر به خیر و دوری از آلودگیهاستامام جمعه شهرستان بیلهسوار گفت بزرگترین پیام نهضت اباعبداللهالحسین ع که احیای امر به معروف و نهی از منکر است در مسیر احیای نیکیها شایستگیها و مقابله با هرگونه کجروی و رفتارهای ناصحیح استامام جمعه موقت تبریز: هدف اصلی قیام امام حسین(ع) اصلاح جامعه اسلامی بود
جمعه ۲ آبان ۱۳۹۳ - ۱۶ ۵۷ امام جمعه موقت تبریز گفت هدف اصلی قیام امام حسین ع اصلاح جامعه اسلامی بود به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه آذربایجان شرقی حجت الاسلام علی حاجی زاده در خطبههای نماز جمعه تبریز با اشاره به فرارسیدن ماه محرم و ایام عزاداری ابا عبداامام جمعه بناب: نهضت حسینی باید پرمحتوا شود
امام جمعه بناب نهضت حسینی باید پرمحتوا شود تبریز - ایرنا - امام جمعه شهرستان بناب تاکید کرد نهضت خونین امام حسین ع باید روز به روز بار ور و پرمحتوا شود حجت الاسلام مصطفی باقری بنابی روز یکشنبه در نشست اعضای ستاد ساماندهی شئونات فرهنگی بناب که درآستانه فرارسیدن ماه محرم برگزاامام جمعه شهر تیران: دشمنان اسلام و انقلاب از مکتب عاشورا و قیام امام حسین (ع) در هراسند
امام جمعه شهر تیران دشمنان اسلام و انقلاب از مکتب عاشورا و قیام امام حسین ع در هراسندامام جمعه شهر تیران گفت وقایع عاشورا و کربلای حسینی در مقابل تهاجم فرهنگی دشمن بسیار تاثیرگذار است به گزارش خبرگزاری فارس از تیران سید علی سجادی ظهر امروز در مراسم بزرگداشت هفته امر به معروفتبیین اهداف قیام امام حسین (ع) در ماه محرم امری ضروری است
استانها شمال گیلان صدیق عربانی تبیین اهداف قیام امام حسین ع در ماه محرم امری ضروری است رشت – خبرگزاری مهر امام جمعه موقت رشت بر ضرورت تبیین و ترویج اهداف قیام امام حسین ع در ماه محرم تاکید کرد به گزارش خبرنگار مهر حجت الاسلام یوسف صدیق عربانی در خطبه های این هفتامام جمعه شهر چمران ماهشهر: هیئتهای مذهبی اهداف قیام امام حسین(ع) را تبیین کنند
امام جمعه شهر چمران ماهشهر هیئتهای مذهبی اهداف قیام امام حسین ع را تبیین کنندامام جمعه شهر چمران ماهشهر گفت هیئتهای مذهبی علاوه بر اقامه عزاداری اهداف قیام امام حسین ع را نیز به خوبی تبیین و تشریح کنند به گزارش خبرگزاری فارس از ماهشهر حجتالاسلام سید منتصر هاشمی ظهر امروزفرمانده انتظامی آذربایجان غربی: احیای امر به معروف و نهی از منکر، مهمترین هدف قیام امام حسین(ع) است
فرمانده انتظامی آذربایجان غربی احیای امر به معروف و نهی از منکر مهمترین هدف قیام امام حسین ع استفرمانده انتظامی آذربایجان غربی گفت احیای امر به معروف و نهی از منکر مهمترین هدف قیام امام حسین ع است به گزارش خبرگزاری فارس از ارومیه سردار یحیی شرفی ظهر امروز پیش از خطبههایالعبادی: باید از شیوه امام حسین(ع) در مبارزه با دشمنان اسلام الهام گرفت
بین الملل آفریقا و خاورمیانه در سخنانی به مناسبت آغاز ماه محرم العبادی باید از شیوه امام حسین ع در مبارزه با دشمنان اسلام الهام گرفت نخست وزیر عراق ضمن تاکید بر لزوم وحدت میان آحاد ملت عراق اعلام کرد که باید از شیوه امام حسین علیه السلام در مبارزه با دشمنان اسلام الهام گرفتامام جمعه قلعهرئیسی: امام حسین(ع) با عمل خودش اسلام را بیمه کرد
امام جمعه قلعهرئیسی امام حسین ع با عمل خودش اسلام را بیمه کردامام جمعه قلعه رئیسی گفت امام حسین ع با عمل خودش اسلام را بیمه کرد به گزارش خبرگزاری فارس از چاروسا حجتالاسلام اسماعیل صلواتی ظهر امروز در خطبههای نماز جمعه قلعهرئیسی با توصیه نمازگزاران به رعایت تقوای الهی گفتفرماندار ری: امام حسین (ع) عامل وحدت جهان اسلام و آزادیخواهان جهان است
فرماندار ری امام حسین ع عامل وحدت جهان اسلام و آزادیخواهان جهان استفرماندار ویژه شهرستان ری گفت در زمانی که دشمنان به دنبال ایجاد تفرقه و دشمنی در بین صفوف مسلمانان هستند حضرت اباعبدالله الحسین ع میتواند عامل وحدت جهان اسلام باشد به گزارش خبرگزاری فارس از جنوب استان تهراانتشار دفتر سوّم از مجموعۀ «انديشههاي ناب»، تحت عنوان «فضائل و قیام امام حسین سلاماللهعلیه»
اصفهان انتشار دفتر سوّم از مجموعۀ انديشههاي ناب تحت عنوان فضائل و قیام امام حسین سلاماللهعلیه در آستانۀ فرارسیدن ماه محرم الحرام دفتر سوّم از مجموعۀ انديشههاي ناب تحت عنوان فضائل و قیام امام حسین سلاماللهعلیه اثر آيت الله العظمي مظاهري منتشر گرديد به گزارش باشخلق حماسه بی بدیل نهضت حسینی در13آبان امسال
قائم مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی خلق حماسه بی بدیل نهضت حسینی در13آبان امسال تهران- ایرنا- قائم مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی گفت با توجه به اینکه انقلاب اسلامی نیازمند نگاه حماسی است در13 آبان امسال که مصادف با روز عاشورا ی حسینی است ملت بزرگ ایران حماسه ای بی بدیلپیام قیام امام حسین(ع) حرکت در خط امامت و ولایت است
نوری زاده پیام قیام امام حسین ع حرکت در خط امامت و ولایت است خبرگزاری پانا معاون استان ها و امور تبلیغات سازمان تبلیغات اسلامی گفت آمریکا و اسرائیل یزیدیان امروز هستند و عزاداری برای امام حسین ع نوعی از مبارزه با ظالمان و یزیدیان امروز است ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱ آبان ساعت 08 04 &nb13 آبان امسال ، خلق حماسه بی بدیل نهضت حسینی
سیاسی سایر حوزه ها رئیس ستاد مرکزی برگزاری مراسم یوم الله 13 آبان 13 آبان امسال خلق حماسه بی بدیل نهضت حسینی قائم مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی گفت با توجه به اینکه انقلاب اسلامی نیازمند نگاه حماسی است در 13 آبان امسال که مصادف با روز عاشورا ی حسینی است ملت بزرگ ایرا-
گوناگون
پربازدیدترینها