واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۶
خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) – یادداشت روز دکتر علیرضا بیگمی، طب سالمندان اطراف ما همیشه پیرمردها و پیرزنهایی وجود داشتهاند که ذهنیت ما را درباره سالمندی تشکیل دادهاند، چروکیدگی و تیرگی پوست، خمیدگی پشت، موهای سفید، قدمهای لرزان و آهسته، فقر، دردهای بیامان و بیماریهای همزمان مثل دیابت و فشار خون و کمردرد و پادرد، تنهایی و افسردگی، حسرت کسان و دوستان از دست رفته، ذکر مداوم ایام گذشته، انتظار مرگ، ضعف قوای جسمانی و ذهنی، کم توجهی بچههای دیروز به آنها که روزگاری مرکز ثقل خانواده بودند، مثالهایی از اجزای ذهنیت ما از پیری هستند. هیچ کسی دوست ندارد، روزی به چنین سرنوشتی دچار شود اما ما هم پیر خواهیم شد؛ همانطور که بقیه دارند پیر میشوند. ما روزی به دنیا آمدیم، همانطور که بقیه به دنیا آمدند، بزرگ میشویم، همانطور که دیگران میشوند، پس روزی پیر میشویم چون دیگران شدند. فراوانی حقایقی که اطرافمان رخ میدهد اما به درستی درکشان نکردهایم، بسیار بیش از واقعیاتی است که تمام و کمال میدانیم و بدیهیاتی خودساخته داریم که باور غلط بودشان، کاری دشوارتر از فهم خودشان است. مثلاً این که مفهوم کودکی، جوانی و سالمندی مفاهیمی موهوم هستند؛ این که هنوز هیچ کسی نمیداند محدوده سنی سالمندی چیست و چه کسی را جوان میگویند. مرز بین میانسالی و پیری کجاست یا کی فلان کودکی، نوجوان شده است. این سوال که "سن سالمندی در کشور چیست؟"، سوالی غلط است و این که فلان شخص خاص در چه سنی سالمند میشود نیز موهوم است. اگر تصور کنیم، سالمند کسی است که پیر و خسته دل و ناتوان شده، غلط است، همانطور که اگر بگوییم جوان کسی است که جسم و جانش سالم است. میتوان بیشمار از این دست ذهنیات موهوم آورد، پس حقیقت چیست؟ آیا سن شناسنامه ملاک پیری و جوانی است؟ یا وضعیت جسمی و روحی؟ آیا ما در گذر عمر به طور ثابت از جوانی و میانسالی میگذریم و پیر میشویم؟ اگر "کودکی"، " میانسالی" و "سالمندی" مفاهیمی موهوم هستند، پس چه چیز واقعیت است؟ من 60 ساله، چه هستم؟ ذهن انسان مایل است به پدیدهها سادهانگارانه نگاه کند و نتیجه این که، مفهوم واقعی سالمندی با آنچه عموماً در اذهان است، کاملاً متفاوت است و شاید تنها تشابه این دو نقصان، قوای جسمانی است، آن هم به اندازهای که در یک دوی سرعت، فرد 70 ساله با سرعتی کمتر از وقتی که 30 ساله بود، میدود نه چنان که تصور عمومی است، "ناتوان" بشود. سازمان بهداشت جهانی برای سلامتی چهار وجه تعریف کرده است که با وجود هر مشکلی در این وجوه، فرد بیمار محسوب میشود. این وجوه شامل سلامت جسمی، روانی، اجتماعی و معنوی است و این چهار وجه تحت تاًثیر ژنتیک، تربیت و محیط قرار میگیرند. حقیقت این است که گذر عمر و همه آنچه که منجر به پیری میشود، از وقتی که جنین تشکیل میشود، آغاز میگردد مثلاً وقتی که قلب و رگها تشکیل شدند، همزمان روند گرفتگی رگها شروع میشود، به طوری که هر انسانی روزی دچار سکته قلبی و مغزی خواهد شد، البته اگر تا آن روز عمر کند. یا روزی که تشکیل مغز و سلسله اعصاب شروع میشود، فرسودگی و مرگ سلولهای عصبی هم شروع میشود، به طوری که پس از تکمیل مغز، روزانه تا پایان عمر از تعداد سلولهای آن کاسته میشود و به همین منوال در سایر قسمتهای بدن هم نقصان، همزاد با تشکیل و تکمیل ارگانهاست. در ارگانی از بدن ژنهایی در تلاش هستند که این نقصان را تشدید کنند و ژنهایی در تلاش برای ترمیم هستند و این در هر فردی متفاوت است. مثلاً فردی در 50 سالگی دچار سائیدگی زانو میشود، در حالی که عدهای دیگر در شرایط زندگی و شغل یکسان دچار این بیماری نمیشوند. از همان دوران جنینی محیط نیز بر این روند تاثیر میگذارد، مثلاً دود سیگاری که مادر استعمال میکند باعث بروز آسم و نقایص قلبی در نوزاد و نیز در آینده مشکلاتی در یادگیری میشود. تربیت نیز از آغاز تشکیل جنین بر گذر عمر او تاثیر میگذارد، در جنین مادری که استرس زیاد دارد، احتمال این که مثلا پس از تولد مشکلات ریوی و اختلالات یادگیری پیدا کند، بیشتر است. بنابراین "کودکی"، "جوانی" و "پیری" و هر چه اسمشان باشد، تنها نامهایی برای دورانهای گذر عمر هستند، چون همانطور که گفته شد پیر شدن همزاد کودک و سالمندی همراه کودکی است. انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]